نظام طلسمشکسته و زهر خورده ولایتفقیه این روزها از بالا تا پایین مقاماتش، از سابق ولاحق گرفته، تا وزیر و وکیل، آنچه درون این نظام جهل و جنایت نهفته است را از سر ناچاری بیرون میریزند. وضعیت آن قدر وخیم است که سعی میکنند با برملا کردن مکنونات واقعی این رژیم، بر اساس منطق ”کی بود کی بود من نبودم“ بهنحوی بهجای مجرم، خود را در جای مدعی بنشانند. غافل از اینکه همه آنها سر و ته کرباس نظام سرکوبگر و چپاولگری هستند که در حفظ آن به هرقیمت منافع مشترک دارند و تنها دعوایشان در سهم خواهی در غصب حاکمیت و غارت اموال مردم است.
اما آنچه در این بین بهسود مردم است، برملا شدن حقایق و اسناد این جنایتهاست.
این بار اما آخوند موسوی لاری وزیر کشور خاتمی که در قیام 78 دانشجویان با حمله به وی و برداشتن عمامه و شکستن شیشه خودرو این آخوند، او را فراری دادند، مجبور به اعتراف شده است.
روزنامه اعتماد 13اردیبهشت: موسوی لاری: اینکه گفته میشود 63درصد در این ثبتنامها درآمد خود را زیر 600هزار تومان اعلام کردهاند و 16درصد هم زیر 800هزار تومان و درصد کمی درآمدشان بالای یک میلیون است، اگر این آمارها درست باشد واقعیت تلخی برای جامعه ما است که جامعهمان از این وضعیت اقتصادی برخوردار است... . و مردم هم دیگر اعتمادشان از بین رفته است... دولت گذشته 800میلیارد دلار درآمد حاصل از فروش نفت را چه کرد و فساد 3هزار میلیاردی چگونه شکل گرفت و چرا این شرایط به وجود آمد؟
«اعتماد مردم» عبارتی است که این روزها، چپ و راست از جانب سردمداران رژیم بیان میشود و نگرانی خود را از این مسأله ابراز میدارند. رژیمی که ادعای پشتیبانی مردم از نظامش، گوش جهان را کر میکرد؛ حالا چه شده است که درست برعکس، از بیاعتمادی مینالد؟
بیتردید در شرایطی که بحران لاعلاج، بیخ گلوی رژیم را گرفته است، سردمداران رژیم بهخوبی میفهمند که معنای بیاعتمادی یعنی چه؟ آنها نگران تبعات قانونمند آن در حرکتهای بعدی جامعه محروم ایران هستند. این ترسی است که مجبورند به آن اعتراف کنند.
موسوی لاری در ادامه، این ترس را به روشنترین وجه بیان میکند: ”فضای امنیتی در 8سال گذشته جواب نداده است... شاید باز کردن درها و آزادی سلایق راه بهتری باشد و نتایج بهتری داشته باشد“.
موسوی لاری میگوید ”شاید بازکردن درها و.. نتایج بهتری داشته باشد“. او و همپالگیهایش میفهمند که دیگر آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. رژیم زهرخورده ولایتفقیه دیگر توان حفظ آن فضای امنیتی را ندارد و اگر هم درها را باز کنند نه از تاک، نشان ماند و نه از تاک نشان. برای همین است که با احتیاط میگوید ”شاید بهتر باشد“ بهعبارت دیگر او با فهم ضدانقلابی میفهمد که این بازکردن درها در نظام ولایتفقیه به شکست طلسم اختناق و بر خواستن عنصر اجتماعی و قیام راه میبرد.
این همان بحرانی است که تمامیت رژیم اسیر آن است. هم میفهمد که دیگر نمیشود با مردم ستمزده، بازی گذشته را کرد و هم به قول موسوی لاری عمیقاً نگران باز کردن درها است. قفل بودن در این تناقض پیامدی برای این رژیم جز شتاب گرفتن در سراشیب سرنگونی باقی نگذاشته است که اگرچه نمیخواهند به این حقیقت تاریخی تن بدهند ولی مردم ایران این سرنوشت محتوم را به آنها تحمیل خواهند کرد.
اما آنچه در این بین بهسود مردم است، برملا شدن حقایق و اسناد این جنایتهاست.
این بار اما آخوند موسوی لاری وزیر کشور خاتمی که در قیام 78 دانشجویان با حمله به وی و برداشتن عمامه و شکستن شیشه خودرو این آخوند، او را فراری دادند، مجبور به اعتراف شده است.
روزنامه اعتماد 13اردیبهشت: موسوی لاری: اینکه گفته میشود 63درصد در این ثبتنامها درآمد خود را زیر 600هزار تومان اعلام کردهاند و 16درصد هم زیر 800هزار تومان و درصد کمی درآمدشان بالای یک میلیون است، اگر این آمارها درست باشد واقعیت تلخی برای جامعه ما است که جامعهمان از این وضعیت اقتصادی برخوردار است... . و مردم هم دیگر اعتمادشان از بین رفته است... دولت گذشته 800میلیارد دلار درآمد حاصل از فروش نفت را چه کرد و فساد 3هزار میلیاردی چگونه شکل گرفت و چرا این شرایط به وجود آمد؟
«اعتماد مردم» عبارتی است که این روزها، چپ و راست از جانب سردمداران رژیم بیان میشود و نگرانی خود را از این مسأله ابراز میدارند. رژیمی که ادعای پشتیبانی مردم از نظامش، گوش جهان را کر میکرد؛ حالا چه شده است که درست برعکس، از بیاعتمادی مینالد؟
بیتردید در شرایطی که بحران لاعلاج، بیخ گلوی رژیم را گرفته است، سردمداران رژیم بهخوبی میفهمند که معنای بیاعتمادی یعنی چه؟ آنها نگران تبعات قانونمند آن در حرکتهای بعدی جامعه محروم ایران هستند. این ترسی است که مجبورند به آن اعتراف کنند.
موسوی لاری در ادامه، این ترس را به روشنترین وجه بیان میکند: ”فضای امنیتی در 8سال گذشته جواب نداده است... شاید باز کردن درها و آزادی سلایق راه بهتری باشد و نتایج بهتری داشته باشد“.
موسوی لاری میگوید ”شاید بازکردن درها و.. نتایج بهتری داشته باشد“. او و همپالگیهایش میفهمند که دیگر آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. رژیم زهرخورده ولایتفقیه دیگر توان حفظ آن فضای امنیتی را ندارد و اگر هم درها را باز کنند نه از تاک، نشان ماند و نه از تاک نشان. برای همین است که با احتیاط میگوید ”شاید بهتر باشد“ بهعبارت دیگر او با فهم ضدانقلابی میفهمد که این بازکردن درها در نظام ولایتفقیه به شکست طلسم اختناق و بر خواستن عنصر اجتماعی و قیام راه میبرد.
این همان بحرانی است که تمامیت رژیم اسیر آن است. هم میفهمد که دیگر نمیشود با مردم ستمزده، بازی گذشته را کرد و هم به قول موسوی لاری عمیقاً نگران باز کردن درها است. قفل بودن در این تناقض پیامدی برای این رژیم جز شتاب گرفتن در سراشیب سرنگونی باقی نگذاشته است که اگرچه نمیخواهند به این حقیقت تاریخی تن بدهند ولی مردم ایران این سرنوشت محتوم را به آنها تحمیل خواهند کرد.