یک صدا پیچیده در هر کوی شهر
شور برپا کرده درهر سوی شهر
یک صدا پر آه مظلومان ما
داغ میخواند غم ایران ما
خشم یک خلق است در آوای او
شعله دارد، هی هی و هیهای او
بانگ هل من ناصری آیا شنید؟
کاینچنین چون صوت لبیکی دوید!
مرغ حقّی بود و حق حق گفت و رفت
خواب ضحاکان شهر آشفت و رفت
یک ستاره بود شب را بر نتافت
چون که خورشیدی در این ظلمت بیافت
گفت من را گو کشندم بر زمین
ذوب خواهم گشت در مهری، یقین
مهر ما این تیرگی را میبرد
بهر ملت چیرگی را میخرد
بر سر بازار اینک، های و هوست
بر سر هر کوی، ستّاری چو اوست
این چنین، خون سیاووشان خلق
جوشد و گیرد ز دد، تاوان خلق.
شور برپا کرده درهر سوی شهر
یک صدا پر آه مظلومان ما
داغ میخواند غم ایران ما
خشم یک خلق است در آوای او
شعله دارد، هی هی و هیهای او
بانگ هل من ناصری آیا شنید؟
کاینچنین چون صوت لبیکی دوید!
مرغ حقّی بود و حق حق گفت و رفت
خواب ضحاکان شهر آشفت و رفت
یک ستاره بود شب را بر نتافت
چون که خورشیدی در این ظلمت بیافت
گفت من را گو کشندم بر زمین
ذوب خواهم گشت در مهری، یقین
مهر ما این تیرگی را میبرد
بهر ملت چیرگی را میخرد
بر سر بازار اینک، های و هوست
بر سر هر کوی، ستّاری چو اوست
این چنین، خون سیاووشان خلق
جوشد و گیرد ز دد، تاوان خلق.