23بهمن 57- اعلام موجودیت دفاتر جنبش ملی مجاهدین در سراسر کشور: مجاهدین در راستای گسترش پایگاه اجتماعی خود در فردای انقلاب ضدسلطنتی، «جنبش ملی مجاهدین» را به منزلهی «ارگان سیاسی» خود تأسیس کردند. شهید موسی خیابانی درباره خط و روش سیاسی مجاهدین بعد از سرنگونی شاه گفته بود: «با توجه به مجموعه شناختهایی که ما از ماهیت و بافت رژیم داشتیم و بر اساس ماهیت و هویت ویژه خودمان و موقعیت سازمان در فردای انقلاب، خط ما این بود که تا آن جا که ممکن و مقدور است ضمن یک حرکت و مبارزه مسالمت آمیز، سازمان، هدفها، آرمانها و برنامههای خود را به میان تودههای مردم ببریم و پایگاه اجتماعیمان را در بین تودههای مردم گسترش بدهیم، آگاهی سیاسی مردم را ارتقا داده و با گسترش و تحکیم موقعیت سازمان، اساسیترین کمبودی که انقلاب داشت، یعنی فقدان یک سازمان انقلابی سراسری تودهیی را برطرف نماییم»
4اسفند 57- سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران
- هیچگونه تضییق نظامی و سیاسی برای انقلابیون اصیل و جان برکف که از قدیم میجنگیدهاند نباید به وجود آید.
-محاکمات در دادگاههای علنی مردمی برگزار شود و نمایندگان اقشار مختلف مردم و عموم اقشار و طبقات و نیروهای مبارز و انقلابی در هر موردی شاهد و قاضی محاکمات باشند.
- انتصابهای مختلف نظامی و سیاسی و اداری بهخصوص در حد کادرهای طراح و رهبری کننده با نظر شوراهای مردمی صورت گیرد.
14اسفند 57- سخنرانی مسعود رجوی در احمدآباد بر سر مزار مصدق
هدف ما از مبارزه، در نهایت استقرار هماهنگی و وحدت هر چه بیشتر در همه زمینههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و عقیدتی است. مبارزه فی نفسه هدف نیست. بلکه تکاپویی است برای راندن اختلافها و تضادها به سمت وحدت.
21اسفند57- اطلاعیه مجاهدین در مورد مسأله حجاب
هر موضعگیری خصمانه و تحمیل هر شکلی از حجاب بر زنان این میهن نامعقول و نا مقبول است. انقلاب ما هیچگونه تردید و انکاری را در آزادی کامل حقوقی و سیاسی و اجتماعی زنان نمیپذیرد
26اسفند 57- نظر مجاهدین درباره مجازاتهای مجرمان عادی
صدور و اجرای احکام مجازاتی از قبیل اعدام و شلاق زدن و تحت عنوان جاری کردن حدود اسلام، روح قوانین جزایی اسلام را که جز از موضع رإفت و رحم و توبه عوامل و انگیزههای جرم به مجازات نمینگرد خدشهدار ساخته و آن را قسیالقلب و قشری جلوه میدهد.
27اسفند 57- مجاهدین در دفاع از حقوق کردها
مجاهدین در اطلاعیهیی بر ضرورت دفاع از حقوق حقه هم میهنان کرد و رفع ستم مضاعف از آنها تأکید کردند و خواستار یک چارهجویی مردمی و انقلابی مناسب برای حل مسالمتآمیز آن شدند. مجاهدین همچنین نسبت به رخدادهایی نظیر درگیریهای کردستان و گنبد هشدار دادند.
27اسفند 57- نظر مجاهدین درباره رفراندم جمهوری اسلامی
در مورد سؤال راجع به جمهوری اسلامی آیا میخواهیم دیگران را وادار کنیم که از ترس سلطنت، با اکراه و اجبار به جمهوری اسلامی رإی بدهند؟ هیچگونه انتخاب و قرارداد و عقدی که در آن اجبار روا شده و از ابراز تمایل و اراده آزاد افراد و گروههای انسانی بهنحوی از انحاء ممانعت شده باشد، معتبر و اصیل نیست
27اسفند 57- بیاینه انتظارات حداقل از جمهوری اسلامی
اعمال حق کامل حاکمیت ملی بر جمیع منابع ملی بهویژه نفت
احتراز از سرمایهگذاریهای کلان در صنایع فوقالعاده پیچیده و پرهزینه [هستهیی] به نفع رشد صنایع متوسط داخلی
بنیانگذاری ارتش مردمی
تضمین کامل آزادی مطبوعات و احزاب و اجتماعات سیاسی با هر عقیده و مرام
تإمین کامل حقوق سیاسی و اجتماعی زنان
رفع ستم مضاعف از تمام شاخهها و تنوعات قومی و ملی در همه استانهای کشور
17خرداد 57- بیانیه مجاهدین درباره ضرورت تشکیل مجلس مؤسسان، برای تدوین قانون اساسی
یک مؤسسان واقعی با دعوت از نمایندگان گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی و قومی و نژادی مختلف مردم امکانپذیر است که اگر تشکیل چنین مجلسی بهدلیل گسترش گروهها و اصناف سخت یا غیرممکن باشد، مؤسسان واقعی مردم را میتوان از طریق شوراهای مردمی جامه عمل پوشاند و درصورتیکه از این طریق هم برپاکردن شوراها عملی نباشد، تنها راه بالنسبه عادلانه تری که باقی میماند، انتخابات عمومی سراسری است.
31 تیر 58- بیانیه شرکت در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی
برای اینکه در میان انبوه آن چه به نام اسلام و قران عرضه میشود. تا حق را از باطل و انقلاب را از ضدانقلاب مشخص کنیم. تا تودههای مردم و قشرهای جوان و بالنده با حقیقت اسلام هر چه بیشتر آشنا شوند. بهخاطر اعتقاد به اصالت آزادی انقلابی، که در روند تکامل فرد و اجتماع، ایجاب میکند که برای احراز آن هر فرصتی را مغتنم بشماریم.
/
10مرداد 58- کنفرانس مطبوعاتی مجاهدین در تهران
مسعود رجوی و موسی خیابانی در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت مجاهدین در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی و مواضع مجاهدین را در این باره اعلام کردند. روزنامه کیهان بهنقل از مسعود رجوی نوشت، ما پیشنویس قانون اساسی را نقد میکنیم. ما خواستار آزادی کامل احزاب، مطبوعات و اجتماعات و محافظت از آنها در مقابل چماقداران هستیم. اگر بخواهیم به اسلام عمل کنیم، شکل حکومت و دولت در اسلام شورایی است. برابری کامل زن و مرد در تمام زمینههای سیاسی و اجتماعی باید تصریح شود. و (سایر حقوق و خواستههای اساسی یک به یک ذکر شده است).
23مهر 58- موضعگیری مجاهدین درباره مسایل کردستان
مسأله کردستان هیچ راهحل قهرآمیز ندارد. راهحل انقلابی و مردمی آن اساساً در بهرسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت و اداره امور داخلی آنها در چارچوب خدشهناپذیر تمامیت ارضی ایران خلاصه میشود.
30مهر 58- موضع مجاهدین در برابر ولایت فقیه
نشریه مجاهد شماره 7 در سرمقالهاش با عنوان «روحانیت شیعه بر سر دوراهی تاریخی» نوشت: «اگر روحانیت امروز به مسئولیت تاریخی خود عمل نکند از صحنه تاریخ محو میشود... . در اسلام واقعی و ضد طبقاتی:
اولا: قشر خاصی به نام کاهن یا موبد یا احبار و رهبان وجود ندارد. ثانیا: فقیه بهمعنای واقعی و قرانی زمین تا آسمان با آن چه امروز در نظر عوام است و عموماً از روی لباسش شناخته میشود تفاوت دارد ثالثا: در اسلام واقعی بین ولایت و حکومت و به عبارت دیگر بین رهبری و شکل اداره امور کشور (که قطعاً شورایی است) تفاوت وجود دارد. باید دید از آن چه در عمل از این اصل (ولایت فقیه) بیرون میآید استبداد تراوش میکند یا آزادی؟ موافقین ولایت فقیه از حرفشان چیزی بیشتر از حاکمیت سیاسی روحانیان بیرون نخواهد آمد»...
23آبان 58- هشدار به مجلس خبرگان قانون اساسی
مجاهدین در یک تلگرام فوری به مجلس خبرگان اعلام کردند، درصور تیکه موارد زیر بهعنوان حداقلهای انتظارات مردمی و انقلابی از انقلاب ضدسلطنتی در قانون اساسی مراعات نشود، به چنان قانونی رإی نخواهند داد.
تصریح بر حاکمیت مردم از طریق یک مجلس واحد و قانون واحد
اداره و تصدی تمام امور کشور از طریق شوراهای واقعی
اعاده حقوق ملیتها و اقوام مبنی بر تعیین سرنوشت و اداره تمام امور داخلیشان در چارچوب تمامیت ارضی کشور
تضمین آزادی همه احزاب و گروهها تا مرز قیام مسلحانه
محدود نمودن حقوق مالکیت و تصرف به چارچوب قرانی «کار»
منوط نمودن بهرهوری از زمین و محصول به کسی که روی آن کار کرده است
اول آذر 58- مجاهدین و قانون اساسی رژیم
مجاهدین اعلام کردند بهخاطر فقدان حداقل خواستهای سیاسی و آرمانی مجاهدین در قانون اساسی مصوب خبرگان، در رفراندم قانون اساسی شرکت نمیکنند.
15 دی58 -شرکت مجاهدین در انتخابات ریاستجمهوری
با اعلام نامزدی مسعود رجوی در انتخابات ریاست جمهوری، در فاصله بسیار کوتاهی، احزاب، سازمانها و گروهها و شخصیتهای مترقی، اقلیتهای قومی و مذهبی، حمایت خود را از کاندیداتوری و برنامه اعلام شده او ابراز کردند، گذشته از احزاب و سازمانهای مختلف سیاسی اعم از سراسری و منطقهیی و اقلیتهای مذهبی، دهها انجمن و کانون معلمان، بیش از 80انجمن و کانون دانشجویی، بیش از 150کانون و تشکل کارگری، صدها انجمن دانش آموزی، صدها شورا و انجمن محلی، 500تن از اعضای هیأت علمی دانشگاههای ایران، صدها تن از اساتید دانشگاهها و مدارس عالی کشور و از کاندیداتوری و برنامه اعلام شده مسعود رجوی حمایت کردند.
20 دی 58- آزادی فلسفه انقلاب
مسعود رجوی در سخنرانی انتخاباتیش در دانشگاه تهران گفت: «مسأله ما بردن و برنده شدن در انتخابات نیست. بلکه تجمع امروز ما اساساً یادآوری و تذکار فلسفه انقلاب، یعنی آزادی است. و کیست که نداند فلسفه هر انقلاب راستین در هر کجای جهان و بهویژه انقلابی که تحت رایت اسلام برانگیخته میشود در یک کلام باز هم آزادی است. همان کلمهیی که تمام رسولان و مصلحین، تمام انقلابیون بزرگ و شهیدان و همه اسیران با آن شروع کردند و با آن به پایان رساندند.
29 دی 58- برنده و بازنده در بوته آزمایش
خمینی در مقابل استقبال وسیع از کاندیداتوری مسعود رجوی مجبور شد تمام تعارفها را کنار بزند. بهرغم آن که قول داده بود اصلاً در این انتخابات دخالتی نکند و به انتخاب مردم احترام بگذارد، شخصاً دخالت کرد و فتوای حذف مسعود رجوی از کاندیداتوری را صادر نمود. مجاهدین با افشای اقدامهای نزدیکان خمینی و مسیری که برای این کاندیداتوری طی کرده بودند، از شرکت در انتخابات اعلام انصراف کردند. مسعود رجوی در پیامی خطاب به مردم گفت: از فردفرد شما تمنّای حداکثر بردباری و خویشتنداری دارم.
10بهمن 58- آینده انقلاب
مسعود رجوی، در روز 10بهمن1358، در دانشگاه تهران تحت عنوان «آینده انقلاب» سخنرانی کرد. خمینی و دیگر سران رژیم از جمله رفسنجانی در مباحث خصوصی خود گفته بودند هر چه مجاهدین را آزار و اذیت کنیم پاسخی جز مسالمت نخواهند داد. مسعود رجوی آخوندها را از ادامه حملاتشان علیه آزادیهای مردم بر حذر داشت و با تکیه بر صبر و بردباری مجاهدین در مقابل حملات چماقداران و انضباط تشکیلاتی صفوف مجاهدین خاطرنشان کرد: «وای به روزی که تصمیم بگیریم مشت را با مشت و گلوله را با گلوله جواب بدهیم».
دوم اسفند 58 - شرکت در انتخابات مجلس شورای ملی
در حالی که یک سال از انقلاب ضدسلطنتی میگذشت، مجاهدین باز هم بهمنظور استفاده از
/
آخرین قطرات آزادی با تمام قوا در انتخابات شرکت کردند. در آن شرایط، انتخابات مجلس شورای ملی پس از انتخابات مجلس خبرگان و انتخابات ریاست جمهوری، آخرین تجربه برای ادامه یک زندگی مسالمتآمیز سیاسی محسوب میشد.
نیمه اسفند 58- افشای رژیم ارتجاعی در سراسر ایران
در جریان مبارزات انتخاباتی مجلس، مجاهدین در شهرهای تبریز و رشت میتینگهای بزرگی برپا کردند که در هر یک از آنها صدها هزار نفر از مردم شرکت داشتند. این میتینگها ابعاد حمایت مردمی مجاهدین را آشکار کرد خمینی و سران رژیم از پیش در هراس از راه یافتن مجاهدین به مجلس، انتخابات را دو مرحلهیی کردند
5فروردین 59 - افشای تلاش رژیم برای قهر
مجاهدین بهمنظور جلوگیری از ایجاد تشنجها و درگیریهای بیشتر در فاصله بین مرحله اول و دوم انتخابات مجلس، مقدمه چینیهایی را که در جریان انتخابات برای به قهر کشاندن فضای سیاسی صورت میگرفت، افشا کردند.
6فروردین 59- غیرمسلح شدن مراکز سیاسی مجاهدین
مجاهدین بار دیگر به بالاترین مسئولان اجرایی کشور هشدار دادند که دستهای مشخصی بر سر آنند که «با فتنه جویی و ایجاد درگیری و آشوب و هرج و مرج و رواج دادن واکنشهای خشونتبار افق سیاسی مسالمتآمیز کشور را تیره و تار کننده و با همه گیر نمودن فضای خشونت به مقاصد خود دست یابند»، مجاهدین تمام مراکز خود را غیرمسلح اعلام کردند
18 فروردین 59- پیشگام جلوگیری از جنگ خارجی
مجاهدین درباره افرایش تنشهای سیاسی بین رژیمهای ایران و عراق بر سر ادعاهای ارضی بین دو دولت اعلام کردند که ملاک حسن نیت و انقلابی بودن و مردمی بودن هر رژیمی در آن است که به جای زنده کردن زخمهای استعماری و دعاوی کاذب مالکانه به بنای چنان نظام سیاسی و اجتماعی عادلانه و دموکراتیکی بپردازد که برای همه خلقهای در زنجیر سرمشق انصاف و برادری باشد.
19 فروردین 59- افشای ترفند بحث آزاد
در حالی که باندهای ارتجاعی دست آموز بهشتی تبلیغ بحث آزاد میکردند و مجاهدین را به مناظره درباره مسایل ایدئولوژیک فرا میخواندند، مجاهدین در اطلاعیهیی افشا کردند که آخوندها با شعار بحث آزاد منظوری جز «پنهان کردن چماق و پیچاندن آن در زرورق بحث آزاد» ندارند
28فروردین59- هجوم خمینی به دانشگاهها
کلاسهای هفتگی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تهران به میعادگاه 10هزار نفر از جوانان و دانشجویان مبارز ایران تبدیل شده بود و خمینی که توان تحمل چنین استقبالی از مجاهدین را در دانشگاهها نداشت کمر به تعطیل دانشگاهها بست. مجاهدین با افشای اسنادی توطئه چینیهای خمینی و بهشتی و دیگر سران رژیم، برای ایجاد اغتشاش، آشوب و به تعطیل کشاندن دانشگاهها را افشا کردند.
4اردیبهشت 59- دعوت به آرامش
در حالی که طی اولین ماه سال، در اثر 80 حمله وحشیانه عوامل خمینی به محلهای تجمع مجاهدین و مراکزشان، چند تن بهشهادت رسیده و بیش از 100تن زخمی شده و صدها تن دیگر در زندانها بهسر میبردند. مجاهدین در اطلاعیهیی خطاب به تمام نیروهای سیاسی، بهویژه هوادارانشان، به حفظ آرامش فراخواندند و هر گونه اقدام هرج و مرج طلبانه را محکوم نمودند.
11 اردیبهشت 59- افشای تروریسم دولتی
خمینی و همدستانش که در تلاش برای به انفجار کشاندن فضای سیاسی و امکان فعالیتهای دموکراتیک در مقابل مجاهدین و بردباری آنها هر روز شکست تازهیی متحمل میشدند، تلاش کردند با اقدام به ترور رهبری مجاهدین راه خود را برای تحکیم سلطه ارتجاعیشان هموار کنند.. آنها بدین منظور، مراسم مجاهدین در روز 11 اردیبهشت بهمناسبت روز جهانی کارگر را که در ترمینال خزانه تهران برگزار میشد انتخاب کردند تا توطئه شوم خود را توسط صدها لومپن و چاقوکش اجیرشده توسط حزب جمهوری اسلامی که آشکارا توسط پاسداران کمیته و سپاه حمایت میشدند، به اجرا درآورند. اما هشیاری واحدهای حفاظتی مجاهدین توطئه ترور مسعود را ناکام گذاشت.
22خرداد 59- چه باید کرد؟ (میتینگ بزرگ امجدیه)
صدها هزار نفر از مردم تهران که در ورزشگاه امجدیه تجمع کرده بودند، در حالی که
/
پاسداران رژیم با رگبارهای گلوله و پرتاب گاز اشکآور درصدد برهم زدن این مراسم بودند، با پایداری و مقاومت شگفت انگیزی تلاشهای چماقداران را به شکست کشاندند و سخنرانی مسعود رجوی برگزار شد.
مسعود رجوی در این سخنرانی تاریخی که یک اتمامحجت سیاسی با خمینی و همدستانش محسوب میشد، نقش هدایت کننده خمینی و سایر سران رژیم را در حمله به آزادیهای مردم با مکانیسم چماقداری افشا کرد و در مورد تلاش برای بستن همه راههای مبارزه مسالمتآمیز سیاسی هشدار داد.
31خرداد59- افشای نقش سران رژیم در چماقداری
پس از میتینگ امجدیه، محکومیت چماقداری به مسأله سیاسی و اجتماعی روز کشور تبدیل شد و تلویزیون رژیم به ناگزیر برنامههایی را به بحث درباره علل و عوامل این پدیده اختصاص داد. مجاهدین اسنادی از جمله بهصورت نوارهای سخنان حسن آیت، یکی از سردمداران حزب «جمهوری اسلامی» را افشا کردند که
توطئه این حزب برای تعطیل دانشگاهها و در واقع نقشه خود خمینی برای حذف جناح مغلوب درون حاکمیت را برملا میکرد.
4 تیرماه - آشکار شدن نقش شخص خمینی
در این روز یعنی کمتر از دو هفته پس از میتینگ بزرگ امجدیه و کمتر از یک هفته پس از افشای نقش سران رژیم در چماقداریها و سرکوبگریها، خمینی خود به صحنه آمد و آشکار کرد که در پشت تمام آزادی کشیهای پس از انقلاب خود او قرار دارد. اکنون دیگر هیولای ارتجاع یا باید شکست را میپذیرفت و در مقابل حقوق مردم عقبنشینی میکرد یا از پس پرده بیرون میآمد و چهره واقعیش را به نمایش میگذاشت. خمینی این یکی را انتخاب کرد. او در سخنرانی که تماماً علیه مجاهدین بود با دستپاچگی و دروغپردازیهای وقیحانهیی، مجاهدین را دشمن اصلی و منافق بدتر از کافر اعلام کرد و تلویحا حکم مباح بودن جان و مال و نوامیس آنان را صادر نمود و جبهه جدیدی برای سرکوبی و کشتار خونین گشود.
اما مجاهدین که تا این تاریخ با هوشیاری تمام راه شقه کردن حاکمیت ارتجاع و استفاده از تضادهای درون رژیم را به خوبی پیموده بودند در این نقطه نیز برای ناکام گذاشتن خمینی، ستادها و مراکز علنی خود را که هر لحظه میتوانست مورد هجوم عوامل چماقدار خمینی قرار گیرد تعطیل اعلام کردند و برای افشای سخنان خمینی و عمل کردهای او به میان مردم رفتند.
17شهریور 59- شکاف در اردوی ارتجاع
موضعگیریهای هشیارانه مجاهدین از آغاز انقلاب و افشاگریهایشان درباره عملکرد ارتجاع، به شکاف در درون ارتجاع حاکم بالغ شد و تشدید تضادهای درونی رژیم در جریان مراسم یادبود شهیدان 17 شهریور در میدان ژاله به اوج خود رسید و سران حزب جمهوری اسلامی (بهشتی، رفسنجانی و باهنر) به تلویزیون آمدند و آشکارا تشدید تضادهای درونی رژیم و سخنان رئیسجمهور وقت رژیم علیه باند حاکم را ناشی از عملکرد و سیاست مجاهدین و تاثیر آنها در درون رژیم دانستند.
31شهریور 59- جنگ با عراق، موهبتی برای خمینی
در فاصله بهار تا پایان تابستان 59، مجاهدین بارها درباره تشدید تضادها و اختلافها و بروز درگیریهای مرزی با عراق هشدار دادند و خواستار راهحلهای مسالمتآمیز برای این مسأله شدند. این در حالی بود که آتشافروزی پیش از آن شروع شده بود. روزنامه «جمهوری اسلامی» در 18شهریور59 (12روز قبل از شروع جنگ) نوشت: «به فرمان فرمانده کل قوا نیروهای انقلاب آمادگی خود را برای تصرف عراق با پشتیبانی مسلمین اعلام کردند»
7آبان 59- کلمه ممنوعه «مجاهد»
در هفتم و یازدهم آبان1359، دادستانی خمینی، در ضدیت با مجاهدین و با سوءاستفاده از شرایط جنگی، انتشار نشریات و اعلامیههای مجاهدین و هوادارانشان را به کلی ممنوع اعلام کرد.
دو روز بعد در تاریخ 13آبان، 28تن از مجاهدین را که در سنگرهای جنوب کشور مشغول جنگ در برابر تجاوز قوای عراقی بودند، دستگیر کردند.
25آبان 59- حکم دستگیری رهبران مجاهدین
/
همدستان خمینی پس از یک محاکمه فرمایشی با سوءاستفاده از شرایط جنگی کشور، محمدرضا سعادتی را به سال زندان محکوم کرده و هم زمان حکم احضار و دستگیری مسعود رجوی و موسی خیابانی را صادر نمودند. مجاهدین اما بیاعتنا به این حکمها، انتشار نشریه مجاهد را از هفته اول آذر59 از سرگرفتند.
سعادتی زندانی دو نظام
5آذر 59- دادخواهی از مردم ایران
آمار زندانیان مجاهد در نیمه آذر به تن رسیده بود. نشریه مجاهد به انتشار یک سلسله گزارش مستند، از عملکرد و ماهیت رژیم خمینی پرداخت و افشای شکنجههای رایج در مراکز و زندانهای رژیم را آغاز نمود
بهمن ماه 59 - مرزبندی جنبش و ضد جنبش
نشریه مجاهد بهمناسبت دومین سالگرد انقلاب مصاحبههایی درباره سیاستها و نیروهای سیاسی، با مسعود رجوی انجام داد که در واقع مهمترین دستاورد تئوریک سیاسی جنبش ضدارتجاعی در دوران دو سال و نیمه مبارزه سیاسی است. مسعود در فرازهایی از این مصاحبه به تشریح مبانی تحلیلی و استراتژیک مجاهدین در برابر حاکمیت ارتجاع خمینی پرداخت و از جمله گفته بود: معیار مشروعیت و ترقیخواهی رژیم در رابطهاش با انقلابیون و از جمله مجاهدین خلاصه میشود. این یک مسأله سیاسی و مربوط به مسأله اساسی انقلاب، یعنی کیفیت و رابطه قدرت حاکمه سیاسی با سایر نیروها و طبقات خلق است.
14اسفند59- شقه در رأس رژیم
مراسم بزرگداشت مصدق در دانشگاه تهران با نقش فعالی که هواداران مجاهدین در افشای چماقداران ایفا کردند، ضربه سیاسی سنگینی به خمینی و همدستانش وارد نمود. این مراسم در روند تشدید تضادهای درونی رژیم، یک نقطه عطف بود. بنی صدر که در آن هنگام رئیسجمهور رژیم بود، به افشای چماقداران پرداخت. تضادهای درون رژیم بهشدت اوج گرفت.
بهار سال 1360- چشمانداز خونین و توفانی!
تا پایان سال59، بسیاری از شهرهای میهن با خون مجاهدین و هوادرانشان گلگون شده بود. از آغاز بهار 60 حملهها و کشتار مجاهدین شدت گرفت و هر روز حادثه و حمله تازهیی علیه مجاهدین صورت میگرفت.
اما مجاهدین در برابر همه تهاجمات ارتجاعی خمینی و ایادیش با خویشتنداری شگفت انگیزی از مقابله به مثل خودداری میکردند و زمان تعیین تکلیف قطعی و نهایی با رژیم خمینی را باز هم عقب میانداختند . ظرف دو ماه اول سال بیش از 10تن
از هواداران مجاهدین در اثر حملههای چماقداران بهشهادت رسیدند.
7 اردیبهشت1360- تظاهرات عظیم مادران علیه سرکوبی مجاهدین
در این روز به نشانهی اعتراض به حملاتی که از آغاز سال شدت گرفته بود و بهویژه زنان و دختران هوادار مجاهدین را هدف حملاتش قرار داده بود، انجمنهای مادران و زنان هوادار مجاهدین بدون اعلام علنی دست به راهپیمایی زدند. شرکت 200هزار نفر از مردم تهران در این تظاهرات، آن هم بدون اطلاع قبلی، رژیم خمینی و پاسداران ارتجاع را غافلگیر و وحشتزده کرد. این تظاهرات هم دو شهید و صدها مجروح و اسیر بر جای گذاشت.
12اردیبهشت1360- نامه سرگشاده مجاهدین به خمینی و التزام به قانون اساسی
مجاهدین در نامه سرگشادهیی به خمینی، اعلام کردند که «اگر چه به قانون اساسی رأی ندادهایم. اما به شرط اینکه همین قانون نیز عملاً اجرا شود، بدان ملتزم هستیم». مجاهدین تأکید کردند که: «تا وقتی راههای مسالمتآمیز ابراز عقیده و فعالیت انقلابی مطلقاً مسدود نشده باشد و بهاصطلاح حجت تمام نشده است، از عکسالعملهای خشونتبار و قهرآمیز» پرهیز میکنند.
همچنین پیشنهاد کردند که «برای بیان مواضع و تشریح اوضاع و عرض شکایات و اثبات حرفهایشان «بدون هیچگونه تظاهر و در نهایت آرامش» به همراه کلیه همدردانشان در تهران به نزد خمینی بروند.
20اردیبهشت1360- خمینی مجاهدین را به جنگ یا تسلیم فرا میخواند: خمینی ضمن سخیف گوئیهایی علیه مردم و نیروهای انقلابی بهخاطر مصادره سلاحهای ارتش شاه در روزهای انقلاب، مجاهدین را آشکارا به «جنگ یا تسلیم» فراخواند و حزب توده را مثال زد که «اگر چه انحرافی است اما هم آزاد است و هم نشریه دارد».
25اردیبهشت1360- آخرین نامه اتمامحجت مجاهدین به رژیم خمینی
مجاهدین در پاسخ به موضعگیری خمینی و اتهامهای او، نامه سرگشاده مفصلی خطاب به بنی صدر رئیسجمهور وقت رژیم منتشر کردند و شرایط آمادگی خود را برای خلعسلاح تعیین کردند. «سلاح برای یک انقلابی اگر چه مهم است، ولی ”همه چیز ”نیست. سرچشمه تاریخی پیروزی اساساً در عشق به بهروزی خلقهای تحت ستم و در فدا کردن هر چه بیشتر خود در مسیر خدا و خلق نهفته است».
مجاهدین تأکید کردند که مشروط بر اینکه وی بهعنوان «عالیترین مقام رسمی و مسئول اجرای قانون اساسی» بتواند اجرای قانون را بهطور عملی تضمین نماید، حاضرند سلاحهای خود را تسلیم کنند
خردادماه 1360- شمارش معکوس!
حلقه محاصره رژیم و شخص خمینی به دور نیروهای مردمی هر روز تنگتر میشد. اما مجاهدین هم بر سر اصولشان کوتاه نمیآمدند و هم بر سر خط سیاسی برای اتمامحجت تاریخی و سیاسی و اجتماعی با رژیم تا به آخر وفادار بودند و از پا نمینشستند.
مسعود رجوی رهبر مقاومت در این باره میگوید: «تا آن جا که به ما مربوط بود بعد از انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران، هرگز خواهان قهر، درگیری و مقابله خونین و مسلحانه نبودیم و از آن استقبال نمیکردیم. اما وقتی که خمینی روزنامهها را بست، احزاب را تعطیل کرد و سرکوب را در گستردهترین نوعش، تحت عنوان حزباللهی یا نهادهای بهاصطلاح انقلاب برقرار کرد، مدتی مستمراً اتمامحجت میکردیم. از مجلس ملی خبری نبود، احزاب سرکوب شده، روزنامهها دهان دوخته، چماق تکفیر و انواع و اقسام چماقها نیز تحت نام مذهب، بر سر مردممان میبارید. دو سال و چند ماه بعد از حاکمیت ارتجاع، یعنی در 30خرداد 1360 در حالی که همه راههای مسالمت را درنوردیده بودیم، این خمینی بود که ما را در معرض یک انتخاب بزرگ و تاریخی قرار داد“. این جا بود که ما باید انتخاب میکردیم. یا ننگ تسلیم را میپذیرفتیم و یا شرف مقاومت را. و خوشبختانه که شرفمان را حفظ کردیم.
غیرممکن، ممکن میشود!
از صبح 30خرداد در حالی که تمامی پیکر مجاهدین و میلیشیا در تهران مشتاقانه سر از پا
/
نمی شناخت و در هر پارک یا کوچه و خیابان و خانهیی گروه گروه آماده میشد، مرکز فرماندهی با نگرانی در اطراف سیستم ارتباطی گرد آمده بود تا هیچ چیز خارج از کنترل، خود به خودی رها نشود.
آری فرماندهان و مسئولان مجاهدین در این روز واقعاً یک شاهکار تاکتیکی و نظامی آفریدند. تظاهر کنندگان به هزار تن بالغ میشدند، غیرممکن، ممکن شده بود.
به این ترتیب بعدازظهر روز 30خرداد تظاهرات مسالمتآمیز نیم میلیونی مردم تهران بهدعوت و پیشتازی و راهگشایی مجاهدین محقق میشود.
آن روز که رادیوی ارتجاع پرده را از روی همه چماقداریها و تاخت و تازها کنار میزند و به صراحت خطاب به پاسداران میگوید و کراراً تکرار میکند که به اذن امام به روی مردم رگبار باز کنید. پاسداران تظاهرات مسالمتآمیز را به خون میکشند.
بعدازظهر30خرداد 1360 خمینی بهطور تاریخی در مقابل مسعود رجوی شکست میخورد و تمام میشود. از این پس مبارزه قهرآمیز انقلابی مجاهدین و همه موضعگیریهای آنها در منتهای مشروعیت و در منتهای مقبولیت مردمی شکل میگیرد و پیش میرود. کارنامه درخشان دو و نیم ساله مبارزه سیاسی مجاهدین، این حقیقت تابناک را مجسم میکند، در صدر همه حماسههایی که مجاهدین در میدان نبرد نظامی میآفرینند، بایستی به شاهکار و هنر تاریخی مسعود رجوی در این مبارزه سیاسی آفرین گفت. چرا که در پیکار با دجال پیری که مشروعیت یک انقلاب عظیم با آن استقبال تودهیی را حمل میکرد و علاوه بر آن بر دجالیت مذهبی و موقعیت مرجع تقلید تکیه زده بود و این همه مکار و هشیار بود، سرانجام پیروز شد و این خمینی بود که با سر به زمین خورد.
آغاز اعدامهای جنونآسا
از شبانگاه 30خرداد، اعدامهای جنون آسای مجاهدین و همچنین دستگیریهای گسترده هر کس که کمترین ارتباطی با مجاهدین داشته، در سراسر کشور آغاز میشود. ماشین کشتار به دستور دژخیم خونآشام جماران در اوین به کار میافتد و خون پاکترین و آگاهترین فرزندان میهن را بیدریغ و با شتاب و شقاوتی شگفتانگیز بر زمین میریزد.
/
روز 31خرداد، روزنامههای رسمی رژیم عکس گروهی از دختران نوجوان مجاهد را که دژخیمان خمینی آنها را با قساوت تمام تیرباران کردهاند بهمنظور احراز هویت چاپ میکنند و با وقاحت ویژه جلادان از پدرو مادرهای آنان خواسته میشود که برای شناسایی و تحویلگیری
فرزندانشان به اوین مراجعه کنند. شهید مقدس کاظم افجهای و شاهدانی دیگر از صحنههای اعدام در اوین نقل کردند که: «دختران خردسال مجاهد، در لحظه تیرباران، جملگی با مشت گره کرده فریاد میزدند: «مرگ بر خمینی»، «زنده باد آزادی».
نعره جلادان و حاکمان ضد شرع خمینی
آخوند جنایتکار محمدی گیلانی حاکم ضد شرع منصوب شده توسط خمینی نعره میکشید که:
«محارب بعد از دستگیر شدن توبهاش پذیرفته نمیشود، کیفر همان کیفری است که قرآن
(بخوانید فتوای خمینی) بیان میکند، کشتن به شدیدترین وجه، حلق آویز کردن به فضاحتبارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود. اسلام (نام مستعار خمینی) اجازه میدهد که اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه میکنند، دستگیر شوند و در کنار دیوار همان جا آنها را گلوله بزنند. از نظر اصول فقهی لازم نیست به محاکم صالحه بیاورند، برای اینکه محارب بودند اسلام (!) اجازه نمیدهد که بدن مجروح اینگونه افراد باغی به بیمارستان برده شود بلکه باید تمام کشته شوند»
آخوند جنایتکار موسوی تبریزی، دادستان کل ضدانقلابی وقت خمینی میگوید:
«اینها محاکمهشان توی خیابان است. کشتن اینها واجب است نه جایز هر کس در برابر این نظام و امام عادل مسلمین (!) (منظورش خمینی است) بایستد، کشتن او واجب است. اسیرش را باید کشت و زخمیش را زخمیتر کرد که کشته شود
رفسنجانی جنایتکار که آن زمان رئیس مجلس ضدخلقی رژیم بود، به حکام ضد شرع چنین خط میدهد:
«بر طبق فرامین الهی (!) حکم بر اینها لازمالاجراست: 1ـ کشته شوند 2ـ بدار کشیده شوند 3ـ دست و پایشان قطع شود 4ـ اینها از جامعه جدا شوند.
رفسنجانی تأسف میخورد که چرا قبلاً کشتار را راه نینداخته و میگوید: اگر آن روز منظورم اوایل انقلاب است، 200نفر از اینها را میگرفتیم و اعدامشان میکردیم، امروز این قدر نمیشد».
بهای آزادی
به این ترتیب با سرکوب خونین تظاهرات 30خرداد و شروع عصر اعدامهای وحشیانه، خمینی ضدبشر آخرین ذرات آزادی را نابود کرد. آن چنان که از فردای 30خرداد به زبان دیگری میبایست با او سخن گفت. این زبان مقاومت انقلابی مسلحانه است، که از فردای 30خرداد مشروع و ضروری گردید. اگر وارد مبارزه قهرآمیز نمیشدیم، به جای موج مقاومت و سرسختی بیشتر، شاهد موج ندامت و خیانت بودیم“. ندامت و خیانتهایی که دیگر نه جنبه فردی بلکه جنبه خطی و سیستماتیک نیز در آنها کاملاً چشمگیر میبود ”.
مجاهدین همچنان که طی دو سال و نیم فعالیت سیاسی و افشاگرانه تا منتهای توان برای ایجاد یک زندگی مسالمتآمیز تلاش کردند و بهرغم دادن بیش از 70 شهید و هزاران مجروح، با گذشتن از حق مشروع دفاع از خود و شلیک نکردن حتی یک گلوله، وفاداری خودشان را به آزادی به اثبات رساندند، این بارهم وقتی با ضرورت مقاومت انقلابی و خونین مواجه شدند در پذیرش مسئولیت آن با فدای همه چیزشان لحظهیی تردید نکردند. میدانهای رزم را یکی پس از دیگری تجربه کردند و بهای آزادی و وفاداری به خلق را با سنگینترین قیمت ممکن پرداختند. تا مقاومت انقلابی به عالیترین ثمره خود که ارتش آزادیبخش ملی ایران است بالغ گردید.
ارتشی انقلابی، با اقتدار، پیشرفته و آهنین عزم که از قضا در 30خرداد1366 به فرمان رهبر مقاومت تأسیس شد. ارتشی که رزمآورانش رشیدترین و پاکبازترین فرزندان ایران زمینند و سوگند خوردهاند تا سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندی و رساندن مهر تابان آزادی به ایرانزمین از پای ننشینند.
4اسفند 57- سخنرانی مسعود رجوی در دانشگاه تهران
- هیچگونه تضییق نظامی و سیاسی برای انقلابیون اصیل و جان برکف که از قدیم میجنگیدهاند نباید به وجود آید.
-محاکمات در دادگاههای علنی مردمی برگزار شود و نمایندگان اقشار مختلف مردم و عموم اقشار و طبقات و نیروهای مبارز و انقلابی در هر موردی شاهد و قاضی محاکمات باشند.
- انتصابهای مختلف نظامی و سیاسی و اداری بهخصوص در حد کادرهای طراح و رهبری کننده با نظر شوراهای مردمی صورت گیرد.
14اسفند 57- سخنرانی مسعود رجوی در احمدآباد بر سر مزار مصدق
هدف ما از مبارزه، در نهایت استقرار هماهنگی و وحدت هر چه بیشتر در همه زمینههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و عقیدتی است. مبارزه فی نفسه هدف نیست. بلکه تکاپویی است برای راندن اختلافها و تضادها به سمت وحدت.
21اسفند57- اطلاعیه مجاهدین در مورد مسأله حجاب
هر موضعگیری خصمانه و تحمیل هر شکلی از حجاب بر زنان این میهن نامعقول و نا مقبول است. انقلاب ما هیچگونه تردید و انکاری را در آزادی کامل حقوقی و سیاسی و اجتماعی زنان نمیپذیرد
26اسفند 57- نظر مجاهدین درباره مجازاتهای مجرمان عادی
صدور و اجرای احکام مجازاتی از قبیل اعدام و شلاق زدن و تحت عنوان جاری کردن حدود اسلام، روح قوانین جزایی اسلام را که جز از موضع رإفت و رحم و توبه عوامل و انگیزههای جرم به مجازات نمینگرد خدشهدار ساخته و آن را قسیالقلب و قشری جلوه میدهد.
27اسفند 57- مجاهدین در دفاع از حقوق کردها
مجاهدین در اطلاعیهیی بر ضرورت دفاع از حقوق حقه هم میهنان کرد و رفع ستم مضاعف از آنها تأکید کردند و خواستار یک چارهجویی مردمی و انقلابی مناسب برای حل مسالمتآمیز آن شدند. مجاهدین همچنین نسبت به رخدادهایی نظیر درگیریهای کردستان و گنبد هشدار دادند.
27اسفند 57- نظر مجاهدین درباره رفراندم جمهوری اسلامی
در مورد سؤال راجع به جمهوری اسلامی آیا میخواهیم دیگران را وادار کنیم که از ترس سلطنت، با اکراه و اجبار به جمهوری اسلامی رإی بدهند؟ هیچگونه انتخاب و قرارداد و عقدی که در آن اجبار روا شده و از ابراز تمایل و اراده آزاد افراد و گروههای انسانی بهنحوی از انحاء ممانعت شده باشد، معتبر و اصیل نیست
27اسفند 57- بیاینه انتظارات حداقل از جمهوری اسلامی
اعمال حق کامل حاکمیت ملی بر جمیع منابع ملی بهویژه نفت
احتراز از سرمایهگذاریهای کلان در صنایع فوقالعاده پیچیده و پرهزینه [هستهیی] به نفع رشد صنایع متوسط داخلی
بنیانگذاری ارتش مردمی
تضمین کامل آزادی مطبوعات و احزاب و اجتماعات سیاسی با هر عقیده و مرام
تإمین کامل حقوق سیاسی و اجتماعی زنان
رفع ستم مضاعف از تمام شاخهها و تنوعات قومی و ملی در همه استانهای کشور
17خرداد 57- بیانیه مجاهدین درباره ضرورت تشکیل مجلس مؤسسان، برای تدوین قانون اساسی
یک مؤسسان واقعی با دعوت از نمایندگان گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی و قومی و نژادی مختلف مردم امکانپذیر است که اگر تشکیل چنین مجلسی بهدلیل گسترش گروهها و اصناف سخت یا غیرممکن باشد، مؤسسان واقعی مردم را میتوان از طریق شوراهای مردمی جامه عمل پوشاند و درصورتیکه از این طریق هم برپاکردن شوراها عملی نباشد، تنها راه بالنسبه عادلانه تری که باقی میماند، انتخابات عمومی سراسری است.
31 تیر 58- بیانیه شرکت در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی
برای اینکه در میان انبوه آن چه به نام اسلام و قران عرضه میشود. تا حق را از باطل و انقلاب را از ضدانقلاب مشخص کنیم. تا تودههای مردم و قشرهای جوان و بالنده با حقیقت اسلام هر چه بیشتر آشنا شوند. بهخاطر اعتقاد به اصالت آزادی انقلابی، که در روند تکامل فرد و اجتماع، ایجاب میکند که برای احراز آن هر فرصتی را مغتنم بشماریم.
/
10مرداد 58- کنفرانس مطبوعاتی مجاهدین در تهران
مسعود رجوی و موسی خیابانی در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت مجاهدین در انتخابات مجلس بررسی قانون اساسی و مواضع مجاهدین را در این باره اعلام کردند. روزنامه کیهان بهنقل از مسعود رجوی نوشت، ما پیشنویس قانون اساسی را نقد میکنیم. ما خواستار آزادی کامل احزاب، مطبوعات و اجتماعات و محافظت از آنها در مقابل چماقداران هستیم. اگر بخواهیم به اسلام عمل کنیم، شکل حکومت و دولت در اسلام شورایی است. برابری کامل زن و مرد در تمام زمینههای سیاسی و اجتماعی باید تصریح شود. و (سایر حقوق و خواستههای اساسی یک به یک ذکر شده است).
23مهر 58- موضعگیری مجاهدین درباره مسایل کردستان
مسأله کردستان هیچ راهحل قهرآمیز ندارد. راهحل انقلابی و مردمی آن اساساً در بهرسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت و اداره امور داخلی آنها در چارچوب خدشهناپذیر تمامیت ارضی ایران خلاصه میشود.
30مهر 58- موضع مجاهدین در برابر ولایت فقیه
نشریه مجاهد شماره 7 در سرمقالهاش با عنوان «روحانیت شیعه بر سر دوراهی تاریخی» نوشت: «اگر روحانیت امروز به مسئولیت تاریخی خود عمل نکند از صحنه تاریخ محو میشود... . در اسلام واقعی و ضد طبقاتی:
اولا: قشر خاصی به نام کاهن یا موبد یا احبار و رهبان وجود ندارد. ثانیا: فقیه بهمعنای واقعی و قرانی زمین تا آسمان با آن چه امروز در نظر عوام است و عموماً از روی لباسش شناخته میشود تفاوت دارد ثالثا: در اسلام واقعی بین ولایت و حکومت و به عبارت دیگر بین رهبری و شکل اداره امور کشور (که قطعاً شورایی است) تفاوت وجود دارد. باید دید از آن چه در عمل از این اصل (ولایت فقیه) بیرون میآید استبداد تراوش میکند یا آزادی؟ موافقین ولایت فقیه از حرفشان چیزی بیشتر از حاکمیت سیاسی روحانیان بیرون نخواهد آمد»...
23آبان 58- هشدار به مجلس خبرگان قانون اساسی
مجاهدین در یک تلگرام فوری به مجلس خبرگان اعلام کردند، درصور تیکه موارد زیر بهعنوان حداقلهای انتظارات مردمی و انقلابی از انقلاب ضدسلطنتی در قانون اساسی مراعات نشود، به چنان قانونی رإی نخواهند داد.
تصریح بر حاکمیت مردم از طریق یک مجلس واحد و قانون واحد
اداره و تصدی تمام امور کشور از طریق شوراهای واقعی
اعاده حقوق ملیتها و اقوام مبنی بر تعیین سرنوشت و اداره تمام امور داخلیشان در چارچوب تمامیت ارضی کشور
تضمین آزادی همه احزاب و گروهها تا مرز قیام مسلحانه
محدود نمودن حقوق مالکیت و تصرف به چارچوب قرانی «کار»
منوط نمودن بهرهوری از زمین و محصول به کسی که روی آن کار کرده است
اول آذر 58- مجاهدین و قانون اساسی رژیم
مجاهدین اعلام کردند بهخاطر فقدان حداقل خواستهای سیاسی و آرمانی مجاهدین در قانون اساسی مصوب خبرگان، در رفراندم قانون اساسی شرکت نمیکنند.
15 دی58 -شرکت مجاهدین در انتخابات ریاستجمهوری
با اعلام نامزدی مسعود رجوی در انتخابات ریاست جمهوری، در فاصله بسیار کوتاهی، احزاب، سازمانها و گروهها و شخصیتهای مترقی، اقلیتهای قومی و مذهبی، حمایت خود را از کاندیداتوری و برنامه اعلام شده او ابراز کردند، گذشته از احزاب و سازمانهای مختلف سیاسی اعم از سراسری و منطقهیی و اقلیتهای مذهبی، دهها انجمن و کانون معلمان، بیش از 80انجمن و کانون دانشجویی، بیش از 150کانون و تشکل کارگری، صدها انجمن دانش آموزی، صدها شورا و انجمن محلی، 500تن از اعضای هیأت علمی دانشگاههای ایران، صدها تن از اساتید دانشگاهها و مدارس عالی کشور و از کاندیداتوری و برنامه اعلام شده مسعود رجوی حمایت کردند.
20 دی 58- آزادی فلسفه انقلاب
مسعود رجوی در سخنرانی انتخاباتیش در دانشگاه تهران گفت: «مسأله ما بردن و برنده شدن در انتخابات نیست. بلکه تجمع امروز ما اساساً یادآوری و تذکار فلسفه انقلاب، یعنی آزادی است. و کیست که نداند فلسفه هر انقلاب راستین در هر کجای جهان و بهویژه انقلابی که تحت رایت اسلام برانگیخته میشود در یک کلام باز هم آزادی است. همان کلمهیی که تمام رسولان و مصلحین، تمام انقلابیون بزرگ و شهیدان و همه اسیران با آن شروع کردند و با آن به پایان رساندند.
29 دی 58- برنده و بازنده در بوته آزمایش
خمینی در مقابل استقبال وسیع از کاندیداتوری مسعود رجوی مجبور شد تمام تعارفها را کنار بزند. بهرغم آن که قول داده بود اصلاً در این انتخابات دخالتی نکند و به انتخاب مردم احترام بگذارد، شخصاً دخالت کرد و فتوای حذف مسعود رجوی از کاندیداتوری را صادر نمود. مجاهدین با افشای اقدامهای نزدیکان خمینی و مسیری که برای این کاندیداتوری طی کرده بودند، از شرکت در انتخابات اعلام انصراف کردند. مسعود رجوی در پیامی خطاب به مردم گفت: از فردفرد شما تمنّای حداکثر بردباری و خویشتنداری دارم.
10بهمن 58- آینده انقلاب
مسعود رجوی، در روز 10بهمن1358، در دانشگاه تهران تحت عنوان «آینده انقلاب» سخنرانی کرد. خمینی و دیگر سران رژیم از جمله رفسنجانی در مباحث خصوصی خود گفته بودند هر چه مجاهدین را آزار و اذیت کنیم پاسخی جز مسالمت نخواهند داد. مسعود رجوی آخوندها را از ادامه حملاتشان علیه آزادیهای مردم بر حذر داشت و با تکیه بر صبر و بردباری مجاهدین در مقابل حملات چماقداران و انضباط تشکیلاتی صفوف مجاهدین خاطرنشان کرد: «وای به روزی که تصمیم بگیریم مشت را با مشت و گلوله را با گلوله جواب بدهیم».
دوم اسفند 58 - شرکت در انتخابات مجلس شورای ملی
در حالی که یک سال از انقلاب ضدسلطنتی میگذشت، مجاهدین باز هم بهمنظور استفاده از
/
آخرین قطرات آزادی با تمام قوا در انتخابات شرکت کردند. در آن شرایط، انتخابات مجلس شورای ملی پس از انتخابات مجلس خبرگان و انتخابات ریاست جمهوری، آخرین تجربه برای ادامه یک زندگی مسالمتآمیز سیاسی محسوب میشد.
نیمه اسفند 58- افشای رژیم ارتجاعی در سراسر ایران
در جریان مبارزات انتخاباتی مجلس، مجاهدین در شهرهای تبریز و رشت میتینگهای بزرگی برپا کردند که در هر یک از آنها صدها هزار نفر از مردم شرکت داشتند. این میتینگها ابعاد حمایت مردمی مجاهدین را آشکار کرد خمینی و سران رژیم از پیش در هراس از راه یافتن مجاهدین به مجلس، انتخابات را دو مرحلهیی کردند
5فروردین 59 - افشای تلاش رژیم برای قهر
مجاهدین بهمنظور جلوگیری از ایجاد تشنجها و درگیریهای بیشتر در فاصله بین مرحله اول و دوم انتخابات مجلس، مقدمه چینیهایی را که در جریان انتخابات برای به قهر کشاندن فضای سیاسی صورت میگرفت، افشا کردند.
6فروردین 59- غیرمسلح شدن مراکز سیاسی مجاهدین
مجاهدین بار دیگر به بالاترین مسئولان اجرایی کشور هشدار دادند که دستهای مشخصی بر سر آنند که «با فتنه جویی و ایجاد درگیری و آشوب و هرج و مرج و رواج دادن واکنشهای خشونتبار افق سیاسی مسالمتآمیز کشور را تیره و تار کننده و با همه گیر نمودن فضای خشونت به مقاصد خود دست یابند»، مجاهدین تمام مراکز خود را غیرمسلح اعلام کردند
18 فروردین 59- پیشگام جلوگیری از جنگ خارجی
مجاهدین درباره افرایش تنشهای سیاسی بین رژیمهای ایران و عراق بر سر ادعاهای ارضی بین دو دولت اعلام کردند که ملاک حسن نیت و انقلابی بودن و مردمی بودن هر رژیمی در آن است که به جای زنده کردن زخمهای استعماری و دعاوی کاذب مالکانه به بنای چنان نظام سیاسی و اجتماعی عادلانه و دموکراتیکی بپردازد که برای همه خلقهای در زنجیر سرمشق انصاف و برادری باشد.
19 فروردین 59- افشای ترفند بحث آزاد
در حالی که باندهای ارتجاعی دست آموز بهشتی تبلیغ بحث آزاد میکردند و مجاهدین را به مناظره درباره مسایل ایدئولوژیک فرا میخواندند، مجاهدین در اطلاعیهیی افشا کردند که آخوندها با شعار بحث آزاد منظوری جز «پنهان کردن چماق و پیچاندن آن در زرورق بحث آزاد» ندارند
28فروردین59- هجوم خمینی به دانشگاهها
کلاسهای هفتگی مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تهران به میعادگاه 10هزار نفر از جوانان و دانشجویان مبارز ایران تبدیل شده بود و خمینی که توان تحمل چنین استقبالی از مجاهدین را در دانشگاهها نداشت کمر به تعطیل دانشگاهها بست. مجاهدین با افشای اسنادی توطئه چینیهای خمینی و بهشتی و دیگر سران رژیم، برای ایجاد اغتشاش، آشوب و به تعطیل کشاندن دانشگاهها را افشا کردند.
4اردیبهشت 59- دعوت به آرامش
در حالی که طی اولین ماه سال، در اثر 80 حمله وحشیانه عوامل خمینی به محلهای تجمع مجاهدین و مراکزشان، چند تن بهشهادت رسیده و بیش از 100تن زخمی شده و صدها تن دیگر در زندانها بهسر میبردند. مجاهدین در اطلاعیهیی خطاب به تمام نیروهای سیاسی، بهویژه هوادارانشان، به حفظ آرامش فراخواندند و هر گونه اقدام هرج و مرج طلبانه را محکوم نمودند.
11 اردیبهشت 59- افشای تروریسم دولتی
خمینی و همدستانش که در تلاش برای به انفجار کشاندن فضای سیاسی و امکان فعالیتهای دموکراتیک در مقابل مجاهدین و بردباری آنها هر روز شکست تازهیی متحمل میشدند، تلاش کردند با اقدام به ترور رهبری مجاهدین راه خود را برای تحکیم سلطه ارتجاعیشان هموار کنند.. آنها بدین منظور، مراسم مجاهدین در روز 11 اردیبهشت بهمناسبت روز جهانی کارگر را که در ترمینال خزانه تهران برگزار میشد انتخاب کردند تا توطئه شوم خود را توسط صدها لومپن و چاقوکش اجیرشده توسط حزب جمهوری اسلامی که آشکارا توسط پاسداران کمیته و سپاه حمایت میشدند، به اجرا درآورند. اما هشیاری واحدهای حفاظتی مجاهدین توطئه ترور مسعود را ناکام گذاشت.
22خرداد 59- چه باید کرد؟ (میتینگ بزرگ امجدیه)
صدها هزار نفر از مردم تهران که در ورزشگاه امجدیه تجمع کرده بودند، در حالی که
/
پاسداران رژیم با رگبارهای گلوله و پرتاب گاز اشکآور درصدد برهم زدن این مراسم بودند، با پایداری و مقاومت شگفت انگیزی تلاشهای چماقداران را به شکست کشاندند و سخنرانی مسعود رجوی برگزار شد.
مسعود رجوی در این سخنرانی تاریخی که یک اتمامحجت سیاسی با خمینی و همدستانش محسوب میشد، نقش هدایت کننده خمینی و سایر سران رژیم را در حمله به آزادیهای مردم با مکانیسم چماقداری افشا کرد و در مورد تلاش برای بستن همه راههای مبارزه مسالمتآمیز سیاسی هشدار داد.
31خرداد59- افشای نقش سران رژیم در چماقداری
پس از میتینگ امجدیه، محکومیت چماقداری به مسأله سیاسی و اجتماعی روز کشور تبدیل شد و تلویزیون رژیم به ناگزیر برنامههایی را به بحث درباره علل و عوامل این پدیده اختصاص داد. مجاهدین اسنادی از جمله بهصورت نوارهای سخنان حسن آیت، یکی از سردمداران حزب «جمهوری اسلامی» را افشا کردند که
توطئه این حزب برای تعطیل دانشگاهها و در واقع نقشه خود خمینی برای حذف جناح مغلوب درون حاکمیت را برملا میکرد.
4 تیرماه - آشکار شدن نقش شخص خمینی
در این روز یعنی کمتر از دو هفته پس از میتینگ بزرگ امجدیه و کمتر از یک هفته پس از افشای نقش سران رژیم در چماقداریها و سرکوبگریها، خمینی خود به صحنه آمد و آشکار کرد که در پشت تمام آزادی کشیهای پس از انقلاب خود او قرار دارد. اکنون دیگر هیولای ارتجاع یا باید شکست را میپذیرفت و در مقابل حقوق مردم عقبنشینی میکرد یا از پس پرده بیرون میآمد و چهره واقعیش را به نمایش میگذاشت. خمینی این یکی را انتخاب کرد. او در سخنرانی که تماماً علیه مجاهدین بود با دستپاچگی و دروغپردازیهای وقیحانهیی، مجاهدین را دشمن اصلی و منافق بدتر از کافر اعلام کرد و تلویحا حکم مباح بودن جان و مال و نوامیس آنان را صادر نمود و جبهه جدیدی برای سرکوبی و کشتار خونین گشود.
اما مجاهدین که تا این تاریخ با هوشیاری تمام راه شقه کردن حاکمیت ارتجاع و استفاده از تضادهای درون رژیم را به خوبی پیموده بودند در این نقطه نیز برای ناکام گذاشتن خمینی، ستادها و مراکز علنی خود را که هر لحظه میتوانست مورد هجوم عوامل چماقدار خمینی قرار گیرد تعطیل اعلام کردند و برای افشای سخنان خمینی و عمل کردهای او به میان مردم رفتند.
17شهریور 59- شکاف در اردوی ارتجاع
موضعگیریهای هشیارانه مجاهدین از آغاز انقلاب و افشاگریهایشان درباره عملکرد ارتجاع، به شکاف در درون ارتجاع حاکم بالغ شد و تشدید تضادهای درونی رژیم در جریان مراسم یادبود شهیدان 17 شهریور در میدان ژاله به اوج خود رسید و سران حزب جمهوری اسلامی (بهشتی، رفسنجانی و باهنر) به تلویزیون آمدند و آشکارا تشدید تضادهای درونی رژیم و سخنان رئیسجمهور وقت رژیم علیه باند حاکم را ناشی از عملکرد و سیاست مجاهدین و تاثیر آنها در درون رژیم دانستند.
31شهریور 59- جنگ با عراق، موهبتی برای خمینی
در فاصله بهار تا پایان تابستان 59، مجاهدین بارها درباره تشدید تضادها و اختلافها و بروز درگیریهای مرزی با عراق هشدار دادند و خواستار راهحلهای مسالمتآمیز برای این مسأله شدند. این در حالی بود که آتشافروزی پیش از آن شروع شده بود. روزنامه «جمهوری اسلامی» در 18شهریور59 (12روز قبل از شروع جنگ) نوشت: «به فرمان فرمانده کل قوا نیروهای انقلاب آمادگی خود را برای تصرف عراق با پشتیبانی مسلمین اعلام کردند»
7آبان 59- کلمه ممنوعه «مجاهد»
در هفتم و یازدهم آبان1359، دادستانی خمینی، در ضدیت با مجاهدین و با سوءاستفاده از شرایط جنگی، انتشار نشریات و اعلامیههای مجاهدین و هوادارانشان را به کلی ممنوع اعلام کرد.
دو روز بعد در تاریخ 13آبان، 28تن از مجاهدین را که در سنگرهای جنوب کشور مشغول جنگ در برابر تجاوز قوای عراقی بودند، دستگیر کردند.
25آبان 59- حکم دستگیری رهبران مجاهدین
/
همدستان خمینی پس از یک محاکمه فرمایشی با سوءاستفاده از شرایط جنگی کشور، محمدرضا سعادتی را به سال زندان محکوم کرده و هم زمان حکم احضار و دستگیری مسعود رجوی و موسی خیابانی را صادر نمودند. مجاهدین اما بیاعتنا به این حکمها، انتشار نشریه مجاهد را از هفته اول آذر59 از سرگرفتند.
سعادتی زندانی دو نظام
5آذر 59- دادخواهی از مردم ایران
آمار زندانیان مجاهد در نیمه آذر به تن رسیده بود. نشریه مجاهد به انتشار یک سلسله گزارش مستند، از عملکرد و ماهیت رژیم خمینی پرداخت و افشای شکنجههای رایج در مراکز و زندانهای رژیم را آغاز نمود
بهمن ماه 59 - مرزبندی جنبش و ضد جنبش
نشریه مجاهد بهمناسبت دومین سالگرد انقلاب مصاحبههایی درباره سیاستها و نیروهای سیاسی، با مسعود رجوی انجام داد که در واقع مهمترین دستاورد تئوریک سیاسی جنبش ضدارتجاعی در دوران دو سال و نیمه مبارزه سیاسی است. مسعود در فرازهایی از این مصاحبه به تشریح مبانی تحلیلی و استراتژیک مجاهدین در برابر حاکمیت ارتجاع خمینی پرداخت و از جمله گفته بود: معیار مشروعیت و ترقیخواهی رژیم در رابطهاش با انقلابیون و از جمله مجاهدین خلاصه میشود. این یک مسأله سیاسی و مربوط به مسأله اساسی انقلاب، یعنی کیفیت و رابطه قدرت حاکمه سیاسی با سایر نیروها و طبقات خلق است.
14اسفند59- شقه در رأس رژیم
مراسم بزرگداشت مصدق در دانشگاه تهران با نقش فعالی که هواداران مجاهدین در افشای چماقداران ایفا کردند، ضربه سیاسی سنگینی به خمینی و همدستانش وارد نمود. این مراسم در روند تشدید تضادهای درونی رژیم، یک نقطه عطف بود. بنی صدر که در آن هنگام رئیسجمهور رژیم بود، به افشای چماقداران پرداخت. تضادهای درون رژیم بهشدت اوج گرفت.
بهار سال 1360- چشمانداز خونین و توفانی!
تا پایان سال59، بسیاری از شهرهای میهن با خون مجاهدین و هوادرانشان گلگون شده بود. از آغاز بهار 60 حملهها و کشتار مجاهدین شدت گرفت و هر روز حادثه و حمله تازهیی علیه مجاهدین صورت میگرفت.
اما مجاهدین در برابر همه تهاجمات ارتجاعی خمینی و ایادیش با خویشتنداری شگفت انگیزی از مقابله به مثل خودداری میکردند و زمان تعیین تکلیف قطعی و نهایی با رژیم خمینی را باز هم عقب میانداختند . ظرف دو ماه اول سال بیش از 10تن
از هواداران مجاهدین در اثر حملههای چماقداران بهشهادت رسیدند.
7 اردیبهشت1360- تظاهرات عظیم مادران علیه سرکوبی مجاهدین
در این روز به نشانهی اعتراض به حملاتی که از آغاز سال شدت گرفته بود و بهویژه زنان و دختران هوادار مجاهدین را هدف حملاتش قرار داده بود، انجمنهای مادران و زنان هوادار مجاهدین بدون اعلام علنی دست به راهپیمایی زدند. شرکت 200هزار نفر از مردم تهران در این تظاهرات، آن هم بدون اطلاع قبلی، رژیم خمینی و پاسداران ارتجاع را غافلگیر و وحشتزده کرد. این تظاهرات هم دو شهید و صدها مجروح و اسیر بر جای گذاشت.
12اردیبهشت1360- نامه سرگشاده مجاهدین به خمینی و التزام به قانون اساسی
مجاهدین در نامه سرگشادهیی به خمینی، اعلام کردند که «اگر چه به قانون اساسی رأی ندادهایم. اما به شرط اینکه همین قانون نیز عملاً اجرا شود، بدان ملتزم هستیم». مجاهدین تأکید کردند که: «تا وقتی راههای مسالمتآمیز ابراز عقیده و فعالیت انقلابی مطلقاً مسدود نشده باشد و بهاصطلاح حجت تمام نشده است، از عکسالعملهای خشونتبار و قهرآمیز» پرهیز میکنند.
همچنین پیشنهاد کردند که «برای بیان مواضع و تشریح اوضاع و عرض شکایات و اثبات حرفهایشان «بدون هیچگونه تظاهر و در نهایت آرامش» به همراه کلیه همدردانشان در تهران به نزد خمینی بروند.
20اردیبهشت1360- خمینی مجاهدین را به جنگ یا تسلیم فرا میخواند: خمینی ضمن سخیف گوئیهایی علیه مردم و نیروهای انقلابی بهخاطر مصادره سلاحهای ارتش شاه در روزهای انقلاب، مجاهدین را آشکارا به «جنگ یا تسلیم» فراخواند و حزب توده را مثال زد که «اگر چه انحرافی است اما هم آزاد است و هم نشریه دارد».
25اردیبهشت1360- آخرین نامه اتمامحجت مجاهدین به رژیم خمینی
مجاهدین در پاسخ به موضعگیری خمینی و اتهامهای او، نامه سرگشاده مفصلی خطاب به بنی صدر رئیسجمهور وقت رژیم منتشر کردند و شرایط آمادگی خود را برای خلعسلاح تعیین کردند. «سلاح برای یک انقلابی اگر چه مهم است، ولی ”همه چیز ”نیست. سرچشمه تاریخی پیروزی اساساً در عشق به بهروزی خلقهای تحت ستم و در فدا کردن هر چه بیشتر خود در مسیر خدا و خلق نهفته است».
مجاهدین تأکید کردند که مشروط بر اینکه وی بهعنوان «عالیترین مقام رسمی و مسئول اجرای قانون اساسی» بتواند اجرای قانون را بهطور عملی تضمین نماید، حاضرند سلاحهای خود را تسلیم کنند
خردادماه 1360- شمارش معکوس!
حلقه محاصره رژیم و شخص خمینی به دور نیروهای مردمی هر روز تنگتر میشد. اما مجاهدین هم بر سر اصولشان کوتاه نمیآمدند و هم بر سر خط سیاسی برای اتمامحجت تاریخی و سیاسی و اجتماعی با رژیم تا به آخر وفادار بودند و از پا نمینشستند.
مسعود رجوی رهبر مقاومت در این باره میگوید: «تا آن جا که به ما مربوط بود بعد از انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران، هرگز خواهان قهر، درگیری و مقابله خونین و مسلحانه نبودیم و از آن استقبال نمیکردیم. اما وقتی که خمینی روزنامهها را بست، احزاب را تعطیل کرد و سرکوب را در گستردهترین نوعش، تحت عنوان حزباللهی یا نهادهای بهاصطلاح انقلاب برقرار کرد، مدتی مستمراً اتمامحجت میکردیم. از مجلس ملی خبری نبود، احزاب سرکوب شده، روزنامهها دهان دوخته، چماق تکفیر و انواع و اقسام چماقها نیز تحت نام مذهب، بر سر مردممان میبارید. دو سال و چند ماه بعد از حاکمیت ارتجاع، یعنی در 30خرداد 1360 در حالی که همه راههای مسالمت را درنوردیده بودیم، این خمینی بود که ما را در معرض یک انتخاب بزرگ و تاریخی قرار داد“. این جا بود که ما باید انتخاب میکردیم. یا ننگ تسلیم را میپذیرفتیم و یا شرف مقاومت را. و خوشبختانه که شرفمان را حفظ کردیم.
غیرممکن، ممکن میشود!
از صبح 30خرداد در حالی که تمامی پیکر مجاهدین و میلیشیا در تهران مشتاقانه سر از پا
/
نمی شناخت و در هر پارک یا کوچه و خیابان و خانهیی گروه گروه آماده میشد، مرکز فرماندهی با نگرانی در اطراف سیستم ارتباطی گرد آمده بود تا هیچ چیز خارج از کنترل، خود به خودی رها نشود.
آری فرماندهان و مسئولان مجاهدین در این روز واقعاً یک شاهکار تاکتیکی و نظامی آفریدند. تظاهر کنندگان به هزار تن بالغ میشدند، غیرممکن، ممکن شده بود.
به این ترتیب بعدازظهر روز 30خرداد تظاهرات مسالمتآمیز نیم میلیونی مردم تهران بهدعوت و پیشتازی و راهگشایی مجاهدین محقق میشود.
آن روز که رادیوی ارتجاع پرده را از روی همه چماقداریها و تاخت و تازها کنار میزند و به صراحت خطاب به پاسداران میگوید و کراراً تکرار میکند که به اذن امام به روی مردم رگبار باز کنید. پاسداران تظاهرات مسالمتآمیز را به خون میکشند.
بعدازظهر30خرداد 1360 خمینی بهطور تاریخی در مقابل مسعود رجوی شکست میخورد و تمام میشود. از این پس مبارزه قهرآمیز انقلابی مجاهدین و همه موضعگیریهای آنها در منتهای مشروعیت و در منتهای مقبولیت مردمی شکل میگیرد و پیش میرود. کارنامه درخشان دو و نیم ساله مبارزه سیاسی مجاهدین، این حقیقت تابناک را مجسم میکند، در صدر همه حماسههایی که مجاهدین در میدان نبرد نظامی میآفرینند، بایستی به شاهکار و هنر تاریخی مسعود رجوی در این مبارزه سیاسی آفرین گفت. چرا که در پیکار با دجال پیری که مشروعیت یک انقلاب عظیم با آن استقبال تودهیی را حمل میکرد و علاوه بر آن بر دجالیت مذهبی و موقعیت مرجع تقلید تکیه زده بود و این همه مکار و هشیار بود، سرانجام پیروز شد و این خمینی بود که با سر به زمین خورد.
آغاز اعدامهای جنونآسا
از شبانگاه 30خرداد، اعدامهای جنون آسای مجاهدین و همچنین دستگیریهای گسترده هر کس که کمترین ارتباطی با مجاهدین داشته، در سراسر کشور آغاز میشود. ماشین کشتار به دستور دژخیم خونآشام جماران در اوین به کار میافتد و خون پاکترین و آگاهترین فرزندان میهن را بیدریغ و با شتاب و شقاوتی شگفتانگیز بر زمین میریزد.
/
روز 31خرداد، روزنامههای رسمی رژیم عکس گروهی از دختران نوجوان مجاهد را که دژخیمان خمینی آنها را با قساوت تمام تیرباران کردهاند بهمنظور احراز هویت چاپ میکنند و با وقاحت ویژه جلادان از پدرو مادرهای آنان خواسته میشود که برای شناسایی و تحویلگیری
فرزندانشان به اوین مراجعه کنند. شهید مقدس کاظم افجهای و شاهدانی دیگر از صحنههای اعدام در اوین نقل کردند که: «دختران خردسال مجاهد، در لحظه تیرباران، جملگی با مشت گره کرده فریاد میزدند: «مرگ بر خمینی»، «زنده باد آزادی».
نعره جلادان و حاکمان ضد شرع خمینی
آخوند جنایتکار محمدی گیلانی حاکم ضد شرع منصوب شده توسط خمینی نعره میکشید که:
«محارب بعد از دستگیر شدن توبهاش پذیرفته نمیشود، کیفر همان کیفری است که قرآن
(بخوانید فتوای خمینی) بیان میکند، کشتن به شدیدترین وجه، حلق آویز کردن به فضاحتبارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود. اسلام (نام مستعار خمینی) اجازه میدهد که اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه میکنند، دستگیر شوند و در کنار دیوار همان جا آنها را گلوله بزنند. از نظر اصول فقهی لازم نیست به محاکم صالحه بیاورند، برای اینکه محارب بودند اسلام (!) اجازه نمیدهد که بدن مجروح اینگونه افراد باغی به بیمارستان برده شود بلکه باید تمام کشته شوند»
آخوند جنایتکار موسوی تبریزی، دادستان کل ضدانقلابی وقت خمینی میگوید:
«اینها محاکمهشان توی خیابان است. کشتن اینها واجب است نه جایز هر کس در برابر این نظام و امام عادل مسلمین (!) (منظورش خمینی است) بایستد، کشتن او واجب است. اسیرش را باید کشت و زخمیش را زخمیتر کرد که کشته شود
رفسنجانی جنایتکار که آن زمان رئیس مجلس ضدخلقی رژیم بود، به حکام ضد شرع چنین خط میدهد:
«بر طبق فرامین الهی (!) حکم بر اینها لازمالاجراست: 1ـ کشته شوند 2ـ بدار کشیده شوند 3ـ دست و پایشان قطع شود 4ـ اینها از جامعه جدا شوند.
رفسنجانی تأسف میخورد که چرا قبلاً کشتار را راه نینداخته و میگوید: اگر آن روز منظورم اوایل انقلاب است، 200نفر از اینها را میگرفتیم و اعدامشان میکردیم، امروز این قدر نمیشد».
بهای آزادی
به این ترتیب با سرکوب خونین تظاهرات 30خرداد و شروع عصر اعدامهای وحشیانه، خمینی ضدبشر آخرین ذرات آزادی را نابود کرد. آن چنان که از فردای 30خرداد به زبان دیگری میبایست با او سخن گفت. این زبان مقاومت انقلابی مسلحانه است، که از فردای 30خرداد مشروع و ضروری گردید. اگر وارد مبارزه قهرآمیز نمیشدیم، به جای موج مقاومت و سرسختی بیشتر، شاهد موج ندامت و خیانت بودیم“. ندامت و خیانتهایی که دیگر نه جنبه فردی بلکه جنبه خطی و سیستماتیک نیز در آنها کاملاً چشمگیر میبود ”.
مجاهدین همچنان که طی دو سال و نیم فعالیت سیاسی و افشاگرانه تا منتهای توان برای ایجاد یک زندگی مسالمتآمیز تلاش کردند و بهرغم دادن بیش از 70 شهید و هزاران مجروح، با گذشتن از حق مشروع دفاع از خود و شلیک نکردن حتی یک گلوله، وفاداری خودشان را به آزادی به اثبات رساندند، این بارهم وقتی با ضرورت مقاومت انقلابی و خونین مواجه شدند در پذیرش مسئولیت آن با فدای همه چیزشان لحظهیی تردید نکردند. میدانهای رزم را یکی پس از دیگری تجربه کردند و بهای آزادی و وفاداری به خلق را با سنگینترین قیمت ممکن پرداختند. تا مقاومت انقلابی به عالیترین ثمره خود که ارتش آزادیبخش ملی ایران است بالغ گردید.
ارتشی انقلابی، با اقتدار، پیشرفته و آهنین عزم که از قضا در 30خرداد1366 به فرمان رهبر مقاومت تأسیس شد. ارتشی که رزمآورانش رشیدترین و پاکبازترین فرزندان ایران زمینند و سوگند خوردهاند تا سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندی و رساندن مهر تابان آزادی به ایرانزمین از پای ننشینند.