از مهدی جمالی 21بهمن 92
انقلاب به هر کس فرصتی میدهد که خودش را تعریف و بارز کند. همین که ستم در جامعه حس میشود و جنبش به راه میافتد هر کسیخواه ناخواه «وضع» خود را یعنی خواست و تعریف وچیستی خود را روشن میکند. آیا در سوی دشمن هستی؟ یا در سوی مردم هستی؟ یا دربند و دام خود و خواستار خود هستی؟ … یا اهل حرکت و فدا و پذیرش سختیها هستی؟
هیچ فرد و نیرو و حزبی از این آزمون استثناء نمیشود. انقلاب مثل آفتابی همه چیز را، همه جای تاریک جامعه و حتی نهانیهای درون هر فرد را با روشن شدن «وضع» او روشن میکند.
در انقلاب بهمن همچنین شد. اما از آن جنبش باید بیشتر از هر انقلابی در تاریخ سپاسگزار بود. چون «وضع» و درونه و چیستی و تمام ادعاهای یک نیروی مدعی اسلام و انقلاب در تاریخ ایران را روشن کرد و به مردم ایران و جهان و تاریخ نشان داد. نشان داد که اینها کیستند و حقیقت وجود و ادعاهایشان چیست.
البته انقلاب از اول با کسی کینه نداشت. از اول پیشداوری نکرد. همه چیز را هم در اختیار خمینی و آخوندهای مدعی دین قرارداد. اعتماد تمام مردم را هم به او هدیه کرد. من خود در تظاهراتهای بزرگ آن دوران بودم که مردم با شور میگفتند: «خمینی عزیزم! بگو که خون (خودرا برایت) بریزم». من فرش سرخ شش میلیون مردم ایران را جلوی پای خمینی دیدم. از فرودگاه تا بهشت زهرا. بله! انقلاب و زمانه برای امتحان خمینی و آخوندهای این حکومت، همه چیز را فراهم کرد. تا «اگر در هزار احتمال، یک احتمال هست که در پیشانی این فرد و مدعیان دین همراه او، دین و ایمانی هست، عمل کند. انقلاب حتی انقلابیونش را هم در برابر این آخوند و همدستانش، ساکت کرد. آنها که خودشان پیشتاز انقلاب بودند از ابتدا برضد خمینی شورش بپا نکردند. اگرچه از مدتها پیش بر اثر بینش خود، پاسخ این آزمون تاریخ را میدانستند. اما از انقلاب و از تاریخ جلو نیفتادند و گذاشتند خمینی عمل خود را نشان بدهد، تا اگر در وجود او یکذره ایمان، احساس، وجدان، رحم و انسانیت و انصاف هست، آن را بارز کنند.
اکنون 34سال گذشته. آن آزمون به انجام رسیده. آن نیرو که با ادعای اسلام درجسم و روان میلیونها مردم ایران طی قرنها ریشه کرده بود، آزمون داد. و این شاید در تاریخ ایران اولین بار بود که این نیرو که سابقا اغلب همدست قدرت بود حالا در قدرت امتحان بدهد. آن آزمون در این سه دهه روشن کرد که تمام ادعاهای این مدعی پاک دروغ بوده است. تمام دجالیت و فریب و منفعت طلبی و انحصارطلبی و قدرت طلبی و فساد بوده است. این را هر کسی میتواند با نگاه به یک فهرست ببیند. فهرست خسارات این قافله به ایران وایرانی جلوی همه هست. خسارات هشت سال جنگ، بازگرداندن وحشیانهترین روشهای ارتجاعی سرکوب، مثل سنگسار و چشم درآوردن، گسستن رشته اعتماد ملی بین آحاد ملت. گریزاندن مردم از دین، سرقتها و اختلاسهای چندصدهزارمیلیاردی، خشک کردن دریاچهها و تالابها و رودخانههای ایران. نابودی جنگلها، قتلعام سی هزار زندانی محاکمه شده، تیرباران و قتل 120هزار مجاهد و مبارز. سرکوب تمامی دگراندیشان و حتی مسلمانان اهل سنت! و اهل حق و مسیحیان، برخی عناوین این ضربه به ایران است. تنها نگاهی به نابودی صنعت نفت ایران، که ملی کردن آن کار یک نهضت بزرگ با رهبری مصدق بود، و نگاهی چپاولی که از این صنعت کردهاند کافیست که بدانیم خمینی و آخوندها بسا بدتر ز هر قوم متجاوزی مثل مغول، به ایران ضربه زدند.
شاید آن فیلم سینمایی با نام احضار روح را دیده باشید که داستان روح خبیثی بود که در جان مادر یک خانواده حلول کرده بود، و در پایان فیلم آن روح خبیث را یافتند و آن زن با جان کندنی بسیار دردناک توانست آن را از تن خود بیرون کند.
داستان مردم ایران هم همین است. این سی و چهارسال دوران بیرون کردن یک ارتجاع خبیث از پیکره ایران و ایرانی بوده است. رود خونی از ملت ایران ریخته شد، و ویرانیها و فقر و درد و مصیبتی که بر ملت ایران تحمیل شده، بهای بیرون رفتن این موجود خبیث بوده؛ و اکنون در آخرین مرحله خروج آن هستیم. سخت بوده. بسیار دردناک بوده. اما این حرکت تاریخ و آزمون انقلاب است. انقلاب و تاریخ به ما میگوید آن آیندهٴ روشن و بیدجال و دیکتاتور در ایران، آیندهٴ آگاهی ملت ایران، آیندهٴ زندگی در آزادی، چیزیست که بعد از این آزمایش و پالایش به ایران خواهیم داد. البته انقلاب شروع این آزمایش بود. و باقی آزمایش را مردم و مقاومت ایران انجام دادند. این حضور شعلهٴ پایداری بود که حکومت آخوندی را محک زد. پس از آن انقلاب و از مقاومت کنندگان آن سپاسگزاری کنیم.
انقلاب به هر کس فرصتی میدهد که خودش را تعریف و بارز کند. همین که ستم در جامعه حس میشود و جنبش به راه میافتد هر کسیخواه ناخواه «وضع» خود را یعنی خواست و تعریف وچیستی خود را روشن میکند. آیا در سوی دشمن هستی؟ یا در سوی مردم هستی؟ یا دربند و دام خود و خواستار خود هستی؟ … یا اهل حرکت و فدا و پذیرش سختیها هستی؟
هیچ فرد و نیرو و حزبی از این آزمون استثناء نمیشود. انقلاب مثل آفتابی همه چیز را، همه جای تاریک جامعه و حتی نهانیهای درون هر فرد را با روشن شدن «وضع» او روشن میکند.
در انقلاب بهمن همچنین شد. اما از آن جنبش باید بیشتر از هر انقلابی در تاریخ سپاسگزار بود. چون «وضع» و درونه و چیستی و تمام ادعاهای یک نیروی مدعی اسلام و انقلاب در تاریخ ایران را روشن کرد و به مردم ایران و جهان و تاریخ نشان داد. نشان داد که اینها کیستند و حقیقت وجود و ادعاهایشان چیست.
البته انقلاب از اول با کسی کینه نداشت. از اول پیشداوری نکرد. همه چیز را هم در اختیار خمینی و آخوندهای مدعی دین قرارداد. اعتماد تمام مردم را هم به او هدیه کرد. من خود در تظاهراتهای بزرگ آن دوران بودم که مردم با شور میگفتند: «خمینی عزیزم! بگو که خون (خودرا برایت) بریزم». من فرش سرخ شش میلیون مردم ایران را جلوی پای خمینی دیدم. از فرودگاه تا بهشت زهرا. بله! انقلاب و زمانه برای امتحان خمینی و آخوندهای این حکومت، همه چیز را فراهم کرد. تا «اگر در هزار احتمال، یک احتمال هست که در پیشانی این فرد و مدعیان دین همراه او، دین و ایمانی هست، عمل کند. انقلاب حتی انقلابیونش را هم در برابر این آخوند و همدستانش، ساکت کرد. آنها که خودشان پیشتاز انقلاب بودند از ابتدا برضد خمینی شورش بپا نکردند. اگرچه از مدتها پیش بر اثر بینش خود، پاسخ این آزمون تاریخ را میدانستند. اما از انقلاب و از تاریخ جلو نیفتادند و گذاشتند خمینی عمل خود را نشان بدهد، تا اگر در وجود او یکذره ایمان، احساس، وجدان، رحم و انسانیت و انصاف هست، آن را بارز کنند.
اکنون 34سال گذشته. آن آزمون به انجام رسیده. آن نیرو که با ادعای اسلام درجسم و روان میلیونها مردم ایران طی قرنها ریشه کرده بود، آزمون داد. و این شاید در تاریخ ایران اولین بار بود که این نیرو که سابقا اغلب همدست قدرت بود حالا در قدرت امتحان بدهد. آن آزمون در این سه دهه روشن کرد که تمام ادعاهای این مدعی پاک دروغ بوده است. تمام دجالیت و فریب و منفعت طلبی و انحصارطلبی و قدرت طلبی و فساد بوده است. این را هر کسی میتواند با نگاه به یک فهرست ببیند. فهرست خسارات این قافله به ایران وایرانی جلوی همه هست. خسارات هشت سال جنگ، بازگرداندن وحشیانهترین روشهای ارتجاعی سرکوب، مثل سنگسار و چشم درآوردن، گسستن رشته اعتماد ملی بین آحاد ملت. گریزاندن مردم از دین، سرقتها و اختلاسهای چندصدهزارمیلیاردی، خشک کردن دریاچهها و تالابها و رودخانههای ایران. نابودی جنگلها، قتلعام سی هزار زندانی محاکمه شده، تیرباران و قتل 120هزار مجاهد و مبارز. سرکوب تمامی دگراندیشان و حتی مسلمانان اهل سنت! و اهل حق و مسیحیان، برخی عناوین این ضربه به ایران است. تنها نگاهی به نابودی صنعت نفت ایران، که ملی کردن آن کار یک نهضت بزرگ با رهبری مصدق بود، و نگاهی چپاولی که از این صنعت کردهاند کافیست که بدانیم خمینی و آخوندها بسا بدتر ز هر قوم متجاوزی مثل مغول، به ایران ضربه زدند.
شاید آن فیلم سینمایی با نام احضار روح را دیده باشید که داستان روح خبیثی بود که در جان مادر یک خانواده حلول کرده بود، و در پایان فیلم آن روح خبیث را یافتند و آن زن با جان کندنی بسیار دردناک توانست آن را از تن خود بیرون کند.
داستان مردم ایران هم همین است. این سی و چهارسال دوران بیرون کردن یک ارتجاع خبیث از پیکره ایران و ایرانی بوده است. رود خونی از ملت ایران ریخته شد، و ویرانیها و فقر و درد و مصیبتی که بر ملت ایران تحمیل شده، بهای بیرون رفتن این موجود خبیث بوده؛ و اکنون در آخرین مرحله خروج آن هستیم. سخت بوده. بسیار دردناک بوده. اما این حرکت تاریخ و آزمون انقلاب است. انقلاب و تاریخ به ما میگوید آن آیندهٴ روشن و بیدجال و دیکتاتور در ایران، آیندهٴ آگاهی ملت ایران، آیندهٴ زندگی در آزادی، چیزیست که بعد از این آزمایش و پالایش به ایران خواهیم داد. البته انقلاب شروع این آزمایش بود. و باقی آزمایش را مردم و مقاومت ایران انجام دادند. این حضور شعلهٴ پایداری بود که حکومت آخوندی را محک زد. پس از آن انقلاب و از مقاومت کنندگان آن سپاسگزاری کنیم.