«نظام جمهوری اسلامی که مسئولانش خود را نوکر ملت میدانید، این لطف را انجام دهید، این کشور را رها کنید یا با یک رفراندوم بیایید مشخص کنید و ببینید مردم ایران چقدر از داشتن نوکرانی چون شما بیزار هستند!»
این بخشی از وبلاگهای شهید ستار بهشتیست. شهیدی که یک سال پیش، بهخاطر نوشتن برای آزادی، برای ایران و برای احترام به حرمت کلمه انسان، به دست دژخیمان رژیم ولایتفقیه، بهشهادت رسید.
اما خون ستار، در بستر فضای انفجاری جامعه ایران، جوشید و نخفت و گریبان آخوندها را گرفت. ابتدا سران رژیم، اعتنایی به شکایتهای خانوادهٴ ستار شهید نکردند. مادر ستار در نامه سرگشادهیی که اخیراً منتشر شده میگوید: «خدای من شاهد است که با تمام توان دویدم و شیون کردم تا در میان مسئولان مدعی“ اسلام مداری ”، گوش شنوندهیی پیدا شود و ندای دادخواهی مادری داغدار را پاسخ گوید. مرا اجابت نکردند که هیچ... تلاشهای ما را برای برپایی یک دادگاه عادل، بیپاسخ گذاشتند». این در حالی بود که شکنجه و زجرکش کردن ستار، موضوعی آشکار بود. مادر ستار میگوید: «بازجوی فرزندم، در برابر دیدگان حاضرین... بمن گفت:“ ستار را زیر شکنجه کشته است ”». سپس این مادر داغدار، گوشهیی دیگر از جنایات رژیم را افشا کرد و نوشت: «ابوالفضل عابدینی و حسین رونقی ملکی (از زندانیان سیاسی) بارها اعلام آمادگی کردند که در دادگاه شهادت دهند که ستار را با تن و بدن پاره و کبود دیدهاند و آثار شکنجه بر بدن او نمایان بوده است. اما دریغ و درد که دادگاه، یکی از شاهدان را به اهواز تبعید و دیگری را در زندان اوین محبوس کردند!»
مادر شهید ستار بهشتی، با اشاره به پول هنگفتی که رژیم حاضر بوده بهعنوان حقالسکوت به او بدهد، مینویسد که یکی از سرکردگان نیروی انتظامی، به او رشوهای هفتصد میلیون تومانی پیشنهاد کرده، تا در مقابل، او اعلام کند که ستار در تصادف کشته شده است. اما مادر شهید، قاطعانه این پیشنهاد کثیف را رد کرده است.
رژیم قاتلان، پس از آن که همهٴ تیرهایش در تطمیع یا تهدید مادر ستار به سنگ خورد و پرونده ستار روی دستش مانده، به ترفند دیگری روی آورده و دستگاه قضاییة جنایت و کشتار رژیم، ابتدا اعلام کرد قتل ستار، «شبه عمد» بوده و برای آن باید روند جدیدی آغاز گردد. اما مادر ستار در واکنش به این ترفند گفت: «من دادگاه ”صالح و عادلی“ در جمهوری اسلامی نیافتم که داد خود را به آن ببرم... در نهایت عزت و افتخار از طرح شکایت مجدد خودداری میکنم و اعلام میدارم ”قتل ستار بهشتی بر اساس گزارش پزشکی قانونی و اقرار صریح متهم نزد اینجانب، قتل عمد بوده».
حال دستگاه قضاییه دیکتاتوری خونآشام ولایتفقیه، به ترفند دجالگرانهٴ دیگری روی آورده و با رسوایی تمام اعلام کرده: «با توجه به اینکه پدر ستار بهشتی بهعنوان یکی از اولیای دم... در وضعیت روحی و روانی نامناسبی بهسر میبرده... دادستان از جانب وی در مورد پیگیری پرونده مرگ ستار بهشتی تصمیمگیری خواهد کرد؛ به همین دلیل وکالت گیتی پورفاضل - وکیل خانواده ستار بهشتی - در مورد پدر مرحوم، بلااثر اعلام شده است!» (تابناک، 7بهمن)
در مورد این همه رسوایی و فضیحت که خون پاک کارگر قهرمان ستار بهشتی و ایستادگی دلاورانهٴ مادر او گریبانگیر دیکتاتوری آخوندی کرده، گویاتر از سخن ستار شهید نیافتیم که در یکی از وبلاگهایش، شجاعانه خطاب به ولیفقیه خونخوار مینویسد: «ای از خدا بیخبر، ای از خدا بریده و به شیطان دلبسته، این چه اجراءدینی است که به اسم خدا و دین خدا بندگانش را بهطور مستقیم وغیر مستقیم به نابودی و نیستی میکشانید؟».
این بخشی از وبلاگهای شهید ستار بهشتیست. شهیدی که یک سال پیش، بهخاطر نوشتن برای آزادی، برای ایران و برای احترام به حرمت کلمه انسان، به دست دژخیمان رژیم ولایتفقیه، بهشهادت رسید.
اما خون ستار، در بستر فضای انفجاری جامعه ایران، جوشید و نخفت و گریبان آخوندها را گرفت. ابتدا سران رژیم، اعتنایی به شکایتهای خانوادهٴ ستار شهید نکردند. مادر ستار در نامه سرگشادهیی که اخیراً منتشر شده میگوید: «خدای من شاهد است که با تمام توان دویدم و شیون کردم تا در میان مسئولان مدعی“ اسلام مداری ”، گوش شنوندهیی پیدا شود و ندای دادخواهی مادری داغدار را پاسخ گوید. مرا اجابت نکردند که هیچ... تلاشهای ما را برای برپایی یک دادگاه عادل، بیپاسخ گذاشتند». این در حالی بود که شکنجه و زجرکش کردن ستار، موضوعی آشکار بود. مادر ستار میگوید: «بازجوی فرزندم، در برابر دیدگان حاضرین... بمن گفت:“ ستار را زیر شکنجه کشته است ”». سپس این مادر داغدار، گوشهیی دیگر از جنایات رژیم را افشا کرد و نوشت: «ابوالفضل عابدینی و حسین رونقی ملکی (از زندانیان سیاسی) بارها اعلام آمادگی کردند که در دادگاه شهادت دهند که ستار را با تن و بدن پاره و کبود دیدهاند و آثار شکنجه بر بدن او نمایان بوده است. اما دریغ و درد که دادگاه، یکی از شاهدان را به اهواز تبعید و دیگری را در زندان اوین محبوس کردند!»
مادر شهید ستار بهشتی، با اشاره به پول هنگفتی که رژیم حاضر بوده بهعنوان حقالسکوت به او بدهد، مینویسد که یکی از سرکردگان نیروی انتظامی، به او رشوهای هفتصد میلیون تومانی پیشنهاد کرده، تا در مقابل، او اعلام کند که ستار در تصادف کشته شده است. اما مادر شهید، قاطعانه این پیشنهاد کثیف را رد کرده است.
رژیم قاتلان، پس از آن که همهٴ تیرهایش در تطمیع یا تهدید مادر ستار به سنگ خورد و پرونده ستار روی دستش مانده، به ترفند دیگری روی آورده و دستگاه قضاییة جنایت و کشتار رژیم، ابتدا اعلام کرد قتل ستار، «شبه عمد» بوده و برای آن باید روند جدیدی آغاز گردد. اما مادر ستار در واکنش به این ترفند گفت: «من دادگاه ”صالح و عادلی“ در جمهوری اسلامی نیافتم که داد خود را به آن ببرم... در نهایت عزت و افتخار از طرح شکایت مجدد خودداری میکنم و اعلام میدارم ”قتل ستار بهشتی بر اساس گزارش پزشکی قانونی و اقرار صریح متهم نزد اینجانب، قتل عمد بوده».
حال دستگاه قضاییه دیکتاتوری خونآشام ولایتفقیه، به ترفند دجالگرانهٴ دیگری روی آورده و با رسوایی تمام اعلام کرده: «با توجه به اینکه پدر ستار بهشتی بهعنوان یکی از اولیای دم... در وضعیت روحی و روانی نامناسبی بهسر میبرده... دادستان از جانب وی در مورد پیگیری پرونده مرگ ستار بهشتی تصمیمگیری خواهد کرد؛ به همین دلیل وکالت گیتی پورفاضل - وکیل خانواده ستار بهشتی - در مورد پدر مرحوم، بلااثر اعلام شده است!» (تابناک، 7بهمن)
در مورد این همه رسوایی و فضیحت که خون پاک کارگر قهرمان ستار بهشتی و ایستادگی دلاورانهٴ مادر او گریبانگیر دیکتاتوری آخوندی کرده، گویاتر از سخن ستار شهید نیافتیم که در یکی از وبلاگهایش، شجاعانه خطاب به ولیفقیه خونخوار مینویسد: «ای از خدا بیخبر، ای از خدا بریده و به شیطان دلبسته، این چه اجراءدینی است که به اسم خدا و دین خدا بندگانش را بهطور مستقیم وغیر مستقیم به نابودی و نیستی میکشانید؟».