728 x 90

مسائل اجتماعي ايران,

سرانجام صفهای سبدکالا و صفهای دیگر به کجا می‌رسد؟

-

 -
-
چندین روز مردمی که به آنها سبد کالا تعلق گرفته بود در صفهای طولانی برای گرفتن چند قلم مواد غذایی در صف بودند. سؤال این است که این صف به کجا می‌رسد و آیا اقلام توزیع شده از طرف دولت آخوند حسن روحانی دردی از مردم دوا می‌کند؟
پاسخ را باید از مردمی گرفت که یا خودشان درصف بوده‌اند و یا شاهد صف مردم بوده‌اند که در این زمینه هموطنی می‌گوید: «توی اهواز، همه مردم بدبختها از ساعت 4، بعضیها از ساعت 12 شب میان صف می‌گیرن! تا اینا بیان باز بکنند. نمی‌تونی برسی. اصلاً فروشگاه رو نمی‌بینی. صفی که گرفتن مردم حتی جاده رو بستند. چه جور این فروشگاه سه تا کارگر داره می‌خواد به نزدیکای 500هزار نفر بده. اگه جمعیت اهواز 4 یا 5 میلیون فرض بکنی، اینا به صدهزار نفر هم نمی‌رسن بدن».
یکی دیگر از نفراتی که درصف بوده مشاهداتش را این چنین توضیح می‌دهد: ”رفتم سبد کالا بگیرم دیدم خیلی شلوغه. داشتم برمی‌گشتم دیدم دعوا شد. اگه یکی بیاد از خارج کشور همین صحنه رو مشاهده کنه‌چی میگه؟ اینم یه توهینه دیگه به ملت ایران».
حرفهای این هموطنان گویای خیلی مسائل در حاکمیت رژیم آخوندی است که بعد از سی و چهارسال از انقلابی که رهبری آن را خمینی سرقت کرد و آخوندها همه کاره مملکت شدند و در حالی که می‌بایست به مردم زندگی بهتری می‌داد مردم را به روزگار سیاه نشاند که شایسته ایران و ایرانی نیست که مردم برای گرفتن چند تخم مرغ، دو بطری روغن در سوز و سرمای زمستان ساعتها درصف بایستند. زیرا همین مردم در آن سال با وجود سوز و سرمای زمستان به هدف رسیدن به آزادی و زندگی بهتر رژیم پهلوی را سرنگون کردند اما اکنون علاوه بر سوز و سرمای زمستان، سوز و سرمای فقری سیاه و گرسنگی‌یی شدید نیز بر آنان می‌وزد که ناچارند برای گرفتن سید کالایی درصف بایستند که سبد تحقیر و اهانت نامیده شد.
با توجه به آنچه در مورد صفها به آن اشاره شد این سؤال پیش می‌آید آیا فقط آنچه که به آن اشاره شد حقیقت ماجرای صفها است؟
طبعاً جواب منفی است زیرا پاسخ این سؤال به یک مسأله سیاسی و اساسی به همان ابتدای انقلاب ضدسلطنتی برمی‌گردد که خمینی رهبری انقلاب را غصب کرد و آخوندها انقلاب را از مردم ربودند و بازگشت و ارتجاع در همه پهنه‌های زندگی مردم ایران توسط خمینی و نظامش تحمیل شد. این بازگشت تنها در محو آزادیها، سرکوبی زنان، از بین بردن فرهنگ مردم ایران، خشک کردن دریاچه‌ها و رودخانه‌ها و نابودی حرث و نسل ایران نبود! مهمترین بازگشت، در بازگشت دادن زندگی مردم به قهقرای فقر، و یا فرو بردن آن به اعماق گرسنگی سیاه بود. فقر و گرسنگی، در عمق زندگی و پایین‌تر از شش پله زیر خط فقر. زیرا خط فقر نزدیک به سه میلیون تومان است و حقوق کارگر نزدیک به 500هزار تومان.
در مورد حداقل دستمزدها علیرضا خانی سردبیر روز نامه حکومتی اطلاعات «21دی92» نوشت: ”حداقل دستمزد ماهانه (یعنی نزدیک به 500هزارتومان) تعیین شده توسط دولت پیشین، امروز کفاف ۵ روز زندگی یک خانوار را نمی‌دهد ”.
یعنی اگر حقوق فعلی را ضرب در 6 بکنیم تازه می‌تواند پاسخ 30روز زندگی یک خانوار را بدهد.
به این ترتیب، مردمی که شش پله در زیر فقر به‌سر می‌برند، به ناچار برای به‌دست آوردن خوراک خود و فرزندانشان باید هر دری را بکوبند و درصف آش نذری نیز بایستند.
یک کارگزار رژیم در در وزارت کار و امور اجتماعی در 20بهمن اعتراف کرد قدرت خرید اقشار کم درآمد، 80 درصد کاهش یافته است. او گفت: در سال 92 شاهد افزایش 480‌درصدی هزینه سبد معیشتی خانوار نسبت به مزد بوده‌ایم.
روزنامه حکومتی اعتماد نیز 9 دی 92 نوشت: «مطالعه وزارت بهداشت در سال 91 از فاصله معناداری بین سبد مطلوب غذایی ایرانیان و سبک الگوی غذایی مردم حکایت دارد. … ، هر ایرانی به‌منظور تأمین حداقل 80 درصد نیاز به پنج ماده ریز مغذی کلیدی احتیاج دارد که باید برای این منظور 310 گرم نان، 95 گرم برنج، 20 گرم ماکارونی، 26 گرم حبوبات، 70 گرم سیب‌زمینی، 300 گرم سبزی، 280 گرم میوه، 38 گرم گوشت قرمز، 64 گرم گوشت سفید، 35 گرم تخم‌مرغ، 250 گرم لبنیات، 35 گرم روغن و 40 گرم قند و شکر در هر روز مصرف شود.
به گفته رئیس دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت: «وقتی برآورد سرانه مصرف را با سبد مطلوب غذایی مقایسه می‌کردیم نشان داد که مصرف سبزی‌ها و میوه‌ها و شیر و مواد لبنی و گوشت قرمز و سفید بسیار کمتر از مقدار توصیه شده است».
در اثر فقر شدید، طبقه متوسط مردم ایران از بین رفته و استادان دانشگاه و کارمندان ادارات و معلمان و فرهنگیان و دانشجویان متأهل هم برای تأمین معاش خود در چنین صفهایی می‌ایستند؟
یک مقایسه دیگر بر اساس نوشته حکومتی شهروند، می‌تواند سیمای سیاه فقر شدید ملت ایران را بهتر نشان بدهد.
 
با نگاه به جدول، حداقل مزد (کارگر) در ایران؛ ۱۷۴ دلار در ماه است.
مقایسه این حقوق با کشورهای دیگر به این شرح است:
حداقل مزد در اکوادور: ۳۴۰ دلار است. درونزوئلا۳۹۰ دلار، در ترکیه ۴۸۹ دلار، در آرژانتین ۵۳۳ دلار، در برزیل: ۷۲۴ دلار، در عربستان‌ سعودی: ۸6۰ دلار، در هلند 2205 دلار، در فرانسه 2261دلار، در ژاپن: 2800دلار، و در نیوزلند: 3036 دلار است. یعنی حقوق یک کارگر نیوزلندی هفده برابر حقوق کارگر ایرانیست! حال آن که، نیوزلند مثل کشور ما دارای غنی‌ترین ذخایر نفت نیست و آخوندها در این 35سال از نفت سرزمین ما بیش از 1500میلیارد دلار درآمد داشته‌اند.
در ورای صف مردم، صف دیگری از غارتگران است که هیچ‌گاه تعزیر یا اعدام نمی‌شوند. آخوندهایی که میلیاردها ثروت مردم ایران را می‌چاپند و صف اول این غارتگران شخص خامنه‌ای ا ست که تنها از درآمد نهاد غارتگری به‌نام ستاد اجرایی فرمان امام 95میلیارد دلار ثروت دارد. و پشت سر او دیگر سران و عوامل چپاولگر نظام قرار دارند.
نماد این چپاول و غارتگری عظیم را می‌توان در یک قصر180میلیارد تومانی در تهران دید.
قصر 180میلیارد تومانی متعلق به علی انصاری در محله امامزاده قاسم تهران است. علی انصاری از سران باند مؤتلفه، رئیس گروه سرمایه‌گذاری تات و چند مؤسسه غارتگر اقتصادی دیگر از جمله بازار مبل ایران نیز هست در این قصر نقاشیهای ایتالیایی به سبک دورهٴ ر‌نسانس و درختان نخلی با ارزش میلیونها تومان، و همه نوع تجمل را مشاهده می‌کنیم..
چهره‌های دیگر این صف، غارت فوق میلیاردی است. افرادی مثل بابک زنجانی را همه مردم می‌شناسند. تنها باید گفت که سرنخ اصلی همه دزدیها و غارتها در دست شخص ولی‌فقیه است که به هیچ قاعده و قانونی پایبند نیست و از هیچ قانون و به هیچ ارگانی حساب پس نمی‌دهد. هر کس با این رژیم و عامل اوست با دست باز هر چه می‌خواهد از ثروت مردم ایران غارت می‌کند. بنابراین وقتی که این غارتگران می‌خواهند برای سرپوش گذاشتن بر غارتهای خود و تسکین مردم، سبد کالا توزیع کنند نه تنها نمی‌توانند با این ترفندها مردم را راضی کنند؛ بلکه موجی از خشم و خروش و نفرت مردم نسبت به این رژیم برمی‌خیزد و بی‌دلیل نیست که هموطنی در مورد این سبد اهانت رژیم آخوندی به مردم می‌گوید: «والله این سبد کالا نیست. این درد و بلایی است که برای ما ایرانیها نازل شده. نباید بگی سبد کالا! گوش می‌کنی! این درد و بلاست. هفت تا شهره تو این هفت تا شهر دو تا مرکز خرید گذاشتند یعنی فکر کن سیصد چهارصد هزار توهفت تا شهر، صبح یارو میره می‌بینه 500نفر تو صفند. برمیگرده میاد فردا میره. یعنی هشتاد هزار تومن کالا ما باید هفتاد نود تومن ما فقط خرج کنیم چهارتا تخم مرغ گندیده بگیریم یه پنیر کپک زده با دو تا مرغ جهاد جمع کرده ده سال پیش دارن میدن به مردم».
واقعیت این است که این سبد کالا نه تنها تسکین دهندهٴ دردهای مردم نبود، بلکه هم‌چون نیشتر زهرآگین اهانت، به پیکر ملت وارد شد. و به همین خاطر امواج اعتراض و خروش در همه جای ایران برخاسته است. حقیقت این است که هزینهٴ تحمیل ولایت‌فقیه به ملت ایران، علاوه بر همهٴ جانهایی که از مردم ایران گرفته شد و سایر خساراتی که بر این مردم وارد شد، فقر و محرومیتی بی‌نظیر در تاریخ ایران بوده است، حقیقت این است که توان مالی همهٴ طبقات جامعه ایران به‌شدت کاهش یافته و هرم جامعه تنها دو قسمت دارد. چپاولگران اندک و بقیهٴ ملت محروم ایران.
اکنون پاسخ به این سؤال که «این صفها به کجا می‌انجامد؟» روشن می‌شود که بدون شک خشم فرو خفته مردم و این صفها به قیام و انقلابی که برای مردم، زندگی بهتر را تأمین کند منجر می‌شود. این صفها و اعتراضات بخشهای لشکری عظیم از ملت ایران است که با آتش خشم برخاسته از فقر و گرسنگی، به چپاولگری 35ساله حکومت آخوندی و به تمامیت این حکومت پایان خواهد داد.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/806b459a-ae96-450e-b887-3125308ace3b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات