«… دشمن اصلی تمام کشورها و دولتهای عرب و مسلمان، رژیم تهران است. پیروزی بر بنیادگرایان تروریست در عراق و سوریه، بدون خلعید از رژیم ایران از این منطقه، امکانپذیر نیست.
از نظر نظامی: بدون مشارکت نیروهای ضدبنیادگرا و میهنپرست، پیروزی متصور نیست. عشایر و رهبران اهل سنت عراق، بارها اعلام کردهاند اگر شبهنظامیان رژیم ایران کنار زده شوند، آماده مقابله با داعش هستند.
از نظر فرهنگی: در مقابل افراطیگری تحت نام اسلام، یک آلترناتیو فرهنگی و ایدئولوژیک ضروری است. آلترناتیوی مبتنی بر اسلام بردبار و دموکراتیک و برابری زن و مرد. والا رژیم آخوندی و افراطی گرایان سنی، مبارزه با بنیادگرایی را بهمثابه مبارزه با اسلام، تخطئه میکنند…».
یک ماهونیم پیش، قضاییه فرانسه حکم منع تعقیب در مورد مقاومت ایران را در پروندهیی که از ابتدا با یک معاملهٴ سیاسی شکل گرفته بود، صادر کرد. قضاییة فرانسه، سه سال قبل نیز در یک منع تعقیب اولیه اعلام کرد عملکردهای مقاومت ایران برای سرنگونی رژیم ایران، تروریسم محسوب نمیشود. این احکام، اذعان آشکار به مشروعیت مقاومت برای سرنگونی استبداد مذهبی است.
مردم و مقاومت ایران، بهای این پرونده و این بیعدالتی را با رنجهای طولانی و اعدامهای بسیار پرداختهاند. این پرونده، 14سال دست و پای مقاومت را به زنجیر کشید. کتاب ارزشمند آقای ایو بونه بسیاری حقایق در این باره را روشن میکند.
در سیاست هدفگیری اشتباه، که غرب از آن پیروی میکند، آمریکا و اتحادیه اروپا، به جای رژیم ایران که قلب بنیادگرایی است، مقاومت ایران را هدف قرار دادهاند.
لشکرکشی1300مأمور پلیس، به دفاتر مقاومت در فرانسه در سال 2003، کنترلهای طولانی و شدید مالی و قضایی، برچسب تروریسم، بمباران کمپهای مجاهدین توسط آمریکا و کارزار دروغپردازی، نمونههایی از این سیاست بود.
این سیاست اشتباه، به ملاها فرصت داد نیروی تروریستی قدس را گسترش دهند، حزبالله را به زرادخانهٴ موشکی مجهز کنند، پروژه تسلیحات اتمی را پیش ببرند و مهمتر از همه بنیادگرایی را از خاورمیانه تا آفریقا گسترش داده که این روزها عراق و سوریه و سراسر منطقه را تخریب میکند.
من از فرصت استفاده میکنم و در این رابطه به سه موضوع میپردازم:
موضوع اول، بحران منطقه:
از تابستان گذشته، یک ائتلاف گسترده علیه داعش تشکیل شده است. اما موفقیت این ائتلاف در گرو شناخت دشمن اصلی و ریشههای بحران است. داعش محصول جنایات بیسابقه ملاهای حاکم در ایران، بشار اسد در سوریه، مالکی در عراق و سیاست فرقهییشان علیه بخش بزرگی از جمعیت عراق و سوریه است.
بهرغم جنایات بیحد و حصر اسد، رژیم ایران از سال 2011، با تمام قوای نظامی، تسلیحاتی، اطلاعاتی، مالی و دیپلوماتیک، از سقوط اسد جلوگیری کرد و غرب بیعملی در پیش گرفت.
پس از جنگ 2003 رژیم ایران، عراق را تیول خود کرد و از طریق مالکی بر همهٴ ارگانهای این کشور مسلط شد. شبهنظامیان تروریست وابسته به رژیم ایران، سالهاست در همکاری با نیروهای مالکی در بخشهای وسیعی از عراق، تاخت و تاز میکنند. آمریکا نه تنها اعتراض نکرد، بلکه به مالکی درود فرستاد. حاصل این همه جنایت، گسترش داعش در سوریه و عراق بود. این نتیجه نرمش با مهیبترین دیکتاتوری جهان معاصر و دست نشاندگانش بود.
حالا هم ملاهای ایران با استفاده از همین سیاست غرب، مترصدند هر کجا داعش در اثر حملات ائتلاف بینالمللی عقبنشینی کرد، جایش را با شبهنظامیان پر کنند.
پس در وضعیتی که همه میدانند حملات هوایی علیه داعش به تنهایی کافی نیست، راهحل چیست؟ لابیهای رژیم ایران میگویند راهحل، شریک کردن این رژیم در جنگ با داعش است. اما این بزرگترین ضربه به ائتلاف خواهد بود. زیرا ملتهای عراق و سوریه میبینند ائتلاف در کنار دشمن اصلیشان یعنی ملاها قرار گرفتهاست.
برای رهایی منطقه از بنیادگرایان تروریست، سه مؤلفه سیاسی، نظامی و فرهنگی اجتنابناپذیر است:
از نظر سیاسی: مشخص کردن جبههبندی واقعی در این منطقه، بیش از هر زمان دیگر ضروری است. دولتها و گروهها در سراسر منطقه، سرانجام در دو جبهه، تقسیم میشوند:
-یک طرف: نظام ولایتفقیه حاکم بر ایران و دیکتاتوری تحتالحمایهاش در سوریه، و گروههای شبهنظامیاش در عراق و لبنان و یمن.
-طرف دیگر: دولتها، ملتها و گروههایی که از طرف بنیادگرایی تهدید میشوند.
دشمن اصلی تمام کشورها و دولتهای عرب و مسلمان، رژیم تهران است. پیروزی بر بنیادگرایان تروریست در عراق و سوریه، بدون خلعید از رژیم ایران از این منطقه، امکانپذیر نیست.
از نظر نظامی: بدون مشارکت نیروهای ضدبنیادگرا و میهنپرست، پیروزی متصور نیست. عشایر و رهبران اهل سنت عراق، بارها اعلام کردهاند اگر شبهنظامیان رژیم ایران کنار زده شوند، آمادهٴ مقابله با داعش هستند.
از نظر فرهنگی: در مقابل افراطیگری تحت نام اسلام، یک آلترناتیو فرهنگی و ایدئولوژیک ضروری است. آلترناتیوی مبتنی بر اسلام بردبار و دموکراتیک و برابری زن و مرد. والا رژیم آخوندی و افراطی گرایان سنی، مبارزه با بنیادگرایی را بهمثابه مبارزه با اسلام، تخطئه میکنند.
سازمان مجاهدین خلق ایران با اعتقاد به چنین اسلامی و تبلیغ برای آن در ایران، توانست یک آنتیتز فرهنگی و اجتماعی در مقابل این رژیم بنیادگرا ارائه کند.
حمایت از مقاومت ایران باعث شناخته شدن این آلترناتیو فرهنگی خواهد شد و به مقابله با عضوگیری جوانان اروپایی توسط بنیادگرایان کمک خواهد کرد.
موضوع دومی که میخواهم به آن بپردازم، برنامه تسلیحات اتمی است که رژیم ایران با استفاده از سیاست مماشات وبا انواع فریبکاریها تلاش میکند آن را حفظ کند. هر چند رژیم در نوامبر گذشته، بهدلیل بحرانهای داخلی و فشار تحریمها، ناگزیر در پروژههای اتمی خود، یک قدم عقبنشینی کرد، اما بهرغم نگرانی رژیم از انفجار بحرانهای داخلی، عدم قاطعیت آمریکا و کشورهای غربی، باعث شده خامنهای شرایط توافق را سختتر و چشمانداز رسیدن به آن را هر چه دورتر کند.
ما باز هم هشدار میدهیم هر توافقی باید شامل اجرای بیقید و شرط قطعنامههای شورای امنیت، توقف کامل غنیسازی و بازرسیهای سرزده از تمام سایتهای مشکوک باشد والا راه برای دستیابی این رژیم به بمب اتمی، باز میماند.
ما همچنین هشدار میدهیم که تمدید مذاکرات، خواست رژیم ایران است و از آن برای تکمیل پروژههای اتمیش بهره میبرد لذا امیدوارم که فرانسه همچنان در چارچوب مواضع قاطع و اصولیاش در مذاکرات، نگذارد رژیم ایران به این خواسته و این هدف خطرناک دست پیدا کند.
اما موضوع سوم، سرکوب بیرحمانهٴ مردم ایران است؛ با هزار اعدام در زمان روحانی، بهخصوص اعدام ریحانه جباری در روز شنبه گذشته که جرمش دفاع از خود در مقابل کسی بود که میخواست به او تجاوز کند، زجرکش کردن زندانیان بیمار، آزار اقلیتهای مذهبی، سرکوب و اعدام کردها و عربها و بلوچها، دستگیری و آزار وکلا و روزنامهنگاران و فعالان اینترنت، و در هفتههای اخیر پاشیدن اسید بر روی زنان از این شمارست؛ به چهرهٴ زنان بیگناهی که توسط باندهای جنایتکار ملایان با اسید سوزانده شده، نگاه کنید. چگونه سیاست بیعملی غرب در این رابطه، توجیه میشود؟
آخوندهای حاکم، سرکوب را به خارج از مرزهای ایران امتداد دادهاند. از ترور اعضای اپوزیسیون گرفته تا بهکار گرفتن دولتهای اروپایی برای سرکوب اپوزیسیون با برچسب تروریسم و بهکار گرفتن دولت عراق برای محاصره اشرف و لیبرتی و کشتار اعضای آن. تا کنون 116تن از آنها کشته، حدود 1400تن مجروح و مصدوم و 21تن در اثر محاصره پزشکی زجرکش شدهاند و یک مرد و شش زن بهگروگان گرفته شدهاند. جرم آنها این است که در برابر هیولای پلید بنیادگرایی، ایستادگی کرده و الهامبخش زنان و جوانان در مبارزه برای آزادی شدهاند.
امیدوارم با توجه به برکناری مالکی در عراق، فرانسه با همهٴ امکانات خود برای رسیدن به این خواستها اقدام کند:
- بهرسمیت شناختن لیبرتی، بهعنوان کمپ پناهندگی و تحت نظارت مللمتحد
- لغو محاصره، بهویژه محاصره پزشکی
-تضمین حداقلهای ضروری برای تأمین امنیت و سلامت مجاهدان لیبرتی، تا زمانی که در عراق هستند
-آزادی گروگانها که از 10شهریور 92 به اسارت درآمدهاند
و کاری کند که مللمتحد دربارهٴ این جنایت بزرگ، تحقیق کند و مسئولان آن در برابر عدالت قرارگیرند.
از همهٴ شما متشکرم.