میگویند گربهها 7 جان دارند. من در زندگیام دو جان بیشتر نداشتم، البته همین دو برایم کافی بود. من هم مأمور دولت بودم هم منتخب جمهور مردم. بهعنوان منتخب جمهور مردم، یعنی نمایندهٴ مجلس، همیشه اشراف داشتم که نمایندهٴ مجلس قبل از هر چیز، یک کشور بزرگ را نمایندگی میکند.
اولین وظیفه، وظیفه «نمایندگی» است. نمایندهٴ مجلس نمایندهٴ هر چیزی نیست، نمایندهٴ فرانسه است.
مأموریت دیگر نمایندگان مجلس، کنترل فعالیتهای وزارتخارجه است، چون ادارات دولتی تحت کنترل مجلسین میباشند. در این رابطه سرفصلی که بهنظر من بهاندازه کافی مورد تأکید قرار نگرفته، حکم دادگاه لوکزامبورگ (توضیح مترجم: دادگاه عدالت اروپا) در رابطه با سازمان مجاهدین خلق ایران است. من در آن دادگاه حضور داشتم. ما چند تن از مشاورینی بودیم که رفته بودیم از دوستان مقاومت ایران حمایت بهعمل بیاوریم. در اواخر این دادگاه بعد از شنیدن تعدادی از دفاعیات و توضیحات، یکی از قضات دادگاه سؤال بسیار واضحی را در میان گذاشت. وی پرسید، آیا سازمان مجاهدین خلق ایران در رابطه با سوءقصدهایی در خارج از کشور مجرم شناخته شده است؟ یعنی خارج از خاک ایران. این قاضی که در ضمن یک خانم بود، این سؤال را به شکل بسیار واضحی مطرح کرد. پاسخی که توسط وکیل وزارتخارجه فرانسه منتقل شد و توسط مشاوران فنی وزارتخارجه که در پشت وکیل نشسته بودند، به او داده شده بود، «آری» بود. این پاسخ نه تنها دروغ بود بلکه یک جرم برای مأمور دولت در حین اجرای مأموریت بهشمار میآمد. من خودم مأمور دولت بودم. مأمور دولت میتواند همهٴ واقعیت را بهزبان نیاورد. نمیتوان او را وادار کرد که همهٴ واقعیت را بهزبان بیاورد، ولی او باید واقعیت و فقط واقعیت را بگوید. توجه من به فعالیتهای اطلاعات ایران، واواک، معطوف شده بود. من کتابی در این رابطه نوشتهام.. نکتهیی که میخواستم بگویم این است که واواک یک استراتژی دو وجهی را دنبال میکند. یک پایه این استراتژی ایجاد رعب و وحشت و حذف فیزیکی مخالفان است، کاری که همهٴ سرویسهای اطلاعات و امنیت حکومتهای دیکتاتوری بدون استثنا انجام میدهند و یکی از ویژگیهای آنان است. مقاومین ایرانی و بهخصوص خانوادهٴ رجوی، در این رابطه مرا مورد تأیید قرار میدهند. چون شما، خانم رجوی، بهایی بیش از حد سنگین بهخاطر سیاست سرکوب رژیم پرداختهاید. این اولین پایه سیاستهای واواک میباشد.
اما پایه دوم که بسیار شومتر است، دروغپردازی خبری است. میدانید، در دنیایی که در آن هستیم، دروغپردازی خبری ضایعات بیشتری از عملیات مستقیم حذف فیزیکی بهبار میآورد؛ حتی ضایعات جانی. چون در این شیوه دیگر سوژه یک نفر نیست، بلکه صدها، هزاران، دهها هزار نفر هستند که قربانیان مادی چنین سیاستی میشوند. در این جنبه واواک بسیار قوی عمل میکند، البته بهدلیل اینکه از همهٴ ابزار دیپلوماتیک و تجاری و غیره در خارج از حکومت خودش بهره میبرد. بنابراین وقتی وارد گفتگو یا تجارت با مقامها یا ارگانهای (رژیم) ایران میشوید، باید بسیار محتاط باشید. این سیاست دروغپردازی رژیم ایران عمق زیادی دارد. در همین فرانسه، انجمنهایی هستند که تلاش میکنند بیشترین تعداد نفر را تحتالشعاع و نفوذ خود قرار بدهند و آنها را به همدستان و مدافعان اهداف رژیم تبدیل کنند. آنها افرادی هستند که شعارها، نقطهنظرها، عقاید و اهداف یک حکومت را به دیگران منتقل میکنند. و وقتی نمایندگان مجلس وارد این وادی میشوند که به ایران سفر کنند و در آنجا اطلاعاتی را دریافت کنند و از این اطلاعات، مواردی را استخراج و دستچین کنند که برای رژیم تبلیغ کنند، در واقع به عناصر تأثیرگذار آن رژیم تبدیل شدهاند.
به هر حال معتقدم که اقدام به تشکیل کمیته فرانسوی برای یک ایران دموکراتیک که متأسفانه در دورهیی که خود من نمایندهٴ مجلس بودم وجود نداشت، فقط یک عمل نمادین نیست، بلکه یک اقدام بسیار شجاعانه است. چون صحبت از اقدامات نمادین شد، باید دانست که وقتی یک هیأت پارلمانی به خارج از کشور میرود، مثل یک تیغ دو لبه است؛ هم برای کشور میزبان، هم برای نمایندگان پارلمان. یک لحظه تصور کنید که بخواهند از نمایندگان پارلمان در ورودشان به تهران اثر انگشت بگیرند. تصور کنید که آنها از تندادن به چنین اقدامی خودداری میکردند و بلافاصله با هواپیما باز میگشتند. این یک اقدام نمادین با تأثیری بسیار قابلتوجه میبود و آن موقع، ایرانیها – منظورم البته آخوندها است – بهشدت از دعوت کردن از آنها پشیمان میشدند و احتمالاً قبل از دعوت مجدد از آنها مجبور به بررسی و برآورد چند باره میشدند. وقتی آدم به کشوری میرود و تصمیم گرفته که مطیع نباشد و اگر نیاز بود با قدرت و بدون ابهام اقدام کند، چنین کارهایی میتواند علیه کسانی تمام شود که در شروع طراح آن بودهاند. از توجهتان متشکرم».
اولین وظیفه، وظیفه «نمایندگی» است. نمایندهٴ مجلس نمایندهٴ هر چیزی نیست، نمایندهٴ فرانسه است.
مأموریت دیگر نمایندگان مجلس، کنترل فعالیتهای وزارتخارجه است، چون ادارات دولتی تحت کنترل مجلسین میباشند. در این رابطه سرفصلی که بهنظر من بهاندازه کافی مورد تأکید قرار نگرفته، حکم دادگاه لوکزامبورگ (توضیح مترجم: دادگاه عدالت اروپا) در رابطه با سازمان مجاهدین خلق ایران است. من در آن دادگاه حضور داشتم. ما چند تن از مشاورینی بودیم که رفته بودیم از دوستان مقاومت ایران حمایت بهعمل بیاوریم. در اواخر این دادگاه بعد از شنیدن تعدادی از دفاعیات و توضیحات، یکی از قضات دادگاه سؤال بسیار واضحی را در میان گذاشت. وی پرسید، آیا سازمان مجاهدین خلق ایران در رابطه با سوءقصدهایی در خارج از کشور مجرم شناخته شده است؟ یعنی خارج از خاک ایران. این قاضی که در ضمن یک خانم بود، این سؤال را به شکل بسیار واضحی مطرح کرد. پاسخی که توسط وکیل وزارتخارجه فرانسه منتقل شد و توسط مشاوران فنی وزارتخارجه که در پشت وکیل نشسته بودند، به او داده شده بود، «آری» بود. این پاسخ نه تنها دروغ بود بلکه یک جرم برای مأمور دولت در حین اجرای مأموریت بهشمار میآمد. من خودم مأمور دولت بودم. مأمور دولت میتواند همهٴ واقعیت را بهزبان نیاورد. نمیتوان او را وادار کرد که همهٴ واقعیت را بهزبان بیاورد، ولی او باید واقعیت و فقط واقعیت را بگوید. توجه من به فعالیتهای اطلاعات ایران، واواک، معطوف شده بود. من کتابی در این رابطه نوشتهام.. نکتهیی که میخواستم بگویم این است که واواک یک استراتژی دو وجهی را دنبال میکند. یک پایه این استراتژی ایجاد رعب و وحشت و حذف فیزیکی مخالفان است، کاری که همهٴ سرویسهای اطلاعات و امنیت حکومتهای دیکتاتوری بدون استثنا انجام میدهند و یکی از ویژگیهای آنان است. مقاومین ایرانی و بهخصوص خانوادهٴ رجوی، در این رابطه مرا مورد تأیید قرار میدهند. چون شما، خانم رجوی، بهایی بیش از حد سنگین بهخاطر سیاست سرکوب رژیم پرداختهاید. این اولین پایه سیاستهای واواک میباشد.
اما پایه دوم که بسیار شومتر است، دروغپردازی خبری است. میدانید، در دنیایی که در آن هستیم، دروغپردازی خبری ضایعات بیشتری از عملیات مستقیم حذف فیزیکی بهبار میآورد؛ حتی ضایعات جانی. چون در این شیوه دیگر سوژه یک نفر نیست، بلکه صدها، هزاران، دهها هزار نفر هستند که قربانیان مادی چنین سیاستی میشوند. در این جنبه واواک بسیار قوی عمل میکند، البته بهدلیل اینکه از همهٴ ابزار دیپلوماتیک و تجاری و غیره در خارج از حکومت خودش بهره میبرد. بنابراین وقتی وارد گفتگو یا تجارت با مقامها یا ارگانهای (رژیم) ایران میشوید، باید بسیار محتاط باشید. این سیاست دروغپردازی رژیم ایران عمق زیادی دارد. در همین فرانسه، انجمنهایی هستند که تلاش میکنند بیشترین تعداد نفر را تحتالشعاع و نفوذ خود قرار بدهند و آنها را به همدستان و مدافعان اهداف رژیم تبدیل کنند. آنها افرادی هستند که شعارها، نقطهنظرها، عقاید و اهداف یک حکومت را به دیگران منتقل میکنند. و وقتی نمایندگان مجلس وارد این وادی میشوند که به ایران سفر کنند و در آنجا اطلاعاتی را دریافت کنند و از این اطلاعات، مواردی را استخراج و دستچین کنند که برای رژیم تبلیغ کنند، در واقع به عناصر تأثیرگذار آن رژیم تبدیل شدهاند.
به هر حال معتقدم که اقدام به تشکیل کمیته فرانسوی برای یک ایران دموکراتیک که متأسفانه در دورهیی که خود من نمایندهٴ مجلس بودم وجود نداشت، فقط یک عمل نمادین نیست، بلکه یک اقدام بسیار شجاعانه است. چون صحبت از اقدامات نمادین شد، باید دانست که وقتی یک هیأت پارلمانی به خارج از کشور میرود، مثل یک تیغ دو لبه است؛ هم برای کشور میزبان، هم برای نمایندگان پارلمان. یک لحظه تصور کنید که بخواهند از نمایندگان پارلمان در ورودشان به تهران اثر انگشت بگیرند. تصور کنید که آنها از تندادن به چنین اقدامی خودداری میکردند و بلافاصله با هواپیما باز میگشتند. این یک اقدام نمادین با تأثیری بسیار قابلتوجه میبود و آن موقع، ایرانیها – منظورم البته آخوندها است – بهشدت از دعوت کردن از آنها پشیمان میشدند و احتمالاً قبل از دعوت مجدد از آنها مجبور به بررسی و برآورد چند باره میشدند. وقتی آدم به کشوری میرود و تصمیم گرفته که مطیع نباشد و اگر نیاز بود با قدرت و بدون ابهام اقدام کند، چنین کارهایی میتواند علیه کسانی تمام شود که در شروع طراح آن بودهاند. از توجهتان متشکرم».