728 x 90

شقه دروني رژيم,

«مرگ بر آمریکا»، لقمه‌یی که گلوگیر شده! ـ اردلان وزیری

-

تظاهرات باندهای حکومتی
تظاهرات باندهای حکومتی
13آبان، سالروز گروگانگیری است. نمایش دجالگرانه‌یی که خمینی آن را به ابزاری برای از میدان به‌در کردن حریفان سیاسی تبدیل کرد. دم و دنبالچه‌های او هم سالها از آن سود بردند؛ تا آنجا که به قول نخست‌وزیر خمینی، کارکرد آن برای نظام علیه مخالفان، به‌اندازه چند سازمان اطلاعاتی بود. اما آن لقمه حالا سخت گلوگیر شده و جنگ بر سر حذف یا ابقای آن، در سالروز 13آبان به اوج خود رسیده و رژیم را سراپا به تکان انداخته است.

باند رفسنجانی ـ روحانی که برای ایجاد رابطه هر چه سریعتر با آمریکا بی‌تاب و بی‌قرار است، تلاش کرد این شعار مزاحم را، از ارگانهای تبلیغاتی و حتی از در و دیوارها حذف کند و حتی خیز برداشت تا بیلبوردهایی را هم که به این شعار و دیگر تبلیغات ضد‌آمریکایی اختصاص یافته بود، از سطح شهر جمع کند و این کار را هم کرد. اما از آن طرف، پاسدارها و آخوندهایی که احساس خطر می‌کردند به این ترتیب نانشان آجر شود، در یک پاتک و تهاجم متقابل، با آتش تبلیغاتي پرحجمی بر سر حریف، طی یک هفته دوباره بیلبوردها را به خیابانها برگرداندند. به این ترتیب نبرد بیلبوردها تا این لحظه به زیان باند رفسنجانی ـ روحانی و به نفع حریف تمام شده؛ اما جنگ بر سر شعار «مرگ بر آمریکا» با شدت تمام در عرصه‌های مختلف، با هیاهوی بسیار ادامه دارد.

این جنگ را رفسنجانی کلید زد؛ وقتی که دست کرد و از خورجین خاطراتش با امام، یک برگ رو کرد با این مضمون که خمینی «با حذف شعار مرگ بر آمریکا موافق بود» و این را احمد خمینی تلفنی به او اطلاع داده است. واکنش حریف و مشخصاً باندی از سرکردگان سپاه پاسداران به این حرف بسیار شدید بود. پاسدار جعفری سرکرده کل سپاه، طی یک سخنرانی که مضمون آن از تلویزیون رژیم پخش شد، با اشاره به رفسنجانی گفت: «مردم دست این افراد را خوانده‌اند و فریب فضا سازیهای آنها به نفع دشمنان را نخواهند خورد».

شدیدتر از این اظهارات یکی از مداحان بیت خامنه‌ای به نام حاج منصور ارضی بود که در یکی از مداحی‌های علنی خودش، رفسنجانی را پیرکفتار نامید و از خدا خواست که مرگ او را هر چه سریعتر برساند.

پس از آن حملات به رفسنجانی در روزنامه‌های باند خامنه‌ای و از طرف مهره‌های این باند ادامه یافت. به‌خصوص که رفسنجانی در این میدان، بز بلاگردان حسن روحانی هم شده بود و کسانی که می‌خواستند فعلاً حرمت رئیس‌جمهور نظام و این امامزادهٴ بنفش را نگه‌دارند، فحشهایشان را به قول معروف «به در می‌گفتند تا دیوار هم بشنود» و نامبرده پایش را از گلیمش بیشتر دراز نکند.

البته رفسنجانی هم که گرگ باران دیده است، در واکنش خود دستگاه تبلیغاتی تحت‌امر خامنه‌ای را هدف قرار داد و در سخنرانی‌اش در کرمانشاه گفت: ”مردم دیگر تحت‌تأثیر صدا و سیما و جعبه‌یی که مطالب را با سانسور به مردم تحویل می‌دهد نیستند، مردم ایران امروز آگاه شده‌اند و عقل خود را دست جعبه‌یی که سانسور می‌کند، نمی‌دهند“.

این تک و پاتکها ادامه داشت. روزنامه‌ها و مهره‌های باند رفسنجانی ـ روحانی بر تاوان سنگینی که این شعار و دجالگریهای به‌اصطلاح ضداستکباری امام شیادشان برای کشور و مردم ایران به بار آورده انگشت می‌گذاشتند. از جمله در یکی از مناظره‌هایی که میان دو تن از مهره‌های طرفین (صادق زیباکلام از مهره‌های باند رفسنجانی و عباس سلیمی نمین از باند سپاه پاسداران) به‌عمل آمد، مهرهٴ باند رفسنجانی با اشاره به قرارداد الجزایر که برای آزادی گروگانهای آمریکایی در زمان خمینی و به دستور او بسته شد و بیانیه آن اشاره کرد و گفت: «این بیانیه از قرارداد ترکمن‌چای ننگ آورتر است به همین دلیل هیچ‌وقت آن را ندیدیم چرا که رونالد ریگان اولتیماتوم داد و گفت من کارتر نیستم خیلی نمی‌توانم صبر کنیم، حتی یک امتیاز هم به شما نمی‌دهم، بدهکار هستید و در دادگاه شکایت می‌کنیم و خسارت می‌گیریم که این کار را کردند و خسارت را نیز گرفتند و در این شرایط بود که خیلی سریع آنها را آزاد کردیم در حالی که قبل از آن می‌گفتیم اینها جاسوسند و باید محاکمه شوند».

آنچه را که زیبا کلام نگفت این بود که این دجالبازی گروگانگیری که با قرارداد الجزایر به پایان رسید، برای مردم ایران به بهای 22میلیارد دلار (تا آن زمان) تمام شد.

باند رفسنجانی ـ روحانی همچنین روی این نکته مضحک و دردناک (برای طرف مقابل) دست می‌گذاشتند که اگر خود ولی‌فقیه با عبارت «نرمش قهرمانانه» مذاکره و کرنش در برابر آمریکا را مورد تأیید و توصیه قرار داده، چطور می‌شود با یکی مذاکره کرد و با او دست داد و در عین‌حال خواستار مرگش هم شد؟!

تلاش و تقلاهای حریف در پیدا کردن توجیهی برای رفع و رجوع این تناقض تماشایی بود. آنها با استفاده از دوپهلو گویی‌های مقام عظمی! سرانجام فرمولی پیدا کردند که «هم با آمریکا مذاکره می‌کنیم و هم شعار مرگ بر آمریکا می‌دهیم!»

آخوند احمد خاتمی در جمعه‌بازار تهران (10آبان 92) گفت: «وقتی مسئول سیاسی اتحادیه اروپا به صراحت می‌گوید ما فشار و مذاکره را همزمان پیش می‌بریم ما هم می‌گوییم به فضل خدا ما شعار ”مرگ بر آمریکا“ و مذاکره را با هم پیش می‌بریم».

در این تلاش و تقلاهای مذبوحانه، روزنامه رسالت (۱۲/۸/۹۲) ارگان باند فاشیستی موسوم به مؤتلفه کشف کرد که «ژاپن بهترین روابط علمی و تجاری را با آمریکا دارد. اما هر سال در سالگرد حمله وحشیانه آمریکا به هیروشیما و ناکازاکی طی مراسم باشکوهی… بمباران اتمی این دو شهر را محکوم می‌کنند. اما هیچ ژاپنی تا کنون حقانیت چنین مراسمی را به‌رغم روابط خوب دو کشور زیر سؤال نبرده است».

احمد توکلی نماینده مجلس آخوندی هم در تحقیقات فقهی خود دریافت که «رابطه با آمریکا نه مثل نماز است که واجب باشد، نه مثل شراب است که حرام باشد».

و پاسدار صفار هرندی (رسالت 11آبان) هم به‌لحاظ سیاسی کشف کرد که «شعار مرگ بر آمریکا هیچ تاثیر منفی در روند مذاکرات ندارد‌ » هیچ، بلکه خاصیت هم دارد و «سرمایه‌سازی برای مذاکره‌کنندگان و دیپلوماتهای ایرانی است». لابد با توجه به تجربه‌ای که این شعار «سرمایه‌ساز» برای پاسداران داشته است!

سپاه پاسداران هم طی بیانیه‌یی (به تاریخ 11آبان 92) در آستانهٴ 13آبان، شعار «مرگ بر آمریکا را «سرمایهٴ ارزشمند تأثیرگذار» و «ابزار تعیین‌کننده‌یی در مقابل راهبرد فشار همراه با مذاکره» توصیف کرد. اما توضیح نداد که این دو چطور در دو کفهٴ متعادل قرار می‌گیرند، در حالی که فشار طرف مقابل یعنی تحریمها، دارد رژیم را خفه می‌کند! در حالی که شعار «مرگ بر آمریکا» که باندهای درون رژیم را این طور به جان هم انداخته، شاید تنها آمریکا را کمی قلقلک بدهد!

نهایتاً قرار شده برای خالی نبودن عریضه و برای این‌که سیلی‌خورده‌های پاسدار و بسیجی بیش از این دچار ریزش نشوند، امسال مراسم 13آبان با رنگ و لعاب و هیاهوی بیشتر از هر سال و با «شعارهای کوبنده‌تر» برگزار کنند.

اما واقعیت این است که معلوم نیست این شعارهای «کوبنده!» را چه کسی باید سر بدهد؟ پاسدارهای ریزشی؟ بسیجی‌های وارفته؟ یا لباس‌شخصیها و سربازان گمنام ولی‌فقیه طلسم شکسته؟ چون همان‌طور که روزنامه ابتکار (29مهر 92) نوشته بود: «باید اعتراف کنیم که ما دیگر آن مردم نیستیم. فریاد را کسی می‌تواند بزند که گرفتار شکمش نباشد، فریاد را کسی می‌تواند بزند که دستش پاک باشد، فریاد را کسی می‌تواند بزند که پایش جایی گیر نباشد… وقتی می‌شد مردانه فریاد زد که همه با یک اشاره رهبرشان جان می‌دادند نه حالا که از مظلومیت و تنهایی رهبر می‌نالند».
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/74260400-cd66-4987-8e3c-26176ecbb7fc"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات