728 x 90

شانزده آذر,

باز شانزده آذر، باز مبارزه اتحاد پیروزی!

-

تظاهرات دانشجویان در 16آذر - آرشیو
تظاهرات دانشجویان در 16آذر - آرشیو
دوباره سخن دانشگاههای ایران است نقش دانشجویان و سنگرهای آزادی. و قدافراشتن در برابر ولایت‌فقیه!
تلاش می‌کنیم، در سلسله سخنی درباره دانشگاه برای برخی پرسشها درباره دانشگاه پاسخ بیابیم.

نخستین بخش این زنجیرهٴ سخن، با یک شعر پیش روی شماست.

«ناقوس»
ناقوس! باز طنین بردار!
با ضربه‌های خشمگن کوبه ات، درشت
بر مس جدارهٴ بغضی ترک ترک
-دیواره‌های تنگ گلوگاه میهنی-.
ناقوس باز طنین بردار!
ای گلدهانهٴ حلقومت
- بشکفته غنچه‌های سرخ زخم شهیدان یک وطن-
آوازهای شورشی ات را
در خاطرت مکرر کن
آن گه که می‌وزید
در مدخل دهان پر آوازت
موسیقی مبارزه و اتحاد و پیروزی.
نام مشترک دانشگاههای کشور:
دانشگاههای ایران یک نام مشترک دارند. سنگر آزادی. بنابراین یک سؤال به وجود می‌آید؟ آزادی در کدام سالن و یا کلاس از کلاسهای این دانشگاهها آموخته می‌شود؟

فریاد و خروش و ایستادگی برای دفاع از حقوق مردم، را کدام استاد و در کدام ساعت می‌آموزد؟

بگذارید در جستجوی این پرسش، به سی سال پیش برگردیم. پاییز و زمستان 1357. روزی که این نام حک نشده بر سردر دانشگاهها را مردم به آن دادند.

دانشگاه و انقلاب:
دانشگاههای کشور، در جریان انقلاب ضدسلطنتی مرکز و قلب انقلاب و قیامهای مردم بودند. همه روزه، زن و مرد و پیر و جوان، از اقشار مختلف مردم، روانهٴ دانشگاهها می‌شدند. خطابه‌های سیاسی را گوش می‌کردند، اطلاعیه‌ها را می‌خواندند و برای قیام و خروش به خیابانها می‌شتافتند.

برجسته‌ترین چهره‌ها و رهبران جنبش انقلابی مسلحانه در برابر دیکتاتوری شاه از دانشگاه برخاستند و در سیاهترین سالهای اختناق و سلطه ساواک، این دانشگاه بود که شعله‌های مقاومت و ایستادگی در آن برافروخته بود؛ شعله‌هایی که همواره در تظاهرات دانشجویی در دانشگاههای مختلف ایران زبانه می‌کشید.

از سالهای 55 به بعد نیز، وقتی که جوانه‌های جنبش مردم سربرآورد، دانشگاه جان پناه همه آزادیخواهان و هواداران نیروهای انقلابی بود و دانشجویان آن زمان، نگهبانان آن بودند. این در حالی بود که در تمامی سالهای بین قیام پانزده خرداد سال 42 تا سال 57، خمینی در نجف در سکوت به‌سر می‌برد و فعالیت سیاسی نداشت. خمینی در سال 44 به عراق رفت و در آنجا به قول خودش به طلبگی مشغول شد. او تا سال 50، چند نامه خصوصی نوشت، دو پیام برای دانشجویان خارج داد، یک پیام هم به قول خودش برای سلاطین اسلام، و رؤسای دول اسلام نوشته بود و خواسته بود که رادیو اسلامی راه بیندازند و بدهند دست علما!

در ماههای قبل از قیام در تهران، هر آخوندی هم که می‌خواست سخنرانیی بکند، به دانشگاه تهران می‌آمد و زیر چتر دانشجویان فعال دانشگاهها، در زمین چمن دانشگاه امکان صحبت پیدا می‌کرد. یعنی مرکز جنبش، دانشگاه بود.

اما آیا تبدیل شدن دانشگاه به سنگر آزادی پیشینه‌ای از این هم قدیمی‌تر داشت؟ باز هم باید از دهه پنجاه هم دو دهه عقبتر برویم به:
شانزده آذر1332:
آن روز، چهار ماه از کودتای ننگین 28مرداد علیه حکومت ملی دکتر مصدق نگذشته بود که، دانشگاه عهد خود را با پیشوای آزادی وفا کرد. در روز 16آذر 1332، سه تن از پیشگامان جنبش دانشجویی آن زمان، شریعت رضوی، قندچی و بزرگ نیا، توسط عمال حکومت کودتا در صحن دانشگاه تهران به رگبار بسته شدند و به‌شهادت رسیدند و از آن به بعد، به حق روز 16آذر «روز دانشجو» نام گرفت. از آن پس16آذر و یاد آن سه شهید گرانقدر همواره برجسته و گرامی داشته می‌شوند

در سالهای بعد، بسیاری از دانشجویان مبارز و آگاه، به مبارزه علیه دیکتاتوری سلطنتی دست زدند و از کلاسهای همین دانشگاهها بود که پیشتازان جنبش انقلابی برخاستند و تصمیم به راهگشایی برای انقلاب مردم گرفتند.

دشمن دانشگاه که بود؟
پس خانهٴ دانش، خانهٴ آزادی نیز شد. این از صدا و گواهی تاریخ. اما یک آوای دیگر نیز در مورد دانشگاه وجود دارد و آن صدای خمینی بود که در اول اردیبهشت 59 گفت: «دانشگاههای ما دانشگاههای استعماری است. دانشگاههای ما برای ملت ما مفید نیست. من آن تصمیمی را که شورای انقلاب گرفته‌اند راجع به تصفیهٴ دانشگاه… پشتیبانی می‌کنم»

او حتی در وصیتنامه خود نیز بر این‌که باید دائماً ا از دانشگاه ترسید تأکید کرده و نوشته است: «بر ملت و دولت جمهوری اسلامی است در همهٴ اعصار، که نگذارند عناصر فاسد دارای مکتبهای انحرافی یا گرایش به غرب و شرق در دانشسراها و دانشگاهها و سایر مراکز تعلیم و تربیت نفوذ کنند و از قدم اول جلوگیری نمایند تا مشکلی پیش نیاید و اختیار از دست نرود».

حالا ببینیم خمینی و دنباله‌هایش بعد از به چنگ آوردن حاکمیت، با دانشگاه چه کردند:
خمینی از ابتدای ورودش به ایران و پس از محکم کردن پایه‌های حاکمیتش شروع به نقض تعهداتش در قبال آزادیها نمود. طبیعی بود که نیروهای آگاه جامعه و به‌خصوص دانشجوها در مقابله با این خیانت به سمت نیروهای ترقیخواه و انقلابی به‌خصوص به سمت مجاهدین، روی می‌آوردند و دانشگاه بعد از پیروزی انقلاب و با شروع اقدامات ضدآزادی و ضدمردمی خمینی، به پر تپش ترین کانون، علیه سرکوبگران آزادی تبدیل شد..

بیشترین اجتماعات، مراسم سخنرانی و کانونهای فعالیت و تبلیغ سازمانهای انقلابی و بیش از همه مجاهدین، در دانشگاهها بود.

این بود که خمینی تاب تحمل دانشگاه را نیاورد و آن را به تعطیلی کشاند. این کودتای فرهنگی، از دانشگاهیان و دانشجویان 17کشته و2180 زخمی گرفت تا دانشگاه به دست اوباش رژیم «فتح» شود.

آمار کشته‌های کودتای فرهنگی:
آمار کشته‌ها و زخمیهای آن کودتای ارتجاعی از این قرار بود: دانشگاههای بابلسر 30زخمی، شیراز210زخمی، تربیت معلم تهران 100زخمی، مشهد 400زخمی و یک کشته، تهران 491زخمی و 3کشته، جندی شاپور 700زخمی و 5کشته، سیستان و بلوچستان 50زخمی و یک کشته، گیلان 7 کشته و صدها زخمیJ
نام اعلام شده این توطئه، « انقلاب فرهنگی» در دانشگاهها بود، امّا «حسن آیت» یک عضو مؤسس حزب متعلق به خمینی واقعیت را در نواری که متن پیاده شده آن در 28 و 29خرداد 59 در روزنامه‌های تهران به چاپ رسید، به‌دقت بیان کرد. آنها با « انقلاب فرهنگی» در یک کلام در پی تسلط حوزه بر دانشگاه بودند. عاملان اصلی این کشتارها در دانشگاهها هم‌چنان که از نوار آیت برمی‌آید، انجمنهای اسلامی آن زمان بودند.

دانشگاه از 1359به بعد:
حدود 3سال تعطیلی دانشگاههای ایران (از سال59 تا 61) در تمام رژیمهای دیکتاتوری معاصر بی‌سابقه است. در هیچ‌یک از دیکتاتوریهای معاصر، حتی پس از خونین‌ترین کودتاها، دانشگاهها به مدت طولانی تعطیل نشده‌اند.

پنج سال بعد، در 27فروردین سال64، خمینی باز هم به کارگزاران وزارت فرهنگ و آموزش عالی نظامش باز هم هراس از دانشگاه را گوشزد می‌کرد:
خمینی گفت «امیدوارم که احساس کرده باشید که همه دردهای ایران از دانشگاه شروع شده است. دانشگاه تلخیهایی داشت که به این زودیها رفع نمی‌شود… دانشگاهی که تمام گرفتاریهای ما منشأش در آن بود».

رژیم خمینی در آن سه سال تعطیلی و پس از آن تعطیلی، اقداماتی رو برای تبدیل دانشگاه به بخشی از حوزه‌های علمیة آخوندی انجام داد. فهرست کلی این اقدامات قرون‌وسطایی از اینقرار است:
ـ موج دستگیریهای گسترده استادان دانشگاهها و شخصیتهای مبارز ضدارتجاع

ـ ایجاد ارگانهای جاسوسی، تفتیش عقاید، سرکوبی و روشهای گزینش قرون‌وسطایی در دانشگاهها.

ـ اعمال اختناق، و جلوگیری از رشد آگاهی و اعتراض در دانشگاهها

ـ گماشتن آخوندهای مزدور در رأس امور آموزش عالی
ـ اختصاص رسمی نزدیک به نیمی از سهمیه دانشگاه به مزدوران بسیجی

کودتای فرهنگی در سال59، تنها شروع یک جنایت سازمان‌یافته علیه دانشگاه و دانشجویان بود. در سال بعد از آن و از 30خرداد 60 که عصر اعدامها شروع شد، بیشترین قربانیان از دانشجویان و دانشگاهیان بودند.

تنها در فهرست اسامی 20هزار شهید مجاهد خلق از شهدای سازمان مجاهدین 230تن، درجه دکترا و یا استادی علوم، داشته‌اند، 734تن لیسانسیة علوم مختلف بوده‌اند، 4010تن فارغ‌التحصیل و 3510 دانشجوی دانشگاههای کشور یا خارج از کشور بوده‌اند. بر این اساس اگر بخواهیم درصد بگیریم، 43 درصد از شهیدان مجاهد خلق، شهدای تحصیلکردهٴ دانشگاهی و یا بالاتر از آن هستند. و این خودش نموداری از میزان دانشجویان و دانشگاهیان مبارز را در کل 120هزار شهید مقاومت برای آزادی نشان می‌دهد. یعنی در 120هزار شهید راه آزادی، حدود 48000تن، دانشگاهی بوده‌اند.

اما پرسش بزرگ این جاست: آیا با این سرکوب شدید، تلاش رژیم برای تبدیل دانشگاه به بخشی از حوزه به نتیجه رسید؟

پاسخ را یک خروش بزرگ دانشجویی که به خروش و قیام بزرگ مردمی تبدیل شد، به همه داد:
قیام 18تیر 1378: دانشگاه برخاست.
راستی چه اتفاقی درجبهه‌ی انقلاب و مبارزه افتاد که دانشگاه لگدکوب شده زیرپای ارتجاع، آنطور خروشان شد؟
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/014607dc-c8ab-4ac4-bfc8-b1e951d2ef2c"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات