خروش و اعتراض سراسری معلمان در10اسفند93 و اعتراض آنها علیه اختناق، سرکوب، تبعیض و نابرابری در نظام ولایتفقیه، نمودی از خشم متراکم این قشر زحمتکش و تمامی مردم ایران نسبت به سیاستهای ضدمردمی و ضدفرهنگی نظام پوسیده آخوندی است.
رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی رژیم و مهرههای حکومتی تلاش داشتند حرکت اعتراضی و گسترده معلمان در10اسفند را حرکتی محدود به درخواستهای صنفی قلمداد کنند. اما شعارهای معلمان در این روز بیانگر این است که این حرکت دقیقاً حرکتی سیاسی و علیه تمامیت نظام آخوندی است.
معلمان مریوان در قطعنامهشان آوردند ”از صمد (صمد بهرنگی) معلم آزادی و برابری تاسی میگیریم که گفت همهاش نباید ترسید، راه بیفتیم ترسمان میریزد“.
این بند از قطعنامه معلمان و فرهنگیان مریوان دقیقاً بیانگر این است که قبل از هر چیز خواست اصلی معلمان زحتمکش آزادی است. حقی که زیر سم ستوران نظام ولایتفقیه لگدمال شده است.
معلمان آزاده وشریف تهرانی در برابر مجلس رژیم نيز خواست خود را با اين شعارها بيان کردند: ”معلم میمیرد ذلت نمیپذیرد“، ”معلم بیدار است از تبعیض بیزار است“
بنا بر گزارش خبرگزاری حکومتی ایلنا معلمان در مقابل مجلس رژیم علیه شکنجه و زندان و نقض آزادی معلمان فریاد برآوردند و شعار دادند ”جای معلم زندان نیست“، ”نه زندان، نه تهدید، نه اخراج“ و ”معلم زندانی آزاد باید گردد“.
برخلاف رسانهها و مهرههای حکومتی که تلاش دارند جنبه خاصی از خواستهای معلمان را برجسته کنند، خواست و انگیزه آنان آزادی سیاسی است و قبل از هر خواست صنفی، آنان خواستار رفع سرکوب رژیم آخوندی هستند و بدیهی است که این امر نیز جز با سرنگونی این رژیم قرونوسطایی محقق نخواهد شد.
به همین دلیل است که معلمان علیه شکنجه و زندان و نقض آزادی شعار میدادند تا آنجایی که خبرگزاری حکومتی ایلنا هم ناگزیر شده است به بخشی از شعارهای سیاسی معلمان اشاره کند. انعکاس همین ميزان از شعارهای معلمان توسط یک خبرگزاری حکومتی نیز بیانگر این است که حرکت و خواست اصلی معلمان عمیقاً سیاسی و همچنین بیانگر نفرت و کینه آنان از رژیم آزادی کش آخوندی است، و اینکه معلمان ایران هیچ روزنه امیدی برای رسیدن به آزادی و برابری در این نظام آزادی کش و ضد فرهنگ نمیبینند.
شعار معلمان سنندجی نیز در مورد پایان گرفتن ”خشونت و شکنجه“ و ”ممنوعیت اعدام“ در رژیم آخوندی، نمودی از فریاد همه مردم کردستان برای رسیدن به آزادی و زندگی عاری از خشونت شکنجه و تبعیض است که رژیم آخوندی هماکنون دسته دسته از فرزندان مبارز این خطه از میهن اسیر را بر تختهای شکنجه و پاي جوخههای اعدام قرارمیدهد.
شعار معلمین اصفهانی ”هستهای رو رها کنید فکری بهحال ما کنید“ نیز حاکی از نفرت این قشر زحمتکش و آگاه از پروژه ضدملی اتمی رژیم است که صدها میلیارد دلار از اموال ملت را در تنور ريخته شده است، و تنها کارکرد این پروژه ضدملی فقر و خانه خرابی مردم از جمله همین معلمین اصفهانی است که ناگزیرند زیر خط فقر زندگی کنند و در مقابل هزینه 3600000تومانی ماهانه زندگی، یک میلیون تومان حقوق دریافت کنند.
واقعیت این است که درنظامهاي ديکتاتوري هیچ مرز جدی بین خواستهای سیاسی و صنفی وجود ندارد. در فاشيسم مذهبي آخوندي که بر سرکوب و چپاول و غارت اموال مردم سوار است نيز به طريق اولي همين قانون حاکم است. وقتي رژيم نه میخواهد و نه ميتواند گامی در جهت تأمین خواستهای مردم و تأمین حقوق به یغما رفته آنان بردارد، بي ترديد شعارها تماما سياسي و در مقابله کامل با حاکميت سياسي ولايت فقيه است.
به همين دليل است که در تظاهرات روز 10اسفند 93 شعارهای صنفی به سرعت به شعارهای سیاسی تبدیل شد و پایههای اصلی حکومت نظام ولایت یعنی اختناق و سرکوب را هدف قرارداد و معلمان علیه خشونت، اعدام، شکنجه، برنامه ضدملی هستهیی شعار دادند.
به فرض اینکه این حاکمیت توان پاسخگویی به خواستهای صنفی معلمان را داشت که ندارد، قبل از اینکه خشم آنان متراکم شود و به یک اعتصاب و اعتراض سراسری و سیاسی تبدیل شود، میبایست به خواستهای آنان رسیدگی میکرد. اما از آنجایی که همه مشکلات و معضلات مردم ناشی از نظام سیاسی حاکم است، در این حاکمیت رسیدگی به خواستهای صنفی هم محال و ممتنع شده است و حرکات اعتراضی کارگران، پرستاران، معلمان و سایر اقشار مردم را نیز میبایست در راستای ضعف ماهوی رژیم در برآورده کردن حداقل حقوقهای صنفی اقشار مختلف تلقی کرد و اینکه این نظام ضدمردمی عاجز از پاسخگویی به حداقلهای ضروری برای معیشت مردم است.
رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی رژیم و مهرههای حکومتی تلاش داشتند حرکت اعتراضی و گسترده معلمان در10اسفند را حرکتی محدود به درخواستهای صنفی قلمداد کنند. اما شعارهای معلمان در این روز بیانگر این است که این حرکت دقیقاً حرکتی سیاسی و علیه تمامیت نظام آخوندی است.
معلمان مریوان در قطعنامهشان آوردند ”از صمد (صمد بهرنگی) معلم آزادی و برابری تاسی میگیریم که گفت همهاش نباید ترسید، راه بیفتیم ترسمان میریزد“.
این بند از قطعنامه معلمان و فرهنگیان مریوان دقیقاً بیانگر این است که قبل از هر چیز خواست اصلی معلمان زحتمکش آزادی است. حقی که زیر سم ستوران نظام ولایتفقیه لگدمال شده است.
معلمان آزاده وشریف تهرانی در برابر مجلس رژیم نيز خواست خود را با اين شعارها بيان کردند: ”معلم میمیرد ذلت نمیپذیرد“، ”معلم بیدار است از تبعیض بیزار است“
بنا بر گزارش خبرگزاری حکومتی ایلنا معلمان در مقابل مجلس رژیم علیه شکنجه و زندان و نقض آزادی معلمان فریاد برآوردند و شعار دادند ”جای معلم زندان نیست“، ”نه زندان، نه تهدید، نه اخراج“ و ”معلم زندانی آزاد باید گردد“.
برخلاف رسانهها و مهرههای حکومتی که تلاش دارند جنبه خاصی از خواستهای معلمان را برجسته کنند، خواست و انگیزه آنان آزادی سیاسی است و قبل از هر خواست صنفی، آنان خواستار رفع سرکوب رژیم آخوندی هستند و بدیهی است که این امر نیز جز با سرنگونی این رژیم قرونوسطایی محقق نخواهد شد.
به همین دلیل است که معلمان علیه شکنجه و زندان و نقض آزادی شعار میدادند تا آنجایی که خبرگزاری حکومتی ایلنا هم ناگزیر شده است به بخشی از شعارهای سیاسی معلمان اشاره کند. انعکاس همین ميزان از شعارهای معلمان توسط یک خبرگزاری حکومتی نیز بیانگر این است که حرکت و خواست اصلی معلمان عمیقاً سیاسی و همچنین بیانگر نفرت و کینه آنان از رژیم آزادی کش آخوندی است، و اینکه معلمان ایران هیچ روزنه امیدی برای رسیدن به آزادی و برابری در این نظام آزادی کش و ضد فرهنگ نمیبینند.
شعار معلمان سنندجی نیز در مورد پایان گرفتن ”خشونت و شکنجه“ و ”ممنوعیت اعدام“ در رژیم آخوندی، نمودی از فریاد همه مردم کردستان برای رسیدن به آزادی و زندگی عاری از خشونت شکنجه و تبعیض است که رژیم آخوندی هماکنون دسته دسته از فرزندان مبارز این خطه از میهن اسیر را بر تختهای شکنجه و پاي جوخههای اعدام قرارمیدهد.
شعار معلمین اصفهانی ”هستهای رو رها کنید فکری بهحال ما کنید“ نیز حاکی از نفرت این قشر زحمتکش و آگاه از پروژه ضدملی اتمی رژیم است که صدها میلیارد دلار از اموال ملت را در تنور ريخته شده است، و تنها کارکرد این پروژه ضدملی فقر و خانه خرابی مردم از جمله همین معلمین اصفهانی است که ناگزیرند زیر خط فقر زندگی کنند و در مقابل هزینه 3600000تومانی ماهانه زندگی، یک میلیون تومان حقوق دریافت کنند.
واقعیت این است که درنظامهاي ديکتاتوري هیچ مرز جدی بین خواستهای سیاسی و صنفی وجود ندارد. در فاشيسم مذهبي آخوندي که بر سرکوب و چپاول و غارت اموال مردم سوار است نيز به طريق اولي همين قانون حاکم است. وقتي رژيم نه میخواهد و نه ميتواند گامی در جهت تأمین خواستهای مردم و تأمین حقوق به یغما رفته آنان بردارد، بي ترديد شعارها تماما سياسي و در مقابله کامل با حاکميت سياسي ولايت فقيه است.
به همين دليل است که در تظاهرات روز 10اسفند 93 شعارهای صنفی به سرعت به شعارهای سیاسی تبدیل شد و پایههای اصلی حکومت نظام ولایت یعنی اختناق و سرکوب را هدف قرارداد و معلمان علیه خشونت، اعدام، شکنجه، برنامه ضدملی هستهیی شعار دادند.
به فرض اینکه این حاکمیت توان پاسخگویی به خواستهای صنفی معلمان را داشت که ندارد، قبل از اینکه خشم آنان متراکم شود و به یک اعتصاب و اعتراض سراسری و سیاسی تبدیل شود، میبایست به خواستهای آنان رسیدگی میکرد. اما از آنجایی که همه مشکلات و معضلات مردم ناشی از نظام سیاسی حاکم است، در این حاکمیت رسیدگی به خواستهای صنفی هم محال و ممتنع شده است و حرکات اعتراضی کارگران، پرستاران، معلمان و سایر اقشار مردم را نیز میبایست در راستای ضعف ماهوی رژیم در برآورده کردن حداقل حقوقهای صنفی اقشار مختلف تلقی کرد و اینکه این نظام ضدمردمی عاجز از پاسخگویی به حداقلهای ضروری برای معیشت مردم است.