حسین.. یک مجاهد کم نظیر بود.
او بیماریهای مختلف و پیچیدهای داشت که کسی نسبت به آن اشراف نداشت و انواع داروها را نیز مصرف میکرد. در ذهن اطرافیان فقط کمردرد وی برجسته بود که مانع میشد تا کارهای سنگین انجام دهد. اما علت بسیاری از این بیماریها این بود که. وی یکبار در محاصره دشمن قرار گرفته و اقدام به خوردن سیانور کرده بود و تا مرز شهادت نیز سم روی او اثر گذاشته بود ولی بعد، که خطر دشمن رفع شده بود به نوعی اقدام به معالجه کرده بود و از خطر رسته بود. اما آثار سم همیشه در بدنش باقی ماند و ضایعات جدی به سلامتی او وارد کرد.
حسین فرماندهی جسور بود. او در صحنههای عملیات در داخل ایران و سپس در کردستان و یکانهای ارتش آزادیبخش شرکت داشت و بهواقع نمونه بود. یکی از ویژگیهای برجستهاش تسلط بر خود و تصمیمگیریهای به موقع در صحنههای دشوار بود.
یکی دیگر از خصوصیتهای برجسته او امیدواری بود. هیچگاه در هیچ کار نمیتوانستی گردی از یأس را در حسین پیدا کنی. وقتی به وضعیت فوقالعادهای برخورد میکرد، هیچگاه خونسردی و استواری خود را از دست نمیداد. «وا نمیرفت» و به قول مجاهدین «واو» نمیشد. به اینکه چه کار بکنیم فکر میکرد.
هرکس با وی برخورد میکرد، به سرعت با او صمیمی میشد. وی در این رابطه از فروتنی خاصی برخوردار بود که همه به وی اعتماد میکردند. چندین مورد شاهد بودم که کارگران و کارمندان عراقی که در اشرف برای مجاهدین کار میکردند حتی مسائل داخلی خانوادگی خودشان را نزد حسین میآوردند و به او تکیه میکردند
او گوشی شنوا داشت و صبور بود. . همیشه اجازه میدهد طرف مقابلش حرفش را به تمام و کمال بزند و بعد پاسخهای سنجیده خودش ر ا با دقت و فروتنی میداد. میگفت اینکه چطور بشنوی مهمتر از این است که چه چیزی بگویی. صمیمی و شوخ طبع بود. فروتن و افتاده. همین ویژگیها بود که باعث میشد همه او را دوست داشته باشند. ویژگی دیگرش این بود که مطلقاً اسیر دگماتیسم نمیشد. همواره انعطاف داشت و برای همین خیلی جاها کلید مشکلات تنها در دست او بود.
او بیماریهای مختلف و پیچیدهای داشت که کسی نسبت به آن اشراف نداشت و انواع داروها را نیز مصرف میکرد. در ذهن اطرافیان فقط کمردرد وی برجسته بود که مانع میشد تا کارهای سنگین انجام دهد. اما علت بسیاری از این بیماریها این بود که. وی یکبار در محاصره دشمن قرار گرفته و اقدام به خوردن سیانور کرده بود و تا مرز شهادت نیز سم روی او اثر گذاشته بود ولی بعد، که خطر دشمن رفع شده بود به نوعی اقدام به معالجه کرده بود و از خطر رسته بود. اما آثار سم همیشه در بدنش باقی ماند و ضایعات جدی به سلامتی او وارد کرد.
حسین فرماندهی جسور بود. او در صحنههای عملیات در داخل ایران و سپس در کردستان و یکانهای ارتش آزادیبخش شرکت داشت و بهواقع نمونه بود. یکی از ویژگیهای برجستهاش تسلط بر خود و تصمیمگیریهای به موقع در صحنههای دشوار بود.
یکی دیگر از خصوصیتهای برجسته او امیدواری بود. هیچگاه در هیچ کار نمیتوانستی گردی از یأس را در حسین پیدا کنی. وقتی به وضعیت فوقالعادهای برخورد میکرد، هیچگاه خونسردی و استواری خود را از دست نمیداد. «وا نمیرفت» و به قول مجاهدین «واو» نمیشد. به اینکه چه کار بکنیم فکر میکرد.
هرکس با وی برخورد میکرد، به سرعت با او صمیمی میشد. وی در این رابطه از فروتنی خاصی برخوردار بود که همه به وی اعتماد میکردند. چندین مورد شاهد بودم که کارگران و کارمندان عراقی که در اشرف برای مجاهدین کار میکردند حتی مسائل داخلی خانوادگی خودشان را نزد حسین میآوردند و به او تکیه میکردند
او گوشی شنوا داشت و صبور بود. . همیشه اجازه میدهد طرف مقابلش حرفش را به تمام و کمال بزند و بعد پاسخهای سنجیده خودش ر ا با دقت و فروتنی میداد. میگفت اینکه چطور بشنوی مهمتر از این است که چه چیزی بگویی. صمیمی و شوخ طبع بود. فروتن و افتاده. همین ویژگیها بود که باعث میشد همه او را دوست داشته باشند. ویژگی دیگرش این بود که مطلقاً اسیر دگماتیسم نمیشد. همواره انعطاف داشت و برای همین خیلی جاها کلید مشکلات تنها در دست او بود.