کنوانسیون جوامع ایرانیان برای دموکراسی نمایندگان بیش از 300 انجمن و تشکل ایرانی در اروپا، ایالات متحدهٴ آمریکا، کانادا و استرالیا با حضور رئیسجمهور برگزیده مقاومت ـ 19بهمن1392
من با تعداد دیگری از همکارانم از طرف انجمن پزشکان ایرانی آلمانی در این جمع با شکوه افتخار حضور داریم و بهنمایندگی از این انجمن با شما صحبت میکنم. انجمن ما سال 2009 بعد از اولین حمله وحشیانه ارتش مالکی به اشرف تأسیس شد و من از طرف تمامی اعضای انجمنهای آلمان به خواهران و برادران مقاوم اشرفی در لیبرتی درود میفرستم. عزم راسخ و مقاومت شما همیشه مشعل راه ماست. من میخواهم صحبتهای خود را مختصراً به دو موضوع اختصاص بدهم. یکی این سؤال که آیا آخوند روحانی پاسخ خواسته مردم ایران برای یک تغییر است یا خیر و موضوع دوم عنصر مقاومت بهعنوان شاخص مرزبندی با دیکتاتوری مذهبی که بر میهن ما حکومت میکند. در این روزها سالگرد انقلاب 1979 است. اکنون بعد از 35سال دیکتاتوری، دیکتاتوری ولیفقیه، مردم ایران تشنه آزادی و خواستار تغییر هستند، تغییر از دیکتاتوری به آزادی و دموکراسی. برای این هدف باید نظام ضدبشری فعلی تا آخرین آجرش تغییرکند و عوض شود. تبلیغات زیادی در مورد آخوند روحانی به راه افتاده است. در آلمان هم همین جور. امری که رژیم و جیرهخواران و لابیهای رژیم به آن دامن میزنند و همانطور هم مماشاتگران بینالمللی حامی رژیم، ولی روحانی واقعاً کیست؟ یک عنصر کلیدی و عضو سطوح بالای تصمیمگیرنده در سی سال گذشته در حکومت آخوندی. او همیشه رهبری ارگانهای مربوط به جنگ، سرکوب و اطلاعات رژیم بوده، او نقش مستقیم در پیشبرد برنامه اتمی داشته، همین برنامهای که الآن میخواهد تعلیق کند و از افتخاراتش این است که اسباب پیشبرد مخفیانه برنامه تسهیلاتی اتمی را فراهم کرده است. این را خودش در تبلیغات انتخاباتی گفت. پس ذات او و هر سلولش با دیکتاتوری مذهبی سرشته شده، چاقو دسته خود را نخواهد برید. روحانی تنها چیزی که نیست عنصر تغییر است. کارنامه روحانی در شش ماه گذشته هم موِٴید همین مسأله است. تشدید اعدامها، سانسور، گسیل کردن پاسداران سپاه قدس و سلاح به عراق، سوریه و افزایش اعدامهای سیاسی. روحانی به اقلیتهای قومی و مذهبی در ایران اعلان جنگ داده است. شهدای مجاهدین در اشرف و لیبرتی در 6ماه گذشته، 6ماه حکومت روحانی، با تمامی شهدای چهارسال و نیم قبل برابری میکند. برخورد با اپوزیسیون سیاسی و اقلیتها، جدیترین شاخصهای سنجش مدراسیون در ایران هستند که در همه آنها روحانی از سلف خود یعنی احمدینژاد بدتر است. دوستان، ما با یک فریبکار و شارلاتان حرفهای سر و کار داریم. این دود و دمها هیچکس را نخواهد فریفت و ما به اصحاب مماشات میگوییم که نه خودتان را گول بزنید و نه حمال شیاد قرن بیست و یکم شوید. پس چه باید کرد، انتخاب خیلی ساده است، ایستادگی و مقاومت علیه ملایان یا تندادن به دیکتاتوری مذهبی. مأموریت شماره یک روحانی نجات و حفظ همین رژیم مذهبی است و ما با تکتک سلولهایمان به آن ”نه“ میگوییم. به چه دلیل، اقیانوسی از خون بین مردم و این رژیم وجود دارد و به همین خاطر هیچ پلی نمیتواند بین مردم و این رژیم برقرار شود. برادر جوان تر من نوذر تسلیمی فقط بهخاطر فعالیتهای سیاسی هواداری مجاهدین خلق در تیر1360، اوت 1981 دستگیرشد و سه هفته بعد در سن 16سالگی در زندان اوین تیرباران شد او یکی از 120هزار شهید این مقاومت است. با قاتلان مردم ایران نمیشود بر سر یک سفره نشست. الا اینکه پیش از آن عنصر آزادی و شرافت انسانی را در خودمان کشته باشیم. به همین دلیل است که هر کس خواستار مرزبندی با رژیم و تغییر در ایران است در خارج و یا در ایران به مجاهدین که در اعماق جامعه مردم ریشه دارند نزدیک میشود. این قطببندی در سالیان اخیر مشخصا در یازده سال گذشته با پایداری اشرفیهای قهرمان مستمراً تیزتر و بارزتر شده است. دوستان، همه ما و هر ایرانی که قلبش برای آزادی میتپد در نقطه انصاف خود به این یقین میرسد که به مجاهدین و رهبری بزرگ آن مدیون است. این دین بهخاطر برافراشتن پرچم مقاومت و حفظ این مرزبندی است. این همان چیزیست که تضمین پیروزی ما بر علیه دیکتاتوری ضدبشری ولایتفقیه، و ما به این یقین داریم با درود بر همه شما با آرزوی پیروزی در این نبرد آزادیخواهی.
من با تعداد دیگری از همکارانم از طرف انجمن پزشکان ایرانی آلمانی در این جمع با شکوه افتخار حضور داریم و بهنمایندگی از این انجمن با شما صحبت میکنم. انجمن ما سال 2009 بعد از اولین حمله وحشیانه ارتش مالکی به اشرف تأسیس شد و من از طرف تمامی اعضای انجمنهای آلمان به خواهران و برادران مقاوم اشرفی در لیبرتی درود میفرستم. عزم راسخ و مقاومت شما همیشه مشعل راه ماست. من میخواهم صحبتهای خود را مختصراً به دو موضوع اختصاص بدهم. یکی این سؤال که آیا آخوند روحانی پاسخ خواسته مردم ایران برای یک تغییر است یا خیر و موضوع دوم عنصر مقاومت بهعنوان شاخص مرزبندی با دیکتاتوری مذهبی که بر میهن ما حکومت میکند. در این روزها سالگرد انقلاب 1979 است. اکنون بعد از 35سال دیکتاتوری، دیکتاتوری ولیفقیه، مردم ایران تشنه آزادی و خواستار تغییر هستند، تغییر از دیکتاتوری به آزادی و دموکراسی. برای این هدف باید نظام ضدبشری فعلی تا آخرین آجرش تغییرکند و عوض شود. تبلیغات زیادی در مورد آخوند روحانی به راه افتاده است. در آلمان هم همین جور. امری که رژیم و جیرهخواران و لابیهای رژیم به آن دامن میزنند و همانطور هم مماشاتگران بینالمللی حامی رژیم، ولی روحانی واقعاً کیست؟ یک عنصر کلیدی و عضو سطوح بالای تصمیمگیرنده در سی سال گذشته در حکومت آخوندی. او همیشه رهبری ارگانهای مربوط به جنگ، سرکوب و اطلاعات رژیم بوده، او نقش مستقیم در پیشبرد برنامه اتمی داشته، همین برنامهای که الآن میخواهد تعلیق کند و از افتخاراتش این است که اسباب پیشبرد مخفیانه برنامه تسهیلاتی اتمی را فراهم کرده است. این را خودش در تبلیغات انتخاباتی گفت. پس ذات او و هر سلولش با دیکتاتوری مذهبی سرشته شده، چاقو دسته خود را نخواهد برید. روحانی تنها چیزی که نیست عنصر تغییر است. کارنامه روحانی در شش ماه گذشته هم موِٴید همین مسأله است. تشدید اعدامها، سانسور، گسیل کردن پاسداران سپاه قدس و سلاح به عراق، سوریه و افزایش اعدامهای سیاسی. روحانی به اقلیتهای قومی و مذهبی در ایران اعلان جنگ داده است. شهدای مجاهدین در اشرف و لیبرتی در 6ماه گذشته، 6ماه حکومت روحانی، با تمامی شهدای چهارسال و نیم قبل برابری میکند. برخورد با اپوزیسیون سیاسی و اقلیتها، جدیترین شاخصهای سنجش مدراسیون در ایران هستند که در همه آنها روحانی از سلف خود یعنی احمدینژاد بدتر است. دوستان، ما با یک فریبکار و شارلاتان حرفهای سر و کار داریم. این دود و دمها هیچکس را نخواهد فریفت و ما به اصحاب مماشات میگوییم که نه خودتان را گول بزنید و نه حمال شیاد قرن بیست و یکم شوید. پس چه باید کرد، انتخاب خیلی ساده است، ایستادگی و مقاومت علیه ملایان یا تندادن به دیکتاتوری مذهبی. مأموریت شماره یک روحانی نجات و حفظ همین رژیم مذهبی است و ما با تکتک سلولهایمان به آن ”نه“ میگوییم. به چه دلیل، اقیانوسی از خون بین مردم و این رژیم وجود دارد و به همین خاطر هیچ پلی نمیتواند بین مردم و این رژیم برقرار شود. برادر جوان تر من نوذر تسلیمی فقط بهخاطر فعالیتهای سیاسی هواداری مجاهدین خلق در تیر1360، اوت 1981 دستگیرشد و سه هفته بعد در سن 16سالگی در زندان اوین تیرباران شد او یکی از 120هزار شهید این مقاومت است. با قاتلان مردم ایران نمیشود بر سر یک سفره نشست. الا اینکه پیش از آن عنصر آزادی و شرافت انسانی را در خودمان کشته باشیم. به همین دلیل است که هر کس خواستار مرزبندی با رژیم و تغییر در ایران است در خارج و یا در ایران به مجاهدین که در اعماق جامعه مردم ریشه دارند نزدیک میشود. این قطببندی در سالیان اخیر مشخصا در یازده سال گذشته با پایداری اشرفیهای قهرمان مستمراً تیزتر و بارزتر شده است. دوستان، همه ما و هر ایرانی که قلبش برای آزادی میتپد در نقطه انصاف خود به این یقین میرسد که به مجاهدین و رهبری بزرگ آن مدیون است. این دین بهخاطر برافراشتن پرچم مقاومت و حفظ این مرزبندی است. این همان چیزیست که تضمین پیروزی ما بر علیه دیکتاتوری ضدبشری ولایتفقیه، و ما به این یقین داریم با درود بر همه شما با آرزوی پیروزی در این نبرد آزادیخواهی.