با تشکر از اینکه به من اجازه دادید امروز از سوی جوانان ایرانی شمال کالیفرنیا که از دموکراسی حمایت میکنند، صحبت کنم.
من حمید یزدان، وکیل از شهر سانفرانسیسکو هستم، ولی مهمتر، من یک پناهنده ایرانی هستم که فراموش نکرده است چه کسی است و از کجا میآید و به کجا میرود.
امروز بیش از هر زمان دیگری، ما جوانان ایرانی وظایفی را که در قبال کشورمان و نسبت به همدیگر در جنگ با این رژیم داریم، بهخاطر میآوریم. آنهایی از ما که در خارج کشور زندگی میکند، نباید آزادی خودمان را ابدی فرض بگیریم و باید از هر فرصتی استفاده کنیم که سرنوشت جوانان ایرانی را به اطلاع همگان برسانیم، بهخصوص مبارزان جوان و دانشجویانی که در سیاه چالهای رژیم ایران به زنجیر کشیده شدهاند.
من میدانم که انگیزهام را از جوانان و دانشجویانی گرفتهام که در مقابل این رژیم مقاومت کردهاند، از جمله فرزاد کمانگر، مجید توکلی و ضیا نبوی. این مسأله برای تکتک اعضای جامعه ما صدق میکند و ما هر یک، یک الگو را در برابر خودمان داریم.
ما همچنین از جوانان در کمپ لیبرتی انگیزه گرفتهایم که زندگی خودشان را وقف آزادی ایران کردهاند. من میخواهم از این لحظه استفاده کنم و بهخاطر بیاورم کسانی را ظرف چند سال گذشته، بهدلیل حملات نیروهای عراقی به دستور رژیم ایران جان باختهاند. آنها از جمله: صبا، حنیف و خواهر خودمان آسیه است، که در شمال کالیفرنیا بزرگ شد و از آنجا به اشرف رفت. همه این جوانان یک تصمیم آگاهانه گرفتند که زندگی خودشان را وقف مبارزه برای یک ایران بهتر بکنند و همهٴ ما میتوانیم درسهایی را از فداکاری ارزشمند آنها بگیریم.
امروز ایران کشوری از جوانان است و این نسل جدید است که ملایان از آنها وحشت دارند و میدانند نسلی است که نقش کلیدی را برای سرنگونی نهایی این رژیم ایفا خواهد کرد.
جوانان ایران بهای سنگینی را طی این سالیان پرداختهاند، اکثر هزاران نفری که توسط رژیم در دهه 80 به قتل رسیدند، یا دانشآموزان دبیرستان بودند یا دانشجوی دانشگاه. بهرغم همهٴ بیعدالتیها که ما مجبور به تحمل آن شدهایم، پیام ما به مردم ایران پیام پایداری و امید است و ما همه تلاش خودمان را بهکار خواهیم بست که مطمئن شویم صدای آنها بهطور رسا و روشن در سراسر جهان شنیده میشود. پیام ما به ملایان حاکم بر ایران ساده است: دوران شما بهسر آمده است.
متشکرم.
من حمید یزدان، وکیل از شهر سانفرانسیسکو هستم، ولی مهمتر، من یک پناهنده ایرانی هستم که فراموش نکرده است چه کسی است و از کجا میآید و به کجا میرود.
امروز بیش از هر زمان دیگری، ما جوانان ایرانی وظایفی را که در قبال کشورمان و نسبت به همدیگر در جنگ با این رژیم داریم، بهخاطر میآوریم. آنهایی از ما که در خارج کشور زندگی میکند، نباید آزادی خودمان را ابدی فرض بگیریم و باید از هر فرصتی استفاده کنیم که سرنوشت جوانان ایرانی را به اطلاع همگان برسانیم، بهخصوص مبارزان جوان و دانشجویانی که در سیاه چالهای رژیم ایران به زنجیر کشیده شدهاند.
من میدانم که انگیزهام را از جوانان و دانشجویانی گرفتهام که در مقابل این رژیم مقاومت کردهاند، از جمله فرزاد کمانگر، مجید توکلی و ضیا نبوی. این مسأله برای تکتک اعضای جامعه ما صدق میکند و ما هر یک، یک الگو را در برابر خودمان داریم.
ما همچنین از جوانان در کمپ لیبرتی انگیزه گرفتهایم که زندگی خودشان را وقف آزادی ایران کردهاند. من میخواهم از این لحظه استفاده کنم و بهخاطر بیاورم کسانی را ظرف چند سال گذشته، بهدلیل حملات نیروهای عراقی به دستور رژیم ایران جان باختهاند. آنها از جمله: صبا، حنیف و خواهر خودمان آسیه است، که در شمال کالیفرنیا بزرگ شد و از آنجا به اشرف رفت. همه این جوانان یک تصمیم آگاهانه گرفتند که زندگی خودشان را وقف مبارزه برای یک ایران بهتر بکنند و همهٴ ما میتوانیم درسهایی را از فداکاری ارزشمند آنها بگیریم.
امروز ایران کشوری از جوانان است و این نسل جدید است که ملایان از آنها وحشت دارند و میدانند نسلی است که نقش کلیدی را برای سرنگونی نهایی این رژیم ایفا خواهد کرد.
جوانان ایران بهای سنگینی را طی این سالیان پرداختهاند، اکثر هزاران نفری که توسط رژیم در دهه 80 به قتل رسیدند، یا دانشآموزان دبیرستان بودند یا دانشجوی دانشگاه. بهرغم همهٴ بیعدالتیها که ما مجبور به تحمل آن شدهایم، پیام ما به مردم ایران پیام پایداری و امید است و ما همه تلاش خودمان را بهکار خواهیم بست که مطمئن شویم صدای آنها بهطور رسا و روشن در سراسر جهان شنیده میشود. پیام ما به ملایان حاکم بر ایران ساده است: دوران شما بهسر آمده است.
متشکرم.