خبر این بود:
«دوشنبه ۲۲ مهر در اولین حضور حسن روحانی در دانشگاه تهران مسئول بسیج دانشجویی دیدگاههای خود را درباره موضوعات مختلف مطرح کرد».
تصورکنید در صورتیکه متن نوشتهی این دانشجوی بسیجی پیش از اجرا، ملاحظه و تغییر داده نمیشد، او چه میگفت؟ می گفت:
«جناب آقای روحانی! بسیج به شما در دانشگاه خوشآمد میگوید! شاید البته حضورتان در دانشگاه و اینکه سخنرانیتان به هم نریخت نشانهی زیرکی شما بود، اما اینکه با حادثهای مثل لنگه کفش فرودگاه روبهرو نشدید، زحمت برخی طرفها هم بود. شما خودتان هم میدانید که در بیرون سالن، ما چه خدمتی به شما کردیم که دانشجویان معاند بساط شما را به هم نریزند. اما همیشه اینطور نخواهد بود! شما باید دانشگاه را بهتر بشناسید! و به یاد بیاورید که اینجا زمینش هم شاخ میزند. درختش هم شاخ میزند. هوایش هم. خود مقام معظم که رئیسجمهور بودند مجبور شدند جمعه به این دانشگاه لعنتی بیایند. آقای خاتمی را هم در مراسمی مشابه، به چنان وضعیت نامناسبی دچار کردند که وسط سخنرانیاش ناچار شد بگوید من دشمن دانشجو هستم.
آقای احمدینژاد را هم نه یک بار، چند بار در مراسم بازگشایی دانشگاه بلایی به سرش آوردند که ناچار میشد با ماشین از در عقب خارج شود.
ما حتی نگران این بودیم که نکند عمامهی مبارک شما هم مثلاً آقای عمید زنجانی شود.
داشتیم خوشحال میشدیم که گفتید دانشجو باید به تحقیقات علمی بپردازد، و نه به آن کارهای دیگر.
اما وقتی گفتید: «اگر فضای دانشگاه را امنیتی کنید، نفاق رشد میکند!»، یخ زدیم.
شما که بیاطلاع نیستید که ما با چه چیزهایی این مکان را که بهتر است بعضی اوقات معاندکده خوانده شود حراست شبانه روزی میکنیم.
تعجب ما این است که شمای فراموشکار خودتان هم زمانی که دبیر شورای امنیت بودید با آقای قالیباف دانشجویان را حسابی گازانبری لوله میکردید! حالا شک نداریم که یک هوای دیگری در کلهتان افتاده باشد! آخر ناکس نالوطی راستش را بگو! کم کردن فضای امنیتی دانشگاه یعنی چه؟ آخر فلان فلان شده! مگر به تهدید کوسههایی که در توفان فتنهها دراطراف کشتی نظام میچرخند بیتوجهی؟ نکند میخواهی حبل المتین کشتی نظام را به دندان همین کوسهها بند کنی؟ بیهمت بیغیرت میخواهی قایق ولایت را سوراخ کنی؟ مگر نمیدانی که این دانشگاه خاکش را هم به توبره بکشیم باز از سنگهایش هم صدای مرگ بر امام راحل و مقام عظمی در میآید؟ نکند فکر کردهای مقام عظمی بدبخت و بیچاره شده، میتوانی با آن کوسهی بیهمه چیز، قایقش را چپه کنید؟
خلاصه! کنیم! این آخرین هشدار به تو و هر کس دیگر است که دیگر از باز شدن فضای امنیتی در دانشگاه حرفی بزنی! باز شدن فضای دانشگاه یعنی، راه افتادن سیلی که نه از بیت ولایت نشان خواهد گذاشت نه از ریاستجمهوری توی ادااطواری و نه از مجمع تشخیص آن کوسهای که خدا زودتر مرگش را برساند.
بسیجی غیرت دارد، ما لباس شخصیها مگر مرده باشیم که بگذاریم یک ذره از مرز سرخ ما در فضای دانشگاه رد بشود. حساب کارت را بکن! این دفعه سالم آمدی، میگذاریم بروی زود گورت را از دانشگاه کم کن! دفعهی دیگر هم به کلهات نزند بیایی از این زرها بزنی!
«دوشنبه ۲۲ مهر در اولین حضور حسن روحانی در دانشگاه تهران مسئول بسیج دانشجویی دیدگاههای خود را درباره موضوعات مختلف مطرح کرد».
تصورکنید در صورتیکه متن نوشتهی این دانشجوی بسیجی پیش از اجرا، ملاحظه و تغییر داده نمیشد، او چه میگفت؟ می گفت:
«جناب آقای روحانی! بسیج به شما در دانشگاه خوشآمد میگوید! شاید البته حضورتان در دانشگاه و اینکه سخنرانیتان به هم نریخت نشانهی زیرکی شما بود، اما اینکه با حادثهای مثل لنگه کفش فرودگاه روبهرو نشدید، زحمت برخی طرفها هم بود. شما خودتان هم میدانید که در بیرون سالن، ما چه خدمتی به شما کردیم که دانشجویان معاند بساط شما را به هم نریزند. اما همیشه اینطور نخواهد بود! شما باید دانشگاه را بهتر بشناسید! و به یاد بیاورید که اینجا زمینش هم شاخ میزند. درختش هم شاخ میزند. هوایش هم. خود مقام معظم که رئیسجمهور بودند مجبور شدند جمعه به این دانشگاه لعنتی بیایند. آقای خاتمی را هم در مراسمی مشابه، به چنان وضعیت نامناسبی دچار کردند که وسط سخنرانیاش ناچار شد بگوید من دشمن دانشجو هستم.
آقای احمدینژاد را هم نه یک بار، چند بار در مراسم بازگشایی دانشگاه بلایی به سرش آوردند که ناچار میشد با ماشین از در عقب خارج شود.
ما حتی نگران این بودیم که نکند عمامهی مبارک شما هم مثلاً آقای عمید زنجانی شود.
داشتیم خوشحال میشدیم که گفتید دانشجو باید به تحقیقات علمی بپردازد، و نه به آن کارهای دیگر.
اما وقتی گفتید: «اگر فضای دانشگاه را امنیتی کنید، نفاق رشد میکند!»، یخ زدیم.
شما که بیاطلاع نیستید که ما با چه چیزهایی این مکان را که بهتر است بعضی اوقات معاندکده خوانده شود حراست شبانه روزی میکنیم.
تعجب ما این است که شمای فراموشکار خودتان هم زمانی که دبیر شورای امنیت بودید با آقای قالیباف دانشجویان را حسابی گازانبری لوله میکردید! حالا شک نداریم که یک هوای دیگری در کلهتان افتاده باشد! آخر ناکس نالوطی راستش را بگو! کم کردن فضای امنیتی دانشگاه یعنی چه؟ آخر فلان فلان شده! مگر به تهدید کوسههایی که در توفان فتنهها دراطراف کشتی نظام میچرخند بیتوجهی؟ نکند میخواهی حبل المتین کشتی نظام را به دندان همین کوسهها بند کنی؟ بیهمت بیغیرت میخواهی قایق ولایت را سوراخ کنی؟ مگر نمیدانی که این دانشگاه خاکش را هم به توبره بکشیم باز از سنگهایش هم صدای مرگ بر امام راحل و مقام عظمی در میآید؟ نکند فکر کردهای مقام عظمی بدبخت و بیچاره شده، میتوانی با آن کوسهی بیهمه چیز، قایقش را چپه کنید؟
خلاصه! کنیم! این آخرین هشدار به تو و هر کس دیگر است که دیگر از باز شدن فضای امنیتی در دانشگاه حرفی بزنی! باز شدن فضای دانشگاه یعنی، راه افتادن سیلی که نه از بیت ولایت نشان خواهد گذاشت نه از ریاستجمهوری توی ادااطواری و نه از مجمع تشخیص آن کوسهای که خدا زودتر مرگش را برساند.
بسیجی غیرت دارد، ما لباس شخصیها مگر مرده باشیم که بگذاریم یک ذره از مرز سرخ ما در فضای دانشگاه رد بشود. حساب کارت را بکن! این دفعه سالم آمدی، میگذاریم بروی زود گورت را از دانشگاه کم کن! دفعهی دیگر هم به کلهات نزند بیایی از این زرها بزنی!