728 x 90

شانزده آذر,شانزده آذر,

اولین سالگرد ۱۶آذر چگونه برگزار شد؟

-

دانشگاه تهران
دانشگاه تهران
من در سالهای 39 تا 42 دانشجوی دانشگاه تهران بودم. در آن زمان جان اف کندی رئیس‌جمهور آمریکا بود. در این سالها به‌خاطر فشار کندی به شاه، آزادیهای محدودی به نیروهای ملی و دانشجویان داده شد.

کندی نمی‌خواست به‌خاطر ترکتازیهای شاه در ایران «شورش» شود و این کشور بزرگ نفت‌خیز از دایره کشورهای وابسته به آمریکا خارج گردد به‌ویژه که ایران به‌خاطر همسایگی، سدی در برابر ابرقدرت رقیب (اتحاد شوروی) بود.

کندی به این دلیل به شاه فشار آورد تا آزادیهای محدودی به احزاب سیاسی که فعالیتشان خطری برای رژیم نداشت بدهد. شاه دیکتاتور مخالف این امر بود ولی چاره‌ای نداشت و ناچار به آن تن داد.

نیروهای ملی که از مرداد 32 اجازه هیچ فعالیتی نداشتند با استشمام بوی آزادیهای نسبی به جنب و جوش افتادند و فعالیتهایی را شروع کردند. در همین رابطه جبهه ملی دوم تشکیل شد و نهضت آزادی پا به عرصه سیاست گذاشت.

در آن روزها، در مناسبتهای مختلف، در دانشگاه تهران تظاهرات برپا می‌شد و دانشجویان در خیابانهای دانشگاه راهپیمایی می‌کردند و با پلاکاردها و شعارهایشان، خواستهای خود را بیان می‌کردند‌. مهمترین این مناسبتها، 16آذر بود.

در سال 40 که فضای اجتماعی فعال بود، از 15مهر که دانشگاه باز شد اغلب روزها دانشگاه ناآرام بود و کلاسها تعطیل می‌شد. یکی از روزها، بچه‌ها عکس دکتر مصدق را در تابلو اعلانات دانشکده‌ها زده بودند که مرا هم متعجب و هم خوشحال کرد. چون بیرون دانشگاه هیچ جا عکس آن بزرگمرد را نمی‌شد دید. روزهای اول می‌ترسیدم در تظاهرات شرکت کنم. هنوز دو ماه از ورودم به دانشگاه نگذشته بود که 16آذر 40 فرا رسید و دانشجویان از اول صبح تظاهرات را شروع کردند.

تراکتهایی که روی آنها نوشته بود ”16آذر را گرامی بداریم“ همه جا به چشم می‌خورد. پلاکاردهای جبهه ملی و نهضت آزادی و همچنین جامعه سوسیالیستهای ایران در دست دانشجویان دیده می‌شد و دانشجویان هوادار این نیروها، در صفهای منظم رژه می‌رفتند و علیه رژیم شاه شعار می‌دادند. شعار اصلی ”اتحاد، مبارزه، پیروزی“ و مضمون سایر شعارها هم، آزادی، اعتراض به دیکتاتوری و عدالت اجتماعی بود.

من رفتم توی صف هواداران نهضت آزادی چون آقای طالقانی را که یکی از رهبران آن بود می‌شناختم و به او ارادت داشتم. بعد از دو دور که توی دانشگاه زدیم از در اصلی خارج شدیم و در خیابان انقلاب که آن موقع شاهرضا نامیده می‌شد به تظاهرات پرداختیم.

مردم با تعجب به صفوف راهپیمایی نگاه می‌کردند، بعضیها دست می‌زدند و بعضیها هم با صدای بلند ما را تحسین می‌کردند؛ چون از بعد از 16آذر 32 یعنی طی 8سال، هیچ تظاهرات دانشجویی آن هم در بیرون از چهار دیواری دانشگاه برپا نشده بود. این یک حرکت جسورانه بود و آن موقع همه فکر می‌کردیم که شاه تحمل نمی‌کند و حتماً به‌شدت سرکوب خواهد کرد؛ در واقع از این غافل بودیم که آمریکا به شاه دهنه زده و به‌خاطر شرایط بین‌المللی قادر به نشان‌دادن واکنش شدید نیست. به هر حال ما تظاهرات خود را با نظم و شکوه ادامه دادیم و پس از تقریباً یک ساعت به دانشگاه برگشتیم.

روزهای بعد هر جا می‌رفتم از در و همسایه تا فامیل تا دوستان و آشنایان همه با تحسین و احترام از دانشجویان و آن حرکت و تظاهرات شجاعانه یاد می‌کردند. در روزهای بعد هم، شاهد حرکتهای اعتراضی اقشار مختلف مردم بودیم.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/98d31fb0-68f0-4f54-a6d4-3a66c05311a9"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات