دیوید ایمس
گلن از در میان گذاشتن دانش کارشناساتهتان با ما متشکرم. حالا از یک انگلیسی دیگر، پروفسور جفری رابرتسون، با رتبه مشورتی ملکه، می شنویم. او اولین نفر در دادگاه ویژه سازمان مللمتحد در مورد جنایات جنگی سیرالئون و عضو شورای عدالت سازمان مللمتحد بود. او همچنین یک گزارش کارشناسانه در مورد قتلعام زندانیان سیاسی در ایران در ۱۹۸۸ تهیه کرده است.
جفری رابرتسون
نیازی نیست من نگران تهدیدات وزارتخارجه باشم. دادگاههای من، دادگاههای انگلستان قضاوت کردند که آیا مجاهدین خلق یک سازمان تروریستی است و شما میدانید نتیجهگیری آنها چه بود؟ آنها گفتند که هرگونه لیستگذاری مجاهدین بهعنوان یک سازمان تروریستی غیرعقلانی بوده است.
و غیرعقلانی یعنی نه تنها از نظر منطقی اشتباه است بلکه از نظر اخلاقی هم اشتباه است.
و دادگاهها در برابر خودشان همه شواهد سرویس اطلاعاتی انگلستان را که شبیه به اطلاعات مرکزی آمریکاست داشتند و به این نتیجهگیری رسیدند. شواهد کجاست؟ بسیارخوب. یک سازمانی هست به نام انترپل که تعدادی اخطار قرمز برای تعدادی از اعضای این سازمان بهدرخواست رژیم ایران صادر کرده است. جعبه پیام انترپل روی هر درخواست پلیس که گاهبهگاه از طرف کشورهای خودکامه هم میآید مهر تأیید میزند. چه کسی بود که روی درخواست صدور اخطار قرمزها مهر تأیید زد؟ مردی از افراد ارشد پلیس آفریقای جنوبی بهنام جکی سلیمی. او حالا کجاست؟ او به اتهام فساد دوره 15سال زندان را در آفریقای جنوبی طی میکند. بنابراین مهر تأیید برای رژیم ایران اصلاً شواهد محسوب نمیشود. من وکالت کسی را دارم که شاید برای همه همکارانم اینجا جذاب نباشد، آقای جولیان آسانج، از ویکیلیکس، بد یاخوب، ولی او یک یادداشت ویکیلیکس را منتشر کرد که خیلی جالب بود، و در آخرین کتابش «آخرین بازی تاس» مورد بحث قرار گرفته است. وقتی رئیس جمهور اوباما دنبال آن بود که به رژیم تهران نزدیک شود، بعد از سخنرانیاش در قاهره، او خواست که درباره خلعسلاح هستهیی گفتگو کند. دولت تهران گفت بله ما گفتگو میکنیم به یک شرط: به این شرط که شما کمک کنید و اعضای مجاهدین خلق را برای مجازات به تهران مسترد کنید. به عبارت دیگر رژیم ایران شاید آماده بود کمی برنامه هستهییاش را به تأخیر بیندازد اگر میتوانست به شما دست پیدا کند. اگر میتوانست به مجاهدین خلق دست پیدا کند.
اینها تاریخ هستند و بهعنوان یک قاضی من کمی در این مورد میدانم چون من تحقیقاتی در مورد قتلعام اعضای مجاهدین در سال ۱۹۸۸ انجام دادم. از دید من این یکی از بدترین جنایاتی بود که بعد از جنگ جهانی دیدهایمقضات مرگ در تهران در زندان اوین و سایر زندانها در سراسر کشور، یک سؤال از این زندانیان سیاسی که برای 7 یا 8سال زندانی بودند پرسیدند: آیا هنوز از مجاهدین حمایت میکنید؟ و اگر میگفتند بله آنها را خارج میکردند و به حیاط میبردند و در دستههای 4نفره توسط جراثقال یا در دستههای6نفره در سالن زندان حلقآویز میشدند. هیچ دادگاهی نداشتند. آنها بهشدت آسیب پذیر بودند، بیرون برده میشدند و حلقآویز میشدند. در آن زمان دو جلاد، آخوند در قدرت بودند، هاشمی رفسنجانی و خامنهای که حالا رهبر عالی است.
این یک جنایت وحشتناک مجازات نشده علیه بشریت بود، جنایت مجازات نشده. راهپیماییهای مرگ ژاپنیها در مقایسه با آن رنگ میبازد، سربنیتسا بهاندازه این قتلعام تبهکارانه هزاران زندانی سیاسی که بهعنوان محارب یا دشمنان خدا که به آن محکوم شدند، مخوف نبود. بنابراین این انتقامجویی در انتظار عدالت است و من در پایان به این برمیگردم.
ولی این کین توزی رژیم تهران را نشان میدهد که حالا توسط مردی که در انجام این قتلعام نقش کلیدی داشت، رهبری میشود. و نشان میدهد که مجاهدین خلق و کمپ اشرف پناهنده هستند چون اگر به کشور خودشان بازگردند، کشته خواهند شد. و مالکی یک عامل رژیم ایران است که آنها را در سال ۲۰۰۹ کشتار کرد، یازده کشته، و در سال ۲۰۱۱ شدند چهل وهفت کشته. بنابراین این میزان کینه است که باعث میشود ساکنان کمپ اشرف در قانون بینالمللی پناهنده سیاسی باشند. به آنها توسط ژنرال پترائوس در سال ۲۰۰۶ بعد از تهاجم به عراق قول داده شد، ساکنان کمپ اشرف سلاحهایشان را تحویل دادند، یک خلعسلاح کامل وجود داشت، هیچ صحبتی نیست هیچ ادعای معتبری هم نیست که از سال ۲۰۰۱ هیچ عمل چریکی یا عمل تروریستی وجود داشته باشد و ژنرال پترائوس قول داد که آنها بهعنوان افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون ژنو محسوب میشوند. ولی وقتی آمریکا از آنجا رفت، آنها را حفاظت نشده بر جای گذاشت.
سازمان مللمتحد مسئولیت حفاظت دارد. این یک اصل حقوقی است وقتی جانها در معرض خطر در کشوری هستند که نمیتواند آنها را نجات دهد و آقای مالکی آنها را نجات نخواهد داد، مسئولیت حفاظت وجود دارد. این مسئولیت در کمپ لیبرتی چشمپوشی شده، یک کمپ انتقالی که عنوان اسیرکننده همان افراد، همان نیروهایی که مسئول کشتار ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ بودند را دارد. همان اهانت، عجیب نیست که همان توهین به افراد کمپ لیبرتی میشود بهعنوان محارب، منافق، آنها منافق نامیده میشوند، لغاتی که توسط آخوندها برای محکوم کردن آنها به مرگ مورد استفاده قرار گرفته است. این زبان اهانت و زبان آزار است. سفیر کوبلر از این چشمپوشی کرده است. ساکنان اشرف و مجاهدین در سال ۱۹۸۶ به عراق رفتند وقتی دولت فرانسه تسلیم فشار رژیم ایران شد و دستور اخراج آنها را داد، البته آنها مورد استقبال صدام حسین قرار گرفتند. از سال ۱۹۸۶ برای 25سال آنها مدرسه، بیمارستان، امکاناتی ساختند که میلیونها دلار ارزش دارد و عراق همه آنها را میگیرد. در قانون بینالمللی نمیتواند این کار را بکند. باید غرامت کامل به آنهایی که اموالشان را میگیرد، بدهد. انتقاد دیگری که میخواهم بکنم و بهعنوان یک قاضی سازمان مللمتحد برایم درد آور است، این است که از کمیساریاری عالی پناهندگی سازمان مللمتحد انتقاد کنم که یک سازمان عالی است و کار انساندوستانه زیادی کرده است. چرا تأییدیه گروهی پناهجویان حفاظتشده را نداده است. چرا نه؟ می گوید ما نمیتوانیم بهعنوان گروه آنها را تأیید کنیم، هرچند که واضح است آنها بهعنوان گروه پناهجو هستند، پناهجویان مشروع. در ماه گذشته کمیساریای عالی 30نفر را احراز هویت کرده است. 30نفر در ماه. به این فکر کنید، حسابش را بکنید. بر این اساس با ۳۴۰۰نفر، تا سال ۲۰۲۰ هشت سال طول میکشد با 30نفر در ماه.
این کاملاً غیرقابلقبول است. آیا ما هشت سال باید صبر کنیم که این مشکل حل شود؟
یک وظیفهیی برای کشورهایی که به عراق در سال ۲۰۰۳ حمله کردند و این مسأله را ایجاد کردند، وجود دارد. بگذارید صادق باشیم این تهاجم این مسأله را ایجاد کرد. ما ممکن است موافق باشیم یا مخالف که این یک تهاجم غیرقانونی بود ولی این مهم نیست. این تهاجم بود که مسأله افراد حفاظتشده طبق کنوانسیون ژنو را ایجاد کرد، بنابراین برعهده آمریکا، انگلستان و فکر میکنم شریک جزیی ترشان اسپانیاست. بگذارید روشن کنیم آمریکا، انگلستان و اسپانیا به عراق حمله کردند و منجر به روی کارآمدن رژیم مالکی شدند، من فکر میکنم مسئولیت آنهاست که سایر پناهندگان را بپذیرند.
بنابراین دست آخر ما، رژیمی در تهران داریم که توسط مردی رهبری میشود، رهبر عالیش، که بهخاطر جنایت، یکی از بدترین جنایات علیه بشریت که علیه مجاهدین خلق در ۱۹۸۸ انجام شد، مقصر است. ما رفسنجانی را داریم که هنوز در مواضع عالیرتبه است، همینطور اکثر قضات جوخه مرگ، و پاسداران انقلاب که کشتار را انجام دادند و زندانیان و دیپلوماتهایی که آن را لاپوشانی کردند. این یک ماجرای وحشتناک در سازمان مللمتحد است که چطور رژیم ایران توانست تحقیقات سازمان مللمتحد را منحرف کند و هیچ کاری برای این جنایت وحشتناک مجازات نشده صورت نگرفت. زمان آن رسیده است چون جنایات نازیهای آلمان بررسی شده است، بنگلادش دادگاهش را داشت، ما محاکمه افسران پل پوت را در کامبوج داریم. این پروندههای قدیمی، حداقل پروندههایی هستند که از ۱۹۸۸ قدیمی ترند. جنایات رهبر عالی و رهبران رژیم ایران بسیار بدتر از جنایات جوزف کونی هستند. در اینترنت بسیار سر و صدا کرد که در پی جوزف کونی هستند. بیایید به رهبری رژیم ایران که مسئول جنایت علیه بشریت بهخاطر قتل هزاران زندانی سیاسی در سال ۱۹۸۸ است، چشم بدوزیم.
این احتمالاً کاری است که سازمان مللمتحد باید بکند، باید دادگاهی تشکیل دهد که همه رهبران رژیم ایران را که در آن قتلعام دست داشتند محاکمه کند. چون دست آخر آخوندهای بیرحم افرادی هستند که بهخاطر جنایت علیه بشریت مقصرند و عطوفتی نسبت به مردم خودشان نشان ندادهاند بهطوری که نمیتوان به آنها برای در دست داشتن یک سلاح اتمی اعتماد کرد.
ایمس:
جفری از یادآوری کنفرانس و چالشهایی که داریم متشکرم. من یک مشکل دارم من هنوز دارم انگلیسی یاد میگیرم بعد آمریکایی، آلمانی، فرانسه و ایتالیایی، و حالا اداره جلسه را به سناتور مالان میسپارم.
سناتور ملان:
دیوید از کاری که کردید متشکرم و سفر خوبی در برگشت داشته باشید. اجازه بدهید حالا سخنران بعدی سرهنگ وسلی مارتین را معرفی کنم. او فرمانده پایگاه آمریکایی در اشرف بود. او آنجا بوده و اطلاعات دست اول در مورد اشرف دارد و سخنان امروز او بسیار مهم است.
سرهنگ مارتین:
گلن از در میان گذاشتن دانش کارشناساتهتان با ما متشکرم. حالا از یک انگلیسی دیگر، پروفسور جفری رابرتسون، با رتبه مشورتی ملکه، می شنویم. او اولین نفر در دادگاه ویژه سازمان مللمتحد در مورد جنایات جنگی سیرالئون و عضو شورای عدالت سازمان مللمتحد بود. او همچنین یک گزارش کارشناسانه در مورد قتلعام زندانیان سیاسی در ایران در ۱۹۸۸ تهیه کرده است.
جفری رابرتسون
نیازی نیست من نگران تهدیدات وزارتخارجه باشم. دادگاههای من، دادگاههای انگلستان قضاوت کردند که آیا مجاهدین خلق یک سازمان تروریستی است و شما میدانید نتیجهگیری آنها چه بود؟ آنها گفتند که هرگونه لیستگذاری مجاهدین بهعنوان یک سازمان تروریستی غیرعقلانی بوده است.
و غیرعقلانی یعنی نه تنها از نظر منطقی اشتباه است بلکه از نظر اخلاقی هم اشتباه است.
و دادگاهها در برابر خودشان همه شواهد سرویس اطلاعاتی انگلستان را که شبیه به اطلاعات مرکزی آمریکاست داشتند و به این نتیجهگیری رسیدند. شواهد کجاست؟ بسیارخوب. یک سازمانی هست به نام انترپل که تعدادی اخطار قرمز برای تعدادی از اعضای این سازمان بهدرخواست رژیم ایران صادر کرده است. جعبه پیام انترپل روی هر درخواست پلیس که گاهبهگاه از طرف کشورهای خودکامه هم میآید مهر تأیید میزند. چه کسی بود که روی درخواست صدور اخطار قرمزها مهر تأیید زد؟ مردی از افراد ارشد پلیس آفریقای جنوبی بهنام جکی سلیمی. او حالا کجاست؟ او به اتهام فساد دوره 15سال زندان را در آفریقای جنوبی طی میکند. بنابراین مهر تأیید برای رژیم ایران اصلاً شواهد محسوب نمیشود. من وکالت کسی را دارم که شاید برای همه همکارانم اینجا جذاب نباشد، آقای جولیان آسانج، از ویکیلیکس، بد یاخوب، ولی او یک یادداشت ویکیلیکس را منتشر کرد که خیلی جالب بود، و در آخرین کتابش «آخرین بازی تاس» مورد بحث قرار گرفته است. وقتی رئیس جمهور اوباما دنبال آن بود که به رژیم تهران نزدیک شود، بعد از سخنرانیاش در قاهره، او خواست که درباره خلعسلاح هستهیی گفتگو کند. دولت تهران گفت بله ما گفتگو میکنیم به یک شرط: به این شرط که شما کمک کنید و اعضای مجاهدین خلق را برای مجازات به تهران مسترد کنید. به عبارت دیگر رژیم ایران شاید آماده بود کمی برنامه هستهییاش را به تأخیر بیندازد اگر میتوانست به شما دست پیدا کند. اگر میتوانست به مجاهدین خلق دست پیدا کند.
اینها تاریخ هستند و بهعنوان یک قاضی من کمی در این مورد میدانم چون من تحقیقاتی در مورد قتلعام اعضای مجاهدین در سال ۱۹۸۸ انجام دادم. از دید من این یکی از بدترین جنایاتی بود که بعد از جنگ جهانی دیدهایمقضات مرگ در تهران در زندان اوین و سایر زندانها در سراسر کشور، یک سؤال از این زندانیان سیاسی که برای 7 یا 8سال زندانی بودند پرسیدند: آیا هنوز از مجاهدین حمایت میکنید؟ و اگر میگفتند بله آنها را خارج میکردند و به حیاط میبردند و در دستههای 4نفره توسط جراثقال یا در دستههای6نفره در سالن زندان حلقآویز میشدند. هیچ دادگاهی نداشتند. آنها بهشدت آسیب پذیر بودند، بیرون برده میشدند و حلقآویز میشدند. در آن زمان دو جلاد، آخوند در قدرت بودند، هاشمی رفسنجانی و خامنهای که حالا رهبر عالی است.
این یک جنایت وحشتناک مجازات نشده علیه بشریت بود، جنایت مجازات نشده. راهپیماییهای مرگ ژاپنیها در مقایسه با آن رنگ میبازد، سربنیتسا بهاندازه این قتلعام تبهکارانه هزاران زندانی سیاسی که بهعنوان محارب یا دشمنان خدا که به آن محکوم شدند، مخوف نبود. بنابراین این انتقامجویی در انتظار عدالت است و من در پایان به این برمیگردم.
ولی این کین توزی رژیم تهران را نشان میدهد که حالا توسط مردی که در انجام این قتلعام نقش کلیدی داشت، رهبری میشود. و نشان میدهد که مجاهدین خلق و کمپ اشرف پناهنده هستند چون اگر به کشور خودشان بازگردند، کشته خواهند شد. و مالکی یک عامل رژیم ایران است که آنها را در سال ۲۰۰۹ کشتار کرد، یازده کشته، و در سال ۲۰۱۱ شدند چهل وهفت کشته. بنابراین این میزان کینه است که باعث میشود ساکنان کمپ اشرف در قانون بینالمللی پناهنده سیاسی باشند. به آنها توسط ژنرال پترائوس در سال ۲۰۰۶ بعد از تهاجم به عراق قول داده شد، ساکنان کمپ اشرف سلاحهایشان را تحویل دادند، یک خلعسلاح کامل وجود داشت، هیچ صحبتی نیست هیچ ادعای معتبری هم نیست که از سال ۲۰۰۱ هیچ عمل چریکی یا عمل تروریستی وجود داشته باشد و ژنرال پترائوس قول داد که آنها بهعنوان افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون ژنو محسوب میشوند. ولی وقتی آمریکا از آنجا رفت، آنها را حفاظت نشده بر جای گذاشت.
سازمان مللمتحد مسئولیت حفاظت دارد. این یک اصل حقوقی است وقتی جانها در معرض خطر در کشوری هستند که نمیتواند آنها را نجات دهد و آقای مالکی آنها را نجات نخواهد داد، مسئولیت حفاظت وجود دارد. این مسئولیت در کمپ لیبرتی چشمپوشی شده، یک کمپ انتقالی که عنوان اسیرکننده همان افراد، همان نیروهایی که مسئول کشتار ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ بودند را دارد. همان اهانت، عجیب نیست که همان توهین به افراد کمپ لیبرتی میشود بهعنوان محارب، منافق، آنها منافق نامیده میشوند، لغاتی که توسط آخوندها برای محکوم کردن آنها به مرگ مورد استفاده قرار گرفته است. این زبان اهانت و زبان آزار است. سفیر کوبلر از این چشمپوشی کرده است. ساکنان اشرف و مجاهدین در سال ۱۹۸۶ به عراق رفتند وقتی دولت فرانسه تسلیم فشار رژیم ایران شد و دستور اخراج آنها را داد، البته آنها مورد استقبال صدام حسین قرار گرفتند. از سال ۱۹۸۶ برای 25سال آنها مدرسه، بیمارستان، امکاناتی ساختند که میلیونها دلار ارزش دارد و عراق همه آنها را میگیرد. در قانون بینالمللی نمیتواند این کار را بکند. باید غرامت کامل به آنهایی که اموالشان را میگیرد، بدهد. انتقاد دیگری که میخواهم بکنم و بهعنوان یک قاضی سازمان مللمتحد برایم درد آور است، این است که از کمیساریاری عالی پناهندگی سازمان مللمتحد انتقاد کنم که یک سازمان عالی است و کار انساندوستانه زیادی کرده است. چرا تأییدیه گروهی پناهجویان حفاظتشده را نداده است. چرا نه؟ می گوید ما نمیتوانیم بهعنوان گروه آنها را تأیید کنیم، هرچند که واضح است آنها بهعنوان گروه پناهجو هستند، پناهجویان مشروع. در ماه گذشته کمیساریای عالی 30نفر را احراز هویت کرده است. 30نفر در ماه. به این فکر کنید، حسابش را بکنید. بر این اساس با ۳۴۰۰نفر، تا سال ۲۰۲۰ هشت سال طول میکشد با 30نفر در ماه.
این کاملاً غیرقابلقبول است. آیا ما هشت سال باید صبر کنیم که این مشکل حل شود؟
یک وظیفهیی برای کشورهایی که به عراق در سال ۲۰۰۳ حمله کردند و این مسأله را ایجاد کردند، وجود دارد. بگذارید صادق باشیم این تهاجم این مسأله را ایجاد کرد. ما ممکن است موافق باشیم یا مخالف که این یک تهاجم غیرقانونی بود ولی این مهم نیست. این تهاجم بود که مسأله افراد حفاظتشده طبق کنوانسیون ژنو را ایجاد کرد، بنابراین برعهده آمریکا، انگلستان و فکر میکنم شریک جزیی ترشان اسپانیاست. بگذارید روشن کنیم آمریکا، انگلستان و اسپانیا به عراق حمله کردند و منجر به روی کارآمدن رژیم مالکی شدند، من فکر میکنم مسئولیت آنهاست که سایر پناهندگان را بپذیرند.
بنابراین دست آخر ما، رژیمی در تهران داریم که توسط مردی رهبری میشود، رهبر عالیش، که بهخاطر جنایت، یکی از بدترین جنایات علیه بشریت که علیه مجاهدین خلق در ۱۹۸۸ انجام شد، مقصر است. ما رفسنجانی را داریم که هنوز در مواضع عالیرتبه است، همینطور اکثر قضات جوخه مرگ، و پاسداران انقلاب که کشتار را انجام دادند و زندانیان و دیپلوماتهایی که آن را لاپوشانی کردند. این یک ماجرای وحشتناک در سازمان مللمتحد است که چطور رژیم ایران توانست تحقیقات سازمان مللمتحد را منحرف کند و هیچ کاری برای این جنایت وحشتناک مجازات نشده صورت نگرفت. زمان آن رسیده است چون جنایات نازیهای آلمان بررسی شده است، بنگلادش دادگاهش را داشت، ما محاکمه افسران پل پوت را در کامبوج داریم. این پروندههای قدیمی، حداقل پروندههایی هستند که از ۱۹۸۸ قدیمی ترند. جنایات رهبر عالی و رهبران رژیم ایران بسیار بدتر از جنایات جوزف کونی هستند. در اینترنت بسیار سر و صدا کرد که در پی جوزف کونی هستند. بیایید به رهبری رژیم ایران که مسئول جنایت علیه بشریت بهخاطر قتل هزاران زندانی سیاسی در سال ۱۹۸۸ است، چشم بدوزیم.
این احتمالاً کاری است که سازمان مللمتحد باید بکند، باید دادگاهی تشکیل دهد که همه رهبران رژیم ایران را که در آن قتلعام دست داشتند محاکمه کند. چون دست آخر آخوندهای بیرحم افرادی هستند که بهخاطر جنایت علیه بشریت مقصرند و عطوفتی نسبت به مردم خودشان نشان ندادهاند بهطوری که نمیتوان به آنها برای در دست داشتن یک سلاح اتمی اعتماد کرد.
ایمس:
جفری از یادآوری کنفرانس و چالشهایی که داریم متشکرم. من یک مشکل دارم من هنوز دارم انگلیسی یاد میگیرم بعد آمریکایی، آلمانی، فرانسه و ایتالیایی، و حالا اداره جلسه را به سناتور مالان میسپارم.
سناتور ملان:
دیوید از کاری که کردید متشکرم و سفر خوبی در برگشت داشته باشید. اجازه بدهید حالا سخنران بعدی سرهنگ وسلی مارتین را معرفی کنم. او فرمانده پایگاه آمریکایی در اشرف بود. او آنجا بوده و اطلاعات دست اول در مورد اشرف دارد و سخنان امروز او بسیار مهم است.
سرهنگ مارتین:
بسیار متشکرم. خانمها و آقایان متشکرم.
سپاسگزارم. هیچکس بیش از یک جنگجو از جنگ نفرت ندارد، هیچ کس از شکستن یک توافق آتشبس بیش از جنگجویی که آن را امضا کرده متنفر نیست. به این دلیل است که شما میبینید ژنرال فیلیپس، سرهنگ مک کلاسکی، سرهنگ نش، سرهنگ دوم جولی نورمن، و خود من در این موضوع این طور با تمام قوا مبارزه میکنیم. چون آنچه اجازه داده شده برای ساکنان کمپ اشرف اتفاق بیفتد، نفرتانگیز است.
آنها بهترین بهترینها بودند که من تا بهحال شناختهام و خوشوقتی آن را داشتهام که با آنها کار کنم.
به جای نگهداشتن موقعیت افراد حفاظتشده که ما با آن موافقت کردیم، آنها را رها کردیم و به دولت فاسد مالکی که دوست رژیم ایران است تحویل دادیم. این کار کاملاً با تأیید قوه مجریه بهخصوص وزارتخارجه صورت گرفت. دوستم گلن کارل به درستی همین حالا اشاره کرد که شما باید حقیقت را بدانید و حقیقت باید شما را آزاد کند. متأسفانه با وزارتخارجه من باید از هنرپیشه آمریکایی جک نیکلسون نقلقول کنم که شما نمیتوانید حقیقت را تحمل کنید.
وزارتخارجه ناقض دستورالعمل سال ۲۰۰۴ مصوب کنگره است. سه معیار وجود داشت. خارجی بودن، تهدیدی برای ایالات متحده و پتانسیل حمله به ایالات متحده یا شهروندانش. بهعنوان اولین افسر ضدتروریسم برای کل عراق و فرمانده سابق کمپ اشرف میتوانم بگویم مجاهدین خلق تهدیدی نبودند در واقع من آنها را یک متحد بسیار قوی یافتم. وزارتخارجه همچنین ناقض حکم دادگاه استیناف در سال ۲۰۱۰ است که گفت شما شش ماه وقت دارید که این مسأله را تصحیح کنید. از جولای ۲۰۱۰ تا الآن که بسیار بیشتر از شش ماه است. در واقع تقریباً همان مدت زمانی است که طول کشید آمریکا وارد جنگ جهانی اول بشود و بجنگد. ظاهراً یک اختلاف بزرگبین وزارتخارجه و وزارت دفاع در یک لغت ساده وجود دارد: هیلاری کلینتون میگوید آنها به سرعت روی این موضوع دارند کار میکنند. من مایلم معنی لغت «به سرعت» توسط وزارتخارجه را بدانم چون با وزارت دفاع نمیخواند.
من از جوابهایی که از وزارتخارجه میگیریم در حیرتم. وقتی برنامهریزی شده بود که سفیر سعودی در خاک آمریکا مورد حمله قرار گیرد. اظهارات این بود که در مقابل ما باید آنها را بهلحاظ دیپلوماتیک بیشر منزوی کنیم. انزوای بیشتر دیپلوماتیک چیست؟ این شبیه به فیلم خانه حیوانات «کارآموزی فوق محرمانه» است و نه چیزی بیشتر از آن. و بعد از وزارتخارجه این اظهارات درآمد که ما باید ببینیم تصمیم این ترور تا کدام مقامات بالای دولت ایران رفته است. جای سؤالی نیست که تا بالاترین سطح رفته است. دخالت آمریکا در خاورمیانه من را به یاد این میاندازد که وزارتخارجه هیچ چیزی را از زمان سرنگونیاشتباه یک دولت بسیار مردمی در ایران در سال ۱۹۵۳ درست انجام نداده است. و تا امروز به انجام اشتباهات ادامه میدهیم که شامل تأیید و حمایت از مالکی است. وزارتخارجه ادعا میکند که مجاهدین خلق تروریست هستند. همانطور که گفتم ما بهتر میدانیم همه در این سالن بهتر میدانند که شما متحدان ما هستید نه دشمنان ما.
وزارتخارجه از مجاهدین خلق بهخاطر کار با صدام انتقاد کرده است با این حال وقتی صدام در معرض شکست خوردن از رژیم ایران بود، این آمریکا بود که به دادن اطلاعات، منابع و امکانات برای تقویت صدام اشتغال داشت. بنابراین اگر این بحث درباره کار با صدام معتبر است، آمریکا یک دولت تروریستی است.
وزارتخارجه ادعا میکند که اطلاعات طبقهبندی شده درباره مجاهدین خلق دارد. ولی هیچوقت آنها را به من یا کس دیگری وقتی در عراق یا در پنتاگون کار میکردم، ندادند. و من گواهینامه تأیید فوق محرمانه داشتم همانطور که الآن هم وزیر ریج، سفیر بولتون و سرهنگ مک کلاسکی دارند. من الآن وزارتخارجه را به چالش میطلبم که به چهار نفر ما نشان دهید که این اطلاعات چه هستند تا ما فرصت این را داشته باشیم که آن را تأیید یا تکذیب کنیم.
من صادقانه انتظار دارم که ما اطلاعاتی را پیدا کنیم که معتبر از آن نیست که من، سرهنگ مک کلاسکی و ژنرال فیلیپس در وسط شب به اشرف فرستاده میشدیم که به اظهارات وزارت خارجه، دولت عراق و رژیم ایران پاسخ دهیم و هر دفعه بیش از دفعه قبل منزجر تر برمیگشتیم و میدانستیم مجاهدین آن کارهایی را که به آن متهم میشدند، انجام نمیدادند.
وزارتخارجه حالا یک متحد در سیاست بهم پیچیده استمالت رژیم ایران دارد. این سازمان مللمتحد و نفر برگزیده آن مارتین کوبلر است. سفیر کوبلر تا الآن ثابت کرده که به سنت سازمان مللمتحد پایبند بوده است. این سنت در رواندا شکل گرفت وقتی 800هزار نفر در نسلکشی کشته شدند. سازمان مللمتحد به هشدارهای ژنرال دالر و درخواست کمک او پاسخ نداد. در عوض آنها مرتب به تأخیر میانداختند و سه ماه تأخیر کردند و 800هزار نفر بهای آن را پرداختند. ما نمیتوانیم اجازه دهیم ۳۴۰۰ ساکن اشرف و لیبرتی بهای آن را بپردازند در حالیکه سازمان مللمتحد هیچ کاری نمیکند.
ما همین حالا ۱۲۰۰نفر را در یک ناحیه بسیار کوچک منزوی تحت محافظان بسیار خشن که تا الآن ثابت کردهاند آماده شلیک هستند، گذاشته ایم.
اول اینکه من در کمپ لیبرتی زندگی کردهام. ما فضای بسیار بیشتری داشتیم. ما کیلومترها فضای بیشتری نسبت به آنچه برای ساکنان اشرف اختصاص داده شده، داشتیم. همینطور سفیر کوبلر این کمپ که تأسیسات تصفیه آب داشت، بیحد و حصر غارت شد. کمپ لیبرتی که آمریکاییها برای مالکی بر جای گذاشتند آن کمپ لیبرتی نیست که امروز به ساکنان اشرف تحمیل شده است. ما یک امکان خوب داریم که در خاورمیانه درست عمل کنیم. ما از بهار عرب و آنچه در مصر، لیبی و تونس صورت گرفت، تقدیر کردیم. همه اینجا میدانند چه اتفاقی افتاد تبدیل به یک درهم ریختگی شد و بنیادگراهای بیشتری شروع به وارد شدن کردند چون یک تشکیلات خوب برای جایگزینی دولتهای در حال سقوط وجود نداشت. در ایران یک ساختار خوب وجود دارد تحت رهبری مریم رجوی.
ما باید اشتباهاتی را که کردهایم اصلاح کنیم. نامگذاری مجاهدین خلق در لیست وزارتخارجه اشتباه است. الآن مجاهدین را از لیست خارج کنید! بلادرنگ ساکنان اشرف و لیبرتی را از عراق خارج کنید. ما امکانات و فضای موجود در اروپا و بهخصوص در ایالات متحده داریم. ما این مشکل را ایجاد کردیم. ما باید استمالت از رژیم ایران را متوقف کنیم و تشخیص دهیم که رژیم ملاها دشمن دموکراسی در سراسر جهان است. ما باید ستایش از مالکی را متوقف کنیم. او قابل اعتماد نیست. او این را بارها اثبات کرده است. ساکنان اشرف اخیراً نامهیی برای وزیر خارجه کلینتون فرستادند که همه نگرانیهایشان را برجسته کردهاند. من این نامه را که دوستانم در اشرف به من دادند، خواندهام. من پیشنهاد میکنم وزیر کلینتون هم آن نامه را بخواند. همانطور که وزیر ریج اشاره کرد او آماده است به عراق برود من آمادهام با یونیفرم یا بدون یونیفرم به عراق برگردم.
در خاتمه مایلم از 475هزار عراقی که نامهیی در حمایت از ساکنان اشرف به وزیر خارجه نوشتند تقدیر کنم. این در مقابل دولت بسیار وحشی مالکی است که انتقام خواهد گرفت و با این حال شما تقریباً نیم میلیون عراقی را دارید که میگویند آنچه در اشرف اتفاق میافتد، اشتباه است. و نهایتاً من به خواهران و برادرانم در اشرف و لیبرتی میگویم: ما در گذشته با هم ایستادیم، ما امروز با هم میایستیم و ما همیشه با هم خواهیم ایستاد.
متشکرم.
سپاسگزارم. هیچکس بیش از یک جنگجو از جنگ نفرت ندارد، هیچ کس از شکستن یک توافق آتشبس بیش از جنگجویی که آن را امضا کرده متنفر نیست. به این دلیل است که شما میبینید ژنرال فیلیپس، سرهنگ مک کلاسکی، سرهنگ نش، سرهنگ دوم جولی نورمن، و خود من در این موضوع این طور با تمام قوا مبارزه میکنیم. چون آنچه اجازه داده شده برای ساکنان کمپ اشرف اتفاق بیفتد، نفرتانگیز است.
آنها بهترین بهترینها بودند که من تا بهحال شناختهام و خوشوقتی آن را داشتهام که با آنها کار کنم.
به جای نگهداشتن موقعیت افراد حفاظتشده که ما با آن موافقت کردیم، آنها را رها کردیم و به دولت فاسد مالکی که دوست رژیم ایران است تحویل دادیم. این کار کاملاً با تأیید قوه مجریه بهخصوص وزارتخارجه صورت گرفت. دوستم گلن کارل به درستی همین حالا اشاره کرد که شما باید حقیقت را بدانید و حقیقت باید شما را آزاد کند. متأسفانه با وزارتخارجه من باید از هنرپیشه آمریکایی جک نیکلسون نقلقول کنم که شما نمیتوانید حقیقت را تحمل کنید.
وزارتخارجه ناقض دستورالعمل سال ۲۰۰۴ مصوب کنگره است. سه معیار وجود داشت. خارجی بودن، تهدیدی برای ایالات متحده و پتانسیل حمله به ایالات متحده یا شهروندانش. بهعنوان اولین افسر ضدتروریسم برای کل عراق و فرمانده سابق کمپ اشرف میتوانم بگویم مجاهدین خلق تهدیدی نبودند در واقع من آنها را یک متحد بسیار قوی یافتم. وزارتخارجه همچنین ناقض حکم دادگاه استیناف در سال ۲۰۱۰ است که گفت شما شش ماه وقت دارید که این مسأله را تصحیح کنید. از جولای ۲۰۱۰ تا الآن که بسیار بیشتر از شش ماه است. در واقع تقریباً همان مدت زمانی است که طول کشید آمریکا وارد جنگ جهانی اول بشود و بجنگد. ظاهراً یک اختلاف بزرگبین وزارتخارجه و وزارت دفاع در یک لغت ساده وجود دارد: هیلاری کلینتون میگوید آنها به سرعت روی این موضوع دارند کار میکنند. من مایلم معنی لغت «به سرعت» توسط وزارتخارجه را بدانم چون با وزارت دفاع نمیخواند.
من از جوابهایی که از وزارتخارجه میگیریم در حیرتم. وقتی برنامهریزی شده بود که سفیر سعودی در خاک آمریکا مورد حمله قرار گیرد. اظهارات این بود که در مقابل ما باید آنها را بهلحاظ دیپلوماتیک بیشر منزوی کنیم. انزوای بیشتر دیپلوماتیک چیست؟ این شبیه به فیلم خانه حیوانات «کارآموزی فوق محرمانه» است و نه چیزی بیشتر از آن. و بعد از وزارتخارجه این اظهارات درآمد که ما باید ببینیم تصمیم این ترور تا کدام مقامات بالای دولت ایران رفته است. جای سؤالی نیست که تا بالاترین سطح رفته است. دخالت آمریکا در خاورمیانه من را به یاد این میاندازد که وزارتخارجه هیچ چیزی را از زمان سرنگونیاشتباه یک دولت بسیار مردمی در ایران در سال ۱۹۵۳ درست انجام نداده است. و تا امروز به انجام اشتباهات ادامه میدهیم که شامل تأیید و حمایت از مالکی است. وزارتخارجه ادعا میکند که مجاهدین خلق تروریست هستند. همانطور که گفتم ما بهتر میدانیم همه در این سالن بهتر میدانند که شما متحدان ما هستید نه دشمنان ما.
وزارتخارجه از مجاهدین خلق بهخاطر کار با صدام انتقاد کرده است با این حال وقتی صدام در معرض شکست خوردن از رژیم ایران بود، این آمریکا بود که به دادن اطلاعات، منابع و امکانات برای تقویت صدام اشتغال داشت. بنابراین اگر این بحث درباره کار با صدام معتبر است، آمریکا یک دولت تروریستی است.
وزارتخارجه ادعا میکند که اطلاعات طبقهبندی شده درباره مجاهدین خلق دارد. ولی هیچوقت آنها را به من یا کس دیگری وقتی در عراق یا در پنتاگون کار میکردم، ندادند. و من گواهینامه تأیید فوق محرمانه داشتم همانطور که الآن هم وزیر ریج، سفیر بولتون و سرهنگ مک کلاسکی دارند. من الآن وزارتخارجه را به چالش میطلبم که به چهار نفر ما نشان دهید که این اطلاعات چه هستند تا ما فرصت این را داشته باشیم که آن را تأیید یا تکذیب کنیم.
من صادقانه انتظار دارم که ما اطلاعاتی را پیدا کنیم که معتبر از آن نیست که من، سرهنگ مک کلاسکی و ژنرال فیلیپس در وسط شب به اشرف فرستاده میشدیم که به اظهارات وزارت خارجه، دولت عراق و رژیم ایران پاسخ دهیم و هر دفعه بیش از دفعه قبل منزجر تر برمیگشتیم و میدانستیم مجاهدین آن کارهایی را که به آن متهم میشدند، انجام نمیدادند.
وزارتخارجه حالا یک متحد در سیاست بهم پیچیده استمالت رژیم ایران دارد. این سازمان مللمتحد و نفر برگزیده آن مارتین کوبلر است. سفیر کوبلر تا الآن ثابت کرده که به سنت سازمان مللمتحد پایبند بوده است. این سنت در رواندا شکل گرفت وقتی 800هزار نفر در نسلکشی کشته شدند. سازمان مللمتحد به هشدارهای ژنرال دالر و درخواست کمک او پاسخ نداد. در عوض آنها مرتب به تأخیر میانداختند و سه ماه تأخیر کردند و 800هزار نفر بهای آن را پرداختند. ما نمیتوانیم اجازه دهیم ۳۴۰۰ ساکن اشرف و لیبرتی بهای آن را بپردازند در حالیکه سازمان مللمتحد هیچ کاری نمیکند.
ما همین حالا ۱۲۰۰نفر را در یک ناحیه بسیار کوچک منزوی تحت محافظان بسیار خشن که تا الآن ثابت کردهاند آماده شلیک هستند، گذاشته ایم.
اول اینکه من در کمپ لیبرتی زندگی کردهام. ما فضای بسیار بیشتری داشتیم. ما کیلومترها فضای بیشتری نسبت به آنچه برای ساکنان اشرف اختصاص داده شده، داشتیم. همینطور سفیر کوبلر این کمپ که تأسیسات تصفیه آب داشت، بیحد و حصر غارت شد. کمپ لیبرتی که آمریکاییها برای مالکی بر جای گذاشتند آن کمپ لیبرتی نیست که امروز به ساکنان اشرف تحمیل شده است. ما یک امکان خوب داریم که در خاورمیانه درست عمل کنیم. ما از بهار عرب و آنچه در مصر، لیبی و تونس صورت گرفت، تقدیر کردیم. همه اینجا میدانند چه اتفاقی افتاد تبدیل به یک درهم ریختگی شد و بنیادگراهای بیشتری شروع به وارد شدن کردند چون یک تشکیلات خوب برای جایگزینی دولتهای در حال سقوط وجود نداشت. در ایران یک ساختار خوب وجود دارد تحت رهبری مریم رجوی.
ما باید اشتباهاتی را که کردهایم اصلاح کنیم. نامگذاری مجاهدین خلق در لیست وزارتخارجه اشتباه است. الآن مجاهدین را از لیست خارج کنید! بلادرنگ ساکنان اشرف و لیبرتی را از عراق خارج کنید. ما امکانات و فضای موجود در اروپا و بهخصوص در ایالات متحده داریم. ما این مشکل را ایجاد کردیم. ما باید استمالت از رژیم ایران را متوقف کنیم و تشخیص دهیم که رژیم ملاها دشمن دموکراسی در سراسر جهان است. ما باید ستایش از مالکی را متوقف کنیم. او قابل اعتماد نیست. او این را بارها اثبات کرده است. ساکنان اشرف اخیراً نامهیی برای وزیر خارجه کلینتون فرستادند که همه نگرانیهایشان را برجسته کردهاند. من این نامه را که دوستانم در اشرف به من دادند، خواندهام. من پیشنهاد میکنم وزیر کلینتون هم آن نامه را بخواند. همانطور که وزیر ریج اشاره کرد او آماده است به عراق برود من آمادهام با یونیفرم یا بدون یونیفرم به عراق برگردم.
در خاتمه مایلم از 475هزار عراقی که نامهیی در حمایت از ساکنان اشرف به وزیر خارجه نوشتند تقدیر کنم. این در مقابل دولت بسیار وحشی مالکی است که انتقام خواهد گرفت و با این حال شما تقریباً نیم میلیون عراقی را دارید که میگویند آنچه در اشرف اتفاق میافتد، اشتباه است. و نهایتاً من به خواهران و برادرانم در اشرف و لیبرتی میگویم: ما در گذشته با هم ایستادیم، ما امروز با هم میایستیم و ما همیشه با هم خواهیم ایستاد.
متشکرم.
مالان
با تشکر از سرهنگ مارتین، برای این سخنرانیشان، آنچه که شما گفتید در کلماتی قوی نشان داده شدند. اجازه بدهید که من سرهنک مکلاوسکی را معرفی کنم، او نیز از فرماندهان مستقر در اشرف تا سال ۲۰۰۸ بود و خیلی خوب به وضعیت آنجا اشراف دارد.
لیو مک گلاوسکی
متشکرم. خانم مریم رجوی و میهمانان محترم. خانمها و آقایان. من یک سخنران حرفهیی نیستم. شاید به خوبی دیگران صحبت نکنم. ولی میخواهم یک چیز را بگویم: من یک شهروند اشرف هستم.
من فرزندان و برادران و خواهران و مادران و پدران شما را میشناسم. اجازه بدهید امروز در حمایت از آنها قیام کنیم. امروز من یک سرباز سابق هستم. در طول 13ماهی که در اشرف بودم مسئول حفاظت از ساکنان اشرف بودم. این حفاظت تحت کنوانسیون چهارم ژنو به آنها داده شد. ساکنان بهطور داوطلبانه این حفاظت را از طرف آمریکا پذیرفتند بعد از اینکه تسلیحات دفاع از خود را تحویل دادند. آنها به آمریکا برای تأمین حفاظت اعتماد کردند. این کار را کردند بهخاطر اعتمادی که امروزهم باید همچنان به آن پایبند باشیم. اعتمادی که باید به جهان داده شود تا اطمینان حاصل شود که این افراد از آزادی و امنیت برخوردار خواهند بود.
در فاصله ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸، نزدیک به 300نفر به ایران برگشتند. از آنها بجز تعداد بسیار کمی، خبری در دست نیست. اما میتوانم در مورد یک نفر به شما بگویم که ما از او خبر دریافت کردیم. او بتول سلطانی بود. اگر این نام را تابهحال نشنیدهاید، او ساکن اشرف بود و به ایران رفت. یکی دو ماه بعد من نصف شب از طرف یکی از ایستگاههای پلیس ما در خارج از اشرف یک تماس عجولانه تلفنی دریافت کردم، که میگفت خانم سلطانی با پاسپورت ایرانی به عراق بازگشته است. و او از طریق مترجم خودم، به من گفت که او مجبور شده است که به عراق بازگردد تا خانوادهاش در ایران امن بماند. او گفت از دست گروگانگیرانش در بغداد فرار کرده و میخواهد به اشرف بازگردد.
بسیارخوب، مدت کوتاهی بعد، او دوباره در اشرف ظاهر شد. این بار با اعتراض به اینکه گویا همسرش در اشرف توسط اشرفیها بهزور نگهداری شده است.
من شخصاً با همسر سابق او مصاحبه کردم. همانطور که با هزاران نفر دیگر در اشرف بهمراه خانوادههای آنها مصاحبه کرده بودم. او (سلطانی) حالا دیگر مأمور نیروی قدس و رژیم ایران بود.
میتوانم به شما بگویم که ساکنان اشرف آنجا هستند چرا که خواست آنها همین است.
مثل هر سازمان دیگری، برخی افراد شاید بخواهند صفوف آن را ترک کنند و این افراد از طرف رهبری و ساکنان، اجازه ترک محل داشتند.
آنها پیش ما آمدند، با اطمینان کامل که ما به آنها موقعیت پناهندگی خواهیم داد و سپس آنها بهدنبال زندگی خود در کشورهای اروپایی خواهند رفت. سازمان ملل آمد و با آنها مصاحبه کرد و به آنها گوش فرا داد و شنید که به کدام کشورها میخواهند برود. و ما آنها را در یک محل پناهندگی گذاشتیم بهنام «کمپ پناهندگیاشرف» با این نیت که این بهعنوان نمونهای خواهد بود در صورتیکه میتوانستیم این افراد را به نقاط دیگری در سایر کشورها بفرستیم. سپس میتوانستیم به ساکنان اشرف بگوییم، شما دیگر بیش از این لازم نیست اینجا بمانید. شما میتوانید در هر زمان بروید.
و ما معتقد بودیم که این سیاست دلپذیر «فروپاشی» به بستن کمپ اشرف راه خواهد برد.
خوب، حالا من میتوانم به شما یک چیز بگویم که آن افراد بیچاره در آنجا که ما بهنام کمپ پناهندگی برایشان درست کرده بودیم، 4سال به انتظار نشستند، با وعدههای زیادی از جانب صلیبسرخ و سازمان ملل و سایر آژانسها.
و من نشستم و دیدم که چگونه آدمهای اتحادیه اروپا میآمدند، هرکسی که میآمد قول کمک میداد که پناهنده میپذیرد. اما میخواهم به شما بگویم که هیچکس پناهندهای نپذیرفت. بعد وضعیت آنقدر وخیم شد که دیگر آن افراد که نزد ما آمده بودند، میخواستند از این محل آزاد شوند. آنها با کار کردن پیش ما (آمریکاییها) پول دریافت میکردند و پول کافی داشتند که آزاد شوند. من نهایتاً فرمانده خود را قانع کردم که به آنها اجازه بدهیم بروند.
ما تدریجا با تعداد خیلی کمی شروع کردیم و درها را باز کردیم. آنها مایملک فردی خود را برمیداشتند و محل را ترک میکردند. خیلیها به ترکیه رفتند و چند تن از آنها در این راه جان خود را از دست دادند.
در مورد بقیه ما تصمیم گرفتیم که یک کمپ مخصوص پناهندگی برای آنها در دهوک کردستان بسازیم. دولت کردستان و سازمان ملل با ما همکاری کرد و ما فکر میکردیم که کار بسیار عالی پیش میرود. ما آنها را به دهوک نقل مکان دادیم و این افراد در هتلها مستقر شدند. اما قبل از اینکه ما بتوانیم آنها را در کمپی که قصد ساختنش را داشتیم مستقر کنیم دولت اربیل آمد و آنها را با توافق سازمان ملل به جای دیگری برد.
بدون اینکه ما بتوانیم موقعیت را کنترل کنیم آنها را به آپارتمانهایی در اربیل منتقل کردند. من هنوز از سرنوشت آنها تا به امروز خبر ندارم. اما آنچه میدانم و شنیدم این بود که نیروی قدس میخواست روی آنها کنترل داشته باشد.
من این داستان را برای شما تعریف کردم چون مهم است که درک کرد ما نیاز به کمک از طرف جهان داریم. وقتی ما نتوانستیم برای این تعداد موقعیت پناهندگی دریافت کنیم و آنها را به آزادی در کشورهای دیگر برسانیم، چطور میتوانیم وضعیت ساکنان کنونی اشرف را تعیین تکلیف کنیم. ما نیازمند کمک هستیم.
میخواهم کمی در رابطه با افرادی که با آنها 13ماه زندگی کردم بگویم، کسانی که با آنها غذا صرف میکردم، کسانیکه آنها را در خانههایشان ملاقات کردم. ما تضمین کردیم که آنها بهزور به ایران بازگردانده نخواهند شد. و در طول 13ماهی که با ساکنان اشرف کار کردم، من چند مشاهده داشتم. اول اینکه آنها رابطه بسیار خوبی با ساکنان روستاهای اطرفشان داشتند و این رابطه بود که جان سربازان آمریکایی را نجات داد. ضمناً ما 13 سرباز را در راه حفاظت از ساکنان اشرف از دست دادیم. آمریکا تعهد داد. و 20 سرباز دیگر نقصعضو شدند. و من خاطراتی دارم که همه عمر در رابطه با آنچه در حفاظت از ساکنان اشرف انجام شد به یاد خواهم داشت.
حالا چرا من امروز اینجا حضور یافته ام؟ چون من مسئولیت خودم را جدی میگیرم.
ساکنان اشرف بسیار مستقل بودند. آنها میتوانستند همه چیز بسازند. آنها کارخانه میساختند و هر کار که میخواستند تنها با دستان و ابزار معدودی انجام میدادند. آنها هزینههای همه چیز خود از جمله سوخت و مایحتاج و غذای خودشان را پرداخت میکردند. تنها کاری که ما میتوانستیم انجام دهیم این بود که برای آنها اسکورت به بغداد داشته باشیم تا بتوانند مایحتاج خود را تأمین کنند. وقتی آنها مشکلات جدی پزشکی داشتند لوازم لازم را میخریدند. در یک نوبت تعدادی از ساکنان بسیار مریض بودند و نیاز به کت اسکن داشتند. رهبری آنها راهی را پیدا کرد که این لوازم تهیه شود اما دولت عراق به ما اجازه وارد کردن این لوازم به کمپ را نمیداد. ساکنان اشرف بیمارستان خودشان را داشتند که بسیار خوب نگاه داشته میشد و نیازهای افراد را تأمین میکرد. آنها تأسیسات آموزشی داشتند که افراد در آنها مدارک در سطح دانشگاه دریافت میکردند. آنها مزارع داشتند. یک دوست من کار کشاوری میکرد. من از باغ او بازدید میکردم و از محصولات کشاورزی او میخوردم. آنها تأسیسات تولید بنگال داشتند. من بنگال در آمریکا دیدهام اما هیچوقت اینقدر محصولات با کیفیت بالا ندیده بودم، آنها این محصولات را تولید میکردند و در عراق میفروختند تا مایحتاج خود را تأمین کنند. آنها کارگاههای خیاطی و مراکز آزمایشی کامپیوتر داشتند. آنها همیشه بهدنبال زندگی در صلح بودند. هیچوقت قصدی برای صدمه زدن به هیچکس در عراق نداشتند. آنها همچنین از روستاهای اطراف حمایت میکردند و به آنها خدمات پزشکی میرساندند. من میتوانم یک خاطره در این رابطه به شما بگویم. کمی قبل از اینکه صحنه را ترک کنم، یک پسر 10ساله روستایی زیر آوار ساختمان قرار گرفته بود و مجروح شده بود. خانواده عراقی در حالیکه فرزند خود را در آغوش داشتند (به اشرف) آمدند. او از ناحیه سر جراحات جدی برداشته بود. پزشکان اشرف حسننیت نشان دادند و او را به بیمارستان بردند و بر روی او عمل جراحی کردند و جان او را نجات دادند. من شخصاً آنجا بودم. مردم عراق به ساکنان اشرف بهخاطر کمکهایی که به افراد اطراف اشرف میکردند بدهکارند. ساکنان اشرف بهعلاوه خدمات پزشکی فرصت شغلی را هم در آن استان دیالی که هیچ فرصت کاری وجود نداشت، ایجاد میکردند. روستاهای اطراف با کار در اشرف امرار معاش میکردند. مردم عراق در این باره به ساکنان اشرف بدهکارند. آب آشامیدنی که ما اصلاً به آن فکر نمیکنیم، مثلاً همین بطری آبی که من امروز از آن مینوشم. اما وقتی در یک صحرا در اشرف هستید به آب جاری برخورد نمیکنید مگر در کمپ اشرف. آنها آب را از رودخانههای دجله و فرات میگرفتند و کیلومترها آن را پمپ میکردند. آنها مرکز تصفیه آب ساخته بودند و آب رودخانه را تصفیه میکردند و به همه روستاهای اطراف پخش میکردند.
اما دولت عراق نمیتواند حتی آب آشامیدنی پناهندگان در لیبرتی را تأمین کند!
چرا من اینجا هستم؟ چونکه ساکنان اشرف تروریست نیستند. آنها افرادی هستند که سعی میکنند مثل شما در اینجا سمبلهای شجاعت باشند. آنها داوطلبانه سالها خود را در شرایط بسیار سختی قرار دادهاند. آنها با ارتش آمریکا و سفارت آمریکا و کمیساریای عالی پناهندگان و صلیبسرخ و دولت عراق همکاری کردهاند. آنها نشان دادهاند که آمادهاند همه کار برای بهبود وضعیت انجام دهند، همانطور که هماکنون انجام دادهاند و افرادی به لیبرتی نقل مکان شدهاند با این امید که با حرکت به آنجا آزاد شوند. اما اینطور نشده است. امروز، ساکنان اشرف در معرض حمله قرار گرفتهاند. افرادی که مسئول حفاظت از آنها هستند از آنها حفاظت نمیکنند. آنها قول دادهاند شهر را ترک کنند و به مکان امن دیگری نقل مکان کنند، یعنی لیبرتی. همانند سابق، ساکنان این کار را با حسننیت انجام دادند و نقل مکان کردند. ولی آنجا خانه آنها نیست. اشرف به مدت بیست یا بیست و پنج سال خانه آنها بود. حرکت دادن آنها به یک جای عجیب بسیار سخت است. آنها اموال خود را که در اشرف داشتند از دست دادهاند. اموال آنها را در حال حرکت به لیبرتی از آنها گرفتند. اگرچه آنها بسیار ماهر هستند اما اگر افراد ابزار و لوازم کافی نداشته باشند نمیتوانند نیازهای خود را تأمین کنند و به همین خاطر لیبرتی مثل یک زندان است. آب تمیز ندارد، مشکلات بهداشتی دارد، برق کافی ندارد، آزادی حرکت در آنجا وجود ندارد. نمیتوان افراد را در قفس نگاه داشت و پلیس مسلح و دوربینهایی را 24ساعته در آنجا حفظ نمود و دائم حوزه خصوصی آنها را مورد تجاوز قرار داد و توقع داشت که باور کنیم آنها آزاد هستند. این شرایط بدی است و باید تغییر داده شوند.
چرا با ساکنان اشرف اینطور رفتار میشود؟ آیا موضوع گمانه زنی در رابطه با گذشته نظامی آنها است؟ تاریخچه نظامی وجود دارد. من در اشرف بودهام. اما این موضوع به گذشته مربوط است. آیا موضوع رابطه با رژیم ایران است؟ مالکی قبلاً کجا زندگی میکرد؟ مالکی در زمان صدام در ایران زندگی میکرد.
بنابراین هرچه بیشتر افراد به لیبرتی انتقال داده شوند، شرایط بیشتر مثل زندان میشود. اما فشارهایی که بر اشرف میرود نیز جنایت است. من شخصاً بهطور مرتب با دوستان خود در اشرف صحبت میکنم. من هر ماه با آنها از طریق تلفن صحبت میکنم. هر روز از طرف آنها ایمیل دریافت میکنم و از وقایع آگاهی دارم. من ویدئویی را که شما امروز در اینجا دیدید مدت کوتاهی بعد از وقوع آن حمله دیدم. من افرادی را که کشته شدند میشناختم. آنچه علیه اشرف انجام میشود اشتباه هست، همانطور که نقل مکان دادن آنها به لیبرتی کار اشتباهی است. در دورانی که در اشرف بودم با سازمان مللمتحد کار میکردم. آنها میترسیدند که به اشرف بروند. آنها کمپ پناهندگیاشرف را بهعنوان کمپ پناهندگی سازمان مللمتحد میشناختند. اما من هیچ مأمور سازمان مللمتحد در آنجا ندیدم. آنها از طریق ویدئو نظارت میکردند. صلیبسرخ به آنجا نمیآمد تا زمانیکه برای آنها امن بود که این کار را کنند. آنها الآن کجا هستند؟ آنها در اشرف و لیبرتی نیستند. آنها در خارج از لیبرتی هستند ولی در اشرف نیستند. صلیبسرخ بینالمللی کجاست؟ کسانی که اینقدر دلشان میخواست که ساکنان را به ایران بازگردانند دیگر حاضر نیستند و در صحنه نماندهاند. من سعی کردم آنها را قانع کنم که پایگاهی را در اشرف ایجاد کنند اما این کار را نمیکردند. یونامی و سازمانهای مدعی کمک به این افراد کجا هستند؟ ما نیاز داریم که آنها برای کمک به وضعیت حاضر باشند. من در محلی کنار اشرف زندگی میکردم و معمولاً از آنجا بازدید میکردم و با خانوادههایی که به آنجا میآمدند صحبت میکردم. من هنوز یادداشتهای خودم را در رابطه با کودکان و خانوادهها دارم که چه احساسی نسبت به خویشاوندان خود در اشرف داشتند و شکنجههایی که خانوادههای آنها بهخاطر حضور خویشاوندان خود متحمل میشدند را میدانم. من با هر کسی که در اشرف صحبت میکردم میگفت در آنجا داوطلبانه مستقر است. من اعضای خانوادههایی را دیدهام که به در نزدیک شده و ادعا میکردند که بچه من در آنجا بهزور نگه داشته میشود. یکی از آنها مصطفی بود. او هر روز پشت در بود. هر وقت من با دختر او صحبت میکردم و میپرسیدم که آیا مطمئنی میخواهی اینجا بمانی او جواب میداد بله! ساکنان اشرف تسلیحات خود را تحویل دادند و موقعیت افراد حفاظتشده دریافت کردند و به زندگی خود با یونیفورم نظامی ادامه دادند به نظر من، شیوه زندگی آنها و انضباط آنها تنها شیوه برای ماندگاری آنها بود. آیا میتوانید 24ساعته و 7روز هفته را در کمپ تصور کنید، که ارتش عراق در خارج از آن مستقر شده است و پلیس عراق آماده دستگیری است و نیروی قدس هم مدام موشک پرتاب میکند؟ انضباط لازم است تا به حیات خود ادامه دهید. آنها قهرمان هستند و شما همه باید آنها را در مقام قهرمانان ببینید. هر کس که امروز ادعا میکند که اشرف پایگاه شبهنظامیان است به نظر من بسیار مغرضانه حرف میزند و نسبت به رنج ساکنان اشرف بیاحساس است.
امروز در چه نقطهای هستیم؟ برای حفاظت و نقل مکان ساکنان اشرف چه کاری باید انجام داد؟ همانطور که همه ما میدانیم و از سخنرانان امروز شنیدهایم، تقریباً ۱۲۰۰تن از ساکنان به لیبرتی رفتهاند. ما از یک مورد مرگ خبر داریم. شرایط کمپ قابلتحمل نیست. پلیس عراق دوربین در آنجا نصب کرده و پلیس با یونیفورم و همچنین تیمهای ویژه ضربت در کمپ پخش شدهاند. دولت عراق قصد ندارد که آنها را به جای دیگری ببرد، بهرغم اینکه خانم رجوی پیشنهاد منتقل کردن آنها به مناطقی در اردن را داده است. دولت عراق آماده نیست که از این پیشنهاد پشتیبانی کند. ساکنان دیگر ابزار تأمین نیازهای خود را ندارند. نتیجهاینکه کمپ لیبرتی یک زندان است. یک کمپ پناهندگی نیست. بنابراین نقل مکان ساکنان اشرف به لیبرتی بهنظر من احمقانهترین کار ممکن در جهان است. چرا کارمندان سازمان مللمتحد را به اشرف نمیبرند؟ چرا ساکنان را به بغداد به یک زندان میبرند؟ باید سازمان مللمتحد به اشرف برود. اما اولاً ما باید وزارتخارجه را وادار کنیم که نام سازمان مجاهدین خلق را از لیست تروریستی حذف کند. ثانیاً ، نقل مکان ندادن ساکنان اشرف به لیبرتی هیچ ربطی به موضوع لیستگذاری ندارد. این دو موضوع جدا از یکدیگرند. سازمان مللمتحد باید یک دفتر در داخل لیبرتی تأسیس کند. آنها همچنین باید دفتری در اشرف برای حفاظت از ساکنان دایر کنند. هیچ جابهجایی نباید صورت گیرد تا زمانیکه برخی از این موضوعات حل شوند. تیمهای بازدیدکنندگان حقوقبشری باید در صحنه حاضر باشند تا اطمینان حاصل کنند که شرایط زندگی منطبق با استانداردها است.
از وقتی که به من دادید متشکرم. ساکنان اشرف باید برای همه ما در اینجا از اولویت برخوردار باشند.
لوچو مالان
متشکرم آقای مکلاوسکی، شهادت شما بسیار قوی بود و از شما بهخاطر سخنانتان و خدماتی که کردهاید و خواهید کرد، متشکریم. من میخواهم از همه سخنرانان تشکر کنم آنها مسافتهای طولانی را طی کردهاند و امروز در اینجا حاضر شدهاند.
نیازی نیست که خواستهای ما در مورد کمپ لیبرتی تکرار شود، این خواستها شامل منتقل کردن پلیس به خارج از کمپ، اجازه دادن به ساکنان برای ساخت تأسیسات لازم، ضرورت خدمات پزشکی و تسریع پروسه بازتأیید پناهندگی توسط کمیساریای عالی پناهندگان میشود. این خواستها شناخته شدهاند. بدون گردن گذاردن به این خواستها هیچ تقاضایی برای جابهجایی ساکنان از اشرف به کمپ لیبرتی موجه نیست.
یک نکته مهم دیگر که مایلم در پایان بگویم این است که نام سازمان مجاهدین خلق باید از لیست آمریکا خارج شود در حمایت از حقیقت، عدالت و همچنین خود آمریکا. در آخر، میخواهم از همه شما دوستان تشکر کنم. شما به همه سخنرانان با توجه و آگاهی و مشارکت گوش فرا دادید. شما با انرژی خود به همه ما انگیزه میدهید.
و نهایتاً میخواهم از خانم مریم رجوی تشکر کنم. از نقش رهبری کننده شما متشکریم. سازمان مللمتحد باید در راستای یک راهحل صلحآمیز به این بحران بینالمللی کار کند. سازمان مللمتحد بسیار کم و شما با درایت و دید وسیع کارهای بسیاری انجام دادید. نه تنها مردم خوب ایران میخواهند از شما قدردانی کنند. بلکه همه مردم در سراسر جهان که خواهان صلح و آزادی هستند عمیقاً از شما قدردانی میکنند. از شما متشکریم.