728 x 90

روز جهانى كارگر,

دقایقی با عید کارگران و زحمتکشان – ب. بهمنی

-

روز کارگر
روز کارگر
«خواهرم، گفتی باز چیزی بنویسم
… قلمی به دستم دادی و خواستی که بر لوحه‌یی نقشی مصور کنم.
… با تو من سخن از آن دنیایی می‌گویم که شاید در آن از همه‌جا سخن گفته باشم. از دنیایی که انسانها به‌خاطر سکه‌های زر و نقره شکم نمی‌ درند و به‌خاطر خودکامی و خودخواهی، انسانها را به قید بندگی مقید نمی‌سازند.
… کاخ ستمگران سنگدل، دل یتیمان گرسنه را آزرده نمی‌سازد، انسانها در نهاد واقعی متجلی می‌شوند، نه گرگی در لباس میش.
… دلم می‌خواهد دنیایی به‌وجود آید که احساسات پاک و لطیف بشری جلوه نماید و انسانیت تجلی کند و بشر همدیگر را به چشم برادری و برابری بنگرد. ارزش انسانها به فضیلت و کار آنها باشد».
(قسمتی از نامه مجاهد کبیر، سعید محسن، از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران)

آرزوهای بزرگ، عزمهای بزرگ را به وجود می‌آورد و عزمهای بزرگ، رزم‌های شکوهمند و سربلند و سرافراز را برای نبرد در راه تحقق آن آرزوها. آرزوی آزادی و رفاه و خوشبختی مردم ایران و همهٴ زحمتکشان.
امروز، روز کارگر را جشن می‌گیریم. با همان آرزو و با همان عزم. در شرایطی که جبهه انسانیت بسا بزرگتر و حامیان زحمتکشان بسیار بیشتر شده‌اند و تمامی اقشار زحمتکش و آگاه کشور و زنان غیور میهنمان، به یاری آنها برخاسته‌اند.
امروز بغض‌های فرو خوردهٴ کارگران، سکوتی است توفانی؛ وآرامشی است قبل از توفان

«سکوت ترانه‌ایست که تنها به تکلم نمی‌آید.
زیباترین آهنگ،
هماهنگ آوازهای بی‌صداست.
سکوت را می‌توان شیند،
در ازدحام فریادهای منقبض،
سکوت را می‌توان شنید.
در پژواک فرو خورده‌ی البرزـ کوه موقرـ
که سالهاست در انتظار عقابان به کوچ رفته‌اش مانده.
سکوت را می‌توان شنید.
در آژنگ خزر
که هر لحظه در امواج کف آلوده‌ی خود غرق می‌شود
سکوت رضا نیست
خشم است و طغیان.
و منتها یک سکوت طولانی
انقلابی‌ست ویرانگر و توفانی» (2)

کارگرمی‌گوید تنها من نیستم که فریاد می‌زنم. از هر گوشهٴ شهر فریادها به گوش می‌رسد. درد اما یکی است. در صدای کارگر صدای معلم را می‌توان شنید؛ و در فریاد معلم صدای کارگر را. در صدای دانشجو می‌شود صدای کارگر را شنید و در صدای آنها، فریاد همهٴ زحمتکشان را.

این گردونهٴ فریاد اما، فقط و فقط یک سو را نشانه می‌رود: «قلب استبداد مذهبی». استبدادی که نه کارگر می‌شناسد، نه معلم. همه اقشار جامعه را جز به بردگانی نمی‌پندارد. یک روز شاعر گفت: «فریادهای ما اگر ‌چه رسا نیست، باید یکی شود. امروز اما فریادهای ما، هم رساست و هم یکی شده.

امروز روزی است که باید ثمره رنج و شکنج سالها را درو کرد؛
امروز باید آرزوی دیرینهٴ این سرزمین را محقق نمود.
امروز هر کس، هر جا که هست؛
به زبان خودش دردش را فریاد می‌کند. گویا خاموشی تا صبح پبروزی
ازین سرزمین رخت بسته است.
”کارخونه فروش نداره، اما مشکل چیه؟ این خواست ما نبوده، خواست نظامه برای پیشبرد پروژه بمب اتمی، آقا ما رو گرسنه کردی! برای این‌که سیاست تو علیه ماست، شش ماهه به ما حقوق ندادین.

در عمق 130 متری زمین بدون هیچ تهویه‌ای داریم سیلیس تنفس می‌کنیم و همه کارگرها مشکل ریه پیدا کرده‌اند، آقا جان اینها می‌خواهند همه را خفه کنند، اینها هوای مملکت را مسموم کرده‌اند، به اسم این‌که کارخونه فروش نداره.
بیست بار اعتراض کردیم، اعتصاب کردیم، تظاهرات کردیم، هی وعده دادید، برگشتیم خانه با شرمندگی جلوی زن و بچه؛ ولی دیگر تصمیم گرفتیم بایستیم و فریاد زدیم: «کارگر می‌میرد ذلت نمی‌پذیرد» “.

چشمها
سرود حسرت می‌خوانند
دستها سرود تمنا را میسرایند
و سفره
بوی شرم می‌دهد
کارگرم
با بازوانی قدرتمند
که آهن سخت را به زانو در می‌آورد
کارگرم آری
اگر چه خانواده کوچکم را نمی‌توانم بگردانم
این بار اما
در میان آهن و پولاد
پی لقمه نانی نیستم
شمشیری آخته ساخته ام
آبدیده با تیزاب گرسنگی
برای دفاع از حرمت گندم
تا سفره ام
حتی اگر خالی اما
شرمگین نباشد.
اما این رژیم چپاولگر فقط دو چیز بلده: «چپاول و غارت» و «اعدام و شقاوت». راستی «آقا معلم ما چی شد؟ : … اونروز وقتی شماری از مأموران دادستانی برای دستگیری «آقا معلم» به دبیرستان ما اومدند، او در کلاس در حال تدریس بود، مأموران ریشو آمدند و می‌خواستند او را با خود ببرند. مدیر و معلمان مدرسه دست به اعتراض زدند اما ریشوها با ضرب و شتم و مشت و لگد، «آقا معلم» نازنین ما رو به محل نامعلومی منتقل کردند، آخه او گفته بود «ما که اسلحه نداریم، به جایش دانش‌آموز میاریم»؛ اما امروز خود دانش‌آموزان پشت معلمشون اومدند تا منزلت معلم رو حفظ کنند.
… اعتصاب سراسری معلمان پیوسته بیشتر و بیشتر میشه، امروز میزان شرکت خانم‌های معلم در اعتصاب خیلی چشمگیر بود. اونها خواستار آزادی معلمان دستگیر شده در تظاهرات و اعتراضات قبلی شدند. اونها شعار می‌دادند:
”معلم زندانی آزاد باید گردد
معلم به‌پاخیز، برای رفع تبعیض
معلم بیدار است، از تبعیض بیزار است
انتقاد ممنوع- اختلاس آزاد
طرح رتبه بندی، فریبی بیشتر نیست
خط فقر 3 میلیون، حقوق ما یک میلیون
درد ما فقر ما نیست، فرق است
سکوت ما بلندتر از فریاد است

… اما ما؛ ما کارگران و معلمان امروز در این‌جا ایستاده‌ایم تا بگوییم وقتی که تیغ سرکوب هر روز تیز تر می‌شود؛ وقتی که همکاران‌مان را، نه! همسنگران‌مان را به زندان می‌اندازند؛ پس چه جای نشستن؟
مگر نه این‌که در قرآن آمده است: ن والقلم… «قسم به حرمت قلم». قسم به حرمت دانش، پس به همگان بگویید که این‌جا قلمها را شکسته می‌خواهند و زبان را بریده.
بگذارید هر روز ستاره‌ای بر سینهٴ دانشجویان قهرمان‌مان بیفزایند.
ما از نسل کهکشان، ستارگانیم؛ که خاموشی نخواهیم گرفت….
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/773f54cc-42ac-43fe-b8c6-edf1a18ed347"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات