اول آن که این مطلب را مدتی قبل اینجانب درج کردم و در سایت بالاترین و آزاده گی نیز گذاشتم، اما عدهییی که فقط حرف خود را ملاک میدانند با نفوذ در وبلاک اینجانب مطلب را حذف کرده بودندکه اینجانب لینک سایت بالاترین وآزاده گی را میدهم که خود شاهد بر این امر است. من این مطلب را از ابتدا درج میکنم و در سایت بالاترین و آزادگی میگذارم. و خدمت تمام این عوامل اعلام میدارم اگر صدهزاربار چنین عملی را انجام دهید برای صد و یکمین هزار بار حرف و نوشته خود را انجام خواهم داد و از هیچ حزب وگروه و شخصیتی هراسی ندارم. باز خرداد ماه از راه رسید. و باز خاطرات، بعد از 22خردادسال1388 که تقلّبی در آرا مردم صورت گرفت و چه بسیار مردم که به ظاهر برای پس گرفتن رأی خود آمدند، ولی امید به تغییر این نظام داشتند! چه عزیزانی که به آرزوی رهایی از نظام ظالم پا به میدان گذاشتند، اما چه آرزوها که در دلها باقی ماند، چه تعداد از بهترین عزیزان این آب و خاک آرزو به دل، غرقه به خون چهره در خاک فرو بستند؟ آن عزیزان ما را رها کردند و رفتند، رفتند و با رفتن خود درس فداکاری و ایثار به ما آموختند، و مارا شرمنده در ترس خود نهادند!؟ خود را رها از قید و بند این دنیای فانی کردند. آنها به آزادی میهن نرسیدند، اما به آزادی روح و رسیدن به شرف والای انسانی، یعنی دفاع از حق خود، و در برابر ظلم ایستادن رسیدند. حال به خرداد سال88بازمی گردیم وبا تحلیلی کوتاه و گذرا حوادث آن زمان را بررسی میکنیم. در این دست نوشته خود. نگاهی به مواضع آقایان موسوی وکروبی دارم، و نگاهی به دید اکثریت مردم که در ذهن خود چیزی جز، آن فکر که در نظر آقایان موسوی وکروبی بود میخواستند! همانند سال 76که آقای خاتمی به اسم اصلاحات آمد و مردم انتظار تغییر نظام را داشتند از این اصلاحات، غافل از آن که آن اصلاحات شناسایی مخالفان بود و سپس سرکوب آنان. و هنوز هم درگفتههای آقای خاتمی و حتی بیانیه آخر آقای موسوی حفظ نظام جمهوری اسلامی حرف اول را میزند.
در سال 88 هر چند سخن پس گرفتن آرا بود، ولی اکثریت مردم انتظار تغییر نظام را داشتند، اما آقایان موسوی وکروبی در فکر گرفتن رأی خود در چهارچوب نظام بودند! قصد آنان فقط بازشماری آرا بود! آن هم در چهارچوب نظام نه تغییر در اصل نظام. اما نظام رأی خود را اعلام کرده بود و قرار نبود آن را تغییر دهد. و این آقایان هم خوب به این امر واقف بودند. و این بحثها برای پس گرفتن آرا، ادامه پیدا کرد تا به درگیریهای خیابانی عوامل نظام با مردم کشیده شد. مردم دل خوش بودندکه این هزینه دادن آنها سبب تغییر نظام خواهد شد. غافل از آن که به غافله سالار این کاروان نگاه نمیکردند، غافله را به درون نظام میبرد نه، به برون نظام!؟ آقایان موسوی وکروبی فریاد میزدند ما در چهارچوب نظام اعتراض میکنیم، ما قصد تغییر در نظام نداریم، آنها فریاد میزدند ما حق خود را میخواهیم، و حق ما ماندن در حاکمیت است که خودآن رابنا نهادیم، و سالها برای بقای آن تلاش کردیم. اما مردم باز مانند زمان اصلاحات باور نداشتند، قرار نیست نظام تغییر کند! قرار است عدهییی قدرت خود را از دست ندهند و طرد از نظام نشوند، چون خود از پایه گذاران این نظام هستند! نظام جلاد صفت هم بهترین بهره را از اینگونه سخنان میبرد! چون با دستگیری مخالفان سنگر به سنگر جلو آمد، تا نوبت به خود آقایان رسید و آخرین سنگر را هم فتح کردو قیام فروکش کرد. حال بررسی کنیم دلیل محاکمه نشدن آقایان موسوی وکروبی چیست؟ اگر آقایان موسوی و کروبی محاکمه نمیشوند بهخاطر این است چهارچوب پوسیده نظام را قبول دارند! وبا اصل نظام مخالفتی ندارند! وگرنه چرا وقتی خود میدیدند و میدانستند که این نظام کوتاه نمیآید، و هر روز عده بسیاری را سلاخی میکنند، وقتی دیدند این نظام خود به چهارچوبی که تعیین کرده احترام نمیگذارد، این آقایان تغییر موضع ندادند، و خواستار تغییر درکلّیت نظام نشدند؟ چون هنوز هم این آقایان دوران خمینی را عصر طلایی میدانند. به آن دوران افتخار میکنند. آنها میگویند این نظام و احکام آن باشد، فقط همه قدرت در دست آقای خامنهایی متمرکز نباشد! این عزیزان تا زمان انتخابات 88در مهمترین مشاغل این نظام بودند. آقای موسوی نخستوزیر محبوب خمینی بوده، و بعد از آن هم باز در مشاغل دیگری بوده و آقای کروبی یکی از یاران نزدیک آقای خمینی بوده است! و بعد از خمینی نیز انواع مشاغل را برعهده داشته، هیچ گاه راضی به تغییر کلّیت نظام نمیشوند؟ زیرا از کشتارها که بر روی پشتبام مدرسه رفاه انجام شد. تا سرکوب مخالفان در کردستان، تبریز، ترکمن صحرا، اعدامهای دسته جمعی در اوین و اعدامهای سال67باخبر هستند، و چه در آن زمان چه در این زمان کلامی به مخالفت با آن رفتارها نگفتند! با تغییر کلّیت نظام این عوامل هم باید پاسخگو عملکرد خود تا قبل از انتخابات 88 باشند! تمام عوامل نظام از اصولگرا تا اصلاحطلب همه در این مدت پابرجایی نظام بازجو، شنکنجهگر، قاضی... .. دربسیاری از مشاغل مهم برای سرکوب مردم بودند. مشکل اصلی بین آقایان جنگ قدرت است! مشکل این جا است که این عزیزان دوران آقای خامنهای را عصرطلایی نمیبینند بلکه عصر حلبی میبینند. و نظام نوعی در حال تنبیه کردن آقایان موسوی وکروبی است که عصر آقای خامنهای را هم عصر طلایی ببینند، اگراین آقایان مخالفت خود را با اصل نظام اعلام کنند و تغییر کلی نظام را خواستار شوند، آن زمان یعنی آرمانهای خمینی توهین کردهاند، و جز مخالفان با اصل نظام هستند. و مانند همه مخالفان نظام محاکمه میشوند. و، روانه زندان میشوند. این آقایان خود دیدند که جوانان این مرزو بوم تک به تک جان میدهند، در آن قیام اما حاضر به تغییر موضع برای تغییر نظام نشدند و فقط ندای ما رأی خود را میخواهیم دادند، نه ما تغییر این نظام را میخواهیم. همین امر سبب ساز دستگیری فعالان نوبت به نوبت گردید و شکست قیام را همراه داشت.
حال چند سؤال ازکسانی که عکس پروفایل خود را مزین به عکس این دو عزیز کردهاند، و یا اعلام حمایت از این دو عزیز را میکنند دارم. اول آن کسانی که عکس پروفایل وبلاک و یا فیسبوک خود را مزین به عکس این دو بزرگوار کردند. دو دسته هستند! عدهییی که از قبل فعال بودهاند و طرفداراین عزیزان و اصلاحطلبان بودند و اکنون هم راه آن عزیزان و شیوه مبارزه در چهارچوب نظام را قبول دارند است. بسیار کار درست و به جایی انجام میدهند چون پای هدف خود ایستاده گی میکنند. هر چند این نظام قیول نمیکند که تغییری در چهارچوب نظام به شیوه آقایان صورت بگیرد! اما عزیزانی که فعال نبودند و بعد از سال 88وارد صحنه مبارزه شدند، با چه اندیشهایی حمایت از این عزیزان را قبول کردهاید؟ آیا موافق باتغییر نظام در چهارچوب آن هستید، آیا به این اندیشه رسیدهاید که آقایان موسوی وکروبی بهخاطرتقلّب و جنگ قدرت مورد خشم قرار گرفتند، نه تغییر در کلّیت نظام؟ آیا به این اندیشه رسیدهاید، وقتی این عزیزان در بهترین مشاغل بودند، بسیاری از انسانهای آزادیخواه، در زندانهای این نظام جان دادند و عمر سر کردند؟ دوستان من عکس گذاشتن، و اعلام حمایت کردن کار درستی است، اما اصل این است ما بدانیم چه میخواهیم، چه هدفی داریم و با آن پیگیری هدف به خواسته خود خواهیم رسید؟ این آقایان و دوستان آنان بهخاطر مشاغل حساسی که داشتند راضی به تغییر در کلّیت نظام نمیشوند. و این نظام نیز قانون و چهارچوب این نظام را برای دیگران بهرسمیت میشناسد نه برای اعمال خود. اگر قصد مبارزه و تغییر این نظام را داریم در چهارچوب این نظام به این هدف نخواهیم رسید، وراهی بیهوده و عبث میپیماییم؟ و سخنان اخیر آقای خاتمی، بیانیه آخرآقای موسوی و سخنان طرفداران ایشان در برون مرز، را اگر مرور کنید اندیشه و تبلور افکار و عقاید این طیف مشخص میشود. هیچ کدام با اصل نظام مشکلی ندارند بلکه با سیاست نظام مشکل دارند. نظامی که باخون بر سرقدرت نشسته باخونریزی حکومت را ترک خواهد کرد. دیکتاتورهای منطقه را ببینید که هرکدام به چه نحو سرنگون شدند. و الآن شاگرد جمهوری اسلامی بشار اسد راببینید، چگونه از استاد خود نظام جمهوری اسلامی راه میآموزد، آیا باز امید به تغییر نظام در چهارچوب آن وجود دارد؟ از دوستان خود تقاضا دارم درباره انتخاب شیوه مبارزه وراه آن با دقت عمل کنند33سال است که با همین وعدهها درجا ماندهایم، و در باتلاق این نظام فاسد فرو میرویم، هم چون سال 76و به اسم اصلاحات. بهتر است این بار خود را بیرون بکشیم، و راه آزادی را بیابیم.
شما به مشاغل مهمی که بسیاری از همین آقایان در آن بودند نظری بیندازید، بعد خود ببینید با این همه خونی که در این33سال برزمین ریخته شده این آقایان آیا حاضر به تغییر درکلّیت نظام میشوند؟ و در آخر اگر مبارزه ما قرار است برای تغییر سیاستهای نظام باشد، فرق نمیکند این نظام دست موسوی یا خامنهایی باشد، چون چهارچوب و قاعدهها آن یکی است. هدف ما برای رهایی تغییر درکلّیت نظام باید باشد. باز در آخر مطلبم چون همیشه میگویم زنده و پاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران.
در سال 88 هر چند سخن پس گرفتن آرا بود، ولی اکثریت مردم انتظار تغییر نظام را داشتند، اما آقایان موسوی وکروبی در فکر گرفتن رأی خود در چهارچوب نظام بودند! قصد آنان فقط بازشماری آرا بود! آن هم در چهارچوب نظام نه تغییر در اصل نظام. اما نظام رأی خود را اعلام کرده بود و قرار نبود آن را تغییر دهد. و این آقایان هم خوب به این امر واقف بودند. و این بحثها برای پس گرفتن آرا، ادامه پیدا کرد تا به درگیریهای خیابانی عوامل نظام با مردم کشیده شد. مردم دل خوش بودندکه این هزینه دادن آنها سبب تغییر نظام خواهد شد. غافل از آن که به غافله سالار این کاروان نگاه نمیکردند، غافله را به درون نظام میبرد نه، به برون نظام!؟ آقایان موسوی وکروبی فریاد میزدند ما در چهارچوب نظام اعتراض میکنیم، ما قصد تغییر در نظام نداریم، آنها فریاد میزدند ما حق خود را میخواهیم، و حق ما ماندن در حاکمیت است که خودآن رابنا نهادیم، و سالها برای بقای آن تلاش کردیم. اما مردم باز مانند زمان اصلاحات باور نداشتند، قرار نیست نظام تغییر کند! قرار است عدهییی قدرت خود را از دست ندهند و طرد از نظام نشوند، چون خود از پایه گذاران این نظام هستند! نظام جلاد صفت هم بهترین بهره را از اینگونه سخنان میبرد! چون با دستگیری مخالفان سنگر به سنگر جلو آمد، تا نوبت به خود آقایان رسید و آخرین سنگر را هم فتح کردو قیام فروکش کرد. حال بررسی کنیم دلیل محاکمه نشدن آقایان موسوی وکروبی چیست؟ اگر آقایان موسوی و کروبی محاکمه نمیشوند بهخاطر این است چهارچوب پوسیده نظام را قبول دارند! وبا اصل نظام مخالفتی ندارند! وگرنه چرا وقتی خود میدیدند و میدانستند که این نظام کوتاه نمیآید، و هر روز عده بسیاری را سلاخی میکنند، وقتی دیدند این نظام خود به چهارچوبی که تعیین کرده احترام نمیگذارد، این آقایان تغییر موضع ندادند، و خواستار تغییر درکلّیت نظام نشدند؟ چون هنوز هم این آقایان دوران خمینی را عصر طلایی میدانند. به آن دوران افتخار میکنند. آنها میگویند این نظام و احکام آن باشد، فقط همه قدرت در دست آقای خامنهایی متمرکز نباشد! این عزیزان تا زمان انتخابات 88در مهمترین مشاغل این نظام بودند. آقای موسوی نخستوزیر محبوب خمینی بوده، و بعد از آن هم باز در مشاغل دیگری بوده و آقای کروبی یکی از یاران نزدیک آقای خمینی بوده است! و بعد از خمینی نیز انواع مشاغل را برعهده داشته، هیچ گاه راضی به تغییر کلّیت نظام نمیشوند؟ زیرا از کشتارها که بر روی پشتبام مدرسه رفاه انجام شد. تا سرکوب مخالفان در کردستان، تبریز، ترکمن صحرا، اعدامهای دسته جمعی در اوین و اعدامهای سال67باخبر هستند، و چه در آن زمان چه در این زمان کلامی به مخالفت با آن رفتارها نگفتند! با تغییر کلّیت نظام این عوامل هم باید پاسخگو عملکرد خود تا قبل از انتخابات 88 باشند! تمام عوامل نظام از اصولگرا تا اصلاحطلب همه در این مدت پابرجایی نظام بازجو، شنکنجهگر، قاضی... .. دربسیاری از مشاغل مهم برای سرکوب مردم بودند. مشکل اصلی بین آقایان جنگ قدرت است! مشکل این جا است که این عزیزان دوران آقای خامنهای را عصرطلایی نمیبینند بلکه عصر حلبی میبینند. و نظام نوعی در حال تنبیه کردن آقایان موسوی وکروبی است که عصر آقای خامنهای را هم عصر طلایی ببینند، اگراین آقایان مخالفت خود را با اصل نظام اعلام کنند و تغییر کلی نظام را خواستار شوند، آن زمان یعنی آرمانهای خمینی توهین کردهاند، و جز مخالفان با اصل نظام هستند. و مانند همه مخالفان نظام محاکمه میشوند. و، روانه زندان میشوند. این آقایان خود دیدند که جوانان این مرزو بوم تک به تک جان میدهند، در آن قیام اما حاضر به تغییر موضع برای تغییر نظام نشدند و فقط ندای ما رأی خود را میخواهیم دادند، نه ما تغییر این نظام را میخواهیم. همین امر سبب ساز دستگیری فعالان نوبت به نوبت گردید و شکست قیام را همراه داشت.
حال چند سؤال ازکسانی که عکس پروفایل خود را مزین به عکس این دو عزیز کردهاند، و یا اعلام حمایت از این دو عزیز را میکنند دارم. اول آن کسانی که عکس پروفایل وبلاک و یا فیسبوک خود را مزین به عکس این دو بزرگوار کردند. دو دسته هستند! عدهییی که از قبل فعال بودهاند و طرفداراین عزیزان و اصلاحطلبان بودند و اکنون هم راه آن عزیزان و شیوه مبارزه در چهارچوب نظام را قبول دارند است. بسیار کار درست و به جایی انجام میدهند چون پای هدف خود ایستاده گی میکنند. هر چند این نظام قیول نمیکند که تغییری در چهارچوب نظام به شیوه آقایان صورت بگیرد! اما عزیزانی که فعال نبودند و بعد از سال 88وارد صحنه مبارزه شدند، با چه اندیشهایی حمایت از این عزیزان را قبول کردهاید؟ آیا موافق باتغییر نظام در چهارچوب آن هستید، آیا به این اندیشه رسیدهاید که آقایان موسوی وکروبی بهخاطرتقلّب و جنگ قدرت مورد خشم قرار گرفتند، نه تغییر در کلّیت نظام؟ آیا به این اندیشه رسیدهاید، وقتی این عزیزان در بهترین مشاغل بودند، بسیاری از انسانهای آزادیخواه، در زندانهای این نظام جان دادند و عمر سر کردند؟ دوستان من عکس گذاشتن، و اعلام حمایت کردن کار درستی است، اما اصل این است ما بدانیم چه میخواهیم، چه هدفی داریم و با آن پیگیری هدف به خواسته خود خواهیم رسید؟ این آقایان و دوستان آنان بهخاطر مشاغل حساسی که داشتند راضی به تغییر در کلّیت نظام نمیشوند. و این نظام نیز قانون و چهارچوب این نظام را برای دیگران بهرسمیت میشناسد نه برای اعمال خود. اگر قصد مبارزه و تغییر این نظام را داریم در چهارچوب این نظام به این هدف نخواهیم رسید، وراهی بیهوده و عبث میپیماییم؟ و سخنان اخیر آقای خاتمی، بیانیه آخرآقای موسوی و سخنان طرفداران ایشان در برون مرز، را اگر مرور کنید اندیشه و تبلور افکار و عقاید این طیف مشخص میشود. هیچ کدام با اصل نظام مشکلی ندارند بلکه با سیاست نظام مشکل دارند. نظامی که باخون بر سرقدرت نشسته باخونریزی حکومت را ترک خواهد کرد. دیکتاتورهای منطقه را ببینید که هرکدام به چه نحو سرنگون شدند. و الآن شاگرد جمهوری اسلامی بشار اسد راببینید، چگونه از استاد خود نظام جمهوری اسلامی راه میآموزد، آیا باز امید به تغییر نظام در چهارچوب آن وجود دارد؟ از دوستان خود تقاضا دارم درباره انتخاب شیوه مبارزه وراه آن با دقت عمل کنند33سال است که با همین وعدهها درجا ماندهایم، و در باتلاق این نظام فاسد فرو میرویم، هم چون سال 76و به اسم اصلاحات. بهتر است این بار خود را بیرون بکشیم، و راه آزادی را بیابیم.
شما به مشاغل مهمی که بسیاری از همین آقایان در آن بودند نظری بیندازید، بعد خود ببینید با این همه خونی که در این33سال برزمین ریخته شده این آقایان آیا حاضر به تغییر درکلّیت نظام میشوند؟ و در آخر اگر مبارزه ما قرار است برای تغییر سیاستهای نظام باشد، فرق نمیکند این نظام دست موسوی یا خامنهایی باشد، چون چهارچوب و قاعدهها آن یکی است. هدف ما برای رهایی تغییر درکلّیت نظام باید باشد. باز در آخر مطلبم چون همیشه میگویم زنده و پاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران.