یک روز آبراهام لینکلن خطاب به کسانی است که حقیقت را کتمان میکنند گفت: «آدم بیشهامت کسی است که در جائیکه باید اعتراف کند، خاموش بنشیند».
امروزه اما فراتر از کتمان حقیقت، موضوع «بستن دست و پای حقیقت» مطرح است.
مصداق این قضیه، موضوع نقش مقاومت ایران در افشای پروژهی تأسیسات اتمی رژیم ولایتفقیه است!
یک حقیقت انکارنشدنی که از آن کمتر سخن به میان میآید همین نقش مقاومت در افشای برنامهی اتمی آخوندهاست. امری که گهگاه برخی روزنامهها به آن اذعان میکنند. مثل آنچه واشینگتن تایمز در 24فوریه 2015 نوشت: «… برجستهتر از همه، طی سالهای اوایل دهه 2000، شورای ملی مقاومت، برای اولین بار وجود تأسیسات غنیسازی اورانیوم نطنز و تأسیسات آب سنگین پلوتونیوم اراک را فاش ساخت؛ دو پروژهیی که طی سالیان بعد از آن، در مرکز موشکافیهای بینالمللی و بیاعتمادی نسبت به تهران قرار گرفتند».
جملات بالا در فوریه گذشته، پس از افشاگری مقاومت ایران در مورد جاهطلبی هستهیی رژیم بنیادگرای حاکم بر ایران بهنام «لویزان3» منعکس شد. این افشاگری، یکی از نزدیک به 100 افشاگری تأسیسات هستهیی رژیم آخوندی بود که طی سالیان از سوی مقاومت ایران صورت گرفته است.
دو روز بعد سایت واشینگتن فری بیکون، در 26فوریه 2015 به صحت و دقت این افشاگریها اذعان کرد و نوشت: «… شورای ملی مقاومت ایران (N.C.R.A)، تاریخچهای در افشای تأسیسات و برنامههای اتمی ایران داشته، بهطوریکه بعد از هر بار افشاگری، آمریکا مجبور به تأیید موارد فوق بهعنوان بخشی از یک برنامه مخفی بوده است».
حالا خوب است ببینیم با این نقش روشنگرانهی مقاومت ایران که به حق بزرگترین خدمت به صلح و امنیت جهانی هست چه برخوردی شده است:
در نگاه به سابقه افشاگریهای مقاومت ایران، میبینیم که از روز نخست یعنی از اولین سالی که رژیم آخوندی بهدنبال بمب اتمیرفته است عزم و ارادهٴ قاطع مقاومت ایران علیه این نیت و نقشهٴ ضدبشری اعلام شده است. یکربع قرن پیش در 11 فوریة 1992 دفتر مجاهدین خلق ایران از قول رهبر مقاومت ایران آقای مسعود رجوی چنین نوشت: «… ملایان هماکنون با صرف هزینههای هنگفت بهجد بهدنبال دستیابی به سلاح اتمی هستند، زیرا آن را تنها تضمین استراتژیک بقاء خود یافتهاند».
این اولین افشاگریها آغاز کارزار طولانی و پرهزینهیی بود که در تمامی این سالها ادامه یافت و به راستی هم جز از مقاومتی با ریشهی عمیق مبارزاتی و پشتوانه عظیم تودهیی ساخته نبود. البته، هم قیمت و هم مفهوم این افشاگریها برای مقاومت ایران روشن بود: «چنگ در چنگ شدن با هیولای ترور و توحش و سلطهطلبی در جدیترین پهنهیی که آن را عامل بقای خودش میداند، یعنی دستیابی به بمب اتمی».
در اثر همین افشاگریهای مقاومت ایران بود که بهتدریج چهرهٴ رژیم آخوندی بهعنوان هیولای ترور و توحش و سلطهطلبی برای جامعه جهانی بارز شد، جهان از خواب بیدار شده و واکنشها علیه رژیم بالا گرفت.
اما در مطالعهٴ همین پرونده به نکته شگفت دیگری میرسیم؛ اینکه به جای تشکر و امتنان بهخاطر این خدمتی که مقاومت ایران به صلح و امنیت تمامی ملل جهان کرده است، با افشاکننده این حقایق چگونه رفتار شده:
آنچه ما را به حیرت میآورد این است که هرچه میبینیم برعکس انتظار ماست: بستن دست و پای مقاومت ایران، قرار دادن این مقاومت در فهرستهای ننگین که البته با اثبات حقانیت مقاومت تا کنون همهشان پاره شدة. بمباران ارتش آزادیبخش ملی ایران، خلعسلاح ارتش آزادیبخش این مقاومت، فراموش کردن همهٴ قولها و امضاهایی که به این مقاومت در قبال گردآوری سلاح داده شد، رها کردن رزمندگان اصلی این مقاومت در دهان اژدهای ارتجاع، و چشم بستن بر حملات و هجومها و نقض حقوق پایهیی مجاهدان اشرف و لیبرتی.
میبینیم که موضوع تنها ناسپاسی نیست بلکه شکستن نمکدان بر سر صاحب سفره نیز در میان است.
اما آیا چه کس از این نمکدان شکنی ضرر خواهد کرد؟ حقیقت هیچگاه پوشیده نخواهد ماند. منافع افشا و گل گرفتن برنامه شیطانی آخوندها برای دستیبابی به بمب اتمی، عاقب به مردم محروم و در زنجیر ایران، و خلقهای منطقه و سایر ملل خواهد رسید. هیچ چیز در تاریخ گم نخواهد شد. تنها بگذارید سخنان «حقیقت» و رقبای حقیقت را که تکرار کنیم و منتظر تاریخ بمانیم:
شرارت گفت: «من را با لباس نیکی و صلاح بپوشانید» ؛
وقاحت گفت: من را با نشانها و امتیازها، آرایش بدهید» ؛
رذیلت گفت: «من را با فضیلت افتخار بدهید» ؛
خدعه گفت: «من را به لباس اخلاص و صمیمیت ملبس کنید» ؛
خیانت گفت: «تاج امانت بهسر من بگذارید» ؛
و حقیقت گفت: «من را برهنه بگذارید و هیچ چیز به من نبندید؛ آخر من هیچگاه از برهنگی خودم شرمسار نیستم».
امروزه اما فراتر از کتمان حقیقت، موضوع «بستن دست و پای حقیقت» مطرح است.
مصداق این قضیه، موضوع نقش مقاومت ایران در افشای پروژهی تأسیسات اتمی رژیم ولایتفقیه است!
یک حقیقت انکارنشدنی که از آن کمتر سخن به میان میآید همین نقش مقاومت در افشای برنامهی اتمی آخوندهاست. امری که گهگاه برخی روزنامهها به آن اذعان میکنند. مثل آنچه واشینگتن تایمز در 24فوریه 2015 نوشت: «… برجستهتر از همه، طی سالهای اوایل دهه 2000، شورای ملی مقاومت، برای اولین بار وجود تأسیسات غنیسازی اورانیوم نطنز و تأسیسات آب سنگین پلوتونیوم اراک را فاش ساخت؛ دو پروژهیی که طی سالیان بعد از آن، در مرکز موشکافیهای بینالمللی و بیاعتمادی نسبت به تهران قرار گرفتند».
جملات بالا در فوریه گذشته، پس از افشاگری مقاومت ایران در مورد جاهطلبی هستهیی رژیم بنیادگرای حاکم بر ایران بهنام «لویزان3» منعکس شد. این افشاگری، یکی از نزدیک به 100 افشاگری تأسیسات هستهیی رژیم آخوندی بود که طی سالیان از سوی مقاومت ایران صورت گرفته است.
دو روز بعد سایت واشینگتن فری بیکون، در 26فوریه 2015 به صحت و دقت این افشاگریها اذعان کرد و نوشت: «… شورای ملی مقاومت ایران (N.C.R.A)، تاریخچهای در افشای تأسیسات و برنامههای اتمی ایران داشته، بهطوریکه بعد از هر بار افشاگری، آمریکا مجبور به تأیید موارد فوق بهعنوان بخشی از یک برنامه مخفی بوده است».
حالا خوب است ببینیم با این نقش روشنگرانهی مقاومت ایران که به حق بزرگترین خدمت به صلح و امنیت جهانی هست چه برخوردی شده است:
در نگاه به سابقه افشاگریهای مقاومت ایران، میبینیم که از روز نخست یعنی از اولین سالی که رژیم آخوندی بهدنبال بمب اتمیرفته است عزم و ارادهٴ قاطع مقاومت ایران علیه این نیت و نقشهٴ ضدبشری اعلام شده است. یکربع قرن پیش در 11 فوریة 1992 دفتر مجاهدین خلق ایران از قول رهبر مقاومت ایران آقای مسعود رجوی چنین نوشت: «… ملایان هماکنون با صرف هزینههای هنگفت بهجد بهدنبال دستیابی به سلاح اتمی هستند، زیرا آن را تنها تضمین استراتژیک بقاء خود یافتهاند».
این اولین افشاگریها آغاز کارزار طولانی و پرهزینهیی بود که در تمامی این سالها ادامه یافت و به راستی هم جز از مقاومتی با ریشهی عمیق مبارزاتی و پشتوانه عظیم تودهیی ساخته نبود. البته، هم قیمت و هم مفهوم این افشاگریها برای مقاومت ایران روشن بود: «چنگ در چنگ شدن با هیولای ترور و توحش و سلطهطلبی در جدیترین پهنهیی که آن را عامل بقای خودش میداند، یعنی دستیابی به بمب اتمی».
در اثر همین افشاگریهای مقاومت ایران بود که بهتدریج چهرهٴ رژیم آخوندی بهعنوان هیولای ترور و توحش و سلطهطلبی برای جامعه جهانی بارز شد، جهان از خواب بیدار شده و واکنشها علیه رژیم بالا گرفت.
اما در مطالعهٴ همین پرونده به نکته شگفت دیگری میرسیم؛ اینکه به جای تشکر و امتنان بهخاطر این خدمتی که مقاومت ایران به صلح و امنیت تمامی ملل جهان کرده است، با افشاکننده این حقایق چگونه رفتار شده:
آنچه ما را به حیرت میآورد این است که هرچه میبینیم برعکس انتظار ماست: بستن دست و پای مقاومت ایران، قرار دادن این مقاومت در فهرستهای ننگین که البته با اثبات حقانیت مقاومت تا کنون همهشان پاره شدة. بمباران ارتش آزادیبخش ملی ایران، خلعسلاح ارتش آزادیبخش این مقاومت، فراموش کردن همهٴ قولها و امضاهایی که به این مقاومت در قبال گردآوری سلاح داده شد، رها کردن رزمندگان اصلی این مقاومت در دهان اژدهای ارتجاع، و چشم بستن بر حملات و هجومها و نقض حقوق پایهیی مجاهدان اشرف و لیبرتی.
میبینیم که موضوع تنها ناسپاسی نیست بلکه شکستن نمکدان بر سر صاحب سفره نیز در میان است.
اما آیا چه کس از این نمکدان شکنی ضرر خواهد کرد؟ حقیقت هیچگاه پوشیده نخواهد ماند. منافع افشا و گل گرفتن برنامه شیطانی آخوندها برای دستیبابی به بمب اتمی، عاقب به مردم محروم و در زنجیر ایران، و خلقهای منطقه و سایر ملل خواهد رسید. هیچ چیز در تاریخ گم نخواهد شد. تنها بگذارید سخنان «حقیقت» و رقبای حقیقت را که تکرار کنیم و منتظر تاریخ بمانیم:
شرارت گفت: «من را با لباس نیکی و صلاح بپوشانید» ؛
وقاحت گفت: من را با نشانها و امتیازها، آرایش بدهید» ؛
رذیلت گفت: «من را با فضیلت افتخار بدهید» ؛
خدعه گفت: «من را به لباس اخلاص و صمیمیت ملبس کنید» ؛
خیانت گفت: «تاج امانت بهسر من بگذارید» ؛
و حقیقت گفت: «من را برهنه بگذارید و هیچ چیز به من نبندید؛ آخر من هیچگاه از برهنگی خودم شرمسار نیستم».