728 x 90

رمضان در زندان! - زندان و شبهای قدر

  زندان اوین
زندان اوین
این مجموعه، گزارشی چند از تعدادی از مجاهدین است که سالها در شکنجه‌گاههای دیکتاتوری آخوندی، به‌سر برده‌اند. گزارشهایی از رمضان در زندان.

خواهر مجاهد «میترا. ر» که از سال 61 تا 65 را در زندانهای دژخیم خون‌آشام جماران و از جمله شکنجه‌گاه اوین سپری کرده، می‌نویسد:
شبهای قدر که می‌شد زندانبانان و شکنجه‌گران بر شدت وحشیگری‌هایشان می‌افزودند و سعی می‌کردند هر چه می‌توانند به قول خودشان با اذیت و آزار مجاهدین برای خود ثواب اخروی ذخیره کنند. اما زندانیان مجاهد سرسختانه مقاومت می‌کردند و هرگز به خواستهای آنها گردن نمی‌گذاشتند. سالهای 64 و 65 بر اثر مقاومت‌های زندانیان، تلاشهای آخوندها برای کشاندن زندانیان به مراسم احیائی که توسط آخوندها در حسینیه اوین برگزار می‌شد، کاملاً به شکست انجامید. در مقابل، در این شب‌ها جمعی از رذل‌ترین پاسداران اوین به بند زنان می‌ریختند و با فریادهای «منافق نامسلمان و ملحد» اعصاب همه را خرد می‌کردند. ماه رمضان سال 63 مرا برای بازجویی به شعبه 7، شعبه‌یی که شکنجه‌های وحشیانه و رذالت‌های بازجویانش معروف است، بردند. دژخیمی که بازجویی مرا به عهده داشت با طعنه و مسخره گفت: شما دروغ می‌گویید و روزه نمی‌گیرید وگرنه برای یک ذره غذای بیشتر چرا این همه سر و صدا راه می‌اندازید.

آدم نمی‌دانست در مقابل این همه رذالت چه بگوید. زیرا آنها به خوبی می‌دانستند غذا آن قدر کم داده می‌شد که غذای پنج زندانی نیز به زحمت یک نفر را سیر می‌کرد.

«اسلامی» شکنجه‌گر معروف، در ماه‌های رمضان با کینه‌یی حیوانی زندانیان را زیر شلاق و شکنجه می‌کشید و آشکارا لذت می‌برد. این جانور درنده در آغاز ورود زندانی به اتاق شکنجه می‌پرسید: روزه‌ای یا نه؟ و وقتی جواب مثبت می‌شنید می‌گفت: خیلی خوب است، برو بخواب و شلاق بخور تا ثواب بیشتری ببری. بعد وحشیانه شکنجه را شروع می‌کرد. اسلامی و مزدوران تحت فرمان او در ماههای رمضان به شکنجه‌ها شدت محسوسی می‌دادند. آنها می‌دانستند که شلاق به‌شدت باعث تشنگی زندانی می‌شود و با استفاده از این عامل قهقه‌ زنان شلاق می‌زدند و وقتی که فریادهای زندانی در و دیوار را به لرزه در می‌آورد، پتوهای کثیف و آلوده به خون را در گلوی زندانیان فرو می‌کردند. سپس می‌گفتند:حالا دیگر روزه‌ات باطل می‌شود، بعد موقعی که جگرهایمان از تشنگی آتش می‌گرفت، پارچ‌های آب سرد را پس از اذان مغرب می‌آوردند و جلوی روی ما به زمین می‌ریختند و می‌خندیدند.

در ماه رمضان در سلول‌های تیره و تاریک که اساساً شب و روز در آن مشخص نبود، همه وسایل زندانی و از جمله ساعت او را می‌گرفتند تا زندانیان از ساعتهای اذان مغرب و سحر باخبر نشوند. در نتیجه زندانی مجبور بود مدتی پس از افطار، گرسنگی و تشنگی را تحمل کند تا به حدس و یقین دریابد که غروب شده است.

شیوه دیگر شکنجه روانی این بود که غذای مختصر و ناچیز سحر را دو سه ساعت قبل از اذان می‌دادند و زندانی که فکر می‌کرد موقع سحری خوردن است غذا را می‌خورد و عملاً مجبور بود دو سه ساعت به طول روزه بیفزاید.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/9858d83b-a312-4d8d-99d1-ae7f6322bfd8"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات