آن که کشتستم پی مادون من
مینداند که نخسبد خون من!
یادش دوباره زنده شده. آن چهرهٴ شیدای آزادی و شیدای همرزم شدن با آزادیخواهان و مجاهدان. راست میگویند که خون حق همیشه میجوشد و روشنگری میکند و گریبان جانیان را میگیرد. این گفتهامروز مصداق پیدا کرده.
این دیلیتلگراف است که مینویسد: اگر چه مانع حمید ابوطالبی بهعنوان سفیر رژیم ایران بهدلیل نقش او در بحران گروگانگیری 1979 است اما تلگراف میتواند افشا کند که وی در قتل مخالف ایرانی نیز دست داشته است. ابوالقاسم مصباحی، یک مأمور اطلاعاتی سابق رژیم ایران مستقر در آلمان به بازرسان پلیس گفت: «مأموری که از سوی رژیم تهران فرستاده شده بود تا آقای نقدی را به قتل برساند توسط ابوطالبی در ایتالیا کنترل میشد. ابوطالبی همراه با امیر منصور اصل بزرگیان، رئیس اطلاعات رژیم ایران در رم درگیر این مأموریت بودند. این اعدام توسط مقامات عالیرتبه مذهبی-سیاسی در تهران طراحی شده بود».
حالا چهرهٴ خندان محمد حسین نقدی را میبینیم که دوباره میخندد. میگوید: آن گلوله که درسر من شلیک کردند، بهخاطر جرم بزرگی بود که کرده بودم: و آن این جمله است: «مرگ بر خمینی».
داستان را از برادر مجاهد احمد فروغی بشنوید که در شرح آن انتخاب محمد حسین نقدی گفته بود:
«یادم میآد، اون موقع وقتی حسین دیگه تصمیم نهایی خودش رو در کندن از رژیم خمینی و پیوستن به مقاومت مسلحانه مردم ایران و شورای ملی مقاومت گرفته بود، از طریق یکی از شخصیتهای دوستدار مقاومت ایران در ایتالیا، به ما خبر داد، در واقع درخواست کرد که باهاش ارتباط برقرار کنیم و ملاقاتی داشته باشیم و صحبتی داشته باشیم. ما ابتدا خوب از جزئیات قضیه زیاد اطلاع نداشتیم. بههر حال در محلی که قرار گذاشته شده بود، حضور پیدا کردیم. نقدی… اونجا منتظر ما بودن. … خوب من اونجا خیلی با صراحت گفتم که ما ارتباطی با رژیم خمینی بهغیر از مبارزه مسلحانه نداریم و صحبتی هم با رژیم خمینی نداریم، غیر از همین جمله که ”مرگ بر خمینی“ چیز بیشتری با رژیم خمینی نداریم. همینجا برای خودم خیلی جالب بود و کنجکاو هم بودم راستش که ببینم واکنش نقدی چیه. دیدم با تبسم خاصی گفتش که ”من هم اتفاقاً میخواهم همین رو با شما بگم، بگم مرگ بر خمینی و در کنار شما باشم“ »..
این انتخاب و تصمیم قاطع، از شناخت عمیق ماهیت رژیم آخوندی ناشی میشد که نقدی خود آن را در نامهیی برای رئیسجمهور برگزیده مقاومت نوشته بود:
”هیولای آدمخوار، برخاسته از تاریکترین زوایای قرون و اعصار و ارتجاعیترین جنبههای فرهنگ ایران، با کولهباری از ضحاک تا یزید و شاید به دیو پلید شاهنامه بیشتر شبیه باشد، یک پارچه سنگ، سیاه، بیروح، بیوجدان، بیعاطفه، او تجسم سنگین کینه و نفرت است. بیذرهیی عشق. طبیعتاً در مقابله با چنین هیولایی، هر ایرانی در برابر یک پرسش قرار میگیرد: بود و نبود“.
و نقدی چه خوب در این آزمایش بود و نبود موفق شد. آزمایشی که در این عصر، آزمایش بزرگ تاریخ ایران و ایرانی هم هست؛ و ایران هم مثل نقدی به این رژیم نه گفته است. موج ترورها و اعدامهای انبوه همین روزها پس برای چیست؟ بهخاطر همان انتخاب بین بود و نبود است. همان انتخاب که نقدی کرد.
شهید والاقدر محمد حسین نقدی نزدیک به یک دهه نمایندگی شورای ملی مقاومت در ایتالیا را برعهده داشت. او که کاردار ایران در ایتالیا بود. پس از سی خرداد سال 60 که خمینی با بستن آخرین قطرات آزادی و دستور گشودن آتش به روی مردم در تظاهرات مسالمتآمیز 500هزارنفره سی خرداد که بهدعوت مجاهدین بهراه افتاده بود، چهره ضدبشری خود را عیان کرد، محمد حسین نقدی از رژیم خمینی رو برتافت و به مقاومت پیوست.
سلام بر او. و با یقین به اینکه خون همهٴ شهیدان همواره خواهد جوشید و گریبان جانیان را خواهد گرفت.
خطاب به نقدی بگوییم که:
بیدار،
بیدار چون همیشه نگه کن!
ای یار
ای صمیمی!
کاین کاروان رزم،
در نهایت پیکار
در آستانه طلوع پیروزی
در روشنای فخر،
پرچم گشودهاست.
ویرانههای شریران
دیری نمانده تا که فروریزند
ای یار
ای صمیمی
پهنای پاک افق، فردا
رنگ سپید دیدگان تو را دارد.
مینداند که نخسبد خون من!
یادش دوباره زنده شده. آن چهرهٴ شیدای آزادی و شیدای همرزم شدن با آزادیخواهان و مجاهدان. راست میگویند که خون حق همیشه میجوشد و روشنگری میکند و گریبان جانیان را میگیرد. این گفتهامروز مصداق پیدا کرده.
این دیلیتلگراف است که مینویسد: اگر چه مانع حمید ابوطالبی بهعنوان سفیر رژیم ایران بهدلیل نقش او در بحران گروگانگیری 1979 است اما تلگراف میتواند افشا کند که وی در قتل مخالف ایرانی نیز دست داشته است. ابوالقاسم مصباحی، یک مأمور اطلاعاتی سابق رژیم ایران مستقر در آلمان به بازرسان پلیس گفت: «مأموری که از سوی رژیم تهران فرستاده شده بود تا آقای نقدی را به قتل برساند توسط ابوطالبی در ایتالیا کنترل میشد. ابوطالبی همراه با امیر منصور اصل بزرگیان، رئیس اطلاعات رژیم ایران در رم درگیر این مأموریت بودند. این اعدام توسط مقامات عالیرتبه مذهبی-سیاسی در تهران طراحی شده بود».
حالا چهرهٴ خندان محمد حسین نقدی را میبینیم که دوباره میخندد. میگوید: آن گلوله که درسر من شلیک کردند، بهخاطر جرم بزرگی بود که کرده بودم: و آن این جمله است: «مرگ بر خمینی».
داستان را از برادر مجاهد احمد فروغی بشنوید که در شرح آن انتخاب محمد حسین نقدی گفته بود:
«یادم میآد، اون موقع وقتی حسین دیگه تصمیم نهایی خودش رو در کندن از رژیم خمینی و پیوستن به مقاومت مسلحانه مردم ایران و شورای ملی مقاومت گرفته بود، از طریق یکی از شخصیتهای دوستدار مقاومت ایران در ایتالیا، به ما خبر داد، در واقع درخواست کرد که باهاش ارتباط برقرار کنیم و ملاقاتی داشته باشیم و صحبتی داشته باشیم. ما ابتدا خوب از جزئیات قضیه زیاد اطلاع نداشتیم. بههر حال در محلی که قرار گذاشته شده بود، حضور پیدا کردیم. نقدی… اونجا منتظر ما بودن. … خوب من اونجا خیلی با صراحت گفتم که ما ارتباطی با رژیم خمینی بهغیر از مبارزه مسلحانه نداریم و صحبتی هم با رژیم خمینی نداریم، غیر از همین جمله که ”مرگ بر خمینی“ چیز بیشتری با رژیم خمینی نداریم. همینجا برای خودم خیلی جالب بود و کنجکاو هم بودم راستش که ببینم واکنش نقدی چیه. دیدم با تبسم خاصی گفتش که ”من هم اتفاقاً میخواهم همین رو با شما بگم، بگم مرگ بر خمینی و در کنار شما باشم“ »..
این انتخاب و تصمیم قاطع، از شناخت عمیق ماهیت رژیم آخوندی ناشی میشد که نقدی خود آن را در نامهیی برای رئیسجمهور برگزیده مقاومت نوشته بود:
”هیولای آدمخوار، برخاسته از تاریکترین زوایای قرون و اعصار و ارتجاعیترین جنبههای فرهنگ ایران، با کولهباری از ضحاک تا یزید و شاید به دیو پلید شاهنامه بیشتر شبیه باشد، یک پارچه سنگ، سیاه، بیروح، بیوجدان، بیعاطفه، او تجسم سنگین کینه و نفرت است. بیذرهیی عشق. طبیعتاً در مقابله با چنین هیولایی، هر ایرانی در برابر یک پرسش قرار میگیرد: بود و نبود“.
و نقدی چه خوب در این آزمایش بود و نبود موفق شد. آزمایشی که در این عصر، آزمایش بزرگ تاریخ ایران و ایرانی هم هست؛ و ایران هم مثل نقدی به این رژیم نه گفته است. موج ترورها و اعدامهای انبوه همین روزها پس برای چیست؟ بهخاطر همان انتخاب بین بود و نبود است. همان انتخاب که نقدی کرد.
شهید والاقدر محمد حسین نقدی نزدیک به یک دهه نمایندگی شورای ملی مقاومت در ایتالیا را برعهده داشت. او که کاردار ایران در ایتالیا بود. پس از سی خرداد سال 60 که خمینی با بستن آخرین قطرات آزادی و دستور گشودن آتش به روی مردم در تظاهرات مسالمتآمیز 500هزارنفره سی خرداد که بهدعوت مجاهدین بهراه افتاده بود، چهره ضدبشری خود را عیان کرد، محمد حسین نقدی از رژیم خمینی رو برتافت و به مقاومت پیوست.
سلام بر او. و با یقین به اینکه خون همهٴ شهیدان همواره خواهد جوشید و گریبان جانیان را خواهد گرفت.
خطاب به نقدی بگوییم که:
بیدار،
بیدار چون همیشه نگه کن!
ای یار
ای صمیمی!
کاین کاروان رزم،
در نهایت پیکار
در آستانه طلوع پیروزی
در روشنای فخر،
پرچم گشودهاست.
ویرانههای شریران
دیری نمانده تا که فروریزند
ای یار
ای صمیمی
پهنای پاک افق، فردا
رنگ سپید دیدگان تو را دارد.