چند روز پیش آخوند حسن روحانی طی یک سخنرانی در دانشگاه آزاد تهران، سنگ آزادی و آزاداندیشی در دانشگاهها را به سینه زد و خواستار این شد که آزادی بیان و آزاداندیشی آن طور که در حوزههای آخوندی هست، در دانشگاهها هم باشد. تلویزیون رژیم شب قبل از آن (28 ارديبهشت 94)، برنامهای تحت عنوان بررسی وضعیت کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها پخش کرد که نکات جالب و رسوا کنندهیی در آن مطرح شد.
در این برنامه دو نفر از مهرههای رژیم شرکت داشتند: آخوندی به نام قریشی که سمتش معاون فرهنگی سیاسی نهاد نمایندگی ولیفقیه در دانشگاهها ذکر شد و دیگری، معاون فرهنگی وزیر علوم دولت روحانی به نام ضیا هاشمی.
این برنامه تلویزیونی، به بررسی علت شکست پروژه بهاصطلاح کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها اختصاص داشت و مجری، برنامه را با این سؤال آغاز کرد که حدود 12 - 13سال است که به دستور خامنهای، کرسیهای آزاداندیشی برای بیان افکار و دیدگاههای افراد مطرح شده؛ اما چرا آنطور که انتظار میرفت، این جریان در دانشگاهها پا نگرفته است؟
جالب این است که در جواب، آخوند قریشی نمایندهٴ ولیفقیه در دانشگاه، مدعی میشود که اصلاً خمیرهٴ این دیکتاتوری فاشیستی از روز اول با آزادی و آزاداندیشی سرشته شده است: «آزاداندیشی و گفتگوهای موافق و مخالف از ابتدای شکلگیری... ما کشوری هستیم که چالشهای جدی سیاسی داریم. این مسأله از اهمیت خاصی برخوردار شد... دیگران تلاش کردند ما را از آزاداندیشی به مجادلهها و برخوردهای فیزیکی بکشانند؛ یعنی همان آقایانی که اوایل انقلاب با مسئولان و فرهیختگان ما بحثهای ایدئولوژیک انجام میدادند، بعد دست به اسلحه بردند؛ یعنی از فضای گفتگو بیرون آمدند. لذا بحثهای آزاداندیشی در فضاهای سیاسی مقداری رنگ و بوی خاص گرفت».
عجب… ! پس خمینی و رژیمش میخواستند آزادی باشد، اما گروهها ـ که اساساً منظور مجاهدین است ـ نگذاشتند. از این جا به بعد، بحث حالت کمدی درام پیدا میکند و این تناقض نمایان میشود که از یک سو رژیم مدعی است که همان مجاهدینی را که مانع و مزاحم آزاداندیشی بودند، از بین برده است؛ اما از سوی دیگر باز هم نمایش آزاداندیشی در دانشگاهها پا نمیگیرد و حتی هر چه میگذرد فضا بستهتر میشود.
اعتراف معاون وزیر علوم پاسخ این تناقض را میدهد: «اگر چه ممکن است که ما از آزاداندیشی و آزادی بیان و استقبال از گفتگو و نقد و نقادی، چالشها و هزینههایی بپردازیم اما از محدود کردن آزادی هزینههای بیشتری میپردازیم. بخشی افراد مشفقانه گمان میکنند اگر فضا آزاد باشد که افراد دیدگاهشان را مطرح کنند، دچار نوعی اغتشاش و تنش در جامعه میشویم… این عده باید این را بپذیرند که طرح این دیدگاهها ولو اینکه غلط باشد بهتر است از اینکه مخفی بشود و زیرزمینی شود... در جامعه ما (بخوانید در درون رژیم) هنوز گروههایی هستند که فکر میکنند این آزادی بایستی حدود و ثغور داشته باشد تا از نگاه آنها… تهدیدهایی متوجه حوزههای مهم و حساس نشود، غافل از آنکه خود محدود کردن آزاد اندیشی بزرگترین تهدید است. بهخاطر اینکه جریان آزاد اندیشی موجب واکسینه شدن جامعه و فرهنگ خواهد شد».
به این ترتیب مشخص میشود که این جناب معاون وزیر، در خط آخوند روحانی است و خیال میکند که با این جور نمایشها میشود رژیم را در برابر خطر اصلی واکسینه کرد تا «تهدیدها متوجه حوزههای مهم و حساس نشود».
اما چرا باز هم این نمایش و شعبدهبازی پا نمیگیرد؟ چرا حتی آدمهای خود رژیم هم در آن شرکت نمیکنند؟ خود این کارگزار رژیم حداقل یک علت راه نیفتادن این نمایشات را لو میدهد: «میدانید جواب اینها به ما چیست؟ جواب اینها در یک کلام این است که به ما امنیت بدهید که ما بتوانیم حرفمان را آزادانه بزنیم. اگر قرار است ما آزادانه حرف بزنیم و بعد مورد انواع انگها و اتهامات قرار بگیریم و آینده شغلی ما یا آینده فعالیت سیاسی ما در معرض تهدیدهایی قرار بگیرد، از ما چه توقعی دارید؟».
کار که به اینجا میرسد، آخوند قریشی، نمایندهٴ خامنهای در دانشگاه واقعیت مهمی را لو میدهد: «لازم نیست که شما بیائید همه مباحث را در کف دانشگاه در جلسات عمومی بزرگ مطرح کنید. در یکی از جلسات تخصصی آقا فرمودند که گاهی در جلسات عمومی عکس مار را نشان میدهند و بعد به همه میگویند مار یعنی این. مردم را در جلسات عمومی گول زدن و عوامفریبی کردن، یکی از شگردهایی است که بعضیها بلد هستند انجام بدهند».
به این ترتیب آخوند مزبور که یادش رفته بود این برنامه در مورد یافتن راه چاره در مورد تعطیلی نمایشات آزاداندیشی است، حرف آخر را زد و لو داد که خود «آقا» که در جلسه علنی و عمومی دستور نمایش آزاداندیشی را صادر کرده، در جلسه خصوصی غلط کردهٴ خود را پس گرفته است و در واقع گفته حالا ما یک غلطی کردیم، شما چرا جدی گرفتید؟ اما واقعاً آیا کسی جدی گرفت؟!
اما راستی چرا؟ چرا رژیم نمیتواند این قبیل نمایشها را حتی در میان مزدوران بسیجی خود پیش ببرد؟ جواب روشن است؛ همان عاملی که آخوند قریشی ادعا کرد که خمینی به علت وجود آن نتوانست به نمایش آزادی و مناظرههای تلویزیونی فریبکارانه ادامه دهد، همان عامل، همان اندیشه و همان تهدید در دانشگاهها وجود دارد و در افکار دانشجویان و دانشگاهیان رسوخ کرده است و با ایجاد کمترین شکافی در دیوار اختناق، از همانجا با قدرت تمام فوران میکند و تمام سدها و سیلبندها را در هم میشکند و دودمان رژیم را به باد میدهد.
در این برنامه دو نفر از مهرههای رژیم شرکت داشتند: آخوندی به نام قریشی که سمتش معاون فرهنگی سیاسی نهاد نمایندگی ولیفقیه در دانشگاهها ذکر شد و دیگری، معاون فرهنگی وزیر علوم دولت روحانی به نام ضیا هاشمی.
این برنامه تلویزیونی، به بررسی علت شکست پروژه بهاصطلاح کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها اختصاص داشت و مجری، برنامه را با این سؤال آغاز کرد که حدود 12 - 13سال است که به دستور خامنهای، کرسیهای آزاداندیشی برای بیان افکار و دیدگاههای افراد مطرح شده؛ اما چرا آنطور که انتظار میرفت، این جریان در دانشگاهها پا نگرفته است؟
جالب این است که در جواب، آخوند قریشی نمایندهٴ ولیفقیه در دانشگاه، مدعی میشود که اصلاً خمیرهٴ این دیکتاتوری فاشیستی از روز اول با آزادی و آزاداندیشی سرشته شده است: «آزاداندیشی و گفتگوهای موافق و مخالف از ابتدای شکلگیری... ما کشوری هستیم که چالشهای جدی سیاسی داریم. این مسأله از اهمیت خاصی برخوردار شد... دیگران تلاش کردند ما را از آزاداندیشی به مجادلهها و برخوردهای فیزیکی بکشانند؛ یعنی همان آقایانی که اوایل انقلاب با مسئولان و فرهیختگان ما بحثهای ایدئولوژیک انجام میدادند، بعد دست به اسلحه بردند؛ یعنی از فضای گفتگو بیرون آمدند. لذا بحثهای آزاداندیشی در فضاهای سیاسی مقداری رنگ و بوی خاص گرفت».
عجب… ! پس خمینی و رژیمش میخواستند آزادی باشد، اما گروهها ـ که اساساً منظور مجاهدین است ـ نگذاشتند. از این جا به بعد، بحث حالت کمدی درام پیدا میکند و این تناقض نمایان میشود که از یک سو رژیم مدعی است که همان مجاهدینی را که مانع و مزاحم آزاداندیشی بودند، از بین برده است؛ اما از سوی دیگر باز هم نمایش آزاداندیشی در دانشگاهها پا نمیگیرد و حتی هر چه میگذرد فضا بستهتر میشود.
اعتراف معاون وزیر علوم پاسخ این تناقض را میدهد: «اگر چه ممکن است که ما از آزاداندیشی و آزادی بیان و استقبال از گفتگو و نقد و نقادی، چالشها و هزینههایی بپردازیم اما از محدود کردن آزادی هزینههای بیشتری میپردازیم. بخشی افراد مشفقانه گمان میکنند اگر فضا آزاد باشد که افراد دیدگاهشان را مطرح کنند، دچار نوعی اغتشاش و تنش در جامعه میشویم… این عده باید این را بپذیرند که طرح این دیدگاهها ولو اینکه غلط باشد بهتر است از اینکه مخفی بشود و زیرزمینی شود... در جامعه ما (بخوانید در درون رژیم) هنوز گروههایی هستند که فکر میکنند این آزادی بایستی حدود و ثغور داشته باشد تا از نگاه آنها… تهدیدهایی متوجه حوزههای مهم و حساس نشود، غافل از آنکه خود محدود کردن آزاد اندیشی بزرگترین تهدید است. بهخاطر اینکه جریان آزاد اندیشی موجب واکسینه شدن جامعه و فرهنگ خواهد شد».
به این ترتیب مشخص میشود که این جناب معاون وزیر، در خط آخوند روحانی است و خیال میکند که با این جور نمایشها میشود رژیم را در برابر خطر اصلی واکسینه کرد تا «تهدیدها متوجه حوزههای مهم و حساس نشود».
اما چرا باز هم این نمایش و شعبدهبازی پا نمیگیرد؟ چرا حتی آدمهای خود رژیم هم در آن شرکت نمیکنند؟ خود این کارگزار رژیم حداقل یک علت راه نیفتادن این نمایشات را لو میدهد: «میدانید جواب اینها به ما چیست؟ جواب اینها در یک کلام این است که به ما امنیت بدهید که ما بتوانیم حرفمان را آزادانه بزنیم. اگر قرار است ما آزادانه حرف بزنیم و بعد مورد انواع انگها و اتهامات قرار بگیریم و آینده شغلی ما یا آینده فعالیت سیاسی ما در معرض تهدیدهایی قرار بگیرد، از ما چه توقعی دارید؟».
کار که به اینجا میرسد، آخوند قریشی، نمایندهٴ خامنهای در دانشگاه واقعیت مهمی را لو میدهد: «لازم نیست که شما بیائید همه مباحث را در کف دانشگاه در جلسات عمومی بزرگ مطرح کنید. در یکی از جلسات تخصصی آقا فرمودند که گاهی در جلسات عمومی عکس مار را نشان میدهند و بعد به همه میگویند مار یعنی این. مردم را در جلسات عمومی گول زدن و عوامفریبی کردن، یکی از شگردهایی است که بعضیها بلد هستند انجام بدهند».
به این ترتیب آخوند مزبور که یادش رفته بود این برنامه در مورد یافتن راه چاره در مورد تعطیلی نمایشات آزاداندیشی است، حرف آخر را زد و لو داد که خود «آقا» که در جلسه علنی و عمومی دستور نمایش آزاداندیشی را صادر کرده، در جلسه خصوصی غلط کردهٴ خود را پس گرفته است و در واقع گفته حالا ما یک غلطی کردیم، شما چرا جدی گرفتید؟ اما واقعاً آیا کسی جدی گرفت؟!
اما راستی چرا؟ چرا رژیم نمیتواند این قبیل نمایشها را حتی در میان مزدوران بسیجی خود پیش ببرد؟ جواب روشن است؛ همان عاملی که آخوند قریشی ادعا کرد که خمینی به علت وجود آن نتوانست به نمایش آزادی و مناظرههای تلویزیونی فریبکارانه ادامه دهد، همان عامل، همان اندیشه و همان تهدید در دانشگاهها وجود دارد و در افکار دانشجویان و دانشگاهیان رسوخ کرده است و با ایجاد کمترین شکافی در دیوار اختناق، از همانجا با قدرت تمام فوران میکند و تمام سدها و سیلبندها را در هم میشکند و دودمان رژیم را به باد میدهد.