گذری بر کمپ لیبرتی و شنیدن حرفهای اشرفیها، در فردای موشکباران جنایتکارانه، حاوی نکات جالبی است:
در مورد اینکه چرا رژیم دست به این حمله زد و نتیجه این حمله چه بود؟
جلال میگوید: «با این حمله بزدلانه، هم مردم ایران و هم تمام دنیا فهمیدند که خامنهای طلسمشکسته در این مرحله بحرانی رژیم تا کجا از مجاهدین وحشت دارد. خامنهای میخواست اذهان را از افتضاح جنایتش در قتلعام اشرفیها منحرف بکند اما این هم به یک رسوایی دیگر برایش تبدیل شد».
حمید اضافه میکند: خامنهای میخواست اذهان را از جنایتش در اشرف منحرف کند و ما را از پیگیری کارزارمان در مورد گروگانهای اشرفی منصرف کند. اما کور خوانده است، این عزم ما را جزمتر و محکمتر کرد.
حامد میگوید: میخواهم به خامنهای جنایتپیشه و مزدورش مالکی بگویم که اگر خیال میکنند میتوانند با این جنایتها، بر ارادهٴ مجاهد خلق تأثیر بگذارند، کور خواندهاند، ما از قضا از خون همرزمان و برادرانمان انگیزهٴ خیلی بیشتری میگیریم و این عزم ما را برای آزادی خلق در زنجیرمان جزمتر میکند و قطعاً این رژیم را سرنگون میکنیم.
نادر که دارد از آن نزدیکی عبور میکند، با شنیدن صحبتهای حامد، متوقف شده و با صدای بلند میگوید: میخواهم یک پیام به خامنهای بدهم، آن هم این است که با این جنایتها از سرنگونی نمیتوانی فرار کنی، ما سرنگونت میکنیم!
در شهادتگاه بیژن
در بازدید از محل اصابت موشکها، بهشهادتگاه مجاهد قهرمان محمدجواد صالح تهرانی (بیژن) میرسیم.
ابراهیم یکی از همرزمان «بیژن» شهید، با اشاره به زمینی که هنوز از خون بیژن شهید سرخ است، میگوید: ما، تکتک مجاهدینی که در لیبرتی هستیم، به خون همهٴ شهدا سوگند خوردهایم که تا بند از بند رژیم آخوندی نگسلیم و سرنگونش نکنیم، لحظهای آرام نگیریم و رژیم هم این را میداند و از همین میترسد.
عباس نیز که در شهادتگاه بیژن ایستاده، میگوید: «رژیم با این جنایتهای وحشیانه به خیال خودش میخواهد ما را از حرکت به سوی هدفمان باز دارد، اما ما به او میگوییم هنوز از مادر زاده نشده کسی که بخواهد عنصر مجاهد را از مقاومتش باز دارد و از هدفش منحرف یا منصرف بکند. از مادر زاده نشده کسی که بخواهد عنصر مجاهد را از مقاومتش باز دارد».
غلامحسین میگوید: «خامنهای بهخاطر شقه و شکافی که در حکومتش افتاده و از طرف دیگر بهخاطر اینکه به هدفی که از قتلعام اشرف داشت، نرسید، دستور این حمله را به مالکی داد. اما من به خامنهای میگویم ما تا خشت خشت حکومتت را از هم نپاشیم، دست برنمیداریم».
علی آثار اصابت ترکشها به بنگال را نشان داده و میگوید: این بنگالها دارای کمترین ایمنی و استحکامی نیست و میبینید که موشکهای مختلفی که شلیک شده، چه آثاری بر جا گذاشته است. سازمان ملل و دولت آمریکا قول حفاظت اینجا را دادند، ولی در 4حمله موشکی که به لیبرتی صورت گرفت ما هیچ اقدامی از طرف آنها ندیدیم. آنها به تعهدات خودشان خیانت کردند.

جلال میگوید: «با این حمله بزدلانه، هم مردم ایران و هم تمام دنیا فهمیدند که خامنهای طلسمشکسته در این مرحله بحرانی رژیم تا کجا از مجاهدین وحشت دارد. خامنهای میخواست اذهان را از افتضاح جنایتش در قتلعام اشرفیها منحرف بکند اما این هم به یک رسوایی دیگر برایش تبدیل شد».
حمید اضافه میکند: خامنهای میخواست اذهان را از جنایتش در اشرف منحرف کند و ما را از پیگیری کارزارمان در مورد گروگانهای اشرفی منصرف کند. اما کور خوانده است، این عزم ما را جزمتر و محکمتر کرد.
حامد میگوید: میخواهم به خامنهای جنایتپیشه و مزدورش مالکی بگویم که اگر خیال میکنند میتوانند با این جنایتها، بر ارادهٴ مجاهد خلق تأثیر بگذارند، کور خواندهاند، ما از قضا از خون همرزمان و برادرانمان انگیزهٴ خیلی بیشتری میگیریم و این عزم ما را برای آزادی خلق در زنجیرمان جزمتر میکند و قطعاً این رژیم را سرنگون میکنیم.
نادر که دارد از آن نزدیکی عبور میکند، با شنیدن صحبتهای حامد، متوقف شده و با صدای بلند میگوید: میخواهم یک پیام به خامنهای بدهم، آن هم این است که با این جنایتها از سرنگونی نمیتوانی فرار کنی، ما سرنگونت میکنیم!
در شهادتگاه بیژن
در بازدید از محل اصابت موشکها، بهشهادتگاه مجاهد قهرمان محمدجواد صالح تهرانی (بیژن) میرسیم.
ابراهیم یکی از همرزمان «بیژن» شهید، با اشاره به زمینی که هنوز از خون بیژن شهید سرخ است، میگوید: ما، تکتک مجاهدینی که در لیبرتی هستیم، به خون همهٴ شهدا سوگند خوردهایم که تا بند از بند رژیم آخوندی نگسلیم و سرنگونش نکنیم، لحظهای آرام نگیریم و رژیم هم این را میداند و از همین میترسد.
عباس نیز که در شهادتگاه بیژن ایستاده، میگوید: «رژیم با این جنایتهای وحشیانه به خیال خودش میخواهد ما را از حرکت به سوی هدفمان باز دارد، اما ما به او میگوییم هنوز از مادر زاده نشده کسی که بخواهد عنصر مجاهد را از مقاومتش باز دارد و از هدفش منحرف یا منصرف بکند. از مادر زاده نشده کسی که بخواهد عنصر مجاهد را از مقاومتش باز دارد».
غلامحسین میگوید: «خامنهای بهخاطر شقه و شکافی که در حکومتش افتاده و از طرف دیگر بهخاطر اینکه به هدفی که از قتلعام اشرف داشت، نرسید، دستور این حمله را به مالکی داد. اما من به خامنهای میگویم ما تا خشت خشت حکومتت را از هم نپاشیم، دست برنمیداریم».
علی آثار اصابت ترکشها به بنگال را نشان داده و میگوید: این بنگالها دارای کمترین ایمنی و استحکامی نیست و میبینید که موشکهای مختلفی که شلیک شده، چه آثاری بر جا گذاشته است. سازمان ملل و دولت آمریکا قول حفاظت اینجا را دادند، ولی در 4حمله موشکی که به لیبرتی صورت گرفت ما هیچ اقدامی از طرف آنها ندیدیم. آنها به تعهدات خودشان خیانت کردند.

محمد در ادامه حرفهای علی اضافه میکند: «اگر خامنهای و مالکی خیال میکنند با این حملات میتوانند در ما کمترین تردیدی برای ادامه پایداری ایجاد کنند، ما را از پیگیری خون خواهران و برادران شهیدمان در 10شهریور اشرف باز بدارند، سخت در اشتباه هستند، این عزم ماست، این رزم ماست و ما از آن کوتاه نمیآییم، چون میدانیم این بخشی از نبرد ما برای سرنگونی است».
علی در ادامه صحبتهای خود میافزاید: «بخدا اگر هر شب بارانی از موشک برما ببارند، ما ذرهیی از هدفی که داریم و آن سرنگون کردن رژیم ولایتفقیه است کوتاه نخواهیم آمد».
آرش: خامنهای و مزدورانش، مثل مالکی، عوامل عراقیاش مثل همیشه اشتباه میکنند. ما تا خامنهای را سرنگون نکنیم دست برنمیداریم. این کارزار تا سرنگونی ادامه خواهد داشت.
بیژن هم میگوید: «من شاهد بردن تیوالها از اینجا بودم، همان موقع ما میدانستیم که بردن تیوالها یک توطئه است و میخواهند ما هیچ حفاظی در برابر حملات تروریستی نداشته باشیم. ما بارها این موضوع را به یونامی، سازمان ملل و آمریکا گوشزد کردیم، اما آنها هیچ توجهی نکردند. بنابراین در تمام این جنایتهایی که در لیبرتی علیه مجاهدین صورت میگیرد، سکوت آنها هم سهم دارد.
در شهادتگاه محمود
بهشهادتگاه مجاهد قهرمان شهید محمود برنافر میرویم. داریوش، از همرزمان محمود شهید، زمینی را در کنار بنگال که لختههای خون در آن به خوبی دیده میشود، نشان میدهد و میگوید: این محل شهادت مجاهد قهرمان محمود برنافر است. داریوش سپس بنگال سوراخ سوراخ را که در آن آثار خون دیده میشود، نشان میدهد و میگوید، اینها خون محمود است که این طور به در و دیوار پاشیده. روز اول که ما آمدیم لیبرتی، جلو تمام بنگالها، تیوالهای 4متری بود. عراقیها همهٴ آنها را بردند. اگر آن تیوالها اینجا بودند، برادرمان محمود و سایر شهدای حمله اخیر صددرصد بهشهادت نمیرسیدند.
احمد میگوید: موقع حمله، من و مجاهد شهید محمود برنافر به فاصلهٴ دو سه قدم از همدیگر داشتیم تردد میکردیم، وقتی صدای انفجار را شنیدیم، بلافاصله دراز کش شدیم، اما متأسفانه موج به محمود اصابت کرد و او را شهید کرد.
مسعود در حالی که عکس مجاهد شهید محمود برنافر را به دست گرفته، میگوید: محمود عزیز، به خون پاکت سوگند که تا رسیدن به مقصود و تحقق آرمانت، راهت را ادامه میدیم و یک دم از رزم دست برنمیداریم.
محمد نیز میگوید: ما این کارزار و این نبرد را تا سرنگون کردن خامنهای جلاد و رژیم ددمنش آخوندی ادامه میدهیم. من به نوبة خودم به خون پاک محمود سوگند میخورم و تعهد میدهم که انتقام خونش را میگیریم.
در کنار بنگال دیگری که بر اثر اصابت موشک بهشدت آسیب دیده متوقف میشویم، در این محل مجاهد خلق حسن محمدی مورد اصابت ترکشهای متعدد قرار گرفته و بهشدت مجروح شده است.
علی در ادامه صحبتهای خود میافزاید: «بخدا اگر هر شب بارانی از موشک برما ببارند، ما ذرهیی از هدفی که داریم و آن سرنگون کردن رژیم ولایتفقیه است کوتاه نخواهیم آمد».
آرش: خامنهای و مزدورانش، مثل مالکی، عوامل عراقیاش مثل همیشه اشتباه میکنند. ما تا خامنهای را سرنگون نکنیم دست برنمیداریم. این کارزار تا سرنگونی ادامه خواهد داشت.
بیژن هم میگوید: «من شاهد بردن تیوالها از اینجا بودم، همان موقع ما میدانستیم که بردن تیوالها یک توطئه است و میخواهند ما هیچ حفاظی در برابر حملات تروریستی نداشته باشیم. ما بارها این موضوع را به یونامی، سازمان ملل و آمریکا گوشزد کردیم، اما آنها هیچ توجهی نکردند. بنابراین در تمام این جنایتهایی که در لیبرتی علیه مجاهدین صورت میگیرد، سکوت آنها هم سهم دارد.
در شهادتگاه محمود
بهشهادتگاه مجاهد قهرمان شهید محمود برنافر میرویم. داریوش، از همرزمان محمود شهید، زمینی را در کنار بنگال که لختههای خون در آن به خوبی دیده میشود، نشان میدهد و میگوید: این محل شهادت مجاهد قهرمان محمود برنافر است. داریوش سپس بنگال سوراخ سوراخ را که در آن آثار خون دیده میشود، نشان میدهد و میگوید، اینها خون محمود است که این طور به در و دیوار پاشیده. روز اول که ما آمدیم لیبرتی، جلو تمام بنگالها، تیوالهای 4متری بود. عراقیها همهٴ آنها را بردند. اگر آن تیوالها اینجا بودند، برادرمان محمود و سایر شهدای حمله اخیر صددرصد بهشهادت نمیرسیدند.
احمد میگوید: موقع حمله، من و مجاهد شهید محمود برنافر به فاصلهٴ دو سه قدم از همدیگر داشتیم تردد میکردیم، وقتی صدای انفجار را شنیدیم، بلافاصله دراز کش شدیم، اما متأسفانه موج به محمود اصابت کرد و او را شهید کرد.
مسعود در حالی که عکس مجاهد شهید محمود برنافر را به دست گرفته، میگوید: محمود عزیز، به خون پاکت سوگند که تا رسیدن به مقصود و تحقق آرمانت، راهت را ادامه میدیم و یک دم از رزم دست برنمیداریم.
محمد نیز میگوید: ما این کارزار و این نبرد را تا سرنگون کردن خامنهای جلاد و رژیم ددمنش آخوندی ادامه میدهیم. من به نوبة خودم به خون پاک محمود سوگند میخورم و تعهد میدهم که انتقام خونش را میگیریم.
در کنار بنگال دیگری که بر اثر اصابت موشک بهشدت آسیب دیده متوقف میشویم، در این محل مجاهد خلق حسن محمدی مورد اصابت ترکشهای متعدد قرار گرفته و بهشدت مجروح شده است.

این حملات، خودش نشانهٴ نزدیکی سرنگونی خامنهای است
«طاهر» محل اصابت موشک را نشان میدهد و میگوید اینجا که میبینید، محل تیوالهایی بود که قبلاً اینجا سر پا بود. دولت مالکی تیوالها را از اینجا برد تا ما در برابر حملات حفاظی نداشته باشیم». به داخل بنگال میرویم. در داخل بنگال، خون زیادی بخش وسیعی از سطح بنگال را پوشانده است. طاهر میگوید: حسن درست پشت این دیوار نشسته بود که موشک اصابت کرد و بهشدت او را مجروح کرد.
سعید حرف طاهر را تکمیل میکند و میگوید: اما این حملات خودش نشانهٴ این است که خامنهای در حال سرنگونی است و ترسش هم تماماً از مجاهدین است، اما نمیداند که این کارها از قضا سرنگونیاش را سریعتر میکند.

بیرون بردن تیوالها توطئه بود!
جلال کنار بنگال را نشان داده و میگوید: قبلاً اینجا تیوال بود، اگر تیوالها را نبرده بودند، برادرمان به این شدت مجروح نمیشد. یکسال و نیم، نزدیک به دو سال است که ما در لیبرتی هستیم، قرار بود تیوالهایی را که از اینجا بیرون بردند، برگردانند، اما در این مدت بجز تعداد معدودی برنگرداندند. حفاظتی هم اینجا نیست، قرار بود یونامی و کمیساریا بهطور دائم اینجا حضور داشته باشند، اما به این قرار عمل نشده، در نتیجه لیبرتی در برابر حملات تروریستی و جنایتکارانه کاملاً بدون حفاظ است. سازمان ملل قول حفاظت از ما را داده بود، پس چی شد. من به این بیعملی سازمان ملل اعتراض دارم.
17500تیوال را در عرض یک ماه از لیبرتی خارج کردند، اما…
در اینجا رمضان وارد گفتگو شده و به نکته جالبی اشاره میکند و میگوید: «چطور است که عراقیها 17500 تیوال را در عرض یک ماه از لیبرتی خارج کردند، اما بیش از یک سال و نیم است که با وجود این همه که ما فریاد زدهایم و نامه و طومار نوشتهایم، طی این مدت بجز تعداد معدودی تیوال را برنگرداندهاند! چرا؟ چون به خیال خودشان میخواهند اینجا، ما را بین شهادت و تسلیم ما را مخیر کنند، اما هیهات که ما تسلیم شویم! این چیزها فقط رزمندگی ما را بیشتر میکند.
آیا سازمان ملل باز هم از مسئولیت حفاظت ما شانه خالی میکند؟
سعید میگوید: اگر تیوالهایی که از اینجا به سرقت برده بودند، در محل خودش بود، تعداد شهدا و مجروحان ما و همین طور خسارات ما خیلی خیلی کمتر بود.
ما اینجا در لیبرتی نه تنها از مینیمم امکانات حفاظتی برخوردار نیستیم، بلکه حتی امکانات حداقلی را هم که بتوانیم مجروحانمان را به سرعت به بیمارستان منتقل کنیم، نداریم.
سعید میافزاید: دیشب موقع انتقال مجروحان ما باز هم مورد اذیت و آزار مأموران استخبارات قرار گرفتند و در شرایطی که هر ثانیه برای نجات جان مجروحان حیاتی است، آنها بیش از یک ساعت طول دادند که هر لحظه ممکن بود، برادرمان که بهشدت مجروح بود، بهشهادت برسد. اگرچه الآن هم وضعیت او بحرانی است.
جلال کنار بنگال را نشان داده و میگوید: قبلاً اینجا تیوال بود، اگر تیوالها را نبرده بودند، برادرمان به این شدت مجروح نمیشد. یکسال و نیم، نزدیک به دو سال است که ما در لیبرتی هستیم، قرار بود تیوالهایی را که از اینجا بیرون بردند، برگردانند، اما در این مدت بجز تعداد معدودی برنگرداندند. حفاظتی هم اینجا نیست، قرار بود یونامی و کمیساریا بهطور دائم اینجا حضور داشته باشند، اما به این قرار عمل نشده، در نتیجه لیبرتی در برابر حملات تروریستی و جنایتکارانه کاملاً بدون حفاظ است. سازمان ملل قول حفاظت از ما را داده بود، پس چی شد. من به این بیعملی سازمان ملل اعتراض دارم.
17500تیوال را در عرض یک ماه از لیبرتی خارج کردند، اما…
در اینجا رمضان وارد گفتگو شده و به نکته جالبی اشاره میکند و میگوید: «چطور است که عراقیها 17500 تیوال را در عرض یک ماه از لیبرتی خارج کردند، اما بیش از یک سال و نیم است که با وجود این همه که ما فریاد زدهایم و نامه و طومار نوشتهایم، طی این مدت بجز تعداد معدودی تیوال را برنگرداندهاند! چرا؟ چون به خیال خودشان میخواهند اینجا، ما را بین شهادت و تسلیم ما را مخیر کنند، اما هیهات که ما تسلیم شویم! این چیزها فقط رزمندگی ما را بیشتر میکند.
آیا سازمان ملل باز هم از مسئولیت حفاظت ما شانه خالی میکند؟
سعید میگوید: اگر تیوالهایی که از اینجا به سرقت برده بودند، در محل خودش بود، تعداد شهدا و مجروحان ما و همین طور خسارات ما خیلی خیلی کمتر بود.
ما اینجا در لیبرتی نه تنها از مینیمم امکانات حفاظتی برخوردار نیستیم، بلکه حتی امکانات حداقلی را هم که بتوانیم مجروحانمان را به سرعت به بیمارستان منتقل کنیم، نداریم.
سعید میافزاید: دیشب موقع انتقال مجروحان ما باز هم مورد اذیت و آزار مأموران استخبارات قرار گرفتند و در شرایطی که هر ثانیه برای نجات جان مجروحان حیاتی است، آنها بیش از یک ساعت طول دادند که هر لحظه ممکن بود، برادرمان که بهشدت مجروح بود، بهشهادت برسد. اگرچه الآن هم وضعیت او بحرانی است.

فرهاد میگوید: ما سؤالمان از سازمان ملل این است که بعد از چهارمین حمله موشکی دیگر با چه بهانهیی میخواهد از مسئولیت حفاظت ما شانه خالی کند؟ آیا باز هم حفاظت ما را به نیروهای دولت عراق میسپارد؟
به دولت عراق هم میگویم آیا باز هم میخواهی به دروغ این حمله را به اسم نیروهایی که همه میدانند تحت فرمان خودت هستند، تمام کنی؟
رضا میگوید: به خامنهای جنایتکار میگویم: با این اقدامات زبونانه نمیتوانی بر ارادهٴ مجاهد خلق تأثیر بگذاری. مجاهدین محکمتر از همیشه در برابر رژیم ددمنش تو ایستادهاند. ما تا سرنگونت نکنیم، دست از جنگ با تو بر نخواهیم داشت».