(1)
”خنیاگران“
به یاد: 52 شهید مجاهد خلق
(م. صبح)
(م. صبح)
سر برلجهی خون نهادهای و
با کبوتران چکیده از سینهات
کهکشانها را
درمینوردی
ای عشق شعلهور
بر تار و پود یقین!
آنک
در شبی اینچنین
فروزانتر از صدای شب پره و آب
ستون به سقف آسمان زدهاید و
دروازه گشاده اید
قلبتان
چنان در آغوش لحظهها و بادها
میتپد
که ناقوسهای عتیق
از طنین صدایشان
فرو میریزند
دیدههاتان
موج موج کشتزاران بیگناهی و
عصمت دریا
و شادی
ژرفترین تکلم باران...
موج موج کشتزاران بیگناهی و
عصمت دریا
و شادی
ژرفترین تکلم باران...
***
(2)
”بازگشت پرنده“
باد آمده پیچان بر درختان و
برگهای زرد بیکسی
بر آب میریزند
برگها
بر کتیبه اعتمادم ریشه میکنند و
در تلاقی نگاههای خاکستری
گم میشوند
من بهراه میافتم
با زمزمهای
از حماسه در باد
کرانهها
از من عبور میکنند و
من
در متن لحظههای فتح
برای پرنده صبحگاهی
دانه میپاشم
***