30دی سالروز تحقق شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» در سال1357 است. این شعار که بهصورت یکی از شعارهای اصلی تظاهرات و قیامهای مردمی در زمان شاه درآمده بود، در چنین روزی با آزادی آخرین زندانیان سیاسی در رژیم شاه بهنتیجه نهایی رسید و پیروز شد که نقطه اوج آن آزادی مسعود رجوی برجستهترین زندانی سیاسی در دیکتاتوری شاه بود.
در آن دیماه خاطرهانگیز در سال 1357، پس از در هم شکستن طلسم اختناق و اوجگیری قیامها در سراسر ایران، دیکتاتوری سلطنتی تحت فشار مردم و همچنین فشارهای بینالمللی برای آزاد کردن زندانیان سیاسی. سرانجام در شبانگاه 30 دی مجبور به آزاد کردن آخرین گروه زندانیان سیاسی شد. بله! آن شب، سه هفته پیش از سرنگونی رژیم شاه، آخرین گروه زندانیان سیاسی که پیشتر از اوین به زندان قصر منتقل شده بودند، تحت فشارهای مردمی که روزهای متمادی در مقابل زندان قصر تهران خواهان آزادی آنها بودند از سلولها و دخمههای سیاهچالهای دیکتاتوری آزاد شدند. چهار روز قبل یعنی در 26 دیماه شاه از کشور گریخته بود و دیگر مانعی برای آزادی آنها وجود نداشت. به این ترتیب مسعود رجوی، اشرف زنان مجاهد و سردار شهید آزادی موسی خیابانی در شمار آخرین نفراتی بودند که از زندان آزاد شدند. شاه بعداً در خاطراتش نوشت که بزرگترین اشتباهش آزاد کردن تروریستها از زندان بوده است. بیم آن میرفت که زندانیان نگهداری شده که رژیم شاه تا آخرین دقایق از آزاد کردن آنها سر باز میزد، در یک صحنهسازی توسط ساواک شاه به قبل رسانده شوند. از این پیشتر شماری از زندانیان توسط بازجویان اوین بهوسیله سیانور بهشهادت رسانده شده بودند. قبل از آن هم در 30فروردین 1354 بیژن جزنی و شش تن از یارانش همراه با مجاهدان خلق کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل با محمل ساختگی فرار در تپههای اوین به رگبار بسته شدند و بهشهادت رسیدند. اما در شبانگاه 30 دیماه 1357ساعتی قبل از آزادی مسعود اشرف و موسی و مجاهدان همراهشان و نیز آخرین گروه از زندانیان چریکهای فدایی، مردم تهران و جمعیتهای دیگری که از شهرستانهای مختلف آمده بودند، پیرامون زندان قصر تجمع کرده و آزادی فوری و بلادرنگ زندانیان را خواستار شدند. همزمان خانوادههای مجاهدین و چریکهای فدایی و گروههای دیگری از مردم از یک هفته پیش در کاخ دادگستری در مرکز تهران بهطور شبانه روزی تحصن نموده و آزادی آخرین گروه زندانیان را طلب میکردند. از سوی دیگر طبق ضوابط حکومت نظامی از ساعت 9 شب به بعد تردد ممنوع اعلام شده بود. به هر جنبندهای شلیک میشد از اینرو بلندگوها به مردمی که در اطراف زندان قصر جمع شده بودند، پیاپی اخطار میدادند و با شلیک تیرهای هوایی از مردم خواسته میشد که متفرق شوند. اما تهدیدها اثر نکرد و مردم و جوانان خشمگین با مشتهای گره کرده از قصد خود برای درهم کوبیدن در و دیوار زندان و آزاد کردن زندانیان سخن گفتند و سرانجام زندانبانان و تصمیمگیرندگان آن روزی رژیم را وادار به عقبنشینی نمودند. بنا بر گزارشات شهود عینی تقریباً دو ساعت قبل از خاتمه مهلت حکومت نظامی تیمساران و رؤسای زندان شاه به درب بندی که مسعود رجوی در آن زندانی بود آمدند و او را شتابان به خود بردند. که نگرانی زیادی در بین هم بندانش بر انگیخت، متعاقباً معلوم شد که مأموران مسعود را به پشتبام زندان قصر میبردند دقایقی بعد جمعیت با دیدن او در پشتبام و اطمینان از سلامتش سراز پا نمیشناختند و گلباران او توسط مجاهدان و جوانان تهران که از دیوارهای زندان بالا میآمدند دقایق متوالی ادامه پیدا کرد. در این هنگام یکی از بازاریان منصوب به جبهه ملی آنزمان که با دولت بختیار در ارتباط بود و در پشتبام مسعود رجوی را همراهی میکرد، با بلندگو خبر عفو آخرین گروه از زندانیان را اعلام کرد تا جمعیت ساکت شوند. مسعود بلادرنگ بلندگو را از دست گوینده گرفت و با درود به خلق قهرمان ایران گفت:
”عفوی در کار نیست این جا کسی جرمی مرتکب نشده است که عفو و بخشش بطلبد. وانگهی همه به چشم میبینند که این مردم ایران هستند که زنجیرها و زندانها را در هم میشکنند. علاوه بر این اگر کسی در این میان باید عفو بخشودگی بدهد این ما هستیم“.
سپس رؤسای زندان گفتند:
که اگر مردم با توجه به اینکه چیزی به خاتمه مهلت حکومت نظامی باقی نمانده است متفرق شوند و راه باز کنند آخرین گروه زندانیان آزاد خواهند شد. مردم فریاد زدند که تا خروج آخرین نفر از جای خود تکان نخواهند خورد و در همانجا باقی میمانند.
پس از مدتی درهای زندان قصر گشوده شد اشرف و مسعود رجوی و موسی خیابانی و شماری دیگر از مجاهدان و فدائیان به خارج از زندان قدم گذاشتند و مستقیماً به محل تحصن به کاخ دادگستری رفتند. صبح روز بعد اول بهمن 1357 گروههای مختلف مردم تهران در خانه رضائیهای شهید در خیابان ملک در حوالی میدان رضائیها به دیدار زندانیان آزاده شده شتافتند پدر طالقانی و مهندس بازرگان در روزهای بعد در همانجا با مجاهدین دیدار کردند.
روزنامه کیهان در گزارش استقبال مردم تهران از آخرین گروه زندانیان آزاد شده نوشت:
محوطه زندان تا پاسی از شب گذشته یکپارچه شور و هیجان بود خویشان و بستگان دوستان و آشنایان و رفقا که همهٴ روز تا پاسی از شب را بیتابانه انتظار کشیده بودند با شعار درود بر فدایی سلام بر مجاهد برای 125نفر از فرزندان پاک نهاد ملت آغوش گشودند و این در حالی بود که عده کثیری از خانواده زندانیان سیاسی در کانون وکلا هنوز به تحصن خود ادامه میدادند و منتظر عزیزانشان بودند. کیهان به اشاره به خوانده شدن اسامی زندانیان آزاد شده از بلندگوی زندان افزود:
”با خوانده شدن هر اسم اجتماع هزار نفری مردم درود میفرستادند و غریو شادی بود که برمیخواست پس از آن برای اینکه مردم از آزادی زندانیان سیاسی اطمینان حاصل کنند یکی از زندانیان مستقیماً از پشت میکروفون با آنها صحبت کرد. مسعود رجوی در حالی که با احساسات پرشور مردم روبهرو گشته بود گفت: «آیا هیچ واژهای هست که بشود با به زبان آوردنش از شما مردم تشکر کرد؟ بهراستی که ما همهٴ این آزادی را مدیون شما هستیم نه شخص دیگری و گروهی خاص».
در آن دیماه خاطرهانگیز در سال 1357، پس از در هم شکستن طلسم اختناق و اوجگیری قیامها در سراسر ایران، دیکتاتوری سلطنتی تحت فشار مردم و همچنین فشارهای بینالمللی برای آزاد کردن زندانیان سیاسی. سرانجام در شبانگاه 30 دی مجبور به آزاد کردن آخرین گروه زندانیان سیاسی شد. بله! آن شب، سه هفته پیش از سرنگونی رژیم شاه، آخرین گروه زندانیان سیاسی که پیشتر از اوین به زندان قصر منتقل شده بودند، تحت فشارهای مردمی که روزهای متمادی در مقابل زندان قصر تهران خواهان آزادی آنها بودند از سلولها و دخمههای سیاهچالهای دیکتاتوری آزاد شدند. چهار روز قبل یعنی در 26 دیماه شاه از کشور گریخته بود و دیگر مانعی برای آزادی آنها وجود نداشت. به این ترتیب مسعود رجوی، اشرف زنان مجاهد و سردار شهید آزادی موسی خیابانی در شمار آخرین نفراتی بودند که از زندان آزاد شدند. شاه بعداً در خاطراتش نوشت که بزرگترین اشتباهش آزاد کردن تروریستها از زندان بوده است. بیم آن میرفت که زندانیان نگهداری شده که رژیم شاه تا آخرین دقایق از آزاد کردن آنها سر باز میزد، در یک صحنهسازی توسط ساواک شاه به قبل رسانده شوند. از این پیشتر شماری از زندانیان توسط بازجویان اوین بهوسیله سیانور بهشهادت رسانده شده بودند. قبل از آن هم در 30فروردین 1354 بیژن جزنی و شش تن از یارانش همراه با مجاهدان خلق کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل با محمل ساختگی فرار در تپههای اوین به رگبار بسته شدند و بهشهادت رسیدند. اما در شبانگاه 30 دیماه 1357ساعتی قبل از آزادی مسعود اشرف و موسی و مجاهدان همراهشان و نیز آخرین گروه از زندانیان چریکهای فدایی، مردم تهران و جمعیتهای دیگری که از شهرستانهای مختلف آمده بودند، پیرامون زندان قصر تجمع کرده و آزادی فوری و بلادرنگ زندانیان را خواستار شدند. همزمان خانوادههای مجاهدین و چریکهای فدایی و گروههای دیگری از مردم از یک هفته پیش در کاخ دادگستری در مرکز تهران بهطور شبانه روزی تحصن نموده و آزادی آخرین گروه زندانیان را طلب میکردند. از سوی دیگر طبق ضوابط حکومت نظامی از ساعت 9 شب به بعد تردد ممنوع اعلام شده بود. به هر جنبندهای شلیک میشد از اینرو بلندگوها به مردمی که در اطراف زندان قصر جمع شده بودند، پیاپی اخطار میدادند و با شلیک تیرهای هوایی از مردم خواسته میشد که متفرق شوند. اما تهدیدها اثر نکرد و مردم و جوانان خشمگین با مشتهای گره کرده از قصد خود برای درهم کوبیدن در و دیوار زندان و آزاد کردن زندانیان سخن گفتند و سرانجام زندانبانان و تصمیمگیرندگان آن روزی رژیم را وادار به عقبنشینی نمودند. بنا بر گزارشات شهود عینی تقریباً دو ساعت قبل از خاتمه مهلت حکومت نظامی تیمساران و رؤسای زندان شاه به درب بندی که مسعود رجوی در آن زندانی بود آمدند و او را شتابان به خود بردند. که نگرانی زیادی در بین هم بندانش بر انگیخت، متعاقباً معلوم شد که مأموران مسعود را به پشتبام زندان قصر میبردند دقایقی بعد جمعیت با دیدن او در پشتبام و اطمینان از سلامتش سراز پا نمیشناختند و گلباران او توسط مجاهدان و جوانان تهران که از دیوارهای زندان بالا میآمدند دقایق متوالی ادامه پیدا کرد. در این هنگام یکی از بازاریان منصوب به جبهه ملی آنزمان که با دولت بختیار در ارتباط بود و در پشتبام مسعود رجوی را همراهی میکرد، با بلندگو خبر عفو آخرین گروه از زندانیان را اعلام کرد تا جمعیت ساکت شوند. مسعود بلادرنگ بلندگو را از دست گوینده گرفت و با درود به خلق قهرمان ایران گفت:
”عفوی در کار نیست این جا کسی جرمی مرتکب نشده است که عفو و بخشش بطلبد. وانگهی همه به چشم میبینند که این مردم ایران هستند که زنجیرها و زندانها را در هم میشکنند. علاوه بر این اگر کسی در این میان باید عفو بخشودگی بدهد این ما هستیم“.
سپس رؤسای زندان گفتند:
که اگر مردم با توجه به اینکه چیزی به خاتمه مهلت حکومت نظامی باقی نمانده است متفرق شوند و راه باز کنند آخرین گروه زندانیان آزاد خواهند شد. مردم فریاد زدند که تا خروج آخرین نفر از جای خود تکان نخواهند خورد و در همانجا باقی میمانند.
پس از مدتی درهای زندان قصر گشوده شد اشرف و مسعود رجوی و موسی خیابانی و شماری دیگر از مجاهدان و فدائیان به خارج از زندان قدم گذاشتند و مستقیماً به محل تحصن به کاخ دادگستری رفتند. صبح روز بعد اول بهمن 1357 گروههای مختلف مردم تهران در خانه رضائیهای شهید در خیابان ملک در حوالی میدان رضائیها به دیدار زندانیان آزاده شده شتافتند پدر طالقانی و مهندس بازرگان در روزهای بعد در همانجا با مجاهدین دیدار کردند.
روزنامه کیهان در گزارش استقبال مردم تهران از آخرین گروه زندانیان آزاد شده نوشت:
محوطه زندان تا پاسی از شب گذشته یکپارچه شور و هیجان بود خویشان و بستگان دوستان و آشنایان و رفقا که همهٴ روز تا پاسی از شب را بیتابانه انتظار کشیده بودند با شعار درود بر فدایی سلام بر مجاهد برای 125نفر از فرزندان پاک نهاد ملت آغوش گشودند و این در حالی بود که عده کثیری از خانواده زندانیان سیاسی در کانون وکلا هنوز به تحصن خود ادامه میدادند و منتظر عزیزانشان بودند. کیهان به اشاره به خوانده شدن اسامی زندانیان آزاد شده از بلندگوی زندان افزود:
”با خوانده شدن هر اسم اجتماع هزار نفری مردم درود میفرستادند و غریو شادی بود که برمیخواست پس از آن برای اینکه مردم از آزادی زندانیان سیاسی اطمینان حاصل کنند یکی از زندانیان مستقیماً از پشت میکروفون با آنها صحبت کرد. مسعود رجوی در حالی که با احساسات پرشور مردم روبهرو گشته بود گفت: «آیا هیچ واژهای هست که بشود با به زبان آوردنش از شما مردم تشکر کرد؟ بهراستی که ما همهٴ این آزادی را مدیون شما هستیم نه شخص دیگری و گروهی خاص».