فهرست فشرده منتشر شده از طرف دبیرخانه شورای ملی مقاومت از خلف وعدهها، دروغگوییها، حقهبازیها، نابکاریها و... . سایر «اقدامات انساندوستانه» یی که آقای تسهیلکننده در قبال ساکنان اشرف (و لیبرتی) تا کنون انجام داده- و اخیراً هم وارد فاز گانگستری پروسه تسهیلکنندگی برای غارت اموال آنان شده است - مرا، که چندان هم بیاطلاع از سوابق درخشان او در خدمتگزاری به کارفرمایانش نیستم، در برابر دو سؤال سخت قرار داده که میخواهم با شما در میان بگذارم. 
سؤال اول این است: موجود برنامهریزی شدهیی را که بعضی حرکات انسانی را خوب بلد است (مثل ایجاد مزاحمت تلفنی و ایمیلی بهطور روزمره و حتی ساعت مره) ولی از پارهیی کیفیات دیگر (مثل عاطفه، وجدان، اخلاق و این قبیل کالاهای از مدافتاده) محروم مانده است، چه باید نامید: ویروس یا بدافزار؟ من دومی را مناسبتر میدانم، چون گویاتر از اولی است. شما چه نظری دارید؟
سؤال دوم، اما، در ارتباط با «انتقاد از خود» بیسابقه دبیرکل مللمتحد در چند روز پیش است از رفتار غیرمسئولانه مأموران سازمانش در برخورد-بهتر است بگویم عدم برخورد- با کشتار انبوه غیرنظامیان تامیل توسط ارتش سریلانکا در جنگهای داخلی آن کشور در 2009. دبیرکل پس از این انتقاد قول داد که منتهای کوشش خود را بهکار خواهد بست تا اعتبار از دسترفته سازمان مللمتحد را به آن بازگرداند. باید گفت که کشتار تامیلها تنها مورد از رفتار غیرمسئولانه عاملان دستگاهی نیست که ژنرال دو گل آن را «چیزکی که به آن سازمان مللمتحد نام دادهاند» خوانده بود. سوابق آن «چیزک» در این زمینه الحق پر و پیمان است. سؤال این است: اگر بخواهم طبق اصول رئال پولیتیک به خودم بقبولانم که به گذشته نیندیشم و رو به آینده نگاه کنم، آیا نباید نسبت به تحقق وعده جناب دبیرکل امیدوار باشم؟ البته دلم خیلی میخواهد؛ منتها وقتی به واقعیتهای پیش رویم نگاه میکنم چه میبینم؟ از یک طرف آقای بومدرا را میبینم که غیرمسئولانه بودن رفتار مسئول یونامی در قبال ساکنان اشرف دچار عذاب وجدانش میکند، تا آنجا که از شغلش کناره میگیرد و به افشاگری علنی میپردازد، بیآن که دبیرکل و سازمانش به آن توجه کنند، و از طرف دیگر بدافزاری به نام «نماینده ویژه دبیرکل» را میبینم که بهرغم انبوه درخواستها برای تعویضش همچنان، پشت به کوه قاف، سرجایش محکم نشسته است. انگار صحنه طوری آرایش یافته تا به همه ثابت شود که به قول آذریها: بیله دیگ، بیله چغندر!
شما چه فکر میکنید؟
                                            سؤال اول این است: موجود برنامهریزی شدهیی را که بعضی حرکات انسانی را خوب بلد است (مثل ایجاد مزاحمت تلفنی و ایمیلی بهطور روزمره و حتی ساعت مره) ولی از پارهیی کیفیات دیگر (مثل عاطفه، وجدان، اخلاق و این قبیل کالاهای از مدافتاده) محروم مانده است، چه باید نامید: ویروس یا بدافزار؟ من دومی را مناسبتر میدانم، چون گویاتر از اولی است. شما چه نظری دارید؟
سؤال دوم، اما، در ارتباط با «انتقاد از خود» بیسابقه دبیرکل مللمتحد در چند روز پیش است از رفتار غیرمسئولانه مأموران سازمانش در برخورد-بهتر است بگویم عدم برخورد- با کشتار انبوه غیرنظامیان تامیل توسط ارتش سریلانکا در جنگهای داخلی آن کشور در 2009. دبیرکل پس از این انتقاد قول داد که منتهای کوشش خود را بهکار خواهد بست تا اعتبار از دسترفته سازمان مللمتحد را به آن بازگرداند. باید گفت که کشتار تامیلها تنها مورد از رفتار غیرمسئولانه عاملان دستگاهی نیست که ژنرال دو گل آن را «چیزکی که به آن سازمان مللمتحد نام دادهاند» خوانده بود. سوابق آن «چیزک» در این زمینه الحق پر و پیمان است. سؤال این است: اگر بخواهم طبق اصول رئال پولیتیک به خودم بقبولانم که به گذشته نیندیشم و رو به آینده نگاه کنم، آیا نباید نسبت به تحقق وعده جناب دبیرکل امیدوار باشم؟ البته دلم خیلی میخواهد؛ منتها وقتی به واقعیتهای پیش رویم نگاه میکنم چه میبینم؟ از یک طرف آقای بومدرا را میبینم که غیرمسئولانه بودن رفتار مسئول یونامی در قبال ساکنان اشرف دچار عذاب وجدانش میکند، تا آنجا که از شغلش کناره میگیرد و به افشاگری علنی میپردازد، بیآن که دبیرکل و سازمانش به آن توجه کنند، و از طرف دیگر بدافزاری به نام «نماینده ویژه دبیرکل» را میبینم که بهرغم انبوه درخواستها برای تعویضش همچنان، پشت به کوه قاف، سرجایش محکم نشسته است. انگار صحنه طوری آرایش یافته تا به همه ثابت شود که به قول آذریها: بیله دیگ، بیله چغندر!
شما چه فکر میکنید؟