تلویزیون العربیه:
محمد جوان سوری برای نبرد علیه اسد به رزمندگان ارتش آزادی پیوسته است.
محمد خدر، جوان سوری جنگ با دشمن کشورش را انتخاب کرده است. او آموزشهای اولیه بهکارگیری سلاح را گذراند و در انتظار شرکت در اولین نبرد است.
محمد یکسال است که تصمیم گرفته است به پدر و برادرش در ارتش آزادی در جبهه مورک بپیوندد.
به نظر میآید به جلیقه نظامی که پوشیده افتخار میکند. سلاح او نیز در کنارش میباشد، او وقتی اینجاست خودش را کم سن و سال نمیداند بلکه خود را سربازی در گردان ارتش آزادی میداند که فرمانده آن پدرش میباشد. او با اختیار خودش تصمیم گرفته مدرسه را رها کرده و به صفوف ارتش آزادی بپیوندد.
محمد: دیدم پدرم و برادرانم دارند با اسد مبارزه میکنند من هم تصمیم گرفتم به آنها محلق بشوم.
محمد در نزدیکی جبهه در حال پست و گشت زدن است و هنوز در هیچ نبردی شرکت نکرده است اما بهشدت آرزوی آن را دارد.
پدرش میگوید بعد از اصرارهای محمد و با توجه به استمرار جنگ قانع شده که او هرکجا که هست سلاح حمل کند.
پدر محمد: به نظر من علم بهتر است، اما داریم خون میدهیم،مفروض است که همه ما و فرزندانمان باید علم داشته باشیم، اما به مرحلهای رسیدهایم که مدارس را رژیم اسد با بشکههای انفجاری ویران کرده است.
رزمندگان این گردان محمد را بسیار دوست دارند. بهطور یقین محمد تنها جوانی نیست که به نبردها پیوسته صدها جوان دیگر سوری به نبرد علیه اسد پیوستهاند. آنها شرکت در این جنگ را با اراده خود انتخاب کردند.
محمد جوان سوری برای نبرد علیه اسد به رزمندگان ارتش آزادی پیوسته است.
محمد خدر، جوان سوری جنگ با دشمن کشورش را انتخاب کرده است. او آموزشهای اولیه بهکارگیری سلاح را گذراند و در انتظار شرکت در اولین نبرد است.
محمد یکسال است که تصمیم گرفته است به پدر و برادرش در ارتش آزادی در جبهه مورک بپیوندد.
به نظر میآید به جلیقه نظامی که پوشیده افتخار میکند. سلاح او نیز در کنارش میباشد، او وقتی اینجاست خودش را کم سن و سال نمیداند بلکه خود را سربازی در گردان ارتش آزادی میداند که فرمانده آن پدرش میباشد. او با اختیار خودش تصمیم گرفته مدرسه را رها کرده و به صفوف ارتش آزادی بپیوندد.
محمد: دیدم پدرم و برادرانم دارند با اسد مبارزه میکنند من هم تصمیم گرفتم به آنها محلق بشوم.
محمد در نزدیکی جبهه در حال پست و گشت زدن است و هنوز در هیچ نبردی شرکت نکرده است اما بهشدت آرزوی آن را دارد.
پدرش میگوید بعد از اصرارهای محمد و با توجه به استمرار جنگ قانع شده که او هرکجا که هست سلاح حمل کند.
پدر محمد: به نظر من علم بهتر است، اما داریم خون میدهیم،مفروض است که همه ما و فرزندانمان باید علم داشته باشیم، اما به مرحلهای رسیدهایم که مدارس را رژیم اسد با بشکههای انفجاری ویران کرده است.
رزمندگان این گردان محمد را بسیار دوست دارند. بهطور یقین محمد تنها جوانی نیست که به نبردها پیوسته صدها جوان دیگر سوری به نبرد علیه اسد پیوستهاند. آنها شرکت در این جنگ را با اراده خود انتخاب کردند.