شما آقای ضیاء الدین عبدالرزاقی را نمیشناسید؟ این طبیعی است.
بدون شک، میتوانستید در لندن و آنکارا یا استانبول با او مواجه شده باشید..
اما اکنون دیگر غیرممکن است، او یک تاجر بود که 9سال پیش در شرایط خاصی مرده است.
او اقدامات قانونی در رابطه با سرقت هویتش توسط اپوزیسیون ایران را بهجریان انداخته بود، تا اینجا همهچیز ما را به یک حادثهٴ عادی در مورد یک قربانی که کمتر عادی است، رهنمون میکند.
این برای همهکس اتفاق نمیافتد که در لندن، آنکارا و استانبول زندگی کند، در ترکیه فوت کند و بهخصوص 9سال بعد مجدداً زنده شود، حداقل در نامههای وکیلش.
مردهیی که تقاضای استیناف میکند، مردی که مسئول دفاع از منافع عبدالرزاقی بود یک وکیل فرانسوی -کانادایی بهنام پول ژلینا است که اکنون در سکوت فرو رفته است. البته او حق دارد که از این حوادث معذب شده باشد...
در 16سپتامبر 2014 یک حکم منع تعقیب درباره مخالفان ایرانی صادر شد.
بعد از 11سال تحقیق، مجاهدین خلق توسط دستگاه قضایی فرانسه تبرئه شدند.
قضات ضدتروریستی همچنین گفتند، شکایت تصاحب هویت بیپایه است.
سپس عبدالرزاقی، یک مرده، با کمک وکیلش از این تصمیم تقاضای استیناف کرد، زیرا تنها شاکی خصوصی در این پرونده بود: مردهیی که تقاضای استیناف کرد.
روابط نزدیک عبدالرزاقی با سرویسهای مخفی (رژیم) ایران در لندن و همچنین دخالتهای مکرر این رژیم در پرونده مخالفان ایرانی که توسط ایو بونه رئیس پیشین د.اس.ت در (کتاب توطئه بزرگ) فاش شده بود، نشان از این داشت که آخوندها قادر به هر نوع معجزهیی هستند، بهویژه بهکارگیری یک مرده برای تقاضای استیناف.
این داستان عجیب چند سؤال را درباره این وکیل و نقش رژیم ایران که حاضر است قضاییه فرانسه را برای تضعیف اپوزیسیون ایران بهکار گیرد، برمیانگیزد.
ویلیام بوردون وکیل شورای ملی مقاومت ایران بهدرستی اظهار داشت که این یک اهانت است.
اینکه یک شاکی خصوصی در مورد غصب هویت بعد از مرگش برای اقدام قضایی بهکار گرفته شده، بسیار عجیب است.
عبدالرزاقی واقعاً مرده است، اما حالا او میتواند یک مردهٴ دست و پا گیر برای آخوندها باشد.
اگر چه آخوندها همهٴ تلاش خود را کردند تا او، با وجود اینکه از این دنیا رفته است، همچنان شاکی خصوصی باقی بماند!
بدون شک، میتوانستید در لندن و آنکارا یا استانبول با او مواجه شده باشید..
اما اکنون دیگر غیرممکن است، او یک تاجر بود که 9سال پیش در شرایط خاصی مرده است.
او اقدامات قانونی در رابطه با سرقت هویتش توسط اپوزیسیون ایران را بهجریان انداخته بود، تا اینجا همهچیز ما را به یک حادثهٴ عادی در مورد یک قربانی که کمتر عادی است، رهنمون میکند.
این برای همهکس اتفاق نمیافتد که در لندن، آنکارا و استانبول زندگی کند، در ترکیه فوت کند و بهخصوص 9سال بعد مجدداً زنده شود، حداقل در نامههای وکیلش.
مردهیی که تقاضای استیناف میکند، مردی که مسئول دفاع از منافع عبدالرزاقی بود یک وکیل فرانسوی -کانادایی بهنام پول ژلینا است که اکنون در سکوت فرو رفته است. البته او حق دارد که از این حوادث معذب شده باشد...
در 16سپتامبر 2014 یک حکم منع تعقیب درباره مخالفان ایرانی صادر شد.
بعد از 11سال تحقیق، مجاهدین خلق توسط دستگاه قضایی فرانسه تبرئه شدند.
قضات ضدتروریستی همچنین گفتند، شکایت تصاحب هویت بیپایه است.
سپس عبدالرزاقی، یک مرده، با کمک وکیلش از این تصمیم تقاضای استیناف کرد، زیرا تنها شاکی خصوصی در این پرونده بود: مردهیی که تقاضای استیناف کرد.
روابط نزدیک عبدالرزاقی با سرویسهای مخفی (رژیم) ایران در لندن و همچنین دخالتهای مکرر این رژیم در پرونده مخالفان ایرانی که توسط ایو بونه رئیس پیشین د.اس.ت در (کتاب توطئه بزرگ) فاش شده بود، نشان از این داشت که آخوندها قادر به هر نوع معجزهیی هستند، بهویژه بهکارگیری یک مرده برای تقاضای استیناف.
این داستان عجیب چند سؤال را درباره این وکیل و نقش رژیم ایران که حاضر است قضاییه فرانسه را برای تضعیف اپوزیسیون ایران بهکار گیرد، برمیانگیزد.
ویلیام بوردون وکیل شورای ملی مقاومت ایران بهدرستی اظهار داشت که این یک اهانت است.
اینکه یک شاکی خصوصی در مورد غصب هویت بعد از مرگش برای اقدام قضایی بهکار گرفته شده، بسیار عجیب است.
عبدالرزاقی واقعاً مرده است، اما حالا او میتواند یک مردهٴ دست و پا گیر برای آخوندها باشد.
اگر چه آخوندها همهٴ تلاش خود را کردند تا او، با وجود اینکه از این دنیا رفته است، همچنان شاکی خصوصی باقی بماند!