برداشتهایی از غزلی از فدایی و شاعر و هنرمند شهید، سعید سلطانپور
از.ب.پرواز
از.ب.پرواز
نغمه در نغمه خون غلغله زد تندر شد... ... ...
ابیات این غزل قوی که روزگاری سعید سلطانپور سرود، گویی داستان این سه دههی اخیر هم هست. اگرچه سعید آنهنگام این شعر را برای همان زمانه و در دهه 50 نوشت و منظورش غلغله زدن خون پیشتازان مبارزهی انقلابی بود، اما در این زمان به ابياتی از این غزل نگاه کنید!
نغمه در نغمه خون غلغله زد تندر شد
شد زمین رنگ دگر، رنگ زمان دیگر شد
چشم هر اختر پوینده، که در خون میگشت
برق خشمی زد و بر گردهی شب خنجر شد
آیا از نغمه در نغمهی خون فرزندان ایران تندری بپا نشده است؟ و آیا چشمان شهیدان راه آزادی مردم ایران، امروز بر گردهی شب ستم و اختناق و دیکتاتوری و دجالیت، خنجر نشده است؟ باز هم بخوانید!
شب خودکامه که در بزم گزندش گل خون
زیر رگبار جنون جوش زد و پرپر شد
روی شبگیر گران ماشهی خورشید چکید
کوهی از آتش و خون، موج زد و سنگر شد
آیا شب ستم سیسالهی آخوندها، به شبگیری گران نرسیده است. و آیا کوهی از آتش در کنارهی افق، به سنگری بزرگ برای مبارزان ایران تبدیل نشده است؟ باز هم بخوانیم این غزلی را که بهنوعی گویی پیشبینی آینده میماند.
آنکه چون غنچه ورق در ورق خون میبست
شعله زد در شفق خون شرف خاور شد
عاقبت آتش هنگامه به میدان افکند
آنهمه خرمن خونشعله که خاکستر شد
و آیا آن صد هزاران مبارز و شهید راه آزادی، اکنون به شرف خاور تبدیل نشدهاند؟ آیا آنهمه خرمن خونشعله که خاکسترش میخواستند، (واقعاً که هیچ کلمهای بهتر از عبارات خود سعید نیست) اکنون آتش هنگامهای بزرگ را به میدان نبرد و به صحن ایران و جهان نیانداخته است،
شاخهی عشق که در باغ زمستان میسوخت
آتش قهقهه در گل زد و بارآور شد
و این آخرین بیت سعید، انگار تبریکی برای پیروزی است. پیروزیای پیشاپیش.
این از برداشت سیاسی و تاریخی از شعر شادروان شهید سعید سلطانپور.
اما از نظر ادبی هم چیزهایی باید گفت. و آن قدرت تشبیهات و استعارات و نو بودن شگفت غزل است. به ترکیبها نگاه کنیم:
آتش قهقهه، خرمن خونشعله، شرف خاور، ماشهی خورشید، گردهی شب. شاخهی عشق، ... ...
و عجیب این است که با اینهمه استعارات و نو بودن، خود غزل بسیار قابلفهم و ساده نیز هست.
میدانیم که شعر سیاسی گفتن، خود یک عامل میتواند باشد که راه بر تشبیهات و استعارات ابتکاری و زیبا ببندد، و شعر را به شعار نزدیک کند. و این راه هم میدانیم که کم بودهاند شاعرانی که توانسته باشند شعر سیاسی پیامداری را با زیبایی نیز درآميزد. اما سیاسی بودن موضوع این شعر نیز نتوانسته جلوی زیبایی آن را بگیرد. و اینهمه در حالی است که خود سعید، بیشتر شاعر نو بود و نه شعر کهن. اما توانست آن دو عنصری را که نزدیک شدنشان به یکدیگر سخت است، به هم آميزد
***.