«… میگویند ایران تحت حاکمیت آخوندها امالقرای بنیادگرایی است. ولی ما میگوییم به پشتوانه سابقه مبارزاتی و فکری و فرهنگی مردم ایران، و به اتکای مبارزه مجاهدین خلق، ایران، کانون رهایی از بنیادگرایی و در عین حال کانون رهایی زنان و نیل به آرمان برابری است و این چشمانداز تابناکی است که زنان ایران آن را محقق خواهند کرد.
… یقین کنید که سرانجام همین زنان سرکوب شدهاند که رژیم ولایتفقیه را سرنگون میکنند. ایران و منطقه را آزاد میکنند.
… تا رژیم تهران تغییر نکند، هرگز آزادی برای زنان ایران، آزادی برای هیچکس در ایران و هیچ صلحی در جهان نخواهد بود».
حضار محترم، خواهران عزیزم!
امروز برای بزرگداشت روز جهانی زن گرد آمدهایم. اما برابری زنان در گرو مبارزهٴ آنها برای سرنگونی دیکتاتورها و مشارکت فعال برای ساختن یک دموکراسی واقعی است.
برابری، یک آرمان زنده و جوشان و رزمآور است. زیرا هر روز و هر ساعت، نابرابری و تحقیر، در کار شلاقزدن بر گرده زنان در تمام گیتی است. زیرا که هنوز اکثریت عظیمی از زنان، حتی صاحب جسم و جان و عاطفه و اندیشه و سرنوشت خود نیستند.
زیرا که هنوز در قرن بیست و یکم، مهمترین حربهها برای تحقیر و حذف زنان و از میدان به در کردن آنها، اتهامها و ناسزاهای مردسالارانه و ارتجاعی است. و هنوز ذهنیتها و ناباوریهای ویرانگر راه پیشروی زنان را بسته است.
به همین دلیل باید سدها و موانع را از میان برداریم، سقفهای شیشهیی را یکی بعد از دیگری بشکنیم، به هیچ دستاوردی قانع نباشیم و قلهها را یکی بعد از دیگری فتح کنیم. در غیر اینصورت تا الگو و نظام حاکم ادامه دارد، زنان همچنان فرودستند و از آنچه شایستهٴ آنند، یعنی از ادارهٴ سرنوشت خود و جامعه و کشورشان حذف میشوند.
آرمان برابری زنده است؛ اما نه فقط بهدلیل محرومیتها و تحقیرها و ستمها، بلکه بهخاطر قد برافراشتن زنانی که برای سرنگونی دیکتاتوریها در تونس و لیبی و مصر و یمن و اوکراین و سوریه و عراق بهپاخاستهاند و زنانی که میخواهند دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران را سرنگون کنند.
آرمان برابری زنده است، بهخاطر زنانی که رسالت خود را برپایی جهانی یافتهاند بر اساس آزادی، دموکراسی و برابری.
زنانی که در ایران از 150سال پیش، و بهخصوص از انقلاب مشروطه، برای آزادیها و حقوق زن ایرانی بهپاخاستهاند؛ زنانی که در بسیاری از کشورهای جهان، رنجها کشیده و برای مبارزة امروز، راهگشایی کردهاند. در قرن گذشته، زنان برای کسب حق رأی، مبارزه میکردند و زمانی برای از میان برداشتن نابرابریها در خانواده و محل کار یا برای محترمشمردن تفاوتهای طبیعی میان انسانها پیکار میکردند.
آرمان برابری زنده است، بهخاطر زنانی که رسالت خود را برپایی جهانی یافتهاند بر اساس آزادی، دموکراسی و برابری.
زنانی که در ایران از 150سال پیش، و بهخصوص از انقلاب مشروطه، برای آزادیها و حقوق زن ایرانی بهپاخاستهاند؛ زنانی که در بسیاری از کشورهای جهان، رنجها کشیده و برای مبارزة امروز، راهگشایی کردهاند. در قرن گذشته، زنان برای کسب حق رأی، مبارزه میکردند و زمانی برای از میان برداشتن نابرابریها در خانواده و محل کار یا برای محترمشمردن تفاوتهای طبیعی میان انسانها پیکار میکردند.
اما امروز فراتر از همه هدفهای جنبشهای برابری طلب، زنان برای یک دگرگونی عمیق و همهجانبه بهپا خاستهاند. آن جنبش آزادیبخش مدرن که لازمه پیشروی جوامع بشری در قرن 21 است، هستهٴ اصلیاش نیروی زنان است.
آن که در برکة سکون و تسلیم شورش به پا میکند، انرژیها را آزاد میکند، و غل و زنجیرها را در هم میشکند، نیروی زنان است. آنکه نهایتاً بنیادگرایی را از ایران و منطقه و جهان حذف میکند، نیروی زنان است. آری زنان نیروی تغییرند.
در اینجا یاد زنانی را گرامی میداریم که روز جهانی زن، از یاد آنها زنده و پرغرور است.
از المپ دوگوژ تا کلارا زاتکین، از فاطمه امینی، مرضیه اسکویی، اعظم روحی آهنگران و مهرنوش ابراهیمی، تا اشرف شهیدان، مهین رضایی، بتول رجایی و دهها هزار زنی که در مبارزه با آخوندهای حاکم، شکنجه شده و بهشهادت رسیدند. از ندا و زنان و دخترانی که در قیامهای سال 88 بهشهادت رسیدند، تا ستارگان فروزانی همچون زهره و گیتی، ژیلا و میترا، فاطمه و مریم، پوران و کلثوم و رویا. به همه آنها درود میفرستیم.
دوستان عزیز!
35سال پیش در ایران، یک رژیم بنیادگرا بر سر کارآمد. یک آپارتاید جنسی که بر نفی و سرکوب زنان بنا شده است.
اما در مقابل آن، یک جنبش عمیقاً دموکراتیک و معتقد به برابری و آنتیتز نظام بنیادگرایی برای تغییر و سرنگونی آن بهپا خاست.
صورت مسأله این بود که چگونه میتوان زخم خیانت خمینی به امید و اعتماد مردم را علاج کرد و راه انقلاب را به سوی آزادی بازگشود. پاسخ مسعود چنین بود: با فدای بیکران و بیچشمداشت و خودش پیشتاز این مسیر شد.
ما در مقابل یک دو راهی قرار داشتیم: تسلیم به بنیادگرایی و یا حرکت به پیش، آن هم در تعادل قوایی بسیار نابرابر.
و ما حرکت به پیش را انتخاب کردیم. ما مسیر دگرگونی در فرهنگ و اندیشه ها را در پیش گرفتیم. انقلابی که با زدودن تمامی اندیشههای ارتجاعی و استثماری، راه به جلو باز میکرد. و لاجرم به تغییر و رهایی مردان هم راه میبرد. و اینچنین بود که توان مبارزاتی خود را برای سرنگونی رژیم بالا بردیم.
زنان پیشتاز در این مبارزه، به نفی هر گونه اندیشهٴ بردهساز برخاستند و به باور تازهیی به خود بهعنوان انسان برابر دست یافتند. زنانی کوشا که در برابر مشکلات هر چند بزرگ، جا نمیزنند و تسلیم نمیشوند. آنها در مسیر رهایی و کنار زدن قید و بندها، قدرت و ظرفیت پذیرش تعهداتی صدچندان را یافتهاند.
آنها پیشگامان پذیرش مسئولیتهای سنگین و الگوهایی در مدیریت جمعی هستند که هر گونه شائبهٴ جاهطلبی و ایدئولوژی «اول برای من» را مرز سرخ میشناسد. به همین دلیل امروز ما شاهد تجربه نوینی در مبارزة رهاییبخش هستیم. حضور این زنان مسئول نه بهمعنی حذف مردان، بلکه پرورش نسلی از مردان رهاست که با مشارکت فعال در تحقق ارزشهای برابری از نظر مسئولیتپذیری، خلاقیت و توانمندی، به دنیای تازهیی پا گذاشتهاند.
این زنان قادر شدند در روابط میان خود، بهجای واکنشهای خودبهخودی، شنیدن انتقادها و نظرهای مخالف و در یک کلام، شنیدن دیگران را ـ که یک توانایی عالی انسانی است ـ در خود پرورش بدهند و آموختهاند که برای محترم شمردن دیگران، نثار کردن برای آنها را پیشه خود کنند. این چنین است که نثار عشق و محبت، جایگزین بخل و تحقیر میشود، اختلاف نظرها و تنوع روشها، نه موجب تضییع انرژیها، بلکه منشأ قدرت و پیشرفت میشود و خطاها و اشتباهات، نه باعث حذف و واگرایی، بلکه مایهٴ آموزش، ارتقا و سرمایهیی برای برداشتن قدمهای بعدی میشود.
بیان آزادانه، یعنی مهمترین وسیلهٴ ابراز وجود انسانی، یک پرنسیپ اساسی در مناسبات درون جنبش است و اعضای مقاومت، بیان فعال و بیقید و شرط را به یک ارزش در روابط خود تبدیل کردهاند. مناسبات نوین این زنان، شعارش این است:
انتقاد کنید، گوش کنید، با موانع بجنگید و تسلیم نشوید، اصلاح کنید، تغییر کنید، حرکت کنید و به پیش بتازید.
آن که در برکة سکون و تسلیم شورش به پا میکند، انرژیها را آزاد میکند، و غل و زنجیرها را در هم میشکند، نیروی زنان است. آنکه نهایتاً بنیادگرایی را از ایران و منطقه و جهان حذف میکند، نیروی زنان است. آری زنان نیروی تغییرند.
در اینجا یاد زنانی را گرامی میداریم که روز جهانی زن، از یاد آنها زنده و پرغرور است.
از المپ دوگوژ تا کلارا زاتکین، از فاطمه امینی، مرضیه اسکویی، اعظم روحی آهنگران و مهرنوش ابراهیمی، تا اشرف شهیدان، مهین رضایی، بتول رجایی و دهها هزار زنی که در مبارزه با آخوندهای حاکم، شکنجه شده و بهشهادت رسیدند. از ندا و زنان و دخترانی که در قیامهای سال 88 بهشهادت رسیدند، تا ستارگان فروزانی همچون زهره و گیتی، ژیلا و میترا، فاطمه و مریم، پوران و کلثوم و رویا. به همه آنها درود میفرستیم.
دوستان عزیز!
35سال پیش در ایران، یک رژیم بنیادگرا بر سر کارآمد. یک آپارتاید جنسی که بر نفی و سرکوب زنان بنا شده است.
اما در مقابل آن، یک جنبش عمیقاً دموکراتیک و معتقد به برابری و آنتیتز نظام بنیادگرایی برای تغییر و سرنگونی آن بهپا خاست.
صورت مسأله این بود که چگونه میتوان زخم خیانت خمینی به امید و اعتماد مردم را علاج کرد و راه انقلاب را به سوی آزادی بازگشود. پاسخ مسعود چنین بود: با فدای بیکران و بیچشمداشت و خودش پیشتاز این مسیر شد.
ما در مقابل یک دو راهی قرار داشتیم: تسلیم به بنیادگرایی و یا حرکت به پیش، آن هم در تعادل قوایی بسیار نابرابر.
و ما حرکت به پیش را انتخاب کردیم. ما مسیر دگرگونی در فرهنگ و اندیشه ها را در پیش گرفتیم. انقلابی که با زدودن تمامی اندیشههای ارتجاعی و استثماری، راه به جلو باز میکرد. و لاجرم به تغییر و رهایی مردان هم راه میبرد. و اینچنین بود که توان مبارزاتی خود را برای سرنگونی رژیم بالا بردیم.
زنان پیشتاز در این مبارزه، به نفی هر گونه اندیشهٴ بردهساز برخاستند و به باور تازهیی به خود بهعنوان انسان برابر دست یافتند. زنانی کوشا که در برابر مشکلات هر چند بزرگ، جا نمیزنند و تسلیم نمیشوند. آنها در مسیر رهایی و کنار زدن قید و بندها، قدرت و ظرفیت پذیرش تعهداتی صدچندان را یافتهاند.
آنها پیشگامان پذیرش مسئولیتهای سنگین و الگوهایی در مدیریت جمعی هستند که هر گونه شائبهٴ جاهطلبی و ایدئولوژی «اول برای من» را مرز سرخ میشناسد. به همین دلیل امروز ما شاهد تجربه نوینی در مبارزة رهاییبخش هستیم. حضور این زنان مسئول نه بهمعنی حذف مردان، بلکه پرورش نسلی از مردان رهاست که با مشارکت فعال در تحقق ارزشهای برابری از نظر مسئولیتپذیری، خلاقیت و توانمندی، به دنیای تازهیی پا گذاشتهاند.
این زنان قادر شدند در روابط میان خود، بهجای واکنشهای خودبهخودی، شنیدن انتقادها و نظرهای مخالف و در یک کلام، شنیدن دیگران را ـ که یک توانایی عالی انسانی است ـ در خود پرورش بدهند و آموختهاند که برای محترم شمردن دیگران، نثار کردن برای آنها را پیشه خود کنند. این چنین است که نثار عشق و محبت، جایگزین بخل و تحقیر میشود، اختلاف نظرها و تنوع روشها، نه موجب تضییع انرژیها، بلکه منشأ قدرت و پیشرفت میشود و خطاها و اشتباهات، نه باعث حذف و واگرایی، بلکه مایهٴ آموزش، ارتقا و سرمایهیی برای برداشتن قدمهای بعدی میشود.
بیان آزادانه، یعنی مهمترین وسیلهٴ ابراز وجود انسانی، یک پرنسیپ اساسی در مناسبات درون جنبش است و اعضای مقاومت، بیان فعال و بیقید و شرط را به یک ارزش در روابط خود تبدیل کردهاند. مناسبات نوین این زنان، شعارش این است:
انتقاد کنید، گوش کنید، با موانع بجنگید و تسلیم نشوید، اصلاح کنید، تغییر کنید، حرکت کنید و به پیش بتازید.
این زنان که برایشان ارزش برتر، پیشرفت خواهرانشان است، پیام تازهیی به ارمغان آوردهاند. این پیام فراتر از هر سخنی، در نسلی از زنان تجلی یافته که آرمانشان مایهگذاری برای خواهران دیگر، به جای اولویت دادن به خود است. من از چنین نسلی است که جسارت مییابم؛ نسلی که در ظلمات بیرحمی، حسادت و رقابت، قدرت فدا کردن برای زنان دیگر را به دست آورده است. آنها میتوانند با وجود همه تفاوتها، در مبارزه برای آزادی، با هم مثل تن واحدی عمل کنند. با همین منطق، مردان این جنبش هم از آنها آموزش گرفتهاند. این نسل از زنان و مردان به جای نفی و حذف یکدیگر، مسیر ضرب شدن در یکدیگر را در پیش گرفتهاند.
در این مناسبات رها و پیشرفته است که حملهها و فشارهای دشمن، هر قدر هم که شدید باشد، به جای سرخوردگی و ناامیدی، به فرصتی برای نبرد بیشتر، تبدیل میشود. و چنین است که در همه بزنگاههای سرنوشتساز، همه نقشه مسیرها، به تعهدات بالاتر، پیوندهای مستحکمتر با انتخاب آرمانیشان و مقاومت صد برابر، ختم میشود. پس نمیتوانیم بگوییم که زنان پیشتاز اشرفی، فقط هزار نفرند. زیرا که آنها درهم ضرب شده و دستکم هزار در هزار شدهاند. و به همراه اشرفنشانها صفی تا تهران را تشکیل دادهاند.
آری این زنان، نه تک ستارههای ویژه و استثنایی، بلکه نسلی از زنان بالنده و پیشتازند که با پرچمداری آنها دیکتاتوری مذهبی سرنگون خواهد شد و زن ایرانی میتواند و باید پیشتاز ساختن یک ایران دموکراتیک، کثرتگرا و مبشر صلح، رهایی و برابری باشد.
حضار محترم!
آن دیو تاریکی و پلیدی که از نابرابری حیات میگیرد و دائماً ستم و تبعیض تولید میکند، بنیادگرایی اسلامی است که قلبش در تهران تحت حاکمیت آخوندها میتپد.
آخوندها، گلههای سپاه پاسداران را به سوریه فرستادهاند، آنها گروههای دستساز خود از لبنان و عراق و دیگر کشورها را تحت عنوان شیعه یا سنی، برای کشتار مردم سوریه اعزام میکنند و درصدند انقلاب مردم سوریه را منحرف کرده و از بین ببرند.
رژیم ولایتفقیه به همراه بشار اسد، مسئول کشتار 140هزار تن از زنان و مردان و کودکان مظلوم سوری است.
همچنانکه بمباران و کشتار شهروندان بیدفاع عراق، از رمادی و فلوجه تا بغداد و موصل و دیالی و حله، تحت فرماندهی سپاه قدس توسط نیروهای عراقی صورت میگیرد. در لبنان و فلسطین و یمن و پاکستان و افغانستان نیز سرنوشت و حیات سیاسی و اجتماعی مردم این کشورها، گروگان تروریسم و بنیادگرایی شده است. و کمتر کشوری در خاورمیانه و جهان اسلام است که از تحریکات و ترور این رژیم در امان مانده باشد. کما اینکه صلح و امنیت جهان را با تلاش برای ساختن بمب اتمی به خطر انداخته است.
در حقیقت آخوندها بهخاطر ضعف و تزلزل رژیمشان، به جنگافروزی و تروریسم در منطقه روی آوردهاند و اگر زنستیزی ـ کما اینکه صدور ارتجاع و تبعیض دینی ـ از سیاستهای این رژیم کنار گذاشته شود، نظام ولایتفقیه فرو میریزد. به همین دلیل نه خاتمی و نه روحانی که به نمایش اصلاحطلبی و اعتدال رو آوردهاند، هیچکدام به کاهش ستم و سرکوب علیه زنان ایران نزدیک نمیشوند. زیرا چنین کاری آغاز نفی رژیم است. به همین دلیل، همان لوایحی را که پاسدار احمدینژاد برای تشدید نابرابری علیه زنان به مجلس آخوندها داده بود، حالا آخوند روحانی آن را بهعنوان قانون ابلاغ میکند.
میگویند ایران تحت حاکمیت آخوندها امالقرای بنیادگرایی است. ولی ما میگوییم به پشتوانهٴ سابقه مبارزاتی و فکری و فرهنگی مردم ایران، و به اتکای مبارزات مجاهدین خلق، ایران، کانون رهایی از بنیادگرایی و در عینحال کانون رهایی زنان و نیل به آرمان برابری است و این چشمانداز تابناکی است که زنان ایران آن را محقق میکنند. این شایستگی را در کهکشانی از زنان شهید و پیشتاز میتوان دید.
بگذارید از یکی از این ستارگان برایتان بگویم. خواهرم زهره قائمی، که نبرد تاریخی اشرف را فرماندهی کرد. زهره با 35سال سابقه مبارزاتی، از 5سال حبس در زندانهای خمینی، آثار شکنجه و شلاق بر تن داشت، در حمله 6 و 7مرداد 88 وقتی داشت دفاع اشرفیها را هدایت میکرد، از ناحیهٴ پا هدف گلوله قرار گرفت و جراحت سنگین برداشت. در صحنهٴ قتلعام اشرف، در 10شهریور، زهره و گیتی به راستی شجاعت و ایستادگی زن ایرانی در برابر رژیم ولایتفقیه را نمایندگی میکردند.
زهره پیشاپیش صفوف خواهران و برادرانش قد برافراشته بود و دژخیمان که نخستین هدفشان او و سایر خواهرانش بودند، با شلیک گلوله از نزدیک، صورتش را متلاشی کردند.
راستی در آن ایستادگی کوهوار و در آن چهره و نگاه پرصلابت، جلادها چه چیزی دیدند که نمیتوانستند تحمل کنند؟ آنها حقارت و عجز و شکست خود را دیدند و این چنین زهره، سپر خونین 42 اشرفی دیگر شد که در آن قتلعام زنده ماندند.
با این همه، مهمترین صحنه، رزم آوری زهره در مبارزه برای یک آرمان بالا بلند بود. برای رهایی، برابری و آزادی. در این مسیر پیشگامی او بهطور خاص در کار جمعی و از خودگذشتگی برای دیگران، او را نمونه و سرآمد کرده بود. بهطوری که جمع مجاهدین، در آخرین انتخابات درونی، او را بهعنوان همردیف مسئول اول سازمان مجاهدین برگزیدند. صبا و آسیه و مهدیه و نسترن و فائزه، فاطمه، شهناز و مرضیه، شهدای 19فروردین91، نیز نسلی از همین زنان آگاه بودند که همگی تحت مسئولیت زهره آموزش دیده و قد کشیده بودند.
در نبرد بزرگ اشرف، همچنین ژیلا طلوع میدرخشد. او که در لحظهٴ شهادت، چنان که عکسها و فیلمها نشان میدهد خود را سپر زهره در برابر گلوله کرده و او را در آغوش گرفته است. آری، این است خواهری و عشق و همبستگی حقیقی که یک هویت جدید تاریخی را بشارت میدهد.
سرگذشت هر یک از آنها به تنهایی گویای نبرد سهمگینی است که این نسل برای رهایی جامعهٴ ایران با آن درگیر بوده است و تاریخچهٴ جمع آنها مبشر پیروزی زن ایرانی در نبرد آزادی و برابری است و بیدلیل نیست که این چنین خشم جبهه ولایتفقیه را برمیانگیزد و با انواع اتهامات و لجنپراکنیها تلاش میکنند، تأثیرات عمیق آنها را در بین زنان ایران و جهان، خنثی کنند. اما هیهات نه کشتار و نه تهمت نمیتواند مانع درخشش و پیشروی این نسل گردد.
به همین دلیل دفاع از زنان پیشتاز در لیبرتی، امروز یک وظیفهٴ مبرم جنبشهای برابری است. آنها و مردان همرزمشان، نه تنها از دسترسی به الزام های امنیتی و حفاظتی در برابر حملات موشکی پیدرپی منع میشوند، بلکه دولت دستنشاندهٴ عراق، آنها را از حداقل استانداردهای انسانی و پزشکی و بهداشتی نیز محروم کرده است.
در این جا، از همه شما و از خواهرانم در سراسر جهان، درخواست میکنم به یاری 1000زن پیشتاز و مجاهدان آزادی برخیزید و از مللمتحد و دولت آمریکا و اتحادیه اروپا بخواهید تا به تعهداتشان برای تأمین حفاظت مجاهدان و انتقال آنها از لیبرتی پاسخ دهند و بهخصوص آزادی 7 گروگان را در دستور بگذارند و پرونده این جنایت را به شورای امنیت ببرند.
حضار محترم!
سفاکی و شرارت بنیادگرایی در اصل، واکنش تدافعی نیروهای عقبمانده در برابر نیروهای پیشرو و بالندهٴ اجتماعی است. که در دوران ما، زنان نیروی عمده آن هستند.
رژیم ولایتفقیه که قانون اساسی و تمام قوانین و سیاستهایش بر اساس تبعیض و زنستیزی است، در سالهای اخیر قوانین زنستیزانهٴ جدیدی را بهکار گرفته و به جنگ با زنان ایرانی آمده است، از جمله:
طرح واداشتن خانوادهها به داشتن بچههای بیشتر، طرح شنیع ازدواج مردان با دختر خواندههایشان، سهمیهبندی و جداسازی جنسیتی در دانشگاهها،
ممنوع کردن دختران از تحصیل در 77رشته دانشگاهی و بسیاری ممنوعیتهای دیگر.
در سرتاسر ایران به هر جا که نگاه میکنید، زن ایرانی هدف ستم و بیداد و سرکوب است: در بانه، نام او آوین عثمانی 17ساله است که پاسداران او را به قتل رساندند.
در تهران، نام او سمیه است که با دختر 6سالهاش، رعنا، قربانی اسیدپاشی شدهاند. در بلوچستان، آنها دختران زیر پانزده سالهاند که قربانی ازدواجهای اجباری شدهاند. در برابر زندان قزلحصار یا در مقابل ساختمان مجلس ارتجاع، مادران و زنانی هستند که برای اعتراض به اعدام فرزندانشان جمع شدهاند.
در دزفول، مسجد سلیمان و الیگودرز و ازنا و دورود و ایذه و اصفهان، آنها زنان به جان آمده بختیاریاند که همین دو هفته پیش علیه ستم و اهانت آخوندها قیام کردند.
و در زندانهای سیاسی خواهران دلیر و مقاوم ما هستند که دژخیمان را به شکست میکشانند.
به آنها، به خواهرانم و دخترانم در سراسر ایران میگویم محکم بایستید و پایداری کنید! این رژیم زنستیز به آخر کار خود رسیده است. برای زن ایرانی و همه زنان در منطقه، این زمان، زمان عبور از نومیدی به امیدواری است. عبور از خشم به انگیزهیی برای تغییر کردن و تغییر دادن و عبور از ماتم و دلمردگی به انرژیهای تازهیی برای پیشروی.
مارتین لوترکینگ گفته بود: «قوس جهان بسیار بلند و کشیده است، اما همواره به سوی عدالت خم میشود». بیتردید، جهان و روزگار زنان ایران و زنان منطقه نیز لاجرم عدالت، آزادی و برابری را در تقدیر دارد.
آری، یقین کنید که سرانجام همین زنان سرکوب شدهاند که رژیم ولایتفقیه را سرنگون میکنند.
در نبرد بزرگ اشرف، همچنین ژیلا طلوع میدرخشد. او که در لحظهٴ شهادت، چنان که عکسها و فیلمها نشان میدهد خود را سپر زهره در برابر گلوله کرده و او را در آغوش گرفته است. آری، این است خواهری و عشق و همبستگی حقیقی که یک هویت جدید تاریخی را بشارت میدهد.
سرگذشت هر یک از آنها به تنهایی گویای نبرد سهمگینی است که این نسل برای رهایی جامعهٴ ایران با آن درگیر بوده است و تاریخچهٴ جمع آنها مبشر پیروزی زن ایرانی در نبرد آزادی و برابری است و بیدلیل نیست که این چنین خشم جبهه ولایتفقیه را برمیانگیزد و با انواع اتهامات و لجنپراکنیها تلاش میکنند، تأثیرات عمیق آنها را در بین زنان ایران و جهان، خنثی کنند. اما هیهات نه کشتار و نه تهمت نمیتواند مانع درخشش و پیشروی این نسل گردد.
به همین دلیل دفاع از زنان پیشتاز در لیبرتی، امروز یک وظیفهٴ مبرم جنبشهای برابری است. آنها و مردان همرزمشان، نه تنها از دسترسی به الزام های امنیتی و حفاظتی در برابر حملات موشکی پیدرپی منع میشوند، بلکه دولت دستنشاندهٴ عراق، آنها را از حداقل استانداردهای انسانی و پزشکی و بهداشتی نیز محروم کرده است.
در این جا، از همه شما و از خواهرانم در سراسر جهان، درخواست میکنم به یاری 1000زن پیشتاز و مجاهدان آزادی برخیزید و از مللمتحد و دولت آمریکا و اتحادیه اروپا بخواهید تا به تعهداتشان برای تأمین حفاظت مجاهدان و انتقال آنها از لیبرتی پاسخ دهند و بهخصوص آزادی 7 گروگان را در دستور بگذارند و پرونده این جنایت را به شورای امنیت ببرند.
حضار محترم!
سفاکی و شرارت بنیادگرایی در اصل، واکنش تدافعی نیروهای عقبمانده در برابر نیروهای پیشرو و بالندهٴ اجتماعی است. که در دوران ما، زنان نیروی عمده آن هستند.
رژیم ولایتفقیه که قانون اساسی و تمام قوانین و سیاستهایش بر اساس تبعیض و زنستیزی است، در سالهای اخیر قوانین زنستیزانهٴ جدیدی را بهکار گرفته و به جنگ با زنان ایرانی آمده است، از جمله:
طرح واداشتن خانوادهها به داشتن بچههای بیشتر، طرح شنیع ازدواج مردان با دختر خواندههایشان، سهمیهبندی و جداسازی جنسیتی در دانشگاهها،
ممنوع کردن دختران از تحصیل در 77رشته دانشگاهی و بسیاری ممنوعیتهای دیگر.
در سرتاسر ایران به هر جا که نگاه میکنید، زن ایرانی هدف ستم و بیداد و سرکوب است: در بانه، نام او آوین عثمانی 17ساله است که پاسداران او را به قتل رساندند.
در تهران، نام او سمیه است که با دختر 6سالهاش، رعنا، قربانی اسیدپاشی شدهاند. در بلوچستان، آنها دختران زیر پانزده سالهاند که قربانی ازدواجهای اجباری شدهاند. در برابر زندان قزلحصار یا در مقابل ساختمان مجلس ارتجاع، مادران و زنانی هستند که برای اعتراض به اعدام فرزندانشان جمع شدهاند.
در دزفول، مسجد سلیمان و الیگودرز و ازنا و دورود و ایذه و اصفهان، آنها زنان به جان آمده بختیاریاند که همین دو هفته پیش علیه ستم و اهانت آخوندها قیام کردند.
و در زندانهای سیاسی خواهران دلیر و مقاوم ما هستند که دژخیمان را به شکست میکشانند.
به آنها، به خواهرانم و دخترانم در سراسر ایران میگویم محکم بایستید و پایداری کنید! این رژیم زنستیز به آخر کار خود رسیده است. برای زن ایرانی و همه زنان در منطقه، این زمان، زمان عبور از نومیدی به امیدواری است. عبور از خشم به انگیزهیی برای تغییر کردن و تغییر دادن و عبور از ماتم و دلمردگی به انرژیهای تازهیی برای پیشروی.
مارتین لوترکینگ گفته بود: «قوس جهان بسیار بلند و کشیده است، اما همواره به سوی عدالت خم میشود». بیتردید، جهان و روزگار زنان ایران و زنان منطقه نیز لاجرم عدالت، آزادی و برابری را در تقدیر دارد.
آری، یقین کنید که سرانجام همین زنان سرکوب شدهاند که رژیم ولایتفقیه را سرنگون میکنند.
هموطنان عزیز!
ما در پی دموکراسی هستیم، یک دموکراسی بر اساس آزادی، برابری و جدایی دین از دولت. آزادیهای فردی برای همگان، کثرت گرایی، لغو حکم اعدام و حقوق برابر زنان، از جمله برابری در آزادیها و حقوق اساسی، برابری در مقابل قانون، برابری اقتصادی، برابری در خانواده و برخورداری از انتخاب آزادانه در همه زمینهها، از جمله آزادی انتخاب پوشش، و با تأکید بر مشارکت فعال و برابر زنان در رهبری سیاسی جامعه.
ما خواهان نظم تازهیی هستیم. و بر آنیم که این نظم کهنه و ارتجاعی را از اساس واژگون کنیم. بر این اساس ما باز هم تجدید پیمان میکنیم. تجدید پیمان برای گسترش نبرد تا روزی که از بردگی جنسی، بردگی طبقاتی و بردگی دینی اثری نباشد.
سلام بر زنان بهپاخاسته در سراسر جهان و ایران
سلام بر هزار زن پیشتاز در لیبرتی،
سلام بر آزادی ـ درود بر همه شما.