728 x 90

حمله به اشرف,حمله به اشرف,

گزارشی از ۱۱روز اعتصاب‌غذای مجاهدان لیبرتی

-

--
--

تجمع اعتصابیهای لیبرتی در سالن بزرگ غذاخوری تشکیل شده است. سالنی که به یاد ورزشگاه امجدیه تهران و همچنین به یاد یکی از سالنهای اجتماعات اشرف، به نام امجدیه، این‌جا هم امجدیه نامگذاری شده است. با این تفاوت که امجدیة اشرف، گنجایش 3500 تا 4هزار نفر را داشت، اما امجدیة لیبرتی تنها می‌تواند یک ششم آن تعداد را به سختی در خود جا بدهد.

وقتی وارد می‌شویم، در وهلهٴ اول در محل سن و اطراف آن تابلوهای تصاویر 52شهید اشرفی و در طرف دیگر اسامی همهٴ شهدا بر دیوار، هر نگاهی را به سوی خود می‌کشد،

پس از آن، سکوت سالن است که جلب توجه می‌کند و همچنین این‌که بر خلاف انتظار هیچ‌یک از اعتصابیها بعد از 11روز نخوابیده و حتی هیچ‌کس در حالت استراحت هم نیست. اکثر افراد یا در دسته‌های مختلف پشت چند میز که در اطراف سالن قرار دارد نشسته‌اند و دارند مطالعه می‌کنند یا مطلبی می‌نویسند. بعضیها هم دارند تصاویر و فیلمهایی را که از شهیدان قتل‌عام اشرف از تلویزیون پخش می‌شود، تماشا می‌کنند. اینها صدای تلویزیونها را تا حد ممکن پایین آورده‌اند تا مزاحم تمرکز کسانی که دارند مطالعه می‌کنند، نباشد.


افراد را که نگاه می‌کنیم، در کمتر کسی نشانه‌های ضعف و آثار گرسنگی 12روزه را می‌توان دید. آنچه در چهره‌ها و قیافه‌ها می‌بینیم، برق تصمیم و اراده است.


از یکی از بچه‌های جوان می‌پرسم، با اعتصاب‌غذا چطوری؟ گرسنه‌ات نیست؟ ضعف نکردی؟ با خندهٴ کوتاهی، در جواب قدری این پا و آن پا می‌کند و می‌گوید نه به اون صورت، البته گرسنگی که هست، ضعف هم گاهی وقتها هست، اما… خب باید مقاومت کرد! یکی دیگر می‌گوید آهن! و یکی هم یادآوری می‌کند که: جنگ اراده‌هاست. ما که تا وقتی گروگانها برنگردند، در اعتصاب هستیم و ادامه می‌دیم؛ مثل 6 و 7مرداد! قیمتش هم هر چی می‌خواهد باشد!


می‌پرسم کسی این روزها از حال نرفته؟ یکی از بچه‌ها جواب می‌دهد، چرا خب… امروز حدود 50نفر را بردند بهداری، هر روز تعداد این افراد بیشتر می‌شوند، ولی خب با یک رسیدگی مختصر و گاهی سرم برمی‌گردند و ادامه می‌دهند. یکی دیگر از بچه‌ها می‌خندد و می‌گوید: مجاهد که با این چیزها میدون رو خالی نمی‌کنه! بجنگ تا بجنگیم!


تعداد افراد حاضر در سالن کمتر از آن است که انتظارش را داشتیم، علت را می‌پرسیم، توضیح می‌دهند که از ساعت 17 تا ۱۸.۴۵ساعت مطالعه و نظافت فردی است و بچه‌ها در این فاصله به آسایشگاههای خودشان می‌روند، تعدادی برگشته‌اند و بقیه هم تا ساعت 6 و 45دقیقه که وقت نماز و بعدش هم دیدن اخبار سیماست، برمی‌گردند.

در چند دقیقه‌ای که آنجا هستیم، نفراتی که رفته‌اند به‌تدریج برمی‌گردند و سالن تقریباً پر می‌شود. صدای اذان که از بلندگوی سالن پخش می‌شود، وقت نماز جماعت مغرب را یادآوری می‌کند، تلویزیونها خاموش می‌شود و اکثر کسانی که مشغول مطالعه یا نوشتن بودند، برمی‌خیزند، صفهای منظم نماز به سرعت شکل می‌گیرد و بچه‌ها با قامتهایی استوار و چهره‌هایی مصمم به نماز می‌ایستند.

سکوت و همهمهٴ متناوب نمازگزاران، فضای سالن را پر می‌کند. در سجدهٴ آخر صدای پیشنماز را که یکی از بچه‌های اعتصابی است، می‌شنوم که می‌خواند: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم مّن قضی نحبه ومنهم مّن ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً » از ایمان آورندگان رجالی هستندکه به عهد خود با خدا، وفا کردند و به‌شهادت رسیدند و کسانی که هم‌چنان در انتظارند و در پیمانی که با خدا و خلق بسته بودند، هیچ تغییری نداده‌اند.

به چهره‌های آفتاب سوخته و آرام و مصمم بچه‌ها که حالا سر از سجده برداشته‌اند، نگاه می‌کنم و با خودم تکرار می‌کنم «ومنهم مّن ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً » بله اینها همان کسانی هستند که هیچ تغییری در عهد و پیمان خود نمی‌دهند. سالن را ترک می‌کنم و پشت سرم طنین نیایش جمعی آنها را می‌شنوم: «اللهم انصر المجاهدین…».
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/7da6ec87-8602-4862-b18e-9a94fd50157b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات