بیل به دست، در حال قاطی کردن سیمان است!. قطرههای عرق پیشانیاش را نمناک کرده!. چین و چروکهای صورتش خود بهترین گواه از رنجی است که در این سالیان کشیده. دستانش زمخت و پوست پوست شده... به آرامی روسریاش را گره میزند و باز مشغول میشود... . بله!، من از یک مرد حرف نمیزنم. در برابرم، زنی است که برای گذراندن روزی خانوادهاش از راه ساختن بلوکهای سیمانی نان در میآورد. از او میپرسند چه شد که این شغل رو انتخاب کردی؟ میگوید «کسب و کار خوبی نداشتیم، همسرم هم آرتروز پا داره نمیتونه کار کنه»!.
چه بسیارند زنان رنج دیده و بیپشتوانهای که در حاکمیت آخوندهای غارتگر، بهخاطر فقر و محرومیت ناچار از انجام کارهای سخت و جانفرسا میشوند، تا بتوانند لقمه نانی برای خانوادههایشان به دست آورند.
رنجهای این زنان را در کنار شعارهای آخوندهای فریبکار در مورد تقدس خانواده بگذاریم و همچنین صحنههای فقر و محرومیت این زنان سرپرست خانوار را در کنار زندگی مجلل و ثروتهای نجومی آخوندها در نظر بگیریم.
در حکومتهای استبدادی سهم زنان در جامعه ایران چیزی جز تبعیض و ستم نیست، اما در حکومت آخوندی ستم مضاعف به ستم چندبرابری تبدیل شده. یکی از نمودهای این ستم چندبرابری، پدیده زنان سرپرست خانوار است.
بیش از دو و نیم میلیون زن سرپرست خانواده:
معاون آخوند روحانی در حوزهی زنان در اوایل اردیبهشت امسال (1393) اعتراف کرد که تعداد زنان سرپرست خانوار، هر سال نسبت به سال گذشته رشد میکند و میزان خانوادههایی که زنان سرپرستی آنها را به عهده دارند، 12 درصد خانوادههای ایرانی است. از این میزان هم 82 درصد آنها بیکارند، تصور کنید بیکاری برای خانوادههایی که معمولاً جزو قشر ضعیف جامعهاند و گاه چند نفره با شغل همان یک نفر اداره شود چه وضعی به وجود میآورد؟ این آمار نشان میدهد که در چند سال گذشته میزان زنان سرپرست خانوار سه درصد افزایش داشته است.
البته همهٴ آمارهایی که توسط رژیم آخوندی اعلام میشود، در حقیقتش چند برابر است. اما طبق آنچه اعلام شده تعداد خانوادههایی که سرپرستی آنها را زنان به عهدهدارند، بیش از دو و نیم میلیون است، که با احتساب تعداد متوسط اعضای خانوارهای ایرانی که حدود ۳.۵نفر است، معاش حدود 9میلیون نفر وابسته به درآمد همین زنان سرپرست خانوار است. بیکاری 82درصد زنان سرپرست خانواده، یعنی بیش از 7میلیون نفر هیچ ممرّی برای گذران زندگی ندارند و معلوم نیست چگونه باید خود را سیر کنند.
روشن است که بیکاری، مادر چه فجایعیست. اما بیکاری زنان سرپرست خانوار میتواند زمینهی رشد سوءاستفاده از زنان بشود. عمق این فاجعه را آنگاه میتوان درک کردکه ببینم چقدر از فارغالتحصیلان دانشگاههای کشور بیکار هستند. حالا فرض کنید که در چنین جامعهای، پیدا کردن کار برای تأمین زندگی همسر یا فرزندان چقدر برای یک زن سرپرست خانوار مشکل میشود.
اکنون ببینیم ریشهٴ اصلی رشد پدیدهای بهنام زنان سرپرست خانوار چیست؟ چه چیزی خانوادهها را از هم میپاشاند؟ و این محرومیت بزرگ را در جامعه به وجود میآورد؟
فقر:
فقر از طریق بیکاری، نپرداختن حقوق، تعطیلی کارخانهها، طلاق، اعتیاد، باعث پاشیده شدن خانوادهها میشود، و شمار خانوادههای با سرپرست زن افزایش پیدا میکنند. فقری که در اثر چپاولگری و سیاستهای ضدمردمی رژیم آخوندی سر تا پای جامعه ایران را فراگرفته هر روز مصائب تازه میآفریند. وقتی نانآور خانواده بر اثر نبود شغل و کار، و یا با درآمدی بسیار ناچیز نمیتواند هزینهی خانواده را تأمین کنه، نهایتاً سرنوشت این خانواده به طلاق میانجامد.
طلاق:
رشد شتابان طلاق در ایران به حدی است که در همین تیر امسال (1393) علی جنتی وزیر ارشاد رژیم آخوندی اعتراف کرد ”از هر سه خانواده تهرانی یکی به طلاق میانجامد. 25 درصد ازدواجها بهطور کلی نهایتاً به طلاق میرسند“
روز 5خرداد93روزنامه حکومتی کیهان بهنقل از یک کارگزار رژیم به نام آذر منصوری نوشت: نرخ طلاق در روستاها 8 درصد افزایش یافته و از این میزان میتوان به وضعیت (طلاق در) شهرها (هم) پی برد.
محمود گلزاری معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان با اشاره به بیش از 155هزار طلاق در سال 92 گفت: در طول سه سال گذشته نسبت طلاق به ازدواج20درصد رشد داشته است، آمار طلاق در شهرتهران و در استان البرز 33 تا 35درصد رشد داشته و مشهد نیز از دیگر شهرهای با آمار بالای طلاق است، همچنین در استان ایلام نیز نسبت به خودش آمارطلاق در هر سال دوبرابر شده است.
رئیس دادگاههای عمومی و انقلاب کرج نیز اعتراف کردکه ۷۰ درصد طلاقها ریشه اقتصادی دارد.
اعتیاد:
اعتیاد هم یکی دیگر از علل اصلی از هم پاشیدن خانوادها و پدیده زنان سرپرست خانواده است. البته بر کسی پوشیده نیست که اعتیاد را نهادهای این رژیم مثل سپاه پاسداران گسترش میدهند. اما نبود کار و رفاه، و سرگردانی اجتماعی و بیآیندگی هم که رهآورد حکومت آخوندیست، باعث روی آوردن افراد به مواد مخدر میشود، بیش از نیمی از خانوادههایی که در آن فرد درگیر اعتیاد میشود به طلاق و از هم پاشیدن منجر میگردد.
تصادفات:
تلویزیون رژیم آخوندی در فرردین 93 اعتراف کرد که سالانه حدود 25000هزار در ایران در اثر تصادفات جادهای کشته میشوند. وقتی سرپرست خانواده در تصادفات رانندگی کشته یا دچار نقصعضو و از کار افتادگی میشود، بهدلیل چپاولگری بیمهها و سیستم تأمین اجتماعی در رژیم آخوندی، سقوط خانوادهها به درهی فقر آغاز میشود.
سختی اشتغال:
روزنامه حکومتی مردمسالاری در شمارهی سوم شهریور 92 نوشت آمار نشان از افزایش سال به سال تعداد زنان دست فروش مترو دارد. زنان سرپرست خانوار بهراحتی نمیتوانند شغلی پیدا کنند، اگر هم پیدا کنند معمولاً با نصف درآمد، یا حتی کمتر، مجبور بهکار میشوند. کار بیشتر و سختتر در برابر مزد کمتر!. خبرگزاری حکومتی ایرنا در اسفند 92 نوشت: «بسیاری از زنان کارگر برای بیمه کردن خود با مشکلات زیادی روبهرو هستند... . برخی کارفرمایان در هنگام بازدید «بازرس کار» کارگران را پنهان میکنند و کارگران خانم نیز بهدلیل نیاز به کار به این مسأله تن میدهند. حتی در مواردی اگر کارفرما مجبور شود که کارگر را بیمه کند با ترفندهای خاصی مانند اعلام ترک کار از زیر بار آن شانه خالی میکند و یا پس از گذشت مدت کوتاهی کارگر را اخراج میکند».
بنا به اعتراف همین خبرگزاری، طیف جدیدی از مشاغل غیررسمی که در آن بانوان در منزل خود به کار مونتاژ و بستهبندی میپردازند در رژیم زنستیز آخوندی به وجود آمده است. کارهای خانگی استثمار شدیدی دارد و فشار زیادی را به افراد وارد میکند. این مشاغل به گونهیی تعیین میشود که به ازای تعداد محصول تولید شده، مانند کیسه قند خرد شده، یا جوراب بستهبندی شده، به افراد پول میدهند.
آش تبعیض کثیف جنسیتی علیه زنان بهخصوص در قوانین رژیم آنقدر شور است که محمدرضا عارف، عضو مجمع تشخیص مصلحت رژیم آخوندی سال گذشته (1392) گفت «متأسفانه بهدلیل حاکمیت مرد سالاری، یه واقعیته بر قوانین ما بر تصمیمگیریهای ما، بر اساس یک ذهنیتهای سنتی، ما تبعیض رو در همه بخشها نسبت به خانمها احساس میکنیم، شما حقوقشان رو بیایید ببینید... من اگر بخواهم مهمترین مشکل رو مطرح کنم، گفتم نگرش مرد سالاری است بر قوانین و مقررات و تصمیماتی که گرفتیم».
علت اصلی، اما، سرقت سرنوشت کل مردم ایران توسط آخوندهای غارتگر و سرکوبگر است؛ امری که همهٴ مصائب دیگر از جمله پدیده زنان سرپرست خانوار را باعث شده، و روزگار تیرهای را برای زنان ایجاد کرده است.
چه بسیارند زنان رنج دیده و بیپشتوانهای که در حاکمیت آخوندهای غارتگر، بهخاطر فقر و محرومیت ناچار از انجام کارهای سخت و جانفرسا میشوند، تا بتوانند لقمه نانی برای خانوادههایشان به دست آورند.
رنجهای این زنان را در کنار شعارهای آخوندهای فریبکار در مورد تقدس خانواده بگذاریم و همچنین صحنههای فقر و محرومیت این زنان سرپرست خانوار را در کنار زندگی مجلل و ثروتهای نجومی آخوندها در نظر بگیریم.
در حکومتهای استبدادی سهم زنان در جامعه ایران چیزی جز تبعیض و ستم نیست، اما در حکومت آخوندی ستم مضاعف به ستم چندبرابری تبدیل شده. یکی از نمودهای این ستم چندبرابری، پدیده زنان سرپرست خانوار است.
بیش از دو و نیم میلیون زن سرپرست خانواده:
معاون آخوند روحانی در حوزهی زنان در اوایل اردیبهشت امسال (1393) اعتراف کرد که تعداد زنان سرپرست خانوار، هر سال نسبت به سال گذشته رشد میکند و میزان خانوادههایی که زنان سرپرستی آنها را به عهده دارند، 12 درصد خانوادههای ایرانی است. از این میزان هم 82 درصد آنها بیکارند، تصور کنید بیکاری برای خانوادههایی که معمولاً جزو قشر ضعیف جامعهاند و گاه چند نفره با شغل همان یک نفر اداره شود چه وضعی به وجود میآورد؟ این آمار نشان میدهد که در چند سال گذشته میزان زنان سرپرست خانوار سه درصد افزایش داشته است.
البته همهٴ آمارهایی که توسط رژیم آخوندی اعلام میشود، در حقیقتش چند برابر است. اما طبق آنچه اعلام شده تعداد خانوادههایی که سرپرستی آنها را زنان به عهدهدارند، بیش از دو و نیم میلیون است، که با احتساب تعداد متوسط اعضای خانوارهای ایرانی که حدود ۳.۵نفر است، معاش حدود 9میلیون نفر وابسته به درآمد همین زنان سرپرست خانوار است. بیکاری 82درصد زنان سرپرست خانواده، یعنی بیش از 7میلیون نفر هیچ ممرّی برای گذران زندگی ندارند و معلوم نیست چگونه باید خود را سیر کنند.
روشن است که بیکاری، مادر چه فجایعیست. اما بیکاری زنان سرپرست خانوار میتواند زمینهی رشد سوءاستفاده از زنان بشود. عمق این فاجعه را آنگاه میتوان درک کردکه ببینم چقدر از فارغالتحصیلان دانشگاههای کشور بیکار هستند. حالا فرض کنید که در چنین جامعهای، پیدا کردن کار برای تأمین زندگی همسر یا فرزندان چقدر برای یک زن سرپرست خانوار مشکل میشود.
اکنون ببینیم ریشهٴ اصلی رشد پدیدهای بهنام زنان سرپرست خانوار چیست؟ چه چیزی خانوادهها را از هم میپاشاند؟ و این محرومیت بزرگ را در جامعه به وجود میآورد؟
فقر:
فقر از طریق بیکاری، نپرداختن حقوق، تعطیلی کارخانهها، طلاق، اعتیاد، باعث پاشیده شدن خانوادهها میشود، و شمار خانوادههای با سرپرست زن افزایش پیدا میکنند. فقری که در اثر چپاولگری و سیاستهای ضدمردمی رژیم آخوندی سر تا پای جامعه ایران را فراگرفته هر روز مصائب تازه میآفریند. وقتی نانآور خانواده بر اثر نبود شغل و کار، و یا با درآمدی بسیار ناچیز نمیتواند هزینهی خانواده را تأمین کنه، نهایتاً سرنوشت این خانواده به طلاق میانجامد.
طلاق:
رشد شتابان طلاق در ایران به حدی است که در همین تیر امسال (1393) علی جنتی وزیر ارشاد رژیم آخوندی اعتراف کرد ”از هر سه خانواده تهرانی یکی به طلاق میانجامد. 25 درصد ازدواجها بهطور کلی نهایتاً به طلاق میرسند“
روز 5خرداد93روزنامه حکومتی کیهان بهنقل از یک کارگزار رژیم به نام آذر منصوری نوشت: نرخ طلاق در روستاها 8 درصد افزایش یافته و از این میزان میتوان به وضعیت (طلاق در) شهرها (هم) پی برد.
محمود گلزاری معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان با اشاره به بیش از 155هزار طلاق در سال 92 گفت: در طول سه سال گذشته نسبت طلاق به ازدواج20درصد رشد داشته است، آمار طلاق در شهرتهران و در استان البرز 33 تا 35درصد رشد داشته و مشهد نیز از دیگر شهرهای با آمار بالای طلاق است، همچنین در استان ایلام نیز نسبت به خودش آمارطلاق در هر سال دوبرابر شده است.
رئیس دادگاههای عمومی و انقلاب کرج نیز اعتراف کردکه ۷۰ درصد طلاقها ریشه اقتصادی دارد.
اعتیاد:
اعتیاد هم یکی دیگر از علل اصلی از هم پاشیدن خانوادها و پدیده زنان سرپرست خانواده است. البته بر کسی پوشیده نیست که اعتیاد را نهادهای این رژیم مثل سپاه پاسداران گسترش میدهند. اما نبود کار و رفاه، و سرگردانی اجتماعی و بیآیندگی هم که رهآورد حکومت آخوندیست، باعث روی آوردن افراد به مواد مخدر میشود، بیش از نیمی از خانوادههایی که در آن فرد درگیر اعتیاد میشود به طلاق و از هم پاشیدن منجر میگردد.
تصادفات:
تلویزیون رژیم آخوندی در فرردین 93 اعتراف کرد که سالانه حدود 25000هزار در ایران در اثر تصادفات جادهای کشته میشوند. وقتی سرپرست خانواده در تصادفات رانندگی کشته یا دچار نقصعضو و از کار افتادگی میشود، بهدلیل چپاولگری بیمهها و سیستم تأمین اجتماعی در رژیم آخوندی، سقوط خانوادهها به درهی فقر آغاز میشود.
سختی اشتغال:
روزنامه حکومتی مردمسالاری در شمارهی سوم شهریور 92 نوشت آمار نشان از افزایش سال به سال تعداد زنان دست فروش مترو دارد. زنان سرپرست خانوار بهراحتی نمیتوانند شغلی پیدا کنند، اگر هم پیدا کنند معمولاً با نصف درآمد، یا حتی کمتر، مجبور بهکار میشوند. کار بیشتر و سختتر در برابر مزد کمتر!. خبرگزاری حکومتی ایرنا در اسفند 92 نوشت: «بسیاری از زنان کارگر برای بیمه کردن خود با مشکلات زیادی روبهرو هستند... . برخی کارفرمایان در هنگام بازدید «بازرس کار» کارگران را پنهان میکنند و کارگران خانم نیز بهدلیل نیاز به کار به این مسأله تن میدهند. حتی در مواردی اگر کارفرما مجبور شود که کارگر را بیمه کند با ترفندهای خاصی مانند اعلام ترک کار از زیر بار آن شانه خالی میکند و یا پس از گذشت مدت کوتاهی کارگر را اخراج میکند».
بنا به اعتراف همین خبرگزاری، طیف جدیدی از مشاغل غیررسمی که در آن بانوان در منزل خود به کار مونتاژ و بستهبندی میپردازند در رژیم زنستیز آخوندی به وجود آمده است. کارهای خانگی استثمار شدیدی دارد و فشار زیادی را به افراد وارد میکند. این مشاغل به گونهیی تعیین میشود که به ازای تعداد محصول تولید شده، مانند کیسه قند خرد شده، یا جوراب بستهبندی شده، به افراد پول میدهند.
آش تبعیض کثیف جنسیتی علیه زنان بهخصوص در قوانین رژیم آنقدر شور است که محمدرضا عارف، عضو مجمع تشخیص مصلحت رژیم آخوندی سال گذشته (1392) گفت «متأسفانه بهدلیل حاکمیت مرد سالاری، یه واقعیته بر قوانین ما بر تصمیمگیریهای ما، بر اساس یک ذهنیتهای سنتی، ما تبعیض رو در همه بخشها نسبت به خانمها احساس میکنیم، شما حقوقشان رو بیایید ببینید... من اگر بخواهم مهمترین مشکل رو مطرح کنم، گفتم نگرش مرد سالاری است بر قوانین و مقررات و تصمیماتی که گرفتیم».
علت اصلی، اما، سرقت سرنوشت کل مردم ایران توسط آخوندهای غارتگر و سرکوبگر است؛ امری که همهٴ مصائب دیگر از جمله پدیده زنان سرپرست خانوار را باعث شده، و روزگار تیرهای را برای زنان ایجاد کرده است.