تعریف زندانی سیاسی چیست؟ در هر جامعهیی که زیر حاکمیت استبداد قرار دارد، زندانی سیاسی، یعنی تجسم و صدا و حضور صدا و فکر و اندیشهٴ آزاد مخالف دیکتاتوری است. صدایی درامتداد صدای پیشتازان مبارزه. صدایی که میشود گفت در حاکمیت اختناق، اولین صدای صداهاست. اولین دهانهاییکه بسته میشوند و اولین دستهایی که دستبند میخورند و اولین قلبهایی که به پشت میلههای سلول حبس میشوند.
به همین دلیل است که فریاد «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، اولین شعار هر انقلاب است. در انقلاب ضدسلطنتی نیز چنین بود. در طول سالهای حاکمیت اختناق، بهرغم قتلعام و اعدامها، این زندانی سیاسی بود که با سی هزار گلو، بر سر دار شرف ایرانی را فریاد کرد. و امروز هم باز صدای فریاد علیه دیکتاتوری و صدای افشاگر فریب اعتدال از زندانها برخاسته است. سرودهای در شرح شأن زندانی سیاسی تقدیم آن قهرمانان.
ترانهٴ زندانی
من گل سوزان عشقم شعلهای پنهانیم
پارهیی از نورم ار در سایهها زندانیم
به همین دلیل است که فریاد «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، اولین شعار هر انقلاب است. در انقلاب ضدسلطنتی نیز چنین بود. در طول سالهای حاکمیت اختناق، بهرغم قتلعام و اعدامها، این زندانی سیاسی بود که با سی هزار گلو، بر سر دار شرف ایرانی را فریاد کرد. و امروز هم باز صدای فریاد علیه دیکتاتوری و صدای افشاگر فریب اعتدال از زندانها برخاسته است. سرودهای در شرح شأن زندانی سیاسی تقدیم آن قهرمانان.
ترانهٴ زندانی
من گل سوزان عشقم شعلهای پنهانیم
پارهیی از نورم ار در سایهها زندانیم
میتپم در تیرگی با نبض هشیاران شهر
زین سبب در جان زندان، چون دلی عصیانیم
غنچهای پژمرده بر خاکم گمان کرده خزان
غافل است او من تناور نخل تابستانیم
چون ستاره میفروزم در دل سلول تار
هم سخن با کهکشان روشن و نورانیم
موجهای خون قلبم، توفشی دارد ز درد
در تن این شهر خفته، من رگی توفانیم
جان من در آتش غمهای مردم سوخته
آخر ای جلاد من را از چه میسوزانیم؟
قلب من تسلیم سلطان محبت گشته است
تو به تسلیمم به نزد دیو کین میخوانیم؟
قلب من در محفل عشاق بس رقصیدهاست
تو ز رقص درد و از شلاق میترسانیم؟
چیست این دیوارها، زنجیرها، بر گرد من
من درون قلبهای مردمم مهمانیام
مینویسم روی دیوار قفس با خون خود
در مسیر حق چو خون زندهٴ قربانیام.