نزدیک غروب است، هیچکس نمیخواهد به خانه برود. کارگری که چند ماه بیکار شده فریاد میزند: «هی وعده دادید؛ برگشتیم خانه با شرمندگی جلوی زن و بچه. ولی دیگر تصمیم گرفتیم بایستیم و فریاد زدیم: کارگر میمیرد ذلت نمیپذیرد».
کمی آنطرفتر معلم بهجان آمده رو به معلمان جلوی مجلس میگوید:
«آقا درس و مدرسه اینجا معنی نداره، اینها معلم نمیخوان، روزمزد میخوان، میگن دستور اومده که هیچکس را استخدام نکنند. همه معلمان حقالتدریسی هستند، ایکاش حتی حق تدریسمان را هم میدادند، این مملکت با این همه نفت و ثروت... این پولها کجا رفته؟ چرا به ما که میرسه یکدفعه بودجه دولت ته میکشه؟ آیا یک روز بوده که بودجه برای حقوق و مزایای نمایندگان مجلس کم بیاد!؟ امروز معلم باید چند جا کار کنه؟ باید مسافرکشی کنه، کار آزاد کنه، بعد هم خسته و مرده باید برویم توی مدرسه درس بدهیم ما دیگه از کجا بیاریم؟ چطوری شکم بچههامونو سیر کنیم».
واقعیت این است که شتر فقر وزندگی فلاکتبار اجتماعی 36سال است که پشت در خانه مردم ایران زانو زده و آنان را وادار به اعتراض در برابر ستم و سرکوب نظام آخوندی کرده است.
حاکمیت ضدمردمی با تشدید فقر و ستم و بیکاری و حقوق یا دستمزدی کمتر از ۱/۴خط فقر، عدم امنیت شغلی بهویژه بهدلیل قراردادهای سفید امضاء برای 93درصد از شاغلین، واردات کالاهای مصرفی و بنجل، نابودی ۸۰درصد تولیدات داخلی، دزدیهای علنی ثروتهای ملی، چپاول و غارت ۲۲۰هزار میلیارد تومان از بانکها، شرایطی را فراهم کرده که بیش از ۸۰درصد از مردم زیرخط فقر بهسر ببرند. به اعتراف یکی از خبرگزاریهای رژیم روزانه بیش از ۲۰اعتصاب کارگری ثبت میشود و اعتراضات معلمها لرزه بر اندام حکومت انداخته و شکاف در حاکمیت را تشدید کرده، اما آنها قادر به تأمین خواستههای معترضان نیستند. ۱۱اردیبهشت روز جهانی کارگر است و روز ۱۲اردیبهشت روز معلم و فرصتی است برای آنان در جهت احقاق حقوق خود و اعتراض به اقدامهای سرکوبگرانه و جنایتکارانه این رژیم. در شرایطی به استقبال برگزاری روز کارگر و معلم میرویم که سفرهها از نان خالی و امنیت شغلی وجود ندارد. این ارمغان سیاستهای ضدمردمی نظام ولایتفقیه است که هر روز فشار طاقتفرسا را بر مردم بیشتر و بیشتر میکند.
در سال گذشته بیش از 5700حرکت اعتراضی از سوی کارگران و زحمتکشان، معلمان و اقشار مختلف جامعه وجود داشت؛ تا حدی که این اعتراضات به اعماق زندانها نیز رسید و در تظاهرات و تحصنها و اعتصاب غذاها متبلور شد. این رژیم در ماههای اخیر بیش از 1200نفر را اعدام کرده که به طور متوسط روزانه بین 2 تا 3اعدام میشو د. رژیم برای ایستادن در برابر قیام تودهای، به ایجاد فضای سرکوب و رعب و وحشت مستمراً ادامه میدهد. اما بهرغم این سرکوب مردم ایران تسلیم نشدها ند و دست از مبارزه برنداشتها ند. جامعه ایران مانند یک بشکه باروت آکنده از خشم است و هر حرکت اعتراضی میتواند ضرورتاً تبدیل به جرقهای برای منفجر کردن این جامعه شود.
چیزی که در این خصوص باعث نگرانی زیاد رژیم است، وجود مقاومتی سازمانیافته است که به سرعت و بهطور زنده میتواند این اعتراضات پراکنده را به سمت یک حرکت عظیم که رژیم ر ا سرنگون میکند تغییر جهت دهد. مقاومتی که آن را در کلام کارگر محرومی میتوان دید:
«تنها من نیستم که فریاد میزنم. از هر گوشه شهر فریادها به گوش میرسد. درد اما یکی است. در صدای دانشجو میشود صدای کارگر را شنید. در صدای کارگر صدای معلم را، در فریاد معلم صدای کارگر را؛ این گردونه فریاد اما تنها یکسو را نشانه میرود، قلب استبداد مذهبی! استبدادی که نه کارگر میشناسد نه معلم، همه اقشار جامعه را جز بردگانی نمیپندارد.
کمی آنطرفتر معلم بهجان آمده رو به معلمان جلوی مجلس میگوید:
«آقا درس و مدرسه اینجا معنی نداره، اینها معلم نمیخوان، روزمزد میخوان، میگن دستور اومده که هیچکس را استخدام نکنند. همه معلمان حقالتدریسی هستند، ایکاش حتی حق تدریسمان را هم میدادند، این مملکت با این همه نفت و ثروت... این پولها کجا رفته؟ چرا به ما که میرسه یکدفعه بودجه دولت ته میکشه؟ آیا یک روز بوده که بودجه برای حقوق و مزایای نمایندگان مجلس کم بیاد!؟ امروز معلم باید چند جا کار کنه؟ باید مسافرکشی کنه، کار آزاد کنه، بعد هم خسته و مرده باید برویم توی مدرسه درس بدهیم ما دیگه از کجا بیاریم؟ چطوری شکم بچههامونو سیر کنیم».
واقعیت این است که شتر فقر وزندگی فلاکتبار اجتماعی 36سال است که پشت در خانه مردم ایران زانو زده و آنان را وادار به اعتراض در برابر ستم و سرکوب نظام آخوندی کرده است.
حاکمیت ضدمردمی با تشدید فقر و ستم و بیکاری و حقوق یا دستمزدی کمتر از ۱/۴خط فقر، عدم امنیت شغلی بهویژه بهدلیل قراردادهای سفید امضاء برای 93درصد از شاغلین، واردات کالاهای مصرفی و بنجل، نابودی ۸۰درصد تولیدات داخلی، دزدیهای علنی ثروتهای ملی، چپاول و غارت ۲۲۰هزار میلیارد تومان از بانکها، شرایطی را فراهم کرده که بیش از ۸۰درصد از مردم زیرخط فقر بهسر ببرند. به اعتراف یکی از خبرگزاریهای رژیم روزانه بیش از ۲۰اعتصاب کارگری ثبت میشود و اعتراضات معلمها لرزه بر اندام حکومت انداخته و شکاف در حاکمیت را تشدید کرده، اما آنها قادر به تأمین خواستههای معترضان نیستند. ۱۱اردیبهشت روز جهانی کارگر است و روز ۱۲اردیبهشت روز معلم و فرصتی است برای آنان در جهت احقاق حقوق خود و اعتراض به اقدامهای سرکوبگرانه و جنایتکارانه این رژیم. در شرایطی به استقبال برگزاری روز کارگر و معلم میرویم که سفرهها از نان خالی و امنیت شغلی وجود ندارد. این ارمغان سیاستهای ضدمردمی نظام ولایتفقیه است که هر روز فشار طاقتفرسا را بر مردم بیشتر و بیشتر میکند.
در سال گذشته بیش از 5700حرکت اعتراضی از سوی کارگران و زحمتکشان، معلمان و اقشار مختلف جامعه وجود داشت؛ تا حدی که این اعتراضات به اعماق زندانها نیز رسید و در تظاهرات و تحصنها و اعتصاب غذاها متبلور شد. این رژیم در ماههای اخیر بیش از 1200نفر را اعدام کرده که به طور متوسط روزانه بین 2 تا 3اعدام میشو د. رژیم برای ایستادن در برابر قیام تودهای، به ایجاد فضای سرکوب و رعب و وحشت مستمراً ادامه میدهد. اما بهرغم این سرکوب مردم ایران تسلیم نشدها ند و دست از مبارزه برنداشتها ند. جامعه ایران مانند یک بشکه باروت آکنده از خشم است و هر حرکت اعتراضی میتواند ضرورتاً تبدیل به جرقهای برای منفجر کردن این جامعه شود.
چیزی که در این خصوص باعث نگرانی زیاد رژیم است، وجود مقاومتی سازمانیافته است که به سرعت و بهطور زنده میتواند این اعتراضات پراکنده را به سمت یک حرکت عظیم که رژیم ر ا سرنگون میکند تغییر جهت دهد. مقاومتی که آن را در کلام کارگر محرومی میتوان دید:
«تنها من نیستم که فریاد میزنم. از هر گوشه شهر فریادها به گوش میرسد. درد اما یکی است. در صدای دانشجو میشود صدای کارگر را شنید. در صدای کارگر صدای معلم را، در فریاد معلم صدای کارگر را؛ این گردونه فریاد اما تنها یکسو را نشانه میرود، قلب استبداد مذهبی! استبدادی که نه کارگر میشناسد نه معلم، همه اقشار جامعه را جز بردگانی نمیپندارد.
یک روز شاعر گفت: «فریادهای ما اگر چه رسا نیست باید یکی شود» امروز اما فریادهای ما هم رساست و هم یکی شده، امروز روزی است که باید ثمره رنج و شکنج سالها را برداشت کرد و آرزوی دیرینه این سرزمین را محقق نمود امروز هر کس هر جا که هست به زبان خودش دردش را فریاد میکند؛ گویا خاموشی تا صبح پیروزی از این سرزمین رخت بسته».