اخبار رسانههای آخوندی عموماً مهوّع، و از نظر ”ارائهٴ ژورنالیستی واقعیت“، بیارزشند.
اما شب گذشته، گزارشی از خبرگزاری حکومتی تسنیم (وابسته به نیروی تروریستی قدس) آنتنی شد که با بقیهٴ خبرها تفاوت کیفی داشت!
بخشهایی از آن بواقع ”زیبا “ بود! یک ”گزارش واقعی“ از ”یک حادثه “ بود!
و سرانجام به شکلی حیرت انگیز، تنها یک خبر خشک و خالی نبود، ”دورنمای محتمل ماجرا “ را هم نشان میداد! یک خبر بهاصطلاح چند بعدی! و خلاصه در یک کلام، یک خبر کوتاه بود، در یک گزارش مختصر با تفسیری دقیق!
اول به بخشهایی از آن نگاه کنیم:
توصیف خبرگزاری حکومتی تسنیم از تهران: شهر به واقع بوی باروت گرفته است.
خبرگزاری حکومتی تسنیم و ابسته به نیروی تروریستی قدس در گزارشی وضعیت تهران را در چهارشنبهسوری توصیف کرده است و گزارش میکند:
”شهر به واقع بوی باروت گرفته است.
با صدای هر انفجاری، دزد گیرهای اتومبیلها نیز به شیون میافتند.
از هر سو سوت کشان ترقهای منفجر میشود.
خیابانها تبدیل به جنگ شهری شده است.
آمبولانسها و آتش نشانیها از هر سو به کمک میشتابند.
در چهارشنبه پایان سال، شهرهای ایران مملو از صدای انفجار مواد محترقه شده است.
شب تاریک است، با هر انفجاری نور و روشنایی کاذبی خودنمایی میکند.
برخی از خانوادهها نیز به همراه فرزندانشان در این شلوغی همراه هستند و ترقه و موشکی هوا میکنند.
تا صبح زمانی باقیست و چشم های بسیاری تا طلوع خورشید نگران.
خبر ساده است:
مردم یعنی خانوادهها، همراه با فرزندانشان در شلوغی چهارشنبهسوری موشک هوا میکنند!
فضای شهر آکنده از بوی باروت شده، و خیابانها؟
خیابانها هم تبدیل شدهاند به صحنهٴ یک جنگ شهری!
خیابانهای شهرهای ایران همه آکنده از صدای انفجار!
و تاریکی شب با نور هر انفجاری به چالش کشیده میشود.
مردم، خانوادهها همراه با فرزندانشان شادند و...
برخی دیگر اما... نگران!
***
راستی در تمامی این سالها که آخوندها کشتی حکومت بر خون مردم راندند، اگر چه که مردم دمی آسوده نخوابیدند اما، میتوان فهمید که: آنها... .. ، دژخیمان نیز هیچ شبی، آسوده سر به بالین ننهادند، ترس رسیدن صبح از قفای شبی تاریک، آکنده از بوی باروت و صفیر گلوله و تپش پر طنین انفجار! در انتهای یک جنگ مهیب شهری (آنچنان که خود میگویند)، و در پایان یک حسابرسی سادهٴ مردمی از آن همه جنایت، آن همه اعدام، شکنجه، تیرباران، داغ و درفش و تازیانه و زندان، دنائت، به تبعید فرستادن میلیونی مردمان، یا به خاک سیاه فقر نشاندن!
و این روزها حتی خودشان هم دریافتهاند که: دیگر تا صبح، چندان راهی نیست و بسیاری چشمها، به انتظار طلوع!
طلوع آزادی.
اما شب گذشته، گزارشی از خبرگزاری حکومتی تسنیم (وابسته به نیروی تروریستی قدس) آنتنی شد که با بقیهٴ خبرها تفاوت کیفی داشت!
بخشهایی از آن بواقع ”زیبا “ بود! یک ”گزارش واقعی“ از ”یک حادثه “ بود!
و سرانجام به شکلی حیرت انگیز، تنها یک خبر خشک و خالی نبود، ”دورنمای محتمل ماجرا “ را هم نشان میداد! یک خبر بهاصطلاح چند بعدی! و خلاصه در یک کلام، یک خبر کوتاه بود، در یک گزارش مختصر با تفسیری دقیق!
اول به بخشهایی از آن نگاه کنیم:
توصیف خبرگزاری حکومتی تسنیم از تهران: شهر به واقع بوی باروت گرفته است.
خبرگزاری حکومتی تسنیم و ابسته به نیروی تروریستی قدس در گزارشی وضعیت تهران را در چهارشنبهسوری توصیف کرده است و گزارش میکند:
”شهر به واقع بوی باروت گرفته است.
با صدای هر انفجاری، دزد گیرهای اتومبیلها نیز به شیون میافتند.
از هر سو سوت کشان ترقهای منفجر میشود.
خیابانها تبدیل به جنگ شهری شده است.
آمبولانسها و آتش نشانیها از هر سو به کمک میشتابند.
در چهارشنبه پایان سال، شهرهای ایران مملو از صدای انفجار مواد محترقه شده است.
شب تاریک است، با هر انفجاری نور و روشنایی کاذبی خودنمایی میکند.
برخی از خانوادهها نیز به همراه فرزندانشان در این شلوغی همراه هستند و ترقه و موشکی هوا میکنند.
تا صبح زمانی باقیست و چشم های بسیاری تا طلوع خورشید نگران.
خبر ساده است:
مردم یعنی خانوادهها، همراه با فرزندانشان در شلوغی چهارشنبهسوری موشک هوا میکنند!
فضای شهر آکنده از بوی باروت شده، و خیابانها؟
خیابانها هم تبدیل شدهاند به صحنهٴ یک جنگ شهری!
خیابانهای شهرهای ایران همه آکنده از صدای انفجار!
و تاریکی شب با نور هر انفجاری به چالش کشیده میشود.
مردم، خانوادهها همراه با فرزندانشان شادند و...
برخی دیگر اما... نگران!
***
راستی در تمامی این سالها که آخوندها کشتی حکومت بر خون مردم راندند، اگر چه که مردم دمی آسوده نخوابیدند اما، میتوان فهمید که: آنها... .. ، دژخیمان نیز هیچ شبی، آسوده سر به بالین ننهادند، ترس رسیدن صبح از قفای شبی تاریک، آکنده از بوی باروت و صفیر گلوله و تپش پر طنین انفجار! در انتهای یک جنگ مهیب شهری (آنچنان که خود میگویند)، و در پایان یک حسابرسی سادهٴ مردمی از آن همه جنایت، آن همه اعدام، شکنجه، تیرباران، داغ و درفش و تازیانه و زندان، دنائت، به تبعید فرستادن میلیونی مردمان، یا به خاک سیاه فقر نشاندن!
و این روزها حتی خودشان هم دریافتهاند که: دیگر تا صبح، چندان راهی نیست و بسیاری چشمها، به انتظار طلوع!
طلوع آزادی.