اگر شعر از ریشهٴ شعور و ادراک و احساس است، و اگر شاعر کارش این است که به آنچه تا کنون دیده نگاهی تازه بیندازد، شاید بتوان گفت که اصلیترین ویژگی شعر، فکر و درک عمیقی و تازه است. فکری و درکی که باید آن را یکی از ارکان مهم شعر دانست. چیزی همپای تصویر و شاید ضرورتر از آن. این ادراک عمیق، خود نوعی زیبایی به شعر میدهد متفاوت با آن زیبایی که از تصویرها و تشبیهها و تخیلها ناشی میشود. زیبایی فکر!. زیبایی درک!. پس از این است که میتوان گفت یکی از شیرینترین چیزهای زندگی برای انسان، و زندگی انسانی، ادراک و فهم نو و تازه است. ادراکی که به وجود انسان، و به حضور او معنایی تازه میدهد، و برای رابطه او با جهان شکل و رفتاری تازه ایجاد میکند. فهم یک چیز نو. کشف یک چیز عمیقتر از زندگی و از جهان و انسانی که تا کنون میشناختیم. این درک نو به آن که فکر میکند و برای آن که شعر میگوید و میاندیشد و میسراید، شیرینترین لحظات را میآورد. از آن سوی دیگر نیز، میتوان گفت تاریکترین و تلخترین لحظات زندگی یک شاعر، وقتی است که همه چیز برایش در سطح آنچه ادراک شده باقی بماند.
در زیر دو نمونه از اینگونه شعرها را میخوانید:
در زیر دو نمونه از اینگونه شعرها را میخوانید:
«تعریفی که تازه نبود»
تعریفی تازه یافتم
که تعریفی تازه نبود
ادراکی تازه برای من بیادراک بود
که: انسان، آن است که علیه زنجیر
میجنگد.
تعریفی تازه یافتم
که تعریفی تازه نبود
ادراکی تازه برای من بیادراک بود
که: انسان، آن است که علیه زنجیر
میجنگد.
این حقیقتی سیّال بود
که بر سطح جهان میلغزید
چون رودخانهای شاد
پر از حبابهای شیطان و شرور
بینیاز
از اینکه فهمیده شود
و سروده شود
در شعر شاعری!
که بر سطح جهان میلغزید
چون رودخانهای شاد
پر از حبابهای شیطان و شرور
بینیاز
از اینکه فهمیده شود
و سروده شود
در شعر شاعری!
اکنون به راستی
به خرگوشی میمانم
ـ نه با معصومیت تمام اوـ
مبهوت خروش رودخانهٴ شادان
که شیرینی ادراک
مستم کرده است.
اینگونه بود که
مردگان را مرده میپنداشتم
ـ خاک شدگانیکه از دست زمین رفتهاند ـ
و از هیمنهٴ جلادان بر این زمین
به درد میآمدم
اما برای جنگیدن با زنجیر
شعفی در من نمیجوشید
این
مردگان را مرده میپنداشتم
ـ خاک شدگانیکه از دست زمین رفتهاند ـ
و از هیمنهٴ جلادان بر این زمین
به درد میآمدم
اما برای جنگیدن با زنجیر
شعفی در من نمیجوشید
این
تعریفی تازه نبود!
***
***
«هنر خدا»
هر روز یک ادراک،
مرا بس است
تا به نیکی در آن اندیشه کنم
و ادراک امروز من
فهم زیبایی بود با معیاری تازه
که میگوید:
کفری ست
تماشای زیبایی را، گناه شمردن
نگاه کن!
تقدیس کن!
تقدیر کن!
زیباشو!
که زیبا آفریدن،
هنر خداست.
اما زیبایی را تعریفی تازه کن
آنچه خدا آفرید، زیباست
آنچه را انسان به سرکشی، پدیدآورد
از خدا مدان!
هر روز یک ادراک،
مرا بس است
تا به نیکی در آن اندیشه کنم
و ادراک امروز من
فهم زیبایی بود با معیاری تازه
که میگوید:
کفری ست
تماشای زیبایی را، گناه شمردن
نگاه کن!
تقدیس کن!
تقدیر کن!
زیباشو!
که زیبا آفریدن،
هنر خداست.
اما زیبایی را تعریفی تازه کن
آنچه خدا آفرید، زیباست
آنچه را انسان به سرکشی، پدیدآورد
از خدا مدان!