سلام میکنم به دوستان عزیز، حضار و شخصیتهای عالیقدر که در این جا هستند. من محمد سلیمانی مسئول انجمن جوانان ایرانی مقیم انگلستان هستم.
12سال پیش از ایران خارج شدم و در طی این سالیانی که در خارج از ایران بودم قلبم با ایران و مردم تپیده و لحظهیی درد و رنج آنها را فراموش نکردم. زمانی که در ایران بودم خودم از نزدیک سرکوب و تحقیر جوانان را به دست رژیم قرونوسطایی میدیدم، شخصاً و از نزدیک تجربه کردم که چگونه و چه فشارهایی بر جوانان میآورند، محدودیتهای اینترنتی، دخالت مزدوران بسیج در پوشش و حتی رفتار جوانان و پخش مواد مخدر برای از بین بردن انگیزههای انقلابی جوانان و همین طور صدها تاکتیک دیگر ضدانسانی برای پایین کشیدن شعله قیام. هر چند این دردها قلب هر انسانی را به درد میآورد اما اگر فقط در خود این دردها باقی بمانیم پاسیو و افسرده میشویم. و این چیزی است که ولایتفقیه میخواهد. اگر میخواهیم از افسردگی بیرون بیاییم باید به این فکر کرد که در برابر زور و سرکوب و همه این فشارها و تحقیر شدنها چه باید کرد؟ آیا باید زانو بزنیم، یا اینکه در برابر آن بایستیم و تسلیم نشویم و قیمت تسلیم نشدن را هم بپردازیم و من امروز در کمال غرور میگویم که ایران و ایرانی به دیکتاتوری مذهبی حاکم، به آخوندها نه گفته و هر چند با تنی خونین ولی با سری بلند در برابر آنها ایستاده و البته هر ملتی برای ایستادن در مقابل ظلم و زور الگوها و پیشتازان خود را دارد، که ما جوانان ایران در داخل کشور و هر کجای جهان، الگوهای خودمان، مجاهدین لیبرتی را داریم که این طور سالیان دراز در مقابل دیکتاتوری ایستادهاند و ما به آنها افتخار میکنیم و از همینجا به رژیم، وقتی که میگوید تعدادی از آنها را عفو کرده، ما جوانان و ملت ایران به آنها میگوییم تو غلط میکنی که چنین حرفی میزنی، تازه خودت باید هزار بار به پای ملت ایران بیفتی و از آنها عفو بخواهی. دوستان من از نزدیک در کار با مجاهدین این را تجربه کردم که مجاهدین پاسخ اول و آخر برای ایران هستند. مجاهدین کسانی هستند که میتوانند ایران را به آزادی برسانند و حاکمیت مردمی را محقق کنند. آنها کسانی هستند که بهدنبال قدرت نیستند چرا که اگر بهدنبال قدرت و منصب بودن در همان روزهای اول انقلاب در سال 57 میتوانستند آن را به دست بیاورند. مجاهدین قابل اعتمادترین و مدافعترین برای مردم ایران هستند و به همین دلیل است که در قلب همه ماها جا دارند.
من یک هنرمند هستم و در کار هنری انگیزههایم را از مجاهدین میگیرم. هم خودم و هم اعضای انجمنم به یک چیز فکر میکنیم. که چگونه میتوانیم از هنرمان استفاده کنیم تا صدای مردم ایران باشیم و صدای آنها را به گوش جهانیان برسانیم، به همین دلیل است که من در همه آوازهایم از یک چیز میخوانم و خواهم خواند و آن هم درد و رنج مردم در زنجیرمان است که در زیر سم آخوندهای پلید از پژواک مقاومت مجاهدین در برابر آنها میخوانم که این طور قهرمانانه خودشان را فدای آزادی مردمشان میکنند، من با این انگیزه میخوانم که بتوانم به مردمم بگویم که شماها تنها نیستید، شما مجاهدینی را دارید که هیچ کجا مردم دنیا ندارند، پس زانوی غم در بغل نگیرید، ناامید نباشید. سرشار و شاداب باشید، بهپا خیزید، عمر این پلیدان بهسر آمده آخوندها رفتنی هستند. و در آخر، من ایرانم، من ایرانم، من خاک شیرانم، اینک در زندانم اما شورش در سر دارم تا روز آزادی در رزم و پیکارم.
از همه شما متشکرم.
12سال پیش از ایران خارج شدم و در طی این سالیانی که در خارج از ایران بودم قلبم با ایران و مردم تپیده و لحظهیی درد و رنج آنها را فراموش نکردم. زمانی که در ایران بودم خودم از نزدیک سرکوب و تحقیر جوانان را به دست رژیم قرونوسطایی میدیدم، شخصاً و از نزدیک تجربه کردم که چگونه و چه فشارهایی بر جوانان میآورند، محدودیتهای اینترنتی، دخالت مزدوران بسیج در پوشش و حتی رفتار جوانان و پخش مواد مخدر برای از بین بردن انگیزههای انقلابی جوانان و همین طور صدها تاکتیک دیگر ضدانسانی برای پایین کشیدن شعله قیام. هر چند این دردها قلب هر انسانی را به درد میآورد اما اگر فقط در خود این دردها باقی بمانیم پاسیو و افسرده میشویم. و این چیزی است که ولایتفقیه میخواهد. اگر میخواهیم از افسردگی بیرون بیاییم باید به این فکر کرد که در برابر زور و سرکوب و همه این فشارها و تحقیر شدنها چه باید کرد؟ آیا باید زانو بزنیم، یا اینکه در برابر آن بایستیم و تسلیم نشویم و قیمت تسلیم نشدن را هم بپردازیم و من امروز در کمال غرور میگویم که ایران و ایرانی به دیکتاتوری مذهبی حاکم، به آخوندها نه گفته و هر چند با تنی خونین ولی با سری بلند در برابر آنها ایستاده و البته هر ملتی برای ایستادن در مقابل ظلم و زور الگوها و پیشتازان خود را دارد، که ما جوانان ایران در داخل کشور و هر کجای جهان، الگوهای خودمان، مجاهدین لیبرتی را داریم که این طور سالیان دراز در مقابل دیکتاتوری ایستادهاند و ما به آنها افتخار میکنیم و از همینجا به رژیم، وقتی که میگوید تعدادی از آنها را عفو کرده، ما جوانان و ملت ایران به آنها میگوییم تو غلط میکنی که چنین حرفی میزنی، تازه خودت باید هزار بار به پای ملت ایران بیفتی و از آنها عفو بخواهی. دوستان من از نزدیک در کار با مجاهدین این را تجربه کردم که مجاهدین پاسخ اول و آخر برای ایران هستند. مجاهدین کسانی هستند که میتوانند ایران را به آزادی برسانند و حاکمیت مردمی را محقق کنند. آنها کسانی هستند که بهدنبال قدرت نیستند چرا که اگر بهدنبال قدرت و منصب بودن در همان روزهای اول انقلاب در سال 57 میتوانستند آن را به دست بیاورند. مجاهدین قابل اعتمادترین و مدافعترین برای مردم ایران هستند و به همین دلیل است که در قلب همه ماها جا دارند.
من یک هنرمند هستم و در کار هنری انگیزههایم را از مجاهدین میگیرم. هم خودم و هم اعضای انجمنم به یک چیز فکر میکنیم. که چگونه میتوانیم از هنرمان استفاده کنیم تا صدای مردم ایران باشیم و صدای آنها را به گوش جهانیان برسانیم، به همین دلیل است که من در همه آوازهایم از یک چیز میخوانم و خواهم خواند و آن هم درد و رنج مردم در زنجیرمان است که در زیر سم آخوندهای پلید از پژواک مقاومت مجاهدین در برابر آنها میخوانم که این طور قهرمانانه خودشان را فدای آزادی مردمشان میکنند، من با این انگیزه میخوانم که بتوانم به مردمم بگویم که شماها تنها نیستید، شما مجاهدینی را دارید که هیچ کجا مردم دنیا ندارند، پس زانوی غم در بغل نگیرید، ناامید نباشید. سرشار و شاداب باشید، بهپا خیزید، عمر این پلیدان بهسر آمده آخوندها رفتنی هستند. و در آخر، من ایرانم، من ایرانم، من خاک شیرانم، اینک در زندانم اما شورش در سر دارم تا روز آزادی در رزم و پیکارم.
از همه شما متشکرم.