خیابان 30ژوئن، مسیری است که او برای آزادی گشود و اکنون فراتر از شهر و زادگاهش در همه جا ادامه دارد…
او در واپسین روزهای حیات چنین نوشت:
… این نامه را مینویسم ولی نمیدانم به دست تو خواهد رسید یا نه؟ و نمیدانم هنگامی که آن را میخوانی من هنوز زنده هستم یا نه.
در همهٴ تلاشها و کشمکشهایی که برای آزادی میهنمان میکنم، حتی یک لحظه در پیروزی نهایی این امر مقدس، که من و همکارانم زندگانی را وقف آن کردهایم، دچار تردید نشدهام. ولی آنچه را که ما برای میهنمان آرزو میکردیم، هیچگاه مورد پسند استعمارطلبان نبوده است. اینان باعث شدند تا حقیقت پنهان بماند و در نتیجه استقلال ما را ننگین سازند.
همسرم! برای من گریه نکن. یقین دارم که کشور من، که اینقدر در رنج است، راه دفاع از آزادی و استقلالش را فرا خواهد گرفت. زنده باد کنگو، زنده باد آفریقا- پاتریس». (قسمتی از آخرین نامهی اولین نخستوزیر کنگو)
او در واپسین روزهای حیات چنین نوشت:
… این نامه را مینویسم ولی نمیدانم به دست تو خواهد رسید یا نه؟ و نمیدانم هنگامی که آن را میخوانی من هنوز زنده هستم یا نه.
در همهٴ تلاشها و کشمکشهایی که برای آزادی میهنمان میکنم، حتی یک لحظه در پیروزی نهایی این امر مقدس، که من و همکارانم زندگانی را وقف آن کردهایم، دچار تردید نشدهام. ولی آنچه را که ما برای میهنمان آرزو میکردیم، هیچگاه مورد پسند استعمارطلبان نبوده است. اینان باعث شدند تا حقیقت پنهان بماند و در نتیجه استقلال ما را ننگین سازند.
همسرم! برای من گریه نکن. یقین دارم که کشور من، که اینقدر در رنج است، راه دفاع از آزادی و استقلالش را فرا خواهد گرفت. زنده باد کنگو، زنده باد آفریقا- پاتریس». (قسمتی از آخرین نامهی اولین نخستوزیر کنگو)
پاتریسلومومبا Patrice Lumumba
1925-1961
قهرمان فراموشیناپذیر قاره آفریقا
1925-1961
قهرمان فراموشیناپذیر قاره آفریقا
در دوم ژانویه 1925 در دهکدهٴ «کاتاکو» در خانوادهای تهیدست بدنیا آمد. دوران تحصیل را با پشتکار بینظیری سپری کرد و موفق به دریافت دانشنامه در رشته حقوق گردید. در دوران تحصیل بود که با مطالعه تاریخ کنگو و اطلاع از چگونگی مستعمره شدن آن توسط اروپائیان، سخت تحتتاثیر تاریخ خونین کشورش قرار گرفت. هنگامیکه در تاریخ خواند بیش از 600نفر از هموطنانش به دست پادشاه فرانسه، لویی پانزدهم، در یک روز قتلعام شدهاند، از این همه ظلم دگرگون شد.
سالیان بود که خارجیها با در اختیار گرفتن معادن مس و طلای کنگو، با همدستی سران قبایل به بهرهکشی از نیرویکار ارزان مردم این کشور، مشغول بودند. اما خود مردم کنگو در پائینترین سطح زندگی قرار داشتند. اغلب کودکان کنگویی بهخاطر سوءتغذیه یا انواع بیماریها به سن هفتسالگی هم نمیرسیدند. پاتریس از کودکی با چنین بیعدالتیهایی آشنا شده بود. او دربارهی آن روزها گفته بود: «… از همان دوران کودکی بهطور مبهم اینطور استنباط کردم که سیاهان و سفیدان در ضعف و بیچارگی اصلاً به یکدیگر شباهتی ندارند».
لومومبا تصمیم گرفت مردم را از وضعی که در آن زندگی میکنند، آگاه سازد. چون برای متشکل ساختن نیروهای ترقیخواه بهمنظور سازماندهی مبارزات مردم کنگو در اندیشهٴ تشکیل یک سازمان سیاسی بود و سرانجام توانست با کمک دوستان همفکر خود در روز دهم اکتبر 1958 موجودیت ”جنبشملیکنگو“ را اعلام کند. او در برابر جمعیت انبوهی در میدان بزرگ «کالامو» در «لئوپولدویل» به مردم گفت:
«… استقلال حق مشروع ملتی است که از آن محروم مانده است. هدف ما از تشکیل جنبش ملی کنگو این است که مردم را بهمنظور مبارزه علیه رژیم استعماری و نفی سیستم بهرهکشی انسان از انسان، متحد سازیم».
سرانجام در انتخابات ژانویه و فوریه سال 1960، جنبش ملی کنگو به همراه سایر احزاب میهنی پیروزی چشمگیری کسب نمود. به این ترتیب کنگو استقلال خود را به اشغالگران بیگانه تحمیل کرد و در 30ژوئن پاتریس لومومبا به نخستوزیری برگزیده شد.
پیروزی مردم کنگو ضربه سختی بر استعمار وارد آورد. از اینرو توطئهها شروع شد و تنها پنج ماه و پنج روز بعد، در اثر یک کودتای نظامی در 5دسامبر 1960 دولت قانونی کنگو سرنگون گردید. چند روز بعد پاتریس به همراه دو تن از یارانش دستگیر شد و کودتاگران او را با یک هواپیمای اختصاصی به دیکتاتور کاتانگا، موسی چومبه، تحویل دادند. از آن پس دیگر هرگز کسی او و یارانش را ندید.
سالها بعد در یک سند تحقیقی، که در آمریکا منتشر شد، فاش گردید که مزدوران پس از دستگیری پاتریس و دو تن از یارانش، آنها را پس از تحویل به موسی چومبه، جهت اعدام با یک کامیون به خارج شهر منتقل کردند و کمتر از 5ساعت بعد از دستگیری، آنها را تیرباران کرده و اجساد را در اسید سولفوریک از بین بردند. به این ترتیب پاتریس لومومبا، قهرمان مبارزات ضداستعماری مردم کنگو در سن 36سالگی بهشهادت رسید.
هم اکنون به یاد روز برگزیده شدن پاتریس لومومبا به نخست وزیری، خیابان اصلی شهر، که خانهٴ او در آنجا قرار داشت، خیابان «30ژوئن» نام گرفته است. اما مسیری که او برای استقلال وطنش گشود، و پیامش برای آزادی، فراتر از شهر و زادگاهش ادامه یافت و در همه جا طنینانداز شد.
او خود در روزهای پایانی زندگی گفته بود:
«… آزار و خشونت و دشنام و شکنجه هرگز نمیتواند مرا وادار به تسلیم و درخواست رحم و شفقت کند. من مردن با سربلندی و ایمان فناناپذیر و اعتماد کامل به سرنوشت کشورم را به زندگانی پست و منحرف از اصول مقدس، ترجیح میدهم…».
سالیان بود که خارجیها با در اختیار گرفتن معادن مس و طلای کنگو، با همدستی سران قبایل به بهرهکشی از نیرویکار ارزان مردم این کشور، مشغول بودند. اما خود مردم کنگو در پائینترین سطح زندگی قرار داشتند. اغلب کودکان کنگویی بهخاطر سوءتغذیه یا انواع بیماریها به سن هفتسالگی هم نمیرسیدند. پاتریس از کودکی با چنین بیعدالتیهایی آشنا شده بود. او دربارهی آن روزها گفته بود: «… از همان دوران کودکی بهطور مبهم اینطور استنباط کردم که سیاهان و سفیدان در ضعف و بیچارگی اصلاً به یکدیگر شباهتی ندارند».
لومومبا تصمیم گرفت مردم را از وضعی که در آن زندگی میکنند، آگاه سازد. چون برای متشکل ساختن نیروهای ترقیخواه بهمنظور سازماندهی مبارزات مردم کنگو در اندیشهٴ تشکیل یک سازمان سیاسی بود و سرانجام توانست با کمک دوستان همفکر خود در روز دهم اکتبر 1958 موجودیت ”جنبشملیکنگو“ را اعلام کند. او در برابر جمعیت انبوهی در میدان بزرگ «کالامو» در «لئوپولدویل» به مردم گفت:
«… استقلال حق مشروع ملتی است که از آن محروم مانده است. هدف ما از تشکیل جنبش ملی کنگو این است که مردم را بهمنظور مبارزه علیه رژیم استعماری و نفی سیستم بهرهکشی انسان از انسان، متحد سازیم».
سرانجام در انتخابات ژانویه و فوریه سال 1960، جنبش ملی کنگو به همراه سایر احزاب میهنی پیروزی چشمگیری کسب نمود. به این ترتیب کنگو استقلال خود را به اشغالگران بیگانه تحمیل کرد و در 30ژوئن پاتریس لومومبا به نخستوزیری برگزیده شد.
پیروزی مردم کنگو ضربه سختی بر استعمار وارد آورد. از اینرو توطئهها شروع شد و تنها پنج ماه و پنج روز بعد، در اثر یک کودتای نظامی در 5دسامبر 1960 دولت قانونی کنگو سرنگون گردید. چند روز بعد پاتریس به همراه دو تن از یارانش دستگیر شد و کودتاگران او را با یک هواپیمای اختصاصی به دیکتاتور کاتانگا، موسی چومبه، تحویل دادند. از آن پس دیگر هرگز کسی او و یارانش را ندید.
سالها بعد در یک سند تحقیقی، که در آمریکا منتشر شد، فاش گردید که مزدوران پس از دستگیری پاتریس و دو تن از یارانش، آنها را پس از تحویل به موسی چومبه، جهت اعدام با یک کامیون به خارج شهر منتقل کردند و کمتر از 5ساعت بعد از دستگیری، آنها را تیرباران کرده و اجساد را در اسید سولفوریک از بین بردند. به این ترتیب پاتریس لومومبا، قهرمان مبارزات ضداستعماری مردم کنگو در سن 36سالگی بهشهادت رسید.
هم اکنون به یاد روز برگزیده شدن پاتریس لومومبا به نخست وزیری، خیابان اصلی شهر، که خانهٴ او در آنجا قرار داشت، خیابان «30ژوئن» نام گرفته است. اما مسیری که او برای استقلال وطنش گشود، و پیامش برای آزادی، فراتر از شهر و زادگاهش ادامه یافت و در همه جا طنینانداز شد.
او خود در روزهای پایانی زندگی گفته بود:
«… آزار و خشونت و دشنام و شکنجه هرگز نمیتواند مرا وادار به تسلیم و درخواست رحم و شفقت کند. من مردن با سربلندی و ایمان فناناپذیر و اعتماد کامل به سرنوشت کشورم را به زندگانی پست و منحرف از اصول مقدس، ترجیح میدهم…».