دو سال از روی کارآمدن دولت حسن روحانی گذشت، رسانههای رژیم عملکرد آخوند روحانی در این دو سال را مورد ارزیابی قرار دادهاند؛ طبعاً رسانههای باند خامنهای آن را منفی و شکست خورده توصیف کردهاند، اما حتی رسانههای باند رفسنجانی ـ روحانی نیز به شکست روحانی در زمینههای مختلف اذعان نمودهاند. مثلاً یکی از روزنامههای این باند کارنامه دولت روحانی را «با مثبتترین ارزیابی» (یعنی با بیشترین ارفاق) «انجماد در وضع موجود… بیآنکه پیشرفتی خاص و مشخص دیده شود» ارزیابی کرد (اعتماد ۲۳/۳/۹۴).
شکست یا موفقیت هر جریان یا دولتی متناسب با میزان دستیابی بهاهداف اعلام شده سنجیده میشود. خود روحانی در کنفرانس مطبوعاتی اخیر خود (23خرداد) به 3هدف یا 3وعدهٴ انتخاباتیاش اشاره کرد: «نجات اقتصاد ایران، احیای اخلاق، تعامل سازنده با جهان». برآیند این 3هدف، در یک کلمه خلاصه میشود: «نجات رژیم از سرنگونی». خود روحانی هم در کنفرانس مطبوعاتی اخیر خود (23خرداد 94) صراحتاً به این موضوع اشاره کرد و با به زبان آوردن کلمه ممنوعهٴ «سرنگونی» ادعا کرد: «ماشین» نظام را «از دره به سمت جاده» برده تا «سرنگون» نشود. پیش از این نیز رفسنجانی که بهعنوان پدرخواندهٴ دولت روحانی، بهکرات و با بیانهای مختلف، هدف «پروژه روحانی» را دور کردن تهدید جنگ از سر نظام عنوان کرده بود، در روزهای پایانی سال93 با صراحت به شکست این پروژه اعتراف کرد و گفت: روحانی به وعدههای انتخاباتی خود وفادار است، اما نمیگذارند کار کند.
نکته مهم این است که وقتی کارنامه روحانی ارزیابی میشود، روحانی را نه بهعنوان یک فرد، بلکه بهعنوان شاخص یک پروژه برای حفظ نظام باید نگریست که خامنهای و کلیت رژیم نیز به یک اندازه در آن سهیم و ذینفع است. چرا که خامنهای هم در روزهای بیرون کشیدن رئیسجمهور از صندوق، از ترس شعله کشیدن قیام و برای پرهیز از سرنگونی زودرس، به روی کارآمدن روحانی تن داد.
اما امروز در پایان دو سال وقتی هر دو باند نظام و حتی خود رفسنجانی به شکست و مردودیت روحانی اعتراف میکنند و حتی خود روحانی هم بهزبان خاص خودش به آن اذعان دارد، بهروشنی میتوان دید که همهٴ اجزای نظام، از خود ولیفقیه تا دیگران، امروز بهنسبت دو سال پیش بسا بیشتر نسبت به امنیت و موجودیت نظام احساس خطر میکنند. از آنچه سردمداران و کارگزاران رژیم در این باره گفتهاند، میتوان کتاب قطوری فراهم کرد، اما اظهارات ولیفقیه نظام که طبعاً بیش از همه میخواهد رژیم خود را مستحکم و باثبات جلوه دهد، ما را از بقیه بینیاز میکند؛ تازهترین مورد اجرای نمایش مضحک تشییع استخوانهای 270غواص و اعلام رسمی اینکه این نمایش مسخره را برای «نجات» نظام برپا کردهاند. یعنی برای نجات از وضعیت وخیم کنونی که در حال فرو رفتن در باتلاق بحرانها هستند، دست به دامن استخوانهاي غواصان شدهاند. عین همین عبارت نه فقط در مجلس ارتجاع و روزنامههای حکومتی بلکه در پیام خود خامنهای بهمراسم همین نمایش تکرار شده است. در ماههای اخیر همین نگرانی مستمراً در سخنرانیهای ولیفقیه ارتجاع بهصورت هشدار و اعلام آمادهباش و به صدا در آوردن آژیر خطر برای سراسر رژیم دیده شده است. یک نمونهٴ بارزش در روز 30فروردین بود که در دیدار با سرکردگان و پرسنل ارتش، با صراحت از تهدیدهایی که متوجه موجودیت رژیم است، سخن گفت و «همهٴ دستگاههای (نظامی) و دیگر دستگاهها» را به «آمادگی» فراخواند و تصریح کرد که این را «بهعنوان یک دستورالعمل بشناسند».
برای مقابله با این خطر و تهدید است که شمار اعدامها در دورهٴ روحانی، دو برابر شده است. سرمقاله روزنامه رسالت (94.01.29) همین احساس ناامنی بیشتر را این چنین منعکس میکند: «خطراتی که امروز انقلاب را از درون و بیرون تهدید میکند اگر بیشتر از گذشته نباشد کمتر نیست».
بارزترین شاخص شکست روحانی و تمامیت نظام در کاستن از خطر سرنگونی نیز درخشش گردهمایی بزرگ 23خرداد مقاومت در پاریس است. روحانی و رفسنجانی مدعی بودند که بهعنوان آلترناتیو و راهحل وضع موجود ظهور کردهاند. اسم روز 24خرداد را هم حماسه گذاشتند و رفسنجانی گفت: در این روز تحولی که در همهٴ کشورها بهشکل خونین صورت میگیرد، این جا از طریق صندوق انتخابات صورت گرفت. اما حالا یک نگاه به گردهمایی بزرگ پاریس و موقعیت اجتماعی و اعتبار بینالمللی مجاهدین و مقاومت ایران و پذیرش و اعلام این موقعیت، بهعنوان تنها آلترناتیو و جایگزین سیاسی رژیم، توسط بیش از 600تن از برجستهترین سیاستمداران و نمایندگان پارلمانهای کشورهای 5قارهٴ جهان، همه چیز را توضیح میدهد.
در یک کلام، امضای شکست پروژه روحانی بر اساس کارنامه دو سالهاش توسط همهٴ اجزای نظام ولایت، ابراز وحشت از سرنوشت محتوم نظام است که همزمانی آن با درخشش جایگاه و مشروعیت آلترناتیو دموکراتیک همین رژیم بسیار گویاست. به قول معروف آفتاب آمد، دلیل آفتاب!
شکست یا موفقیت هر جریان یا دولتی متناسب با میزان دستیابی بهاهداف اعلام شده سنجیده میشود. خود روحانی در کنفرانس مطبوعاتی اخیر خود (23خرداد) به 3هدف یا 3وعدهٴ انتخاباتیاش اشاره کرد: «نجات اقتصاد ایران، احیای اخلاق، تعامل سازنده با جهان». برآیند این 3هدف، در یک کلمه خلاصه میشود: «نجات رژیم از سرنگونی». خود روحانی هم در کنفرانس مطبوعاتی اخیر خود (23خرداد 94) صراحتاً به این موضوع اشاره کرد و با به زبان آوردن کلمه ممنوعهٴ «سرنگونی» ادعا کرد: «ماشین» نظام را «از دره به سمت جاده» برده تا «سرنگون» نشود. پیش از این نیز رفسنجانی که بهعنوان پدرخواندهٴ دولت روحانی، بهکرات و با بیانهای مختلف، هدف «پروژه روحانی» را دور کردن تهدید جنگ از سر نظام عنوان کرده بود، در روزهای پایانی سال93 با صراحت به شکست این پروژه اعتراف کرد و گفت: روحانی به وعدههای انتخاباتی خود وفادار است، اما نمیگذارند کار کند.
نکته مهم این است که وقتی کارنامه روحانی ارزیابی میشود، روحانی را نه بهعنوان یک فرد، بلکه بهعنوان شاخص یک پروژه برای حفظ نظام باید نگریست که خامنهای و کلیت رژیم نیز به یک اندازه در آن سهیم و ذینفع است. چرا که خامنهای هم در روزهای بیرون کشیدن رئیسجمهور از صندوق، از ترس شعله کشیدن قیام و برای پرهیز از سرنگونی زودرس، به روی کارآمدن روحانی تن داد.
اما امروز در پایان دو سال وقتی هر دو باند نظام و حتی خود رفسنجانی به شکست و مردودیت روحانی اعتراف میکنند و حتی خود روحانی هم بهزبان خاص خودش به آن اذعان دارد، بهروشنی میتوان دید که همهٴ اجزای نظام، از خود ولیفقیه تا دیگران، امروز بهنسبت دو سال پیش بسا بیشتر نسبت به امنیت و موجودیت نظام احساس خطر میکنند. از آنچه سردمداران و کارگزاران رژیم در این باره گفتهاند، میتوان کتاب قطوری فراهم کرد، اما اظهارات ولیفقیه نظام که طبعاً بیش از همه میخواهد رژیم خود را مستحکم و باثبات جلوه دهد، ما را از بقیه بینیاز میکند؛ تازهترین مورد اجرای نمایش مضحک تشییع استخوانهای 270غواص و اعلام رسمی اینکه این نمایش مسخره را برای «نجات» نظام برپا کردهاند. یعنی برای نجات از وضعیت وخیم کنونی که در حال فرو رفتن در باتلاق بحرانها هستند، دست به دامن استخوانهاي غواصان شدهاند. عین همین عبارت نه فقط در مجلس ارتجاع و روزنامههای حکومتی بلکه در پیام خود خامنهای بهمراسم همین نمایش تکرار شده است. در ماههای اخیر همین نگرانی مستمراً در سخنرانیهای ولیفقیه ارتجاع بهصورت هشدار و اعلام آمادهباش و به صدا در آوردن آژیر خطر برای سراسر رژیم دیده شده است. یک نمونهٴ بارزش در روز 30فروردین بود که در دیدار با سرکردگان و پرسنل ارتش، با صراحت از تهدیدهایی که متوجه موجودیت رژیم است، سخن گفت و «همهٴ دستگاههای (نظامی) و دیگر دستگاهها» را به «آمادگی» فراخواند و تصریح کرد که این را «بهعنوان یک دستورالعمل بشناسند».
برای مقابله با این خطر و تهدید است که شمار اعدامها در دورهٴ روحانی، دو برابر شده است. سرمقاله روزنامه رسالت (94.01.29) همین احساس ناامنی بیشتر را این چنین منعکس میکند: «خطراتی که امروز انقلاب را از درون و بیرون تهدید میکند اگر بیشتر از گذشته نباشد کمتر نیست».
بارزترین شاخص شکست روحانی و تمامیت نظام در کاستن از خطر سرنگونی نیز درخشش گردهمایی بزرگ 23خرداد مقاومت در پاریس است. روحانی و رفسنجانی مدعی بودند که بهعنوان آلترناتیو و راهحل وضع موجود ظهور کردهاند. اسم روز 24خرداد را هم حماسه گذاشتند و رفسنجانی گفت: در این روز تحولی که در همهٴ کشورها بهشکل خونین صورت میگیرد، این جا از طریق صندوق انتخابات صورت گرفت. اما حالا یک نگاه به گردهمایی بزرگ پاریس و موقعیت اجتماعی و اعتبار بینالمللی مجاهدین و مقاومت ایران و پذیرش و اعلام این موقعیت، بهعنوان تنها آلترناتیو و جایگزین سیاسی رژیم، توسط بیش از 600تن از برجستهترین سیاستمداران و نمایندگان پارلمانهای کشورهای 5قارهٴ جهان، همه چیز را توضیح میدهد.
در یک کلام، امضای شکست پروژه روحانی بر اساس کارنامه دو سالهاش توسط همهٴ اجزای نظام ولایت، ابراز وحشت از سرنوشت محتوم نظام است که همزمانی آن با درخشش جایگاه و مشروعیت آلترناتیو دموکراتیک همین رژیم بسیار گویاست. به قول معروف آفتاب آمد، دلیل آفتاب!