اهمیت نقش خدیجه
مطالعه زندگانی خدیجه، اولین بانوی اسلام، آشکار میکند که چگونه دین و جنبش اسلام، از نخستین گام با زنان پیشتاز خود به عرصه تاریخ وارد شده است. آری در این مبارزه بس دشوار، این یک زن، یعنی خدیجه بود که پیش از هر کس دیگری، در جریان وحی نبوت محمد (ص) قرار گرفت و از همان ساعت نخست، برای حمایت از این وحی و پیامبرش، وارد مبارزه شد و در این نبرد، بهصورتی استثنایی درخشید.
سیمای خدیجه، پیش از آشنایی با محمد (ص)
...
خدیجه، ام هند، دختر خویلد، دختری از یک خاندان نامدار مکه و دارای اصالت قریشی است. زندگی خدیجه اما، از آغاز توفانی بود. زیرا تا پیش از 40سالگی، او دو بار ازدواج کرده و بیوه شده بود. هر دو شوهر متوفای خدیجه از مردان نام آور زمانه و از سران قبایل معروف عرب بودند. خدیجه از حاصل این دو ازدواج، دارای فرزندانی بود که بر خلاف سنت زمانه، سرپرستی آنان را خود به عهده داشت. کنیه «ام هند» که خدیجه با این کنیه خوانده میشد به اعتبار یکی از همین فرزندان، یعنی پسرش «هند» بوده است. خدیجه از معدود زنان استثنایی عرب در آن زمان بود (تنها زن ثبت شده در مکه) که اجازه نداد تا خود و میراث شوهران فقیدش، به تصاحب میراث بران درآید. چنان که سرپرستی فرزندانش را نیز به دست گرفته بود که مطابق سنت زمانه، اموال میراث را مردان بالغ و جنگاور قبیله به ارث میبردند و دادن میراث به زنان و خردسالان را ضایع کردن ثروت میدانستند. این سنت، تا منقرض شدنش توسط پیامبر اسلام (ص) در سال جنگ احد، سال سوم هجری، دوام داشت. در سنت کهنه، علاوه بر مال، همسر مرد متوفی هم مانند اموال او، به ارث میرفت و اولین مرد میراث بری که زن بیوه را نشان میکرد، مالک سرنوشت او میشد. این یعنی که، در چنین احوال و با چنان سنتی، همین که خدیجه توانسته است علاوه بر دفاع از آزادی و اختیار شخص خود، سرپرستی فرزندان و میراث اموال را در دست خود بگیرد، به شخصیت قدرتمند و استثنایی این زن، فراتر از زمانه، راه میبرد.
اما مهمتر این که، خدیجه در آن مناسبات که همه چیز بر محور قتل و غارت میچرخید، توانسته بود با یک مدیریت زنانه جداً استثنایی، اموالش را سالهای سال در محیط مردسالار وحشی به کار انداخته و صاحب ثروت بزرگی در مکه بشود. تا آن جا که جمعی از صدها مرد، از بردگان تا کارگزاران آزاد و مضاربهکاران معتبر را در دستگاه مالی خود به کار بگمارد که در امور بازرگانی، کاروان داری، دام پروری و زراعت، فعالیت داشتند.
و این، در دورانی بود که همسران ثروتمندترین مردان، مالک چیزی از خودشان نبودند. از جمله هند، همسر ابوسفیان رئیس بنی امیه، علناً میگفت: ناچار بوده برای برخی نیازهایش، از اموال شوهرش ابوسفیان، چیزی بدزدد. زیرا نفقهیی که شوهر ثروتمندش به او میداده، کفاف نمیکرده است.
...
خدیجه و خواستگاری از «محمد امین» :
خدیجه، پهلوانی که در نبرد با روال وحشی و مسلط جاهلی، پیروزی آفریده بود، ثروت و نفوذ کلانی فراهم آورد که موجب خضوع مردان روزگار بود. کم نبودند سرداران و آقایان قریش، که خواستار همسری با وی بودند، اما او نمیپذیرفت. آیا پس از 2 بار ازدواج و فراق، دلزده شده بود؟ آیا در سن 40سالگی، دیگر رغبتی به زناشویی نداشت؟ آیا فراوانی مال و ثروت، قلب او را انباشته و جایی برای هیچ مردی نگذاشته بود؟ اهل مکه، هر کدام به فراخور خویش، هر گمانی میزدند. خدیجه اما، پس از رد کردن خواستگاران، دست به کار شگفتی میزند که معنی خودداری از آن خواستگاران را آشکار میکند. زیرا که در میان ناباوری زمانه، شخصاً اقدام به خواستگاری مردی امین میکند.
«محمد امین» یتیم عبدالله ابن عبد المطلب هاشمی، جوانی 25ساله و فقیر است. گو که فرزند خاندانی اصیل بوده، اما در زمره کارگزاران خدیجه شمرده میشود. زیرا، همین چند ماه پیش بود که با سرمایه خدیجه به اولین سفر بازرگانی خویش به شام رفته و تازه از این سفر بازگشته بود. او با شئونات و طبقه خدیجه و آن همه خواستگارانی که وی رد میکرده چه تناسبی داشته است؟ اما خدیجه، این بانوی شگفت قدرتمند و سنت شکن، فارغ از طبقه و ثروت، خواستگار «محمد امین» شده است که مهمترین اعتبارش به همین فضیلت «امانت» بود. امین، جوان متین و پر آزرمی که هرگز به زندگی جوانان عشرت جوی مکه آلوده نشده و حتی در جستجوی دختری از خاندانهای هاشمی و قریشی، اقدامی نکرده بود. پرسش این است که به خواستگاری از خودش توسط خدیجه، بیوهیی که همسال مادرش شمرده میشد، چه پاسخی خواهد داد؟ آری، زناشویی میان خدیجه و محمد، از هر دو سوی، پاکیزه از معیارهای مبادله «کالا» بود و بهخاطر فضیلتهای دو طرف بسته شد و این یورشی بود، البته با پیشقدمی خدیجه، در زمانه و زمانههایی که زن و ازدواج با ارزشهای عرضه و تقاضای بازار، سنجیده میشده و میشود.
حرفه خدیجه، چنان که اشاره کردیم، سوادگری بود. آن هم در مکه، با همه رباخواران و تاجران بد نام کنیز و فحشاء و در عمق ظلمات دوران بردهداری. اما این زن نیرومند و انسان بلند منزلت را میبینیم که لکهیی از طمع ورزیهای سوداگران منفعت جو را به دامن نگرفته بود. پس آیا پرسشی میماند که چرا این بانو، از میان آن همه آقایان و سروران بهاصطلاح مرد که خواستگارش بودهاند، هیچیک را نمیپسندد و دل خویش را در گرو جوان فقیر هاشمی، که مرد امانت و اخلاق و پاکدامنی است، یعنی در گرو محمد امین میگذارد؟
و چه آموزنده و شگفت است داستان خدیجه کبیر، زنی که بر خلاف «ضعیفه سازی» رایج و مسلط بر زمانه، آن قدر قدرتمند است که حتی حرفه کسب و سوداگری، شخصیت آزاد او را آلایش نمیدهد. مردمان زمانه به اقتضای کوتاه اندیشیهای خویش، ملامتهای بسیاری بر خدیجه باریدند و برخی وی را ترک کردند که چرا، او که یک زن بود، خود به خواستگاری مردش پیشقدم شده بود؛ آن هم پس از رد کردن خواسته سران و عاقل مردان قوم. اما بانوی والای مکه، که نامزد ماجراهای بسیار بزرگی در سرنوشت آینده خویش در اسلام بود، گوهری دیگر داشت. همان گوهر قدرتمندی که اگر شناخته و پرورده شود، نمیگذارد که خدیجه و نسل زنان خدیجه منش، حتی در مقتضیات و ناهمواریهای نظم کهنه کهن، غرق و لهیده شوند. گویی حرفه خدیجه، تنها چونان پناهگاهی برای این بانو لازم بود تا زن تنها و بیوه، در آن نظام ستم و پلیدی مسلط، از لگدمال مردان شهوت و قلدری، در امان بمانند. اما حرفه تجار، ناتوانتر از آن بود که قلب زیبای این انسان نیرومند را اسیر کرده و چشمانش را از سر چشمه زلال فضیلت جویی، برگرداند.
و ازدواج خدیجه 40ساله و محمد امین 25ساله، که با شورشگری و شجاعت زنانه خدیجه سر گرفت، خانواده ویژهیی را بنیانگذاری نمود که گویی، جامعهیی کوچک اما متفاوت و نمونه، در قلب مکه آن روز را بنیاد میگذاشت. در مکه خون و جنایت و فساد و رباخواری، این جامعه کوچک با 8 عضو، شامل 4 دختر و 2 پسر، خدیجه و محمد بود. شگفتا که آن هر دو پسر، البته در کودکی مردند و از جامعه کوچک نمونه، تنها دختران ماندند. دخترانی که هر کدامشان، یکی از قهرمانان انقلاب فردا، انقلاب عصر اسلام بودند، بهخصوص کوچکترین آنان، فاطمه (ع) که ”سیده النساء العالمین ” (سالار زنان گیتی) شد.
از ازدواج خدیجه و محمد، تا ظهور این بانو در نقش اولین طلایهدار اسلام و اولین زن مسلمان، 15سال فاصله بود و آنگاه که خدیجه پرچم ایمان و دفاع از دین توحیدی اسلام را بر دوش خویش اهتزاز داد، بانویی سالمند و 55ساله شده بود. و چنان که اشاره شد، خدیجه در این فاصله، 6 فرزند آورده بود که فقط دخترانش زنده مانده بودند. همه دختران، در ازای همه پسران این خانواده که میمردند. از این بابت، زمزمهها و نیشهای این و آن فراوان و سنگین بود. شماتتگران میگفتند: که این خانواده شومی است که پسرانشان میمیرند و نسلی از محمد هاشمی باقی نخواهد ماند. اما بر خلاف اهل زمانه و پندارهایشان، زن و شوهر، ابداً به فکر خلاص کردن خویش از شور بختی «دختران شوم پیدرپی» نبودند و به هیچ اقدام زشتی، مثلاً رسم زنده به گور کردن دختران شوم، دست نیالودند. به عکس، از دختران خویش بسیار شادمان بودند و در ولادت هر کدام آنان، جشن و ولیمه پر رونقتری از ولادت دختر پیشین برپا میکردند. امری که باز هم مشخص میکند که پیوند شاد و مستحکم این زن و شوی، به دلایل خاص و متفاوت از دیگر مردمان زمانه بود.
دختران، بزرگ و بالغ میشدند و تا پیش از آزمایشهای دشوار و حساس خدیجه در عصر اسلام، سه دختر بزرگتر، زینب، رقیه و ام کلثوم، شوهر گرفته بودند. این یعنی بانوی آزمایشهای بزرگ و حساس فردا، افزوده بر بستگیهای پیشین مال و طبقه، اینک در موضع مادر نو عروسان و مادر بزرگ نوادگان در راه، درگیر وابستگیهای جدیدی نیز میشده است. یعنی سر نوشت دختران جوان و شوهردار، تهدید پاشیده شدن زندگی آنان در فردای نبرد و پیشتازی خدیجه بود.
در ادامه این نوشته، خواهیم دید که بانوی طلایهدار اسلام، یعنی خدیجه، چگونه جهت به دوش گرفتن پرچم عقیده و پیکار خویش، از پس این دلبستگیها و پایبندیهای بازدارنده و دشوار، بر آمده است.
ادامه دارد...
مطالعه زندگانی خدیجه، اولین بانوی اسلام، آشکار میکند که چگونه دین و جنبش اسلام، از نخستین گام با زنان پیشتاز خود به عرصه تاریخ وارد شده است. آری در این مبارزه بس دشوار، این یک زن، یعنی خدیجه بود که پیش از هر کس دیگری، در جریان وحی نبوت محمد (ص) قرار گرفت و از همان ساعت نخست، برای حمایت از این وحی و پیامبرش، وارد مبارزه شد و در این نبرد، بهصورتی استثنایی درخشید.
سیمای خدیجه، پیش از آشنایی با محمد (ص)
...
خدیجه، ام هند، دختر خویلد، دختری از یک خاندان نامدار مکه و دارای اصالت قریشی است. زندگی خدیجه اما، از آغاز توفانی بود. زیرا تا پیش از 40سالگی، او دو بار ازدواج کرده و بیوه شده بود. هر دو شوهر متوفای خدیجه از مردان نام آور زمانه و از سران قبایل معروف عرب بودند. خدیجه از حاصل این دو ازدواج، دارای فرزندانی بود که بر خلاف سنت زمانه، سرپرستی آنان را خود به عهده داشت. کنیه «ام هند» که خدیجه با این کنیه خوانده میشد به اعتبار یکی از همین فرزندان، یعنی پسرش «هند» بوده است. خدیجه از معدود زنان استثنایی عرب در آن زمان بود (تنها زن ثبت شده در مکه) که اجازه نداد تا خود و میراث شوهران فقیدش، به تصاحب میراث بران درآید. چنان که سرپرستی فرزندانش را نیز به دست گرفته بود که مطابق سنت زمانه، اموال میراث را مردان بالغ و جنگاور قبیله به ارث میبردند و دادن میراث به زنان و خردسالان را ضایع کردن ثروت میدانستند. این سنت، تا منقرض شدنش توسط پیامبر اسلام (ص) در سال جنگ احد، سال سوم هجری، دوام داشت. در سنت کهنه، علاوه بر مال، همسر مرد متوفی هم مانند اموال او، به ارث میرفت و اولین مرد میراث بری که زن بیوه را نشان میکرد، مالک سرنوشت او میشد. این یعنی که، در چنین احوال و با چنان سنتی، همین که خدیجه توانسته است علاوه بر دفاع از آزادی و اختیار شخص خود، سرپرستی فرزندان و میراث اموال را در دست خود بگیرد، به شخصیت قدرتمند و استثنایی این زن، فراتر از زمانه، راه میبرد.
اما مهمتر این که، خدیجه در آن مناسبات که همه چیز بر محور قتل و غارت میچرخید، توانسته بود با یک مدیریت زنانه جداً استثنایی، اموالش را سالهای سال در محیط مردسالار وحشی به کار انداخته و صاحب ثروت بزرگی در مکه بشود. تا آن جا که جمعی از صدها مرد، از بردگان تا کارگزاران آزاد و مضاربهکاران معتبر را در دستگاه مالی خود به کار بگمارد که در امور بازرگانی، کاروان داری، دام پروری و زراعت، فعالیت داشتند.
و این، در دورانی بود که همسران ثروتمندترین مردان، مالک چیزی از خودشان نبودند. از جمله هند، همسر ابوسفیان رئیس بنی امیه، علناً میگفت: ناچار بوده برای برخی نیازهایش، از اموال شوهرش ابوسفیان، چیزی بدزدد. زیرا نفقهیی که شوهر ثروتمندش به او میداده، کفاف نمیکرده است.
...
خدیجه و خواستگاری از «محمد امین» :
خدیجه، پهلوانی که در نبرد با روال وحشی و مسلط جاهلی، پیروزی آفریده بود، ثروت و نفوذ کلانی فراهم آورد که موجب خضوع مردان روزگار بود. کم نبودند سرداران و آقایان قریش، که خواستار همسری با وی بودند، اما او نمیپذیرفت. آیا پس از 2 بار ازدواج و فراق، دلزده شده بود؟ آیا در سن 40سالگی، دیگر رغبتی به زناشویی نداشت؟ آیا فراوانی مال و ثروت، قلب او را انباشته و جایی برای هیچ مردی نگذاشته بود؟ اهل مکه، هر کدام به فراخور خویش، هر گمانی میزدند. خدیجه اما، پس از رد کردن خواستگاران، دست به کار شگفتی میزند که معنی خودداری از آن خواستگاران را آشکار میکند. زیرا که در میان ناباوری زمانه، شخصاً اقدام به خواستگاری مردی امین میکند.
«محمد امین» یتیم عبدالله ابن عبد المطلب هاشمی، جوانی 25ساله و فقیر است. گو که فرزند خاندانی اصیل بوده، اما در زمره کارگزاران خدیجه شمرده میشود. زیرا، همین چند ماه پیش بود که با سرمایه خدیجه به اولین سفر بازرگانی خویش به شام رفته و تازه از این سفر بازگشته بود. او با شئونات و طبقه خدیجه و آن همه خواستگارانی که وی رد میکرده چه تناسبی داشته است؟ اما خدیجه، این بانوی شگفت قدرتمند و سنت شکن، فارغ از طبقه و ثروت، خواستگار «محمد امین» شده است که مهمترین اعتبارش به همین فضیلت «امانت» بود. امین، جوان متین و پر آزرمی که هرگز به زندگی جوانان عشرت جوی مکه آلوده نشده و حتی در جستجوی دختری از خاندانهای هاشمی و قریشی، اقدامی نکرده بود. پرسش این است که به خواستگاری از خودش توسط خدیجه، بیوهیی که همسال مادرش شمرده میشد، چه پاسخی خواهد داد؟ آری، زناشویی میان خدیجه و محمد، از هر دو سوی، پاکیزه از معیارهای مبادله «کالا» بود و بهخاطر فضیلتهای دو طرف بسته شد و این یورشی بود، البته با پیشقدمی خدیجه، در زمانه و زمانههایی که زن و ازدواج با ارزشهای عرضه و تقاضای بازار، سنجیده میشده و میشود.
حرفه خدیجه، چنان که اشاره کردیم، سوادگری بود. آن هم در مکه، با همه رباخواران و تاجران بد نام کنیز و فحشاء و در عمق ظلمات دوران بردهداری. اما این زن نیرومند و انسان بلند منزلت را میبینیم که لکهیی از طمع ورزیهای سوداگران منفعت جو را به دامن نگرفته بود. پس آیا پرسشی میماند که چرا این بانو، از میان آن همه آقایان و سروران بهاصطلاح مرد که خواستگارش بودهاند، هیچیک را نمیپسندد و دل خویش را در گرو جوان فقیر هاشمی، که مرد امانت و اخلاق و پاکدامنی است، یعنی در گرو محمد امین میگذارد؟
و چه آموزنده و شگفت است داستان خدیجه کبیر، زنی که بر خلاف «ضعیفه سازی» رایج و مسلط بر زمانه، آن قدر قدرتمند است که حتی حرفه کسب و سوداگری، شخصیت آزاد او را آلایش نمیدهد. مردمان زمانه به اقتضای کوتاه اندیشیهای خویش، ملامتهای بسیاری بر خدیجه باریدند و برخی وی را ترک کردند که چرا، او که یک زن بود، خود به خواستگاری مردش پیشقدم شده بود؛ آن هم پس از رد کردن خواسته سران و عاقل مردان قوم. اما بانوی والای مکه، که نامزد ماجراهای بسیار بزرگی در سرنوشت آینده خویش در اسلام بود، گوهری دیگر داشت. همان گوهر قدرتمندی که اگر شناخته و پرورده شود، نمیگذارد که خدیجه و نسل زنان خدیجه منش، حتی در مقتضیات و ناهمواریهای نظم کهنه کهن، غرق و لهیده شوند. گویی حرفه خدیجه، تنها چونان پناهگاهی برای این بانو لازم بود تا زن تنها و بیوه، در آن نظام ستم و پلیدی مسلط، از لگدمال مردان شهوت و قلدری، در امان بمانند. اما حرفه تجار، ناتوانتر از آن بود که قلب زیبای این انسان نیرومند را اسیر کرده و چشمانش را از سر چشمه زلال فضیلت جویی، برگرداند.
و ازدواج خدیجه 40ساله و محمد امین 25ساله، که با شورشگری و شجاعت زنانه خدیجه سر گرفت، خانواده ویژهیی را بنیانگذاری نمود که گویی، جامعهیی کوچک اما متفاوت و نمونه، در قلب مکه آن روز را بنیاد میگذاشت. در مکه خون و جنایت و فساد و رباخواری، این جامعه کوچک با 8 عضو، شامل 4 دختر و 2 پسر، خدیجه و محمد بود. شگفتا که آن هر دو پسر، البته در کودکی مردند و از جامعه کوچک نمونه، تنها دختران ماندند. دخترانی که هر کدامشان، یکی از قهرمانان انقلاب فردا، انقلاب عصر اسلام بودند، بهخصوص کوچکترین آنان، فاطمه (ع) که ”سیده النساء العالمین ” (سالار زنان گیتی) شد.
از ازدواج خدیجه و محمد، تا ظهور این بانو در نقش اولین طلایهدار اسلام و اولین زن مسلمان، 15سال فاصله بود و آنگاه که خدیجه پرچم ایمان و دفاع از دین توحیدی اسلام را بر دوش خویش اهتزاز داد، بانویی سالمند و 55ساله شده بود. و چنان که اشاره شد، خدیجه در این فاصله، 6 فرزند آورده بود که فقط دخترانش زنده مانده بودند. همه دختران، در ازای همه پسران این خانواده که میمردند. از این بابت، زمزمهها و نیشهای این و آن فراوان و سنگین بود. شماتتگران میگفتند: که این خانواده شومی است که پسرانشان میمیرند و نسلی از محمد هاشمی باقی نخواهد ماند. اما بر خلاف اهل زمانه و پندارهایشان، زن و شوهر، ابداً به فکر خلاص کردن خویش از شور بختی «دختران شوم پیدرپی» نبودند و به هیچ اقدام زشتی، مثلاً رسم زنده به گور کردن دختران شوم، دست نیالودند. به عکس، از دختران خویش بسیار شادمان بودند و در ولادت هر کدام آنان، جشن و ولیمه پر رونقتری از ولادت دختر پیشین برپا میکردند. امری که باز هم مشخص میکند که پیوند شاد و مستحکم این زن و شوی، به دلایل خاص و متفاوت از دیگر مردمان زمانه بود.
دختران، بزرگ و بالغ میشدند و تا پیش از آزمایشهای دشوار و حساس خدیجه در عصر اسلام، سه دختر بزرگتر، زینب، رقیه و ام کلثوم، شوهر گرفته بودند. این یعنی بانوی آزمایشهای بزرگ و حساس فردا، افزوده بر بستگیهای پیشین مال و طبقه، اینک در موضع مادر نو عروسان و مادر بزرگ نوادگان در راه، درگیر وابستگیهای جدیدی نیز میشده است. یعنی سر نوشت دختران جوان و شوهردار، تهدید پاشیده شدن زندگی آنان در فردای نبرد و پیشتازی خدیجه بود.
در ادامه این نوشته، خواهیم دید که بانوی طلایهدار اسلام، یعنی خدیجه، چگونه جهت به دوش گرفتن پرچم عقیده و پیکار خویش، از پس این دلبستگیها و پایبندیهای بازدارنده و دشوار، بر آمده است.
ادامه دارد...