دانشجویان و دانشآموزان عزیز،
معلمان، دبیران و استادان ارجمند،
به همه شما درود میفرستم. آرزو میکنم سال تحصیلی جدید برای شما سالی پر از کوشش و جنبش برای آزادی میهن از چنگال دیکتاتوری آخوندی و سال گسترش اعتراض و مقاومت، بهویژه در میان نسل جوان، باشد.
آغاز سال تحصیلی برای هر جوان آزادیخواه، این پیام اساسی را یادآوری میکند که درس اول، درس آزادی است؛ و درس مقاومت به هر قیمت؛ درسی که همین روزها ۵۲ قهرمان مجاهد خلق، با فرماندهی خواهر مجاهدم زهره قائمی، با پایداری ستایشانگیز و شهادتی پرافتخار، به اوج رساندند. شماری از این ۵۲ اشرفی، از میان همسن و سالهای شما و از همین نیمکتها و کلاسها و مدرسهها و دانشکدهها- برخاسته بودند.
یاسر حاجیان، رحمان منانی و امیر نظری، در آلمان تحصیل کرده بودند، سعید اخوان در کانادا درس میخواند و ناصر حبشی تا فوق دیپلم را در ایران خوانده بود.
قبل از آنها، از میان مجاهدانی که در ۶ و ۷ مرداد ۸۸ بهشهادت رسیدند، حنیف امامی و سیاوش نظامالملکی در سوئد درس خوانده بودند و از میان شهیدان ۱۹ فروردین ۹۰، نسترن عظیمی دانشجوی سال دوم کامپیوتر در تهران بود، فائزه رجبی در کرمانشاه دبیرستان میرفت، مسعود حاجیلویی در همدان درس میخواند، حنیف کفایی در سوئد دیپلم جامعه شناسی گرفته بود و آسیه رخشانی در آمریکا و صبا هفتبرادران در آلمان درس خوانده بودند. همگی آنها از زندگی آسوده و مرفه و از بهترین موقعیتهای تحصیلی، چشم پوشیدند و مشتاقانه به ارتش آزادی پیوستند.
در سیمای هر کدام از این اشرفیها، نسل رها و سرشار و خلاق ایران آزاد فردا دیده میشد.
پیامها و سرودهها و گفتههای نغزی که در خلال همین سه هفته، درباره کهکشان اشرف منتشر شد، تأثیر اجتماعی اشرف را نشان میدهد.
شنیدم که در یک شهر، مردم و بهخصوص جوانان، در گروههای زیاد به خانه یکی از شهدای اشرفی مراجعه کردهاند و در تمام طول روز، این خانه از هموطنانی که برای نشاندادن همدردی و همبستگی مراجعه میکردند، پر و خالی میشد و همه بسیار برانگیخته بودند.
در استان البرز، عدهیی از جوانان هوادار ارتش آزادی، نام مجاهد خلق رحمان منانی را برای یگان خود انتخاب کردهاند.
در میان پیامهای زیادی که از تهران میرسید، بسیاری گفته بودند به اشرفیها بگویید شما امید مائید.
یک هموطن آگاه، به این مناسبت نوشته بود: «در این دنیای پر از بد اخلاقیهای محافظهکارانه، سرتعظیم در قبال صداقت انسانی که شجاعانه از آرمان میگوید و در راه آرمانهایش متعهدانه جان میبازد، فرود میآورم و ضیاءهایی چنین، برای رهایی کشورم از سیاهی آرزو میکنم».
پیام دیگری از زندانیان سیاسی در گوهردشت کرج دیدم که نوشته بودند: «قتلعام ساکنان اشرف در بیست و پنجمین سالگرد قتلعام سال ۶۷، جهانیان را بار دیگر در بهت فرو برده که بأی ذنب قتلت؟ ولی این حقیقت را باید بدانند که تا یک مجاهد باقی است، خواب را بر اربابان ظلم و فساد ولیفقیه، آشفته خواهد کرد و کابوس پریشان خواهند دید».
و باز هم در پیام دیگری از زندان گوهردشت گفته بودند که «ای بسا که همین خونهاست که تاریخ را به حرکت در آورده و معادلات را تغییر میدهد…»
همین طور پیامهای پرشوری از زندانیان سیاسی در اوین زاهدان، تبریز، بندرعباس و کرج که یک به یک اسمهای خودشان را پای پیامشان گذاشته بودند.
در نامه یک هموطن درباره روحیه و نگاه جوانان ایران نسبت به حماسه اشرف این طور نوشته بود که «این اتفاق ناجوانمردانه دارای تلفات و هزینههایی بود ولی ثمرهیی بیگمان چند برابر در پی خواهد داشت… باورکنید بسیاری از بچهها را که این جا در شهرمان میبینم به خود میبالند و مفتخرند که دنبالهرو و رهرو این قهرمانها و شهدا هستند».
خیلیها هم تأکید داشتند که حماسه اشرف، فضای جامعه و بهخصوص جوانان را تغییر داده. میگفتند تغییر فضا را در همین چند روز اخیر احساس میکنیم. فاصله اشک ریختن تا فدای جان برای ما جوانان بسیار نزدیک شده.
میگفتند در مقابل این عواطف مردمی نسبت به اشرفیها، رژیم به طرز هیستریکی واکنش نشان میداد. انداختن پارازیت روی تلویزیون سیمای آزادی را چند برابر کرد و سریالهای تلویزیونی دژخیمان وزارت اطلاعات علیه مجاهدین را گاه، در یک روز سه بار پخش میکرد.
اثرات اجتماعی این حماسه بهخصوص انگیزشها و تکانهایی که در نسل جوان ایجاد کرد، بیشک در محاسبات رژیم نمیگنجید.
به فریادهای مقامها و سخنگویان رژیم در روزهای اخیر توجه کنید: دو روز پیش روزنامه کیهان ولیفقیه هشدار داده بود که باید هر چه زودتر مجاهدین از عراق اخراج شوند، زیرا «این گروهک ناقل میکربهای کشندهیی است که باید از نزدیکی مرزهای ایران دور شود و تهدید هر چه دورتر باشد، از تأثیرش کاسته میشود».
و تأکید کرده بود که تمام مقامها از رئیسجمهور و وزیر خارجه رژیم تا تکتک سفیرانش در هر مذاکرهیی باید در مورد خطر مجاهدین بهعنوان خط قرمز نظام، صحبت کنند.
چه اتفاقی افتاده که وحشت آخوندها از تأثیر مجاهدین و ارتش آزادی بر جامعه ایران بیشتر شده است؟
آنچه رخ داده تکثیر اشرف و ارتش آزادی است و این چیزی است که آخوندها در برابر آن در بنبست هستند. راستی از بین این همه واقعه و درگیری و کشتار، چرا حماسه اشرف این همه در قلبها نفوذ میکند و بهخصوص جوانان را به سوی خود میکشد؟
چون میبینند که این ۵۲ اشرفی برای هدف و آرمانشان یعنی آزادی مردم ایران، بالاترین فداکاریها را کردهاند،
چون میبینند که آنها، در گفتهها و شعارها و کردارشان صدق ورزیدند.
چون میبینند که آنها تسلیم شدن و مأیوس شدن را مردود شمردهاند و بنبستی را بهرسمیت نمیشناسند...
سال تحصیلی جدید در فضای پرانگیزش همین حماسه پرشکوه، آغاز میشود که الگو و چراغ تابانی را فراروی هر دانشجو و دانشآموز یا آموزگار و استاد به پاخاستهیی قرار میدهد که بر تسلیم و تحقیر، شورش میکند و در طلب جامعهیی بر اساس آزادی، دموکراسی و برابری است.
سال تحصیلی جدید، همچنین در حالی آغاز میشود که آخوندهای حاکم را بحران سرنگونی احاطه کرده است.
رژیم ولایت فقیه ـ چه از نظر موقعیت منطقهیی و بینالمللی، چه از نظر وضعیت اقتصادی و منازعه میان جناحها ـ یک حکومت شکست خورده است. اما مهمترین شکست این رژیم، ناتوانیش در برطرف کردن خطر قیامهای سرنگون کننده، بهویژه از جانب نسل جوان و نوجوان ایران است.
شمار نوجوانان و جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله در ایران دستکم ۲۷ میلیون نفر است. این جمعیت عظیم، از هر جهت در رویارویی و ستیز با آخوندهای حاکم است.
نیاز حیاتی این نسل به آزادی و انتخاب آزادانه، خواستهایش برای برخورداری آزادانه از حق تحصیل و پژوهش در هر رشتهیی، تمایل روزافزونش به دسترسی بدون کنترل و سانسور به ارتباطات مدرن و اینترنت و شبکههای اجتماعی، احتیاج مبرمش به داشتن شغلی متناسب با تخصص و دانش و آگاهیش، نیاز انسانی و اجتماعیش به مشارکت در اداره امور جامعه و محل کار و زندگی خود و عطش آن به برابری، همه و همه، روزانه با تفتیش و کنترل و ارعاب و دستگیریهای بیشمار، سد شده است.
بعد از قیامهای سال ۸۸ که نیروی محوری آن همین نسل بود، رژیم ولایت فقیه عملیات سرکوب و کنترل را علیه مدارس و دانشگاهها متمرکز کرد و آن را در مقیاس کمسابقهیی شدت بخشید. نصب دوربینهای مداربسته در مدارس، به کارگیری انواع گشتهای پلیس برای کنترل دانشآموزان، اخراجهای جریانوار دانشجویان یا ستارهدار کردن آنها، جلوگیری از ادامه تحصیل بسیاری دانشآموختگان در مقاطع بالاتر، محروم کردن آنها از فرصتهای شغلی، گسترش تبعیضهای جنسیتی در دانشگاهها، نظیر ممانعت از تحصیل دختران در دهها رشته تحصیلی، اخراج و بازنشستگی اجباری استادان، صدور گسترده احکام اخراج و انفصال یا تبعید برای معلمان و ادامه اسارت عده زیادی از معلمان و دانشجویان در زندانهای سیاسی، بخشی از سرکوب سیستماتیک و برنامهریزی شده در مدارس و دانشگاههای ایران است که با اعدامهای بیوقفه جوانان در سراسر ایران تکمیل میشود.
حفظ این درجه از اختناق در محیطهای آموزشی برای آخوندها یک امر حیاتی است.
با این همه، رژیم آخوندی با یک بنبست خطرناک در دانشگاهها مواجه شده است. از یک طرف اوضاع سیاسی و اجتماعی و حتی شرایط آموزشی و پژوهشی در دانشگاهها دیگر ادامه سرکوبگریها را در مقیاس چهار سال اخیر برنمیتابد.
از طرف دیگر هر میزان کاهش در اختناق حاکم، به سرعت فوران اعتراضها و جنبشهای دانشجویی را در پی خواهد داشت که برای موقعیت کنونی رژیم غیرقابل تحمل است.
درست در همین نقطه اهمیت تعیین کننده مسئولیت دانش آموزان، دانشجویان، استادان و معلمان مبارز و مجاهد و اشرفنشان برجسته میشود.
بر نسل جوان آزادیخواه ایران است که در چنین موقعیتی، از هر کوششی برای احیا و ترویج حرکتهای اعتراضی استفاده کند.
درخواست آزادی دانشجویان و معلمان زندانی، بازگشت استادان اخراجی یا بازنشسته شده، برچیدن کمیتههای انضباطی، حراست و سایر نهادهای سرکوب در دانشگاهها، لغو محرومیت دانشجویان ستارهدار و اخراجی و آزادی فعالیتهای صنفی و سیاسی که بخشی از حقوق ضایع شده دانشگاهیان و فرهنگیان ایران است، هر یک خواستهای برحقی است که نباید از آنها گذشت، بلکه بهطور جمعی و در هر فرصتی باید برایش به اعتصاب و اعتراض برخاست و دیکتاتوری آخوندی را از هر طرف تحت فشار و محاصره قرار داد.
جوانان به جان آمدهیی که ادامه زندگی اسارت بار تحت حاکمیت ولایت فقیه را تحمل نمیکنید!
معلمان و استادان شریف ایران!
رژیم ولایت فقیه، بهویژه در سالهای اخیر، برای تحکیم عملیات سرکوب و ارعاب از نقش رذیلانه باندهای درونی خود سود برده که با ترویج اباطیلی مانند «مبارزه بیهزینه» یا «انتخاب بد در مقابل بدتر»، دست شستن از هر گونه اعتراض و مقاومت، و در یک کلام تسلیم طلبی را اشاعه میدهند. لازمه مبارزه برای آزادی، مرزبندی با جریانهای تسلیمطلب است.
مهمترین تجربه قیامها و جنبشهای اعتراضی سال ۸۸، اصل قرار دادن سرنگونی رژیم ولایت فقیه و تمام باندها و دستجات آن است. راه برطرف کردن هر گونه تباهی، نابسامانی، فقر، ستم و بیعدالتی از به زیر کشیدن همین رژیم میگذرد.
بنای یک نظام آموزشی مدرن، پایان دادن به فاجعه باز ماندن چند میلیون کودک از تحصیلات ابتدایی، بهرهمند شدن بدون تبعیض همه فرزندان ایران از آموزش عالی در همه رشتهها و ساختن زیر بنای علمی و پژوهشی کشور، همه و همه در گرو همین دگرگونی است.
ارتش آزادی مردم ایران، برای پاسخ ضروری به همین اصل، یعنی سرنگونی رژیم، است و به همین دلیل، هدف وحشیانهترین کینهتوزیها و شقاوتها از سوی آخوندهای حاکم است. به این منظور، همه شما را به گسترش رزم و مبارزه در سراسر ایران فرا میخوانم.
از هر فرصتی برای کمک رسانی جمعی به هموطنان آسیب دیده و مردم دردمند و نیازمند استفاده کنید.
از هر فرصتی برای دامن زدن به اعتراض کارگران، بیکاران، و مردم به جان آمده استفاده کنید.
برای درهمشکستن فضای رعب و اختناق در دانشگاهها و احیا و گسترش جنبش دانشجویی تلاش کنید.
رژیم ولایت فقیه در برابر رزم و مقاومت متحد دانشآموزان و دانشجویان و فرهنگیان و دانشگاهیان و نسل جوان و اشرفنشان دوام نخواهد آورد.
سلام بر دانشجویان و استادان و معلمان زندانی
سلام بر شهیدان دانشگاه
سلام بر جوانان اشرفنشان در سراسر ایران
معلمان، دبیران و استادان ارجمند،
به همه شما درود میفرستم. آرزو میکنم سال تحصیلی جدید برای شما سالی پر از کوشش و جنبش برای آزادی میهن از چنگال دیکتاتوری آخوندی و سال گسترش اعتراض و مقاومت، بهویژه در میان نسل جوان، باشد.
آغاز سال تحصیلی برای هر جوان آزادیخواه، این پیام اساسی را یادآوری میکند که درس اول، درس آزادی است؛ و درس مقاومت به هر قیمت؛ درسی که همین روزها ۵۲ قهرمان مجاهد خلق، با فرماندهی خواهر مجاهدم زهره قائمی، با پایداری ستایشانگیز و شهادتی پرافتخار، به اوج رساندند. شماری از این ۵۲ اشرفی، از میان همسن و سالهای شما و از همین نیمکتها و کلاسها و مدرسهها و دانشکدهها- برخاسته بودند.
یاسر حاجیان، رحمان منانی و امیر نظری، در آلمان تحصیل کرده بودند، سعید اخوان در کانادا درس میخواند و ناصر حبشی تا فوق دیپلم را در ایران خوانده بود.
قبل از آنها، از میان مجاهدانی که در ۶ و ۷ مرداد ۸۸ بهشهادت رسیدند، حنیف امامی و سیاوش نظامالملکی در سوئد درس خوانده بودند و از میان شهیدان ۱۹ فروردین ۹۰، نسترن عظیمی دانشجوی سال دوم کامپیوتر در تهران بود، فائزه رجبی در کرمانشاه دبیرستان میرفت، مسعود حاجیلویی در همدان درس میخواند، حنیف کفایی در سوئد دیپلم جامعه شناسی گرفته بود و آسیه رخشانی در آمریکا و صبا هفتبرادران در آلمان درس خوانده بودند. همگی آنها از زندگی آسوده و مرفه و از بهترین موقعیتهای تحصیلی، چشم پوشیدند و مشتاقانه به ارتش آزادی پیوستند.
در سیمای هر کدام از این اشرفیها، نسل رها و سرشار و خلاق ایران آزاد فردا دیده میشد.
پیامها و سرودهها و گفتههای نغزی که در خلال همین سه هفته، درباره کهکشان اشرف منتشر شد، تأثیر اجتماعی اشرف را نشان میدهد.
شنیدم که در یک شهر، مردم و بهخصوص جوانان، در گروههای زیاد به خانه یکی از شهدای اشرفی مراجعه کردهاند و در تمام طول روز، این خانه از هموطنانی که برای نشاندادن همدردی و همبستگی مراجعه میکردند، پر و خالی میشد و همه بسیار برانگیخته بودند.
در استان البرز، عدهیی از جوانان هوادار ارتش آزادی، نام مجاهد خلق رحمان منانی را برای یگان خود انتخاب کردهاند.
در میان پیامهای زیادی که از تهران میرسید، بسیاری گفته بودند به اشرفیها بگویید شما امید مائید.
یک هموطن آگاه، به این مناسبت نوشته بود: «در این دنیای پر از بد اخلاقیهای محافظهکارانه، سرتعظیم در قبال صداقت انسانی که شجاعانه از آرمان میگوید و در راه آرمانهایش متعهدانه جان میبازد، فرود میآورم و ضیاءهایی چنین، برای رهایی کشورم از سیاهی آرزو میکنم».
پیام دیگری از زندانیان سیاسی در گوهردشت کرج دیدم که نوشته بودند: «قتلعام ساکنان اشرف در بیست و پنجمین سالگرد قتلعام سال ۶۷، جهانیان را بار دیگر در بهت فرو برده که بأی ذنب قتلت؟ ولی این حقیقت را باید بدانند که تا یک مجاهد باقی است، خواب را بر اربابان ظلم و فساد ولیفقیه، آشفته خواهد کرد و کابوس پریشان خواهند دید».
و باز هم در پیام دیگری از زندان گوهردشت گفته بودند که «ای بسا که همین خونهاست که تاریخ را به حرکت در آورده و معادلات را تغییر میدهد…»
همین طور پیامهای پرشوری از زندانیان سیاسی در اوین زاهدان، تبریز، بندرعباس و کرج که یک به یک اسمهای خودشان را پای پیامشان گذاشته بودند.
در نامه یک هموطن درباره روحیه و نگاه جوانان ایران نسبت به حماسه اشرف این طور نوشته بود که «این اتفاق ناجوانمردانه دارای تلفات و هزینههایی بود ولی ثمرهیی بیگمان چند برابر در پی خواهد داشت… باورکنید بسیاری از بچهها را که این جا در شهرمان میبینم به خود میبالند و مفتخرند که دنبالهرو و رهرو این قهرمانها و شهدا هستند».
خیلیها هم تأکید داشتند که حماسه اشرف، فضای جامعه و بهخصوص جوانان را تغییر داده. میگفتند تغییر فضا را در همین چند روز اخیر احساس میکنیم. فاصله اشک ریختن تا فدای جان برای ما جوانان بسیار نزدیک شده.
میگفتند در مقابل این عواطف مردمی نسبت به اشرفیها، رژیم به طرز هیستریکی واکنش نشان میداد. انداختن پارازیت روی تلویزیون سیمای آزادی را چند برابر کرد و سریالهای تلویزیونی دژخیمان وزارت اطلاعات علیه مجاهدین را گاه، در یک روز سه بار پخش میکرد.
اثرات اجتماعی این حماسه بهخصوص انگیزشها و تکانهایی که در نسل جوان ایجاد کرد، بیشک در محاسبات رژیم نمیگنجید.
به فریادهای مقامها و سخنگویان رژیم در روزهای اخیر توجه کنید: دو روز پیش روزنامه کیهان ولیفقیه هشدار داده بود که باید هر چه زودتر مجاهدین از عراق اخراج شوند، زیرا «این گروهک ناقل میکربهای کشندهیی است که باید از نزدیکی مرزهای ایران دور شود و تهدید هر چه دورتر باشد، از تأثیرش کاسته میشود».
و تأکید کرده بود که تمام مقامها از رئیسجمهور و وزیر خارجه رژیم تا تکتک سفیرانش در هر مذاکرهیی باید در مورد خطر مجاهدین بهعنوان خط قرمز نظام، صحبت کنند.
چه اتفاقی افتاده که وحشت آخوندها از تأثیر مجاهدین و ارتش آزادی بر جامعه ایران بیشتر شده است؟
آنچه رخ داده تکثیر اشرف و ارتش آزادی است و این چیزی است که آخوندها در برابر آن در بنبست هستند. راستی از بین این همه واقعه و درگیری و کشتار، چرا حماسه اشرف این همه در قلبها نفوذ میکند و بهخصوص جوانان را به سوی خود میکشد؟
چون میبینند که این ۵۲ اشرفی برای هدف و آرمانشان یعنی آزادی مردم ایران، بالاترین فداکاریها را کردهاند،
چون میبینند که آنها، در گفتهها و شعارها و کردارشان صدق ورزیدند.
چون میبینند که آنها تسلیم شدن و مأیوس شدن را مردود شمردهاند و بنبستی را بهرسمیت نمیشناسند...
سال تحصیلی جدید در فضای پرانگیزش همین حماسه پرشکوه، آغاز میشود که الگو و چراغ تابانی را فراروی هر دانشجو و دانشآموز یا آموزگار و استاد به پاخاستهیی قرار میدهد که بر تسلیم و تحقیر، شورش میکند و در طلب جامعهیی بر اساس آزادی، دموکراسی و برابری است.
سال تحصیلی جدید، همچنین در حالی آغاز میشود که آخوندهای حاکم را بحران سرنگونی احاطه کرده است.
رژیم ولایت فقیه ـ چه از نظر موقعیت منطقهیی و بینالمللی، چه از نظر وضعیت اقتصادی و منازعه میان جناحها ـ یک حکومت شکست خورده است. اما مهمترین شکست این رژیم، ناتوانیش در برطرف کردن خطر قیامهای سرنگون کننده، بهویژه از جانب نسل جوان و نوجوان ایران است.
شمار نوجوانان و جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله در ایران دستکم ۲۷ میلیون نفر است. این جمعیت عظیم، از هر جهت در رویارویی و ستیز با آخوندهای حاکم است.
نیاز حیاتی این نسل به آزادی و انتخاب آزادانه، خواستهایش برای برخورداری آزادانه از حق تحصیل و پژوهش در هر رشتهیی، تمایل روزافزونش به دسترسی بدون کنترل و سانسور به ارتباطات مدرن و اینترنت و شبکههای اجتماعی، احتیاج مبرمش به داشتن شغلی متناسب با تخصص و دانش و آگاهیش، نیاز انسانی و اجتماعیش به مشارکت در اداره امور جامعه و محل کار و زندگی خود و عطش آن به برابری، همه و همه، روزانه با تفتیش و کنترل و ارعاب و دستگیریهای بیشمار، سد شده است.
بعد از قیامهای سال ۸۸ که نیروی محوری آن همین نسل بود، رژیم ولایت فقیه عملیات سرکوب و کنترل را علیه مدارس و دانشگاهها متمرکز کرد و آن را در مقیاس کمسابقهیی شدت بخشید. نصب دوربینهای مداربسته در مدارس، به کارگیری انواع گشتهای پلیس برای کنترل دانشآموزان، اخراجهای جریانوار دانشجویان یا ستارهدار کردن آنها، جلوگیری از ادامه تحصیل بسیاری دانشآموختگان در مقاطع بالاتر، محروم کردن آنها از فرصتهای شغلی، گسترش تبعیضهای جنسیتی در دانشگاهها، نظیر ممانعت از تحصیل دختران در دهها رشته تحصیلی، اخراج و بازنشستگی اجباری استادان، صدور گسترده احکام اخراج و انفصال یا تبعید برای معلمان و ادامه اسارت عده زیادی از معلمان و دانشجویان در زندانهای سیاسی، بخشی از سرکوب سیستماتیک و برنامهریزی شده در مدارس و دانشگاههای ایران است که با اعدامهای بیوقفه جوانان در سراسر ایران تکمیل میشود.
حفظ این درجه از اختناق در محیطهای آموزشی برای آخوندها یک امر حیاتی است.
با این همه، رژیم آخوندی با یک بنبست خطرناک در دانشگاهها مواجه شده است. از یک طرف اوضاع سیاسی و اجتماعی و حتی شرایط آموزشی و پژوهشی در دانشگاهها دیگر ادامه سرکوبگریها را در مقیاس چهار سال اخیر برنمیتابد.
از طرف دیگر هر میزان کاهش در اختناق حاکم، به سرعت فوران اعتراضها و جنبشهای دانشجویی را در پی خواهد داشت که برای موقعیت کنونی رژیم غیرقابل تحمل است.
درست در همین نقطه اهمیت تعیین کننده مسئولیت دانش آموزان، دانشجویان، استادان و معلمان مبارز و مجاهد و اشرفنشان برجسته میشود.
بر نسل جوان آزادیخواه ایران است که در چنین موقعیتی، از هر کوششی برای احیا و ترویج حرکتهای اعتراضی استفاده کند.
درخواست آزادی دانشجویان و معلمان زندانی، بازگشت استادان اخراجی یا بازنشسته شده، برچیدن کمیتههای انضباطی، حراست و سایر نهادهای سرکوب در دانشگاهها، لغو محرومیت دانشجویان ستارهدار و اخراجی و آزادی فعالیتهای صنفی و سیاسی که بخشی از حقوق ضایع شده دانشگاهیان و فرهنگیان ایران است، هر یک خواستهای برحقی است که نباید از آنها گذشت، بلکه بهطور جمعی و در هر فرصتی باید برایش به اعتصاب و اعتراض برخاست و دیکتاتوری آخوندی را از هر طرف تحت فشار و محاصره قرار داد.
جوانان به جان آمدهیی که ادامه زندگی اسارت بار تحت حاکمیت ولایت فقیه را تحمل نمیکنید!
معلمان و استادان شریف ایران!
رژیم ولایت فقیه، بهویژه در سالهای اخیر، برای تحکیم عملیات سرکوب و ارعاب از نقش رذیلانه باندهای درونی خود سود برده که با ترویج اباطیلی مانند «مبارزه بیهزینه» یا «انتخاب بد در مقابل بدتر»، دست شستن از هر گونه اعتراض و مقاومت، و در یک کلام تسلیم طلبی را اشاعه میدهند. لازمه مبارزه برای آزادی، مرزبندی با جریانهای تسلیمطلب است.
مهمترین تجربه قیامها و جنبشهای اعتراضی سال ۸۸، اصل قرار دادن سرنگونی رژیم ولایت فقیه و تمام باندها و دستجات آن است. راه برطرف کردن هر گونه تباهی، نابسامانی، فقر، ستم و بیعدالتی از به زیر کشیدن همین رژیم میگذرد.
بنای یک نظام آموزشی مدرن، پایان دادن به فاجعه باز ماندن چند میلیون کودک از تحصیلات ابتدایی، بهرهمند شدن بدون تبعیض همه فرزندان ایران از آموزش عالی در همه رشتهها و ساختن زیر بنای علمی و پژوهشی کشور، همه و همه در گرو همین دگرگونی است.
ارتش آزادی مردم ایران، برای پاسخ ضروری به همین اصل، یعنی سرنگونی رژیم، است و به همین دلیل، هدف وحشیانهترین کینهتوزیها و شقاوتها از سوی آخوندهای حاکم است. به این منظور، همه شما را به گسترش رزم و مبارزه در سراسر ایران فرا میخوانم.
از هر فرصتی برای کمک رسانی جمعی به هموطنان آسیب دیده و مردم دردمند و نیازمند استفاده کنید.
از هر فرصتی برای دامن زدن به اعتراض کارگران، بیکاران، و مردم به جان آمده استفاده کنید.
برای درهمشکستن فضای رعب و اختناق در دانشگاهها و احیا و گسترش جنبش دانشجویی تلاش کنید.
رژیم ولایت فقیه در برابر رزم و مقاومت متحد دانشآموزان و دانشجویان و فرهنگیان و دانشگاهیان و نسل جوان و اشرفنشان دوام نخواهد آورد.
سلام بر دانشجویان و استادان و معلمان زندانی
سلام بر شهیدان دانشگاه
سلام بر جوانان اشرفنشان در سراسر ایران