چشمانداز انفجار اجتماعی هر دو باند رژیم را چارهجویی واداشته است. اما راه چاره باند رفسنجانی- روحانی با راهحل باند خامنهای، تفاوتی جدی دارد.
باند رفسنجانی- روحانی، راه چاره را در تعبیة «سوپاپ اطمینان» میداند. یعنی از شدت فشار و سرکوب قدری بکاهند، تا خشم و نفرت مردم از رژیم مقداری فروکش کند؛ و خطر انفجار اجتماعی منتفی شود.
اما، باند خامنهای راهحل مهار جامعه را، در افزایش باز هم بیشتر فشار و سرکوب و مشخصاً در اعدام روزمره میداند.
این دو تاکتیک، اکنون یکی از موضوعات جنگ قدرت در حاکمیت آخوندیست. یکی از پهنههای جنگ بر سر این موضوع، بحث سانسور رسانهایست. در همین رابطه، رفسنجانی در انجمنی موسوم به «دفاع از آزادی مطبوعات»، باند خامنهای را هدف قرار داد و در حالی که سنگ آزادی و آگاهی را به سینه میزد، گفت: «تلاش برای بیخبر گذاشتن مردم، بیهوده است... هیچ سدی نمیتواند در دنیا جلوی آگاهی مردم را بگیرد... با زور و فشار نمیتوانیم عقل کسی را هدایت کنیم... هیچکس با زور، مؤمن نمیشود... کسانی که از بیان حقایق میترسند از سانسور در رسانه استفاده میکنند»...
روزنامه رسالت که بازتاب دهندهٴ نظرات باند ولیفقیه است، بیدرنگ به این حرفهای رفسنجانی واکنش نشان داد و در سرمقاله خود
به پوسیدگی رژیم اشاره کرده و ریزش نیروهای رژیم را، نتیجه قهری این قبیل شل دادنها دانسته و مینویسد: «یک دهه پیش جماعتی رو سیاه در همین مطبوعات کشور قلم میزدند، اما همه آنها رفتند در رادیو آمریکا، بیبیسی، رادیو زمانه و رسانههای اروپایی و آمریکایی استخدام شدند… چه خوب بود آیتالله رفسنجانی موضع خود را در برابر این جماعت رو سیاه مشخص میکردند که بالاخره ”با آنها“ هستند یا ”بر آنها“ ؟» رسالت آنگاه رفسنجانی را هم کنار این جماعت که اکنون مشابه هم حرف میزنند گذاشته و میافزاید: «چون همین اشرار مطبوعاتی بودند که نظام را به ”سانسور“ و تلاش برای بیخبر گذاشتن مردم متهم میکردند. آنها بودند که به کفر، الحاد و نفاق خود اعتراف داشتند و با اعتراض به نظام میگفتند ”شما نمیتوانید با زور کسی را مؤمن کنید“ ».
رسالت در ادامه، خط «سوپاپ اطمینان» رفسنجانی را عامل باز شدن شکاف در رژیم و فوران خیزش و قیام مردم دانسته و مینویسد: «آنها بیپروا میگفتند ما قانون مطبوعات را قبول نداریم. بعد رفتند دنبال اهانت به مقدسات مردم و تهمت زدن به نظام و مسئولان و برپایی فتنه سال 78 و 88 و شد آنچه نباید میشد!» رسالت سپس بهطور صریحتری به تناقض ماهوی آزادی با دیکتاتوری ولایتفقیه و اینکه وجود یکی نفی دیگری است اشاره کرده و مینویسد: «وقتی برخی از اعضای انجمن در نشست (با رفسنجانی) گفتند میخواهند برای تعمیق آزادی قلم در جامعه تلاش کنند، از آنها نپرسیدند این آزادی قلم را چگونه میخواهند در جامعه تعمیق کنند؟ این تعمیق یکبار در آشوب 18تیر 78 و یک بار هم در فتنه سال 88 صورت گرفت».
حرف رسالت به زبان ساده، این است که آزموده را آزمودن خطاست، یک بار همین سوپاپ اطمینان را زمان خاتمی آزمودیم، قیام 78 از آن بیرون زد، یک بار دیگر ولیفقیه ناپرهیزی کرد و هوای مناظره بازی به سرش زد، قیام 88 از آن فوران کرد، آیا بس نیست؟!
اما راستی راه چارهٴ کدام یک واقعی است؟ واقعیت این است که هیچ کدام! برای رژیمی که عمر تاریخیاش بهسر آمده، راه هر دو باند، به یک مقصد میانجامد. تاکتیک سوپاپ اطمینان و ایجاد کوچکترین شکاف در جامعهای در حال انفجار که مردم از ستم و چپاول آخوندهای حاکم، جانشان به لب رسیده، مساوی است با خیزش و قیام و جارو شدن رژیم.
اگر هم باند خامنهای، کماکان بر پیشبرد خط سرکوب مطلق اصرار بورزد، باز جامعه بر اثر شدت فشار منفجر شده و باز هم رژیم ولایتفقیه جارو خواهد شد.
آری، «سرکوب مطلق» یا «سوپاپ اطمینان» دو راه مختلف است اما با یک نتیجه و مقصد واحد! «خیزش، قیام و انفجار جامعه ایران!».
باند رفسنجانی- روحانی، راه چاره را در تعبیة «سوپاپ اطمینان» میداند. یعنی از شدت فشار و سرکوب قدری بکاهند، تا خشم و نفرت مردم از رژیم مقداری فروکش کند؛ و خطر انفجار اجتماعی منتفی شود.
اما، باند خامنهای راهحل مهار جامعه را، در افزایش باز هم بیشتر فشار و سرکوب و مشخصاً در اعدام روزمره میداند.
این دو تاکتیک، اکنون یکی از موضوعات جنگ قدرت در حاکمیت آخوندیست. یکی از پهنههای جنگ بر سر این موضوع، بحث سانسور رسانهایست. در همین رابطه، رفسنجانی در انجمنی موسوم به «دفاع از آزادی مطبوعات»، باند خامنهای را هدف قرار داد و در حالی که سنگ آزادی و آگاهی را به سینه میزد، گفت: «تلاش برای بیخبر گذاشتن مردم، بیهوده است... هیچ سدی نمیتواند در دنیا جلوی آگاهی مردم را بگیرد... با زور و فشار نمیتوانیم عقل کسی را هدایت کنیم... هیچکس با زور، مؤمن نمیشود... کسانی که از بیان حقایق میترسند از سانسور در رسانه استفاده میکنند»...
روزنامه رسالت که بازتاب دهندهٴ نظرات باند ولیفقیه است، بیدرنگ به این حرفهای رفسنجانی واکنش نشان داد و در سرمقاله خود
به پوسیدگی رژیم اشاره کرده و ریزش نیروهای رژیم را، نتیجه قهری این قبیل شل دادنها دانسته و مینویسد: «یک دهه پیش جماعتی رو سیاه در همین مطبوعات کشور قلم میزدند، اما همه آنها رفتند در رادیو آمریکا، بیبیسی، رادیو زمانه و رسانههای اروپایی و آمریکایی استخدام شدند… چه خوب بود آیتالله رفسنجانی موضع خود را در برابر این جماعت رو سیاه مشخص میکردند که بالاخره ”با آنها“ هستند یا ”بر آنها“ ؟» رسالت آنگاه رفسنجانی را هم کنار این جماعت که اکنون مشابه هم حرف میزنند گذاشته و میافزاید: «چون همین اشرار مطبوعاتی بودند که نظام را به ”سانسور“ و تلاش برای بیخبر گذاشتن مردم متهم میکردند. آنها بودند که به کفر، الحاد و نفاق خود اعتراف داشتند و با اعتراض به نظام میگفتند ”شما نمیتوانید با زور کسی را مؤمن کنید“ ».
رسالت در ادامه، خط «سوپاپ اطمینان» رفسنجانی را عامل باز شدن شکاف در رژیم و فوران خیزش و قیام مردم دانسته و مینویسد: «آنها بیپروا میگفتند ما قانون مطبوعات را قبول نداریم. بعد رفتند دنبال اهانت به مقدسات مردم و تهمت زدن به نظام و مسئولان و برپایی فتنه سال 78 و 88 و شد آنچه نباید میشد!» رسالت سپس بهطور صریحتری به تناقض ماهوی آزادی با دیکتاتوری ولایتفقیه و اینکه وجود یکی نفی دیگری است اشاره کرده و مینویسد: «وقتی برخی از اعضای انجمن در نشست (با رفسنجانی) گفتند میخواهند برای تعمیق آزادی قلم در جامعه تلاش کنند، از آنها نپرسیدند این آزادی قلم را چگونه میخواهند در جامعه تعمیق کنند؟ این تعمیق یکبار در آشوب 18تیر 78 و یک بار هم در فتنه سال 88 صورت گرفت».
حرف رسالت به زبان ساده، این است که آزموده را آزمودن خطاست، یک بار همین سوپاپ اطمینان را زمان خاتمی آزمودیم، قیام 78 از آن بیرون زد، یک بار دیگر ولیفقیه ناپرهیزی کرد و هوای مناظره بازی به سرش زد، قیام 88 از آن فوران کرد، آیا بس نیست؟!
اما راستی راه چارهٴ کدام یک واقعی است؟ واقعیت این است که هیچ کدام! برای رژیمی که عمر تاریخیاش بهسر آمده، راه هر دو باند، به یک مقصد میانجامد. تاکتیک سوپاپ اطمینان و ایجاد کوچکترین شکاف در جامعهای در حال انفجار که مردم از ستم و چپاول آخوندهای حاکم، جانشان به لب رسیده، مساوی است با خیزش و قیام و جارو شدن رژیم.
اگر هم باند خامنهای، کماکان بر پیشبرد خط سرکوب مطلق اصرار بورزد، باز جامعه بر اثر شدت فشار منفجر شده و باز هم رژیم ولایتفقیه جارو خواهد شد.
آری، «سرکوب مطلق» یا «سوپاپ اطمینان» دو راه مختلف است اما با یک نتیجه و مقصد واحد! «خیزش، قیام و انفجار جامعه ایران!».