کنوانسیون جوامع ایرانیان برای دموکراسی نمایندگان بیش از 300 انجمن و تشکل ایرانی در اروپا، ایالات متحدهٴ آمریکا، کانادا و استرالیا با حضور رئیسجمهور برگزیده مقاومت ـ 19بهمن1392
برنارد کوشنر، وزیر خارجه فرانسه 2007- 2010:
خانم رجوی، خانمها و آقایان، اجازه بدهید که در کشور خودم فرانسه به زبان فرانسوی صحبت کنم.
بگذارید که پس از سه سخنرانی بسیار خوب انگلیسی، گوشی هایتان را بگذارید و راحت باشید. فرانسوی یک زبان بسیار شیرین است.
خانم رجوی،
من شما را بسیار تحسین میکنم. سرسختی و شجاعت تان، شفافیت بیانات شما، قدرت مبارزهیی که این همه سال آن را به پیش میبرید، من را سرشار از ستودن میکند. عالیست، خانم (رجوی) !
و اما بعد، من چیزهای زیادی شنیدم. چیزهای بسیار جالب که گواهی است از پافشاری شما به ادامه مبارزه برای آزادی کشورتان. من همچنین داستانهای تحسین برانگیزی از مبارزات انجمن هایی که این کنوانسیون فوقالعاده را تشکیل میدهند، شنیدم. به این شکل که نشان میدهد جامعه تبعیدی ایرانیان، مردمی را که در داخل کشور هستند، فراموش نکرده است. به عکس، در کنار زندگی حرفهیی و خانوادگی، همانطور که ذکر شد، همزمان با کار در کشوری که انتخاب کردهاند، جایی که سرنوشت آنها را به آنجا آوردهاند، مبارزه برای آزادسازی کشور همه روزه توسط افرادی که در اینجا هستند به پیش برده میشود و من با هیجان بسیار به آنها گوش دادم.
من همچنین خانم رجوی و مجاهدین خلق را تحسین میکنم که موفق شدند افرادی را که افکار متفاوتی دارند روی یک تریبون گردهم آورند. بازیکنان شطرنج سیاسی، در طیف چپ و راست هستند اما بر روی انتقاد اساسی از آنچه که الآن رژیم ایران نام دارد، به توافق میرسند، رژیمی که البته تاریخ ایران، جایگاه ملت پارسی و نقشی را که در رهایی سایر ملل ایفا کرده است خیلی بد نمایندگی میکند. من فکر میکنم به پیشنهاد آقای بولتون و اثبات اینکه بهرغم مذاکرات، ما ول نکردهایم. من به این مذاکرات مجدد بازخواهم گشت چرا که ضروری به نظر میرسند. اما حتی اگر مذاکره میکنیم، باید که حمایتمان را از مردم ایران که شما آن را نمایندگی میکنید، اثبات کنیم. و پیشنهاد پذیرفتن ساکنان لیبرتی، نه فقط باید توسط ایالات متحده بلکه باید توسط اروپا نیز داده شود. توسط اروپا و ایالات متحده. و این حمایت از مبارزه شما را به زیبایی اثبات خواهد کرد، بسیار زیبا. ولی چرا این مبارزه تا حد به ما ربط دارد؟ زیرا مدتهاست که فرانسه درک کرده، در جریان مبارزه و دشواریهای تاریخ، فرانسه یکبار برای همیشه، دین را از سیاست ملی جدا کرده است. آمیختن اینها یک عقبماندگی شگفتانگیز است، فکری است قرونوسطایی که شاهدش هستیم در این ملاها و... هر بار من به روحانی معتقد به جدایی دین از دولت درود میفرستم، ایشان که همین الآن خارج شد، در جمع شما وجود دارد و من هر بار به او درود میفرستم. ایشان همین 10دقیقه پیش اینجا بود... به نظرم صحبتم برای شما مفهوم نبود؟ نکند باید انگلیسی صحبت کنم؟! نکند خسته شدهاید؟!
عرضه افکار قرونوسطایی در کشور شما که کشوری است مدرن و سرزنده، درد آور است برای همه کسانی که فکر میکنند در پشت این ظاهر دین سالار- که حتی آسمان را نیز برای کسانی که به آن باور دارند نمایندگی نمیکند- این رژیم چیزی به جز سرکوب را نمایندگی نمیکند. این کارگزاران سرکوب، کسانی هستند که مطلقاً هیچ تفکر الهی خاصی ندارند آنها هستند تا به مردم دهنه بزنند و دهنه میزنند، شکنجه میکنند و میکشند. چطور میتوان این را تحمل کرد، بهرغم دشواریهای منطقه و احتیاطی که باید به خرج داد. چطور میتوان تحمل کرد که این نمایندگان قلابی آسمان، نمایندگان حقیقی زمین را سرکوب کنند.
به همان میزان که با این ایدهٴ زیبای آقای بولتون شریک هستم که آنها را (از لیبرتی) نزد خودمان بیاوریم برای حفاظت و برای نشاندادن یک حرکت سیاسی بسیار قوی که ما با آنها هستیم، با کسانی که در لیبرتی تحت محاصره و بدون حفاظت هستند. به همان میزان، فکر میکنم نباید بیش از حد آنچه را که در ابتدای مذاکرات رخ داد به نقد بکشیم، توافق امضا شده در ژنو و محدودیتها و اقدامات احتیاطی لازم که باید به آنها دست زد و ما 6ماه است در تلاشیم تا ببینیم آیا صداقتی در این حرکت برای حفظ صلح در منطقه وجود دارد؟ یعنی بستن راه ساختن سلاحهای هستهیی برای رژیم ایران. من فکر میکنم که همیشه باید برای صلح فرصت داد. در مواردی که مثال زده شد مانند عراق، نتیجه خوب نبود. بر عکس، نگاه کنید که مالکی چه کار میکند. در افغانستان هم نتایج خوب نیستند. راهحل در جنگ نهفته نیست. فکر کنم که راهحل در سلاح اخلاقی و عزم جامعه مدنی است، تا وقتی که امکان آن، حتی بهصورت فرضی یا احتمال خیلی کوچک وجود داشته باشد، که صلح و خلعسلاح هستهیی آغاز شود. چرا که اگر بازرسیها مجاز شمرده شوند، پیشرفت در این زمینه مشهود خواهد بود. ایشان همان روحانی مورد علاقه من است! عالیست! شما باید برایشان کف بزنید.
من میخواهم جمع بزنم، آخر شما خسته شدهاید! و کلی هم سخنران دیگر دارید که سخنان هر یک از دیگری باشکوهتر است. من میخواهم در پایان بگویم که شما حتماً نمایندگان بسیار کیفی مردم ایران هستند. اما شما فقط مردم ایران را نمایندگی نمیکنید. شما آقایان و خانمها، در برابر من امیدی در این جهان غیرقابل درک را نمایندگی میکنید. شما نمایندهٴ یک مقاومت هستید و کلمه مقاومت یک کلمه خارقالعاده است. مقاومت در برابر ستم، مقاومت در برابر ستم فکری، ستم مذهبی، ستم فیزیکی. شما نمایندهٴ آن هستید و در تمام این خاورمیانه تکهپاره، ما به آن نیاز داریم. چرا که در اینجا شاید با جان بولتون موافق باشم.
من سیاست و تغییر سیاسی آمریکاییان را درک نکردم. الآن رژیم ایران، عراق، سوریه و حزبالله هستند. این یک پیروزی بزرگ نیست که آنها را در کنار هم بگذاریم. پیروزی بزرگی نیست که فکر کنیم ته خط، ممکن است که صلحطلب شوند. آنها صلحطلب نخواهند شد. و این چیزی است که مایلم توضیح داده شود و در مباحث اینجا بروز نکرد، یعنی که خانمها و آقایان، یک تعارض بزرگی در کار است. آیا مذهبی است، آیا فرقهیی است، آیا ترکیبی از فرهنگ بین سنی و شیعه است؟ زمینههای روزمره جنگ وجود دارد و یک کشاکش روزمره. باید همچنین به آن فکر کرد. یک منطقه خیلی دشوار است... اما وقت برای این بحث نداریم.
برای من خیلی آموزنده بود وقتی که وکیل ایرانیتبار از انگلستان به ما گفت تحلیلی که از مجاهدین خلق میشد و تروریسمی که آنها را به آن متهم میکردند یک تحلیل غلط بود. من نیز آن را باور کرده بودم و میخواهم در برابر شما از این بابت پوزش بخواهم.
متشکرم، خانم.
لذا من با اولین آموختهام از زبان فارسی تمام میکنم….
برنارد کوشنر، وزیر خارجه فرانسه 2007- 2010:
خانم رجوی، خانمها و آقایان، اجازه بدهید که در کشور خودم فرانسه به زبان فرانسوی صحبت کنم.
بگذارید که پس از سه سخنرانی بسیار خوب انگلیسی، گوشی هایتان را بگذارید و راحت باشید. فرانسوی یک زبان بسیار شیرین است.
خانم رجوی،
من شما را بسیار تحسین میکنم. سرسختی و شجاعت تان، شفافیت بیانات شما، قدرت مبارزهیی که این همه سال آن را به پیش میبرید، من را سرشار از ستودن میکند. عالیست، خانم (رجوی) !
و اما بعد، من چیزهای زیادی شنیدم. چیزهای بسیار جالب که گواهی است از پافشاری شما به ادامه مبارزه برای آزادی کشورتان. من همچنین داستانهای تحسین برانگیزی از مبارزات انجمن هایی که این کنوانسیون فوقالعاده را تشکیل میدهند، شنیدم. به این شکل که نشان میدهد جامعه تبعیدی ایرانیان، مردمی را که در داخل کشور هستند، فراموش نکرده است. به عکس، در کنار زندگی حرفهیی و خانوادگی، همانطور که ذکر شد، همزمان با کار در کشوری که انتخاب کردهاند، جایی که سرنوشت آنها را به آنجا آوردهاند، مبارزه برای آزادسازی کشور همه روزه توسط افرادی که در اینجا هستند به پیش برده میشود و من با هیجان بسیار به آنها گوش دادم.
من همچنین خانم رجوی و مجاهدین خلق را تحسین میکنم که موفق شدند افرادی را که افکار متفاوتی دارند روی یک تریبون گردهم آورند. بازیکنان شطرنج سیاسی، در طیف چپ و راست هستند اما بر روی انتقاد اساسی از آنچه که الآن رژیم ایران نام دارد، به توافق میرسند، رژیمی که البته تاریخ ایران، جایگاه ملت پارسی و نقشی را که در رهایی سایر ملل ایفا کرده است خیلی بد نمایندگی میکند. من فکر میکنم به پیشنهاد آقای بولتون و اثبات اینکه بهرغم مذاکرات، ما ول نکردهایم. من به این مذاکرات مجدد بازخواهم گشت چرا که ضروری به نظر میرسند. اما حتی اگر مذاکره میکنیم، باید که حمایتمان را از مردم ایران که شما آن را نمایندگی میکنید، اثبات کنیم. و پیشنهاد پذیرفتن ساکنان لیبرتی، نه فقط باید توسط ایالات متحده بلکه باید توسط اروپا نیز داده شود. توسط اروپا و ایالات متحده. و این حمایت از مبارزه شما را به زیبایی اثبات خواهد کرد، بسیار زیبا. ولی چرا این مبارزه تا حد به ما ربط دارد؟ زیرا مدتهاست که فرانسه درک کرده، در جریان مبارزه و دشواریهای تاریخ، فرانسه یکبار برای همیشه، دین را از سیاست ملی جدا کرده است. آمیختن اینها یک عقبماندگی شگفتانگیز است، فکری است قرونوسطایی که شاهدش هستیم در این ملاها و... هر بار من به روحانی معتقد به جدایی دین از دولت درود میفرستم، ایشان که همین الآن خارج شد، در جمع شما وجود دارد و من هر بار به او درود میفرستم. ایشان همین 10دقیقه پیش اینجا بود... به نظرم صحبتم برای شما مفهوم نبود؟ نکند باید انگلیسی صحبت کنم؟! نکند خسته شدهاید؟!
عرضه افکار قرونوسطایی در کشور شما که کشوری است مدرن و سرزنده، درد آور است برای همه کسانی که فکر میکنند در پشت این ظاهر دین سالار- که حتی آسمان را نیز برای کسانی که به آن باور دارند نمایندگی نمیکند- این رژیم چیزی به جز سرکوب را نمایندگی نمیکند. این کارگزاران سرکوب، کسانی هستند که مطلقاً هیچ تفکر الهی خاصی ندارند آنها هستند تا به مردم دهنه بزنند و دهنه میزنند، شکنجه میکنند و میکشند. چطور میتوان این را تحمل کرد، بهرغم دشواریهای منطقه و احتیاطی که باید به خرج داد. چطور میتوان تحمل کرد که این نمایندگان قلابی آسمان، نمایندگان حقیقی زمین را سرکوب کنند.
به همان میزان که با این ایدهٴ زیبای آقای بولتون شریک هستم که آنها را (از لیبرتی) نزد خودمان بیاوریم برای حفاظت و برای نشاندادن یک حرکت سیاسی بسیار قوی که ما با آنها هستیم، با کسانی که در لیبرتی تحت محاصره و بدون حفاظت هستند. به همان میزان، فکر میکنم نباید بیش از حد آنچه را که در ابتدای مذاکرات رخ داد به نقد بکشیم، توافق امضا شده در ژنو و محدودیتها و اقدامات احتیاطی لازم که باید به آنها دست زد و ما 6ماه است در تلاشیم تا ببینیم آیا صداقتی در این حرکت برای حفظ صلح در منطقه وجود دارد؟ یعنی بستن راه ساختن سلاحهای هستهیی برای رژیم ایران. من فکر میکنم که همیشه باید برای صلح فرصت داد. در مواردی که مثال زده شد مانند عراق، نتیجه خوب نبود. بر عکس، نگاه کنید که مالکی چه کار میکند. در افغانستان هم نتایج خوب نیستند. راهحل در جنگ نهفته نیست. فکر کنم که راهحل در سلاح اخلاقی و عزم جامعه مدنی است، تا وقتی که امکان آن، حتی بهصورت فرضی یا احتمال خیلی کوچک وجود داشته باشد، که صلح و خلعسلاح هستهیی آغاز شود. چرا که اگر بازرسیها مجاز شمرده شوند، پیشرفت در این زمینه مشهود خواهد بود. ایشان همان روحانی مورد علاقه من است! عالیست! شما باید برایشان کف بزنید.
من میخواهم جمع بزنم، آخر شما خسته شدهاید! و کلی هم سخنران دیگر دارید که سخنان هر یک از دیگری باشکوهتر است. من میخواهم در پایان بگویم که شما حتماً نمایندگان بسیار کیفی مردم ایران هستند. اما شما فقط مردم ایران را نمایندگی نمیکنید. شما آقایان و خانمها، در برابر من امیدی در این جهان غیرقابل درک را نمایندگی میکنید. شما نمایندهٴ یک مقاومت هستید و کلمه مقاومت یک کلمه خارقالعاده است. مقاومت در برابر ستم، مقاومت در برابر ستم فکری، ستم مذهبی، ستم فیزیکی. شما نمایندهٴ آن هستید و در تمام این خاورمیانه تکهپاره، ما به آن نیاز داریم. چرا که در اینجا شاید با جان بولتون موافق باشم.
من سیاست و تغییر سیاسی آمریکاییان را درک نکردم. الآن رژیم ایران، عراق، سوریه و حزبالله هستند. این یک پیروزی بزرگ نیست که آنها را در کنار هم بگذاریم. پیروزی بزرگی نیست که فکر کنیم ته خط، ممکن است که صلحطلب شوند. آنها صلحطلب نخواهند شد. و این چیزی است که مایلم توضیح داده شود و در مباحث اینجا بروز نکرد، یعنی که خانمها و آقایان، یک تعارض بزرگی در کار است. آیا مذهبی است، آیا فرقهیی است، آیا ترکیبی از فرهنگ بین سنی و شیعه است؟ زمینههای روزمره جنگ وجود دارد و یک کشاکش روزمره. باید همچنین به آن فکر کرد. یک منطقه خیلی دشوار است... اما وقت برای این بحث نداریم.
برای من خیلی آموزنده بود وقتی که وکیل ایرانیتبار از انگلستان به ما گفت تحلیلی که از مجاهدین خلق میشد و تروریسمی که آنها را به آن متهم میکردند یک تحلیل غلط بود. من نیز آن را باور کرده بودم و میخواهم در برابر شما از این بابت پوزش بخواهم.
متشکرم، خانم.
لذا من با اولین آموختهام از زبان فارسی تمام میکنم….