خامنهای 14اردیبهشت 94 در دیدار با ایادی و مزدوران رژیم در سمنان، ضمن سوز و گداز نسبت به خطر و تهدید امنیتی که از ناحیه مردم و بهویژه جوانان رژیم را تهدید میکند، ضمن اشاره به بحرانهای لاعلاجی که گریبان نظام را گرفته است، خطر این بحرانها را به ایادیش گوشزد کرد و هشدار داد که نسبت به آنها غافل نباشند. او گفت: ”کشور امروز خوشبختانه درگیر جنگ نظامی نیست، اما درگیر جنگ سیاسی هست، درگیر جنگ اقتصادی هست، درگیر جنگ امنیتی هست و بالاتر از اونها درگیر جنگ فرهنگی هست. یعنی یک جنگه. یعنی این را اگر کسی نداند، آنوقت خواب خواهد ماند و اگر کسی نداند خواب خواهد ماند“.
خامنهای سپس سرنوشت شکستی که در انتظار رژیم ولایتفقیه هست را پیشبینی کرد و ادامه داد: ”همین قدر که ندانید که دشمن درصدد حمله است، و این حمله از کجاست و چگونه است، باید مطمئن باشید شکست میخورید. باید بدانید که دشمن چه کار میکند. امروز صحنه کشور این است“. واقعیت این است که هیچگاه خامنهای به این صراحت نسبت به خطرات و بحرانهایی که در کمین رژیم است اعتراف نکرده بود.
اکنون که فشار بحرانها کمر نظام ولایت را خم کرده است، ولیفقیه ارتجاع دیگر نمیتواند با دجالگری خودش و شعارهای پوشالی و دود و دمهای پاسدارهای نظامش این بحرانها لاپوشانی کند.
اکنون که شرایط برای نظام سخت و حلقه طناب این بحرانها برگردن رژیم تنگ شده است، خامنهای حتی ملاحظه روحیه نیروهای وارفته نظام را هم نمیتواند بکند، لذا وحشتش را از این بحرانها به صریحترین وجه ممکن ابراز کرده است. بحرانهایی که سالهاست رژیم آخوندی با آن دست به گریبان است ولی سعی کرده است با دجالیت آنها را بپوشاند و دور بزند.
خامنهای اکنون به مسالهای اعتراف میکند، که در آبان ماه سال 91 رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران خانم مریم رجوی بهوضوح و روشنی آن را بیان کرده بود.
خانم مریم رجوی 27آبان 91در کنفرانس بینالمللی پاریس، بهمناسبت خروج نام مجاهدین از لیست آمریکا، بحرانهای گریبانگیر رژیم را در5 زمینه زیر این چنین خلاصه کرده بود:
”اول ـ نارضایتی انباشته شده در زیر سرکوب وحشیانه آخوندها در برابر نارضایتی شدید جامعه ایران راه پس و پیش ندارند. اگر به پذیرش مطالبات سیاسی مردم نزدیک شوند به سرعت کنترل کشور را از دست میدهند. و چنانچه به اعدامهای جمعی و اعمال اختناق ضدبشری ادامه بدهند باز هم مقاومت گسترده اجتماعی، تمام سیاستهای رژیم را در بنبست نگه میدارد.
دوم ـ روند سرنگونی دیکتاتوری سوریه: چه رژیم ایران به مشارکت در جنایت در سوریه ادامه دهد، چه از این دخالت جنایتکارانه عقبنشینی کند، در هر حال، سقوط اسد اجتنابناپذیر است. و این تحول، بخشی از پروژه سرنگونی حکومت آخوندهاست و شکستی است که تا تهران امتداد خواهد یافت. به همین دلیل است که رژیم آخوندی برای به تأخیر انداختن سقوط بشار اسد، به جنگافروزی در منطقه شدت بخشیده است. اما نمیداند که نهایتاً هم آن سرنگونی و هم این سرنگونی نصیب خودش خواهد شد.
سوم ـ تکه پاره شدن هیأت حاکمه رژیم: خامنهای در برابر تشدید جنگ قدرت باندهای درونی رژیم در هیأت حاکمه راهی پیش رو ندارد. اگر آنها را در قدرت خود شریک کند، شکاف بزرگی در رأس رژیم پدید میآید. و مانند سال 88 راه برای قیام مردم باز میشود. و در صورتیکه خامنهای برای تصفیههای بیشتر درونی خیز بردارد، ضعف و بیثباتی و بحران در درون رژیم را بیشتر میکند.
و چهارم ـ بنبست برنامه اتمی رژیم: رژیم ولایتفقیه در قبال بحران برنامه اتمی نیز راهحلی ندارد، زیرا اگر زیر فشار تحریمهای بینالمللی/ برنامه اتمی را متوقف کند/ این عقبنشینی برای خامنهای بهمثابه جام زهر و یک شکست بزرگ است که کل نظام را به فروپاشی میکشاند. اما اگر همچنان بر ساخت سلاح هستهیی اصرار کند/ باید خطر تحریمهای سختتر و حملات احتمالی نظامی را به جان بخرد که تمامیت رژیم او را به باد فنا خواهد سپرد.
و پنجمین بحران ورشکستگی اقتصادی بدون برونرفت این رژیم است. آخوندها یا باید تخصیص مبالغ هنگفتی به سرکوب و تروریسم را متوقف کنند و دست سپاه پاسداران را از اقتصاد ایران کوتاه کنند که در این صورت راه اعتراضات گسترده مردم باز میشود. یا اینکه به وضع فاجعهبار کنونی ادامه میدهند که در آن صورت انفجار عظیم خشم بیکاران و گرسنگان و فقیران را بهدنبال خواهد داشت“.
پس از گذشت نزدیک به سه سال از سخنان رئیسجمهور مقاومت، صحت حقانیت این مواضع و شرایط وخامت باری که رژیم را احاطه کرده است به اثبات میرسد.
خانم مریم رجوی در شرایطی تابلو 5 بحران رژیم را ترسیم کرده بود که هنوز آثار تحریمهای اقتصادی مانند امروز، بر وضعیت اقتصادی رژیم، بهطور همهجانبه بارز نشده بود و استراتژی توسعهطلبانه رژیم در منطقه و در کشورهای عراق، سوریه، یمن مانند امروز به گل ننشسته بود.
طبعا شرایط بحرانی و سخت کنونی که رژیم با آن مواجه است و ولیفقیه ارتجاع هم ناگزیر شده است تعارفات را با نیروهای رژیم کنار گذاشته و آنان را نسبت به این شرایط سخت توجیه کند، در درجه اول نتیجه تلاش مقاومت سازمانیافتهای است که راه رژیم را در تمامی زمینهها سد کرده است.
بنابراین، زمانی که خامنهای به خطر دشمن اشاره میکند، واضح است دشمن اصلی او مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آنهاست. به همین دلیل است که از ابتدای سال 94 هر15روز یکبار به صحنه میآید و نسبت به خطر امنیتی که نظام را از درون تهدید میکند هشدار میدهد.
خامنهای سپس سرنوشت شکستی که در انتظار رژیم ولایتفقیه هست را پیشبینی کرد و ادامه داد: ”همین قدر که ندانید که دشمن درصدد حمله است، و این حمله از کجاست و چگونه است، باید مطمئن باشید شکست میخورید. باید بدانید که دشمن چه کار میکند. امروز صحنه کشور این است“. واقعیت این است که هیچگاه خامنهای به این صراحت نسبت به خطرات و بحرانهایی که در کمین رژیم است اعتراف نکرده بود.
اکنون که فشار بحرانها کمر نظام ولایت را خم کرده است، ولیفقیه ارتجاع دیگر نمیتواند با دجالگری خودش و شعارهای پوشالی و دود و دمهای پاسدارهای نظامش این بحرانها لاپوشانی کند.
اکنون که شرایط برای نظام سخت و حلقه طناب این بحرانها برگردن رژیم تنگ شده است، خامنهای حتی ملاحظه روحیه نیروهای وارفته نظام را هم نمیتواند بکند، لذا وحشتش را از این بحرانها به صریحترین وجه ممکن ابراز کرده است. بحرانهایی که سالهاست رژیم آخوندی با آن دست به گریبان است ولی سعی کرده است با دجالیت آنها را بپوشاند و دور بزند.
خامنهای اکنون به مسالهای اعتراف میکند، که در آبان ماه سال 91 رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران خانم مریم رجوی بهوضوح و روشنی آن را بیان کرده بود.
خانم مریم رجوی 27آبان 91در کنفرانس بینالمللی پاریس، بهمناسبت خروج نام مجاهدین از لیست آمریکا، بحرانهای گریبانگیر رژیم را در5 زمینه زیر این چنین خلاصه کرده بود:
”اول ـ نارضایتی انباشته شده در زیر سرکوب وحشیانه آخوندها در برابر نارضایتی شدید جامعه ایران راه پس و پیش ندارند. اگر به پذیرش مطالبات سیاسی مردم نزدیک شوند به سرعت کنترل کشور را از دست میدهند. و چنانچه به اعدامهای جمعی و اعمال اختناق ضدبشری ادامه بدهند باز هم مقاومت گسترده اجتماعی، تمام سیاستهای رژیم را در بنبست نگه میدارد.
دوم ـ روند سرنگونی دیکتاتوری سوریه: چه رژیم ایران به مشارکت در جنایت در سوریه ادامه دهد، چه از این دخالت جنایتکارانه عقبنشینی کند، در هر حال، سقوط اسد اجتنابناپذیر است. و این تحول، بخشی از پروژه سرنگونی حکومت آخوندهاست و شکستی است که تا تهران امتداد خواهد یافت. به همین دلیل است که رژیم آخوندی برای به تأخیر انداختن سقوط بشار اسد، به جنگافروزی در منطقه شدت بخشیده است. اما نمیداند که نهایتاً هم آن سرنگونی و هم این سرنگونی نصیب خودش خواهد شد.
سوم ـ تکه پاره شدن هیأت حاکمه رژیم: خامنهای در برابر تشدید جنگ قدرت باندهای درونی رژیم در هیأت حاکمه راهی پیش رو ندارد. اگر آنها را در قدرت خود شریک کند، شکاف بزرگی در رأس رژیم پدید میآید. و مانند سال 88 راه برای قیام مردم باز میشود. و در صورتیکه خامنهای برای تصفیههای بیشتر درونی خیز بردارد، ضعف و بیثباتی و بحران در درون رژیم را بیشتر میکند.
و چهارم ـ بنبست برنامه اتمی رژیم: رژیم ولایتفقیه در قبال بحران برنامه اتمی نیز راهحلی ندارد، زیرا اگر زیر فشار تحریمهای بینالمللی/ برنامه اتمی را متوقف کند/ این عقبنشینی برای خامنهای بهمثابه جام زهر و یک شکست بزرگ است که کل نظام را به فروپاشی میکشاند. اما اگر همچنان بر ساخت سلاح هستهیی اصرار کند/ باید خطر تحریمهای سختتر و حملات احتمالی نظامی را به جان بخرد که تمامیت رژیم او را به باد فنا خواهد سپرد.
و پنجمین بحران ورشکستگی اقتصادی بدون برونرفت این رژیم است. آخوندها یا باید تخصیص مبالغ هنگفتی به سرکوب و تروریسم را متوقف کنند و دست سپاه پاسداران را از اقتصاد ایران کوتاه کنند که در این صورت راه اعتراضات گسترده مردم باز میشود. یا اینکه به وضع فاجعهبار کنونی ادامه میدهند که در آن صورت انفجار عظیم خشم بیکاران و گرسنگان و فقیران را بهدنبال خواهد داشت“.
پس از گذشت نزدیک به سه سال از سخنان رئیسجمهور مقاومت، صحت حقانیت این مواضع و شرایط وخامت باری که رژیم را احاطه کرده است به اثبات میرسد.
خانم مریم رجوی در شرایطی تابلو 5 بحران رژیم را ترسیم کرده بود که هنوز آثار تحریمهای اقتصادی مانند امروز، بر وضعیت اقتصادی رژیم، بهطور همهجانبه بارز نشده بود و استراتژی توسعهطلبانه رژیم در منطقه و در کشورهای عراق، سوریه، یمن مانند امروز به گل ننشسته بود.
طبعا شرایط بحرانی و سخت کنونی که رژیم با آن مواجه است و ولیفقیه ارتجاع هم ناگزیر شده است تعارفات را با نیروهای رژیم کنار گذاشته و آنان را نسبت به این شرایط سخت توجیه کند، در درجه اول نتیجه تلاش مقاومت سازمانیافتهای است که راه رژیم را در تمامی زمینهها سد کرده است.
بنابراین، زمانی که خامنهای به خطر دشمن اشاره میکند، واضح است دشمن اصلی او مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آنهاست. به همین دلیل است که از ابتدای سال 94 هر15روز یکبار به صحنه میآید و نسبت به خطر امنیتی که نظام را از درون تهدید میکند هشدار میدهد.