چو مژگان میگشایم؛ پلک میبندم ، شما هستید
در احساس و سرشک ما... شما در هر کجا هستید
در احساس و سرشک ما... شما در هر کجا هستید
شمیم آبی باروت ، چون در صخرهها پیچد
چو تندر نعره بردارد ، درین و آن ، شما ، هستید
دل آهن ، کوه قامت ، قهرمان ، یاران شیر اوژن!
قسم با خونتان ، آیات سرخ روشنا هستید
شما هرگز نمیمیرید؛ سرداران نمیمیرند،
شما با هر نفس ، در خون داغ قلب ما هستید
سحرگاهی که رقص ماشهها آغاز میگردد
فرا روی صفوف ما ، شمایان رهگشا هستید
سفر کردید – چون قاصد– سبکبال از تعلقها
کنون در اوج ، در آرامشی آبی، رها هستید
شما از باد پاک کوهساران ، جام مینوشید ،
شما همسایگان سایهٴ سبز خدا هستید
شما در خاطرات کودکان شهر میخندید
شما - با خون خود- سازندگان قصهها هستید.