رودی جولیانی، شهردار نیویورک، مرد سال ۲۰۰۱
جان هسترت، رئیس کنگره آمریکا ۱۹۹۹-۲۰۰۷
جان بروتون، نخستوزیر ایرلند ۱۹۹۴- ۱۹۹۷
ژنرال جورج کیسی، فرمانده نیروهای ائتلاف در عراق ۲۰۰۴-۲۰۰۷ ، رئیس ستاد ارتش آمریکا ۲۰۰۷- ۲۰۱۱
ژنرال دیوید دپتولا، معاون ستاد اطلاعات در نیروی هوایی ۲۰۰۵-۲۰۰۶
ژنرال هیو شلتون، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا ۱۹۹۷- ۲۰۰۱
فرماندار هاوارد دین، کاندیدای ریاست جمهوری، رئیس پیشین حزب دموکرات
مایکل موکیزی، وزیر دادگستری ۲۰۰۷ - ۲۰۰۹
لوئیس فری، رئیس اف.بی.آی ۱۹۹۳ ـ ۲۰۰۱
پاتریک کندی، نماینده کنگره ۱۹۹۵ ـ ۲۰۱۱
کارل برنستین، نویسنده و خبرنگار افشاگر واترگیت، برنده جایزه پولیتزر
بروس مک کولم، رئیس بنیاد «خانه آزادی» ۱۹۸۸ ـ ۱۹۹۳
و
سرهنگ مک گلاسکی، از فرماندهان حفاظت اشرف
بروس مککولم
متشکرم. از شما بسیار متشکرم. پنل امروز ما عالیست. اسم من بروس مککولم است. من بنیانگذار و مدیر بنیاد جهانی برای دموکراسی هستم. اجازه بدهید به همه شما که از نقاط دیگر به شهر زیبای نیویورک سفر کردهاید خیرمقدم بگویم. اینجا خانه من به مدت 18سال بود.
زمانی که من برای اولین بار با سازمان مجاهدین خلق آشنا شدم، یعنی در اوایل دهه ۱۹۸۰، رژیم ایران مشغول تثبیت قدرت خود بود. نمونههای تخلفات وحشتناک حقوقبشر را با جزئیات کامل نزد من آوردند، در کادر بسیار روشن دفاع از حقوقبشر، و بهطور شگفت انگیزی این موارد را مجاهدین با جزئیات تحقیق نموده و با فاکت ارائه میدادند.
میخواهم بگویم این شهر بسیار خوبی است و شما در شهرک والدورف آستوریا هستید که دارای اهمیت زیادی از نظر تاریخی است. ما همچنین شهردار آمریکا رودی جولیانی را داریم که شهردار بسیار خوبی بود.
او شایسته این مقام بود. او به هنگام حملات 11سپتامبر به شهرت رسید و شهر را بسیج کرد و استحکام، استعداد و جرأت مردم نیویورک را تجسم بخشید که الگویی برای همه ماست.
موضوع بحث امروز چشمانداز تغییر در ایران است. به باور من چشمانداز تغییر حتمی است و من یقین دارم که ایران بهزودی زود آزاد خواهد شد. اما ما باید دعاها و توجهات خود را بر روی ساکنان کمپ اشرف حفظ کنیم. و این بستگی به دولت ایالات متحده دارد تا نقش رهبری کننده را در راستای حل مشکل ایفا کند. این ما بودیم که قول دادیم از ساکنان اشرف طبق کنوانسیون چهار ژنو حفاظت کنیم و بهرغم دعاوی وکلای دولت این وظیفه همچنان پابرجا است.
مدیر جلسه نیازمند هیچ معرفی نیست.
پاتریک کندی سالها بهعنوان نماینده کنگره از ایالت زیبای رود آیلند خدمت کرد. پس از فوت پدرش، او آخرین کندی در کنگره بود و امیدواریم کندیهای بیشتری را بهزودی ببینیم.
در مورد پدر پاتریک میخواهم نکتهیی را اشاره کنم. وقتی من در بنیاد خانه آزادی بودم و موضوعی پیرامون حقوقبشر روی میزم بود که میخواستم آن را حل کنم به دفتر «ادوارد کندی» تلفن میزدم و به نحو بسیار عالی موضوعات حقوقبشری را حل میکردیم.
اما این جمع نشان میدهد که ما بالاخره یک گروه به نظر من بسیار عالی فراحزبی را در اینجا داریم این افراد دور هم گردآمدهاند تا یکی از قویترین ائتلافات دوحزبی را که من تا بهحال دیدهام شکل دهند و عنصر دیگر این است که ما ارتش را نیز داریم بنابراین آتش بیشتری را برای شلیک توسط این ائتلاف تقدیم میکند.
به هر حال، از همه شما بهخاطر اینکه اینجا آمدهاید تشکر میکنم و از بسیاری از شما که از کالیفرنیا و نقاط دورتر تشریف آوردهاید بهطورخاص متشکرم. ممنونم که برای حضور در این جلسه مهم به اینجا آمدهاید و حالا پاتریک کندی را به شما معرفی میکنم. متشکرم.
پاتریک کندی:
بسیار متشکرم بروس. من مفتخرم که شما در رابطه با پدر من صحبت کردید. مرا به یاد این میاندازد که من محصول جایی هستم که از آنجا آمدهام. و وقتی به حضار این جلسه نگاه میکنم و حرفهای شما را میشنوم، کسانیکه تمام عمر خود را صرف مبارزه برای آزادی خانوادههای خود از بند آخوندها در ایران نمودهاید، با خودم فکر کردم که ما هر یک با داستانهای ویژه خود امروز به اینجا آمدهایم.
وقتی در این هتل «والدورف آستوریا» راه میروم، تصاویری را از عموی خودم پرزیدنت کندی بر روی بسیاری از دیوارهای اینجا میبینم و از اینکه او عموی من بود احساس خضوع میکنم. این احساس به من دست میدهد چون خدمتی که او به این کشور و جهان نمود این بود که حقیقت را در قدرت تزریق نمود.
او اولین رئیسجمهور آمریکا بود که به موضوع اخلاقی بیعدالتی تفکیک نژادی در کشورمان پرداخت و در یک سخنرانی تلویزیونی گفت که چه کسی در میان ماست که حاضر باشد رنگ پوست خود را عوض کند و هنوز با پیشنهادات صبر و تعلل راضی بماند؟
او میخواست وجدانهای آمریکاییهای سفیدپوست را بیدار کند که مبارزه سیاه پوستان آمریکا همچنین موضوع آنها است. با گفتن این حرف به آنها که شما باید خود را جای هموطنان سیاه پوست خود بگذارید که تنها بهخاطر تیرهتر بودن رنگ پوستشان در مقام انسان با آنها طوریکه شایسته یک شهروند آمریکایی است رفتار نمیشود. دوستان، این یعنی تزریق حقیقت در قدرت.
و امروز، اگرچه عنوان جلسه موضوع اشرف و ایرانیهاست اما این واقعاً یک موضوع حقوقبشر است. فقط محدود به اشرف نمیشود، بلکه داستانی است در رابطه با همه ما. چند نفر از بین ما که خانوادهای در اشرف ندارند حاضرند همانطور که عموی من گفت خواهران و برادران خود را امروز در اشرف داشته باشند؟
چند نفر از ما؟ چند نفر از ما حاضرند سیاستی را از طرف آمریکا تحمل کنند که موجب احترام به منزلت و مقام انسانها نمیشود؟ این چیزی است که برخلاف ارزشهای اساسی آمریکاست. بنابراین امروز شما صحبتهای افراد زیادی را خواهید شنید که در رابطه با لغو نامگذاری سخن خواهند گفت. آنها در رابطه با عراق بهعنوان حکومت مزدور ملایان ایران صحبت خواهند کرد و به سیاست وزارت خارجه، سفیر فیرید و سفیر کوبلر اشاره خواهند کرد. آنها در رابطه با همه این موضوعات سیاسی در عرصه جهانی صحبت خواهند کرد. اما میخواهم همه بدانند که موضوع اساسی چیست. موضوع اساسی نهایتاً حقوقبشر است. میتوان هرچه بخواهید اسم این را بگذارید اما وقتی در عصر مدرن و در سال ۲۰۱۲ رئیسجمهوری را در ایران میبینید که میگوید میخواهد اسراییل را از نقشه جهان پاک کند و همین امروز هم گفت که رژیم برای دستیابی به بمب اتمی تدارکاتی را میبیند، که همین کار را انجام بدهد. دوستان من این جدیت تهدید بیشتر از این نمیتواند واقعی باشد. این تهدید تنها متوجه اسراییل نیست بلکه تهدیدی برای همه مردم جهان است، چرا که در نهایت یک بمب اتم در دستان افرادی نظیر احمدینژاد چیزی است که دیگر در دنیای متمدن تحمل نمیشود.
ما امروز در رابطه با اشرف صحبت خواهیم کرد. اما این هم قابل درک است که وقتی در رابطه با کمپ اشرف صحبت میکنیم ما همچنین اشارهیی داریم به رژیم ایران و آنچه که میتواند بکند. امروز گروهی از رهبران آمریکایی را در میان سخنرانان داریم و تمرکز ما بر روی سیاست خارجی آمریکاست. امروز تمرکز ما این است که بگوییم لازم است به سازمان مجاهدین گوش کنیم، کسانیکه بیش از 30سال است به ما مدام گفتهاند که مواظب باشید که آنچه رژیم تهران میگوید را باور نکنید بلکه اعمال رژیم را باور کنید. وقتی آمریکا این هشدار اساسی را جدی نمیگیرد این تهدیدی برای تمام جامعه جهانی بهشمار میرود. چون تاریخچه رژیم تهران گویای آن است که این رژیم بزرگترین تهدید تروریستی درجهان امروز است و ما بسیاری از نمونههای آن را امروز خواهیم شنید.
اما آنچه ما باید بهخاطر داشته باشیم این است که افرادی که از همه بهتر در رابطه با تهدید رژیم ایران مطلع هستند خود مردم ایران هستند. بنابراین وقتی برخی میگویند که لازم نیست درباره یک ایران اتمی نگران باشیم، شما تبعیدیان ایرانی میتوانید به ما بگویید که نباید امید و اعتمادمان را نصیب ملایان تهران کنیم. شما میتوانید به ما بگویید که چگونه آنها باعث کشتار صدها هزار نفر در کشورتان شدند. شما میتوانید به ما از شکنجهها و مهارت رژیم در این زمینه بگویید. در واقع ما نباید این را بهعنوان یک پیام جدید دریافت کنیم، چرا که خودمان با دروغهای مکرر و همیشگی رژیم مواجه شدهایم.
بنابراین چالش ما در این جلسهیین است که به آمریکا بفهمانیم که باید سیاست عام آمریکا نسبت به ایران را تصحیح کند. اول و قبل از هرچیز، ما باید در رابطه با ماهیت کسانیکه با آنها مواجهیم و همچنین گزینههای پیش رو صادق باشیم. چرا که فقدان چنین صداقتی تبعات خطیری را در بر خواهد داشت. و چه کسی میتواند در رابطه با نتایج نهایی فقدان صداقت کامل نسبت به مواجه شدن با خطرات واقعی بهتر از شهردار این شهر در زمان 11سپتامبر صحبت کند، یعنی روزی که فجیعترین حمله تروریستی تاریخ کشور ما رخ داد. وقتی ما با خود عهد بستیم که هیچ وقت دیگر اجازه نخواهیم داد که چنین عمل تروریستی مجدداً تکرار شود باید با خود صادق میبودیم. و این چیزی است که امروز موضوعیت دارد و برای همین هم بسیار اهمیت دارد که ما نه تنها شهردار نیویورک، بلکه شهردار کل آمریکا درجامعه ضدتروریسم بعد از 11سپتامبر، را در کنار خود داریم. رودی جولیانی.
رودی جولیانی:
از شما بسیار متشکرم. این محل در والدورف در صبح روز شنبه برای من آشنایی زیادی دارد. من هشت سال بهعنوان شهردار در اینجا در موارد متعددی میزبان سازمانها، گروهها و افرادی بودم که بدلایل سیاسی، تجاری، اجتماعی و فرهنگی به نیویورک میآمدند.
این محل بزرگی است و تاریخچه عالی هم دارد. پاتریک بخشی از آن را شرح داد. اگر شما به تصاویر روی دیوار نگاه کنید چهرههای پرزیدنت کندی و روزولت را خواهید دید. من به یاد دارم که در همینجا با پرزیدنت ریگان و پرزیدنت کلینتون ملاقات کردم. جایی که شما آمدهاید محل بسیار تاریخی است. ببخشید که این را میگویم ولی شما در پایتخت جهان هستید. برای من نیویورک همیشه پایتخت جهان بوده است.
امروز سی و سومین سالگرد انقلاب ایران است و فرصتی است برای تأمل روی تمام فجایعی که بهخاطر ارتکاب اشتباهات در سیاستگذاری بهطرق مختلف شکل گرفته است. شما خودتان میدانید و همانطور که پاتریک اشاره کرد بهطور آکادمیک باید گفت وقتی که آن اشتباهات بهوقوع پیوست، صدهاهزار تن از مردم که بسیاری از آنها از خانوادهها و دوستان شما بودند که کشته یا شکنجه شدهاند و یا اکنون بهخاطر عدم درک دیگران از شرایط در زندان بهسر میبرند.
این شهر مکان مناسبی برای گردهم آمدن است چرا که این شهر دو بار قربانی تروریسم اسلام افراطی بوده است. البته که برجهای تجارت جهانی مرگبارتر بود. اما در سال ۱۹۹۳ هم در همانجا مورد حمله تروریستهای افراطی اسلامی قرار گرفت، حملهیی که افراطیون اسلامی آن را در یونیون سیتی نیوجرزی که آن طرف رودخانه است طراحی کردند.
در کنار من تعداد زیادی از همکاران برجستهای هستند که در رابطه با آن مطالب مختلفی را بیان خواهند کرد. اما من از نزدیک با دو تن از این همکاران در وزارت دادگستری از نزدیک کار کردهام. وزیر سابق دادگستری مایکل موکیزی و لوئیس فری که قاضی فدرال و همچنین رئیس اف.بی.آی بود نیز اطلاعات غنی دارد. بنابراین چرا ما امروز در اینجا جمع شدهایم؟ ما به چند دلیل در اینجا گردهم آمدهایم. مهمترین دلیل ضرورت اقدام عاجل برای کمپ اشرف است.
من نمیدانم چرا ما به آنها پشت کردیم و نمیدانم چرا مرتکب خلف وعده شدیم. برای من گیج کننده است.
اما اکنون خواستهای وجود دارد که آنها را از کمپ اشرف جابجا کنند، کمپی که آنها 25سال است ساکن آن میباشند. ما به آن میگوییم کمپ اما در واقع آنجا یک شهر و محل سکونت آنهاست، جاییکه آنها در آنجا زندگی میکنند و با وجود تمام فشارها و تهدیدات بزرگ، آنجا را تبدیل به یک مکان خوب کردهاند. آنها را میخواهند به کمپ لیبرتی نقل مکان دهند، به یک نقطه کوچکی از کمپی بزرگ، و بخش کوچکی که آنها در چندین متر مربع زندگی خواهند کرد. هیچ تضمینی برای دسترسی به وکلا وجود ندارد و هیچ درک درستی از اینکه چه کسی مسئول آنها خواهد بود موجود نیست. به نظر میرسد که پلیس عراق در آنجا حضور خواهد داشت و یونامی در خارج از آن مستقر خواهد بود.
اولین چیزی که به ذهن من خطور میکند این است که اصلاً این کار چه موضوعیتی دارد؟ چرا آنها را جابجا میکنند؟ هدف از این جابهجایی چیست؟ این امید وجود دارد که آنها به موقعیت پناهندگی دست یابند چنانچه سازمان مللمتحد کارش را شروع کند. آنها همگی تقاضای پناهندگی کردهاند. سازمان مللمتحد باید فرایند پناهندگی را آغاز کند. کشورهایی وجود دارند که تابهحال قدم به جلو گذاشتهاند و پیشنهاد پذیرش تعداد قابل توجهی از ساکنان را ارائه نمودهاند. این پروسه میتوانست یک ماه، دو ماه، سه ماه پیش شروع شود. میتوان این پروسه را همین امروز شروع کرد چنانچه سازمان مللمتحد کار خود را شروع کند و از جایش بلند شود.
پس آنها میتوانند همین حالا پروسه را شروع کنند تا ساکنان به کشورهایی مثل ایتالیا یا سوئیس یا آمریکا و بریتانیا و کشورهای دیگر منتقل شوند. و یا این پروسه در همان کمپ اشرف انجام شود. لازم نیست هیچکس نقل مکان کند. در آن صورت دیگر لازم نیست این همه هزینه و فشار و تنش را تحمل کرد. اما این کار صورت نمیگیرد و برای من این موضوع شک و تردیدهای بزرگی را ایجاد میکند.
من قبل از اینکه شهردار شوم دادستان بودم. من کلاً آدم شکاکی هستم. دلیل خوبی برای این کار وجود ندارد. دلیلش این نیست که مالکی منافع عالیه ساکنان اشرف را در قلب و ضمیرش دارد. پس نمیدانم چرا اصلاً میخواهند این جابهجایی را انجام دهند. اما اگر قرار است انجام شود پس چرا دولت عراق که متحد ماست به ما اجازه بازدید از آن را نمیدهد؟
ما پیشنهاد این کار را کردهایم. بسیاری از ما در اینجا پیشنهاد دادهایم که به آنجا برویم. ما بدبختانه با زندانها آشنایی داریم. برای من یک دقیقه طول میکشد که کمپ لیبرتی را رصد کنم و تصورم این است که برای همه سخنرانان در اینجا هم همینطور است، و در نتیجه تعیین کنم که آیا این یک محل مناسب برای نقل مکان است یا یک زندان. من فقط نیم ساعت یا یک ساعت نیاز دارم که این نتیجهگیری را بکنم درصورتیکه آنها به من اجازه بازدید از آنجا را بدهند. اما آنها چنین کاری را نمیکنند.
سازمان مللمتحد باید مداخله کند و در این زمینه نقش مؤثری را ایفا نماید. ما و دیگران در رابطه با موضوعات دیگری نظیر لغو لیستگذاری و برخی از شایعات و صحتوسقم آنها صحبت خواهیم کرد. اما زندگی ۳۳۰۰ انسان که به آنها قول امنیت و سلامت داده شد و مشمول تمام کنوانسیونهایی میشوند که جوامع از آنها اطلاع دارند، حقوق آنها اکنون در معرض خطر است و هم آمریکا و هم سازمان مللمتحد مخصوصاً آمریکا باید هدایت این را برعهده بگیرند و با صدای بلند فریاد بزنند و بر روی میزها بر سر این موضوع مشت بکوبند.
البته که ما باید به تصویر بزرگتر نیز بپردازیم. آنها خواهان سرنگونی ملایان و احمدینژاد هستند.
میبینم که آنها خواهان یک ایران غیراتمی و عاری از تسلیحات اتمی هستند و هم یک ایران مبتنی بر جدایی دین از دولت و این جنبش توسط یک زن رهبری میشود. پس خدای من! چه سمبل عالی برای کل خاورمیانه. اگر بیش از این هم دلیلی برای متقاعد شدن بخواهم آن را در این میبینم که انگلیس و اتحادیه اروپا لیستگذاری این گروه را بهعنوان یک نامگذاری اشتباه لغو کردهاند. از این پس تنها یک حکومت دیگر با ما در این رابطه همنظر است و آن رژیم ایران است. یک چیزی در این تصویر با عقل سلیم تطبیق ندارد، مگر نه؟
گمان میکنم دلایل مختلفی وجود دارد. اما بگذارید به شما دلیل خودم را بگویم. من فکر میکنم که رئیسجمهور و این دولت هنوز بر این باورند که میتوانند با رژیم ایران گفتگو کنند. فکر میکنم هنوز دچار این توهم خطرناک میباشند که برخی در آستانه جنگ جهانی دوم دچار آن بودند مبنی بر اینکه میتوان با چنین افرادی وارد گفتگو شد و آنها را خشنود ساخت یا با آنها مذاکره نمود و بهطور منطقی حرف زد. برای برخی غیرممکن بهنظر میرسد که به این نقطه از درک و فهم برسند که نمیتوان نحوهای که آنها جهان را میبینند و دوران رشد و نمو و ارزشهای خود را به دیگران بسط داد.
آقای رئیسجمهور، من اگر جای شما بودم دیگر با آخوندها نامهنگاری نمیکردم. حتی تصورش را هم نمیتوانم بکنم که چقدر از دید مردم ایران مزخرف است که ببینند شما نامه «آیتالله عزیز» نوشتهاید. چقدر مسخره است!
اگر نیاز به علائم دیگری باشد، تمام تلاشها و نامههایی که با «آیتالله عزیز» و «احمدینژاد عزیز» شروع میشود (نمیدانم دقیقاً چی خطاب میکنید)، اما علائم خیلی روشن هستند که باید «به جهنم بروند». بنابراین بیایید بالغ بشویم و درک کنیم که آنها نمیخواهند با ما گفتگو کنند. و هرچه بیشتر بهنظر برسد که ما برای گفتگو از آنها گدایی میکنیم برای آنها بیشتر مسجل خواهد شد که ما ضعیف هستیم و آنها را قانع خواهیم کرد که میتوانند از ما سوءاستفاده کنند و با قلدری با ما رفتار کنند. آیا هنوز ما این را یاد نگرفتهایم؟
100سال است که همین اشتباه را تکرار میکنیم. چند نمونه جنگ بهخاطر این اشتباه رقم خورده است. افراد شرور تنها یک چیز میفهمند، قلدرها تنها یک چیز میفهمند، و آن، قدرت، قاطعیت و اراده قاطع و نیرومند است. این است که آنها را به عقب میراند.
احمدینژاد بهطور مشخص و همچنین ولیفقیه رژیم به ما گفتهاند که میخواهند اسراییل را نابود کنند. آنها تهدید به بستن تنگه هرمز کردهاند و در کشتار بسیاری از شهروندان آمریکایی که شامل دوران جنگ در عراق میشد شرکت داشتهاند. آنها بدون هیچگونه شکی و بدون هیچ تناقضی بزرگترین حکومت حامی تروریسم ساطع شده از اسلام افراطی درجهان هستند که توانسته شهروندان آمریکایی و بسیاری دیگر از مردم را به قتل برساند و همین حالا نیز ما را در معرض خطر قرار دهد. اجازه بدهید تهدید آنها را قبول کنیم.
چرا برای ما سخت است که بپذیریم که آنها واقعاً به حرفها و اعمال خود باور و اعتقاد دارند؟ و چرا این ایده را حتی در ذهن خود بررسی کنیم که جهان بعد از دستیابی آنها به تسلیحات اتمی میتواند همچنان در امن و امان باشد؟ این شوروی سابق یا چین یا ایالات متحده نیست.
خب، دلایل بسیار وجود دارد که بپذیریم احمدینژاد و خامنهای افرادی غیرمنطقی هستند، دیگر باید چه کار کنند که ما را متقاعد سازند که افراد خطرناکی هستند؟
بنابراین آمریکا باید تمام تلاش خود را بکند و تمام گزینهها را روی میز بگذارد و حاضر باشد هرآنچه را که لازم است انجام دهد تا جلو اتمی شدن آنها را بگیرد و اگر ضروری باشد از نیروی نظامی نیز استفاده نماید.
یک مطلبی درز کره و همه جا پخش شده که سازمان مجاهدین به دولت اسراییل کمک کرده تا یک یا دو دانشمند هستهیی را در ایران ترور کند. سازمان مجاهدین این را قویاً تکذیب کرده است. این درز بر اساس گزارشی از یک نفر ساختگی توسط آیتالله است که شخصی دروغگو و جنایتکار است و از طرف دو نفر ناشناس در وزارتخارجه آمریکا هم از آن حمایت کردهاند این دو باید به زندان بروند چون مجرمند. من نمیدانم دیگر چگونه میتوان این موضوع را بررسی کرد جز اینکه بگوییم هرچه «شواهد» وجود دارد از جانب افراد دروغگو به دست آمده است.
گروهی که سعی در سرنگونی رژیم ایران داشته و قصد داشته که از هستهیی شدن رژیم ایران جلوگیری کند باید به نظر من جایزه سالیانه مجله تایم را دریافت کند. لطفاً به من بگویید که فرق آنها با آزادیخواهانی که باید برای سرنگونی مبارک به خشونت متوسل میشدند چیست؟
یا مردم لیبی که باید به خشونت روی میآوردند تا قذافی را سرنگون کنند و یا در سوریه امروز که باید به خشونت متوسل میشدند تا از خود در برابر رژیم اسد دفاع کنند. فرق اینها چیست؟ اگر در ایران افرادی هستند که درصدد سرنگونی رژیم ایران میباشند چرا در این دسته از مردم دنیا قرار نمیگیرند؟ و ضمناً رژیم ایران به مراتب خطرناکتر از مبارک و اسد است.
بنابراین راهحل چیست؟ سخنرانان دیگر با ارائه جزئیات بیشتری در رابطه با این موضوعات صحبت خواهند کرد.
اما بگذارید بهطور خلاصه راهحل را با شما در میان بگذارم.
راهحل اول: باید درک روشنی شکل گیرد که رژیم ایران نباید تبدیل به یک قدرت هستهیی شود. هرکس که کمک کند که رژیم ایران تبدیل به یک قدرت هستهیی نشود دوست ایالات متحده است و در کنار صلح و آزادی و دموکراسی قرار دارد. اگر میخواهید به این روند در رابطه با کمپ اشرف ادامه دهید، از وزارتخارجه ما میخواهم که به سازمان مللمتحد و دولتهای متحد ما و به دولت عراق فشار وارد کند که به دو سه نفر از ما به انتخاب خودشان، دو سه یا هر چند نفر از ما، اجازه دهد که به آنجا برویم و گواهی دهیم که آیا یک محل منطقی و مناسب است و یا یک کمپ زندان. ما حاضریم هر زمان که لازم باشد به این سفر اقدام کنیم. من خواب زیادی لازم ندارم، میتوانم در هواپیما استراحت کنم. من میتوانم ظرف دوازده یا پانزده ساعت در آنجا باشم. من زمان زیادی هم نخواهم گذاشت. هزینه آن هم برعهده خودمان خواهد بود و نیازی نیست آنها پول خرج کنند. میتوانید سه چهار نفر از ما را خودتان انتخاب کنید.
و بالاخره، بدبختانه در مرکز تمام این موضوعات که گمراهی و گیجی مضاعفی را ایجاد میکند ادامه لیستگذاری مجاهدین است. دلیل تعلل وزارتخارجه چیست؟ نزدیک به دو سال است که آنها در اتخاذ تصمیم تأخیر کردهاند. این یک گروه تروریستی نیست. در اینجا متخصصان تروریسم حضور دارند. من حدود پنجاه نفر دیگر مانند این اشخاص را میشناسم که در این جلسات بودهاند. آنها تروریسم را میشناسند. این شخصیتها اگر تروریسم را ببینند آن را خواهند شناخت. این یک گروه تروریستی نیست. لیستگذاری مجاهدین را لغو کنید و بگذارید کشور ما در طرف درست باشد.
بسیار متشکرم.
پاتریک کندی:
بسیار از شما متشکرم آقای شهردار جولیانی. و این مقدمه خوبی برای سخنران بعدی مایکل موکیزی است. وی وزیر سابق دادگستری ایالات متحده است.
اجازه بدهید به سخنان قاضی مایکل موکیزی گوش کنیم.
مایکل موکیزی:
من مفتخرم و احساس فروتنی میکنم در مقابل کسی که بهوضوح نماینده سنت بزرگی در سیاست کشور ماست و مرا معرفی کرد.
میدانید که ما بارها گردهم آمدهایم تا در رابطه با مبارزه سازمان مجاهدین و بهخصوص مبارزه ۳۴۰۰تن ساکنان اشرف صحبت کنیم. البته قرار نبود وضعیت اینگونه باشد. در سال۲۰۰۳، وقتی نیروهای ائتلاف عراق را اشغال کردند، و با ساکنان اشرف برخورد کردند. ساکنان اشرف بهطور مسالمتآمیز تسلیحاتی را که داشتند تحویل دادند که هم شامل تسلیحات سنگین بود و هم سلاحهای سبک دفاع از خود که آنها را هم داوطلبانه به نیروهای ائتلاف تحویل دادند. در عوض آنها تضمینی دریافت کردند که بهعنوان افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون چهارم ژنو با آنها رفتار خواهد شد.
این تضمین از نیروهای ائتلاف توسط یک ژنرال آمریکایی امضا شد. آنها کارتهای هویتی دریافت کردند که شماره تلفن پلیس نظامی را داشت که توسط یک ژنرال دیگر بهنام ژنرال فیلیپس فرماندهی میشد.
مطمئنم که میدانید، چون این داستان را مرتباً شنیدهایم، که یک دولت سابق نام سازمان مجاهدین خلق را در چارچوب این فکر که این کار به گشودن باب گفتگو با ملایان کمک خواهد کرد در لیست وزارتخارجه گنجاند. بهخاطر همین لیستگذاری و برای رعایت احتیاط، اداره فدرال تحقیقات آمریکا در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ تکتک ساکنان اشرف را بررسی نمود تا اطمینان حاصل نماید که تروریست نباشند و در هر مورد، اف.بی.آی گواهی داد که در حقیقت هیچیک از آنها تروریست نیست. دولت عراق پس از خروج آمریکا از عراق بهطور فزایندهیی مطیع رژیم ایران شده و دولت مالکی، در حقیقت شخص مالکی، اکنون قبول کرده که اشرف باید بسته شود.
در وهله اول، او میخواست ساکنان را بهزور به ایران بازگرداند یا آنها را در سراسر عراق پخش کند تا یکبهیک با آنها تا آخر سال ۲۰۱۱ برخورد کند. اما او پذیرفت که برای چند ماه دست نگه دارد به شرط اینکه ساکنان به یک پایگاه نظامی که سربازان آمریکایی آن را هنگام خروج از عراق تخلیه کرده بودند و متعاقباً توسط عراقیها غارت شده بود منتقل شوند. نام این محل کمپ لیبرتی است.
با اینکه فضای کمپ لیبرتی بهاندازه قسمت کوچکی از کمپ اشرف که ساکنان اشرف در آن هستند میباشد. با اینکه هیچ امکانات پزشکی و تفریحی در کمپ لیبرتی موجود نیست، با اینکه جزئیات چگونگی تأمین غذا و آب آشامیدنی معلوم نیست، و در مورد آن کاری نشده است. به ما و شما و ساکنان اشرف از طرف وزارتخارجه گفته شده که این روند در واقع نوعی پیشرفت و بهبود است و ساکنان اشرف باید قضیه را اینطور ببینند و تصمیم بگیرند به کمپ لیبرتی نقل مکان کنند، حتی اگر جزئیات جابهجایی آنها هنوز تدوین نشده باشد.
بد نیست که بدانید من یک عمو داشتم که خانواده ما میگفت از بس حالش خوب بود، جان سپرد! بله درست شنیدید. او یک روز در بیمارستان بستری شد و پزشک روزانه به او سر میزد و هر بار میگفت که حالش بهتر شده است اما یک روز فوت کرد. همه ما نتیجه گرفتیم که علت مرگ باید بهبود مستمر حال او باشد! چون بنا به گفته دکتر حال او دائم رو به بهبود میرفت. حال وزارتخارجه مرا به یاد آن دکتر میاندازد!
اما موضوع حادتر و جدیتر از این حرفهاست. چرا که ساکنان اشرف در حال دست و پنجه نرم کردن با یک بیماری کشنده در قالب لیستگذاری آمریکایی شدهاند، دقت کنید که میگویم لیستگذاری آمریکایی، چون اتحادیه اروپا و انگلستان نام مجاهدین را از چنین لیستهایی حذف کردهاند. همانطور که شنیدید تنها حکومتی که مجاهدین را یک سازمان تروریستی قلمداد کرده است، حکومت ایران است. دولت عراق نیز که بهمثابه پیادهنظام رژیم ایران عمل میکند، رفتار بیرحمانه خود در قبال ساکنان اشرف و اصرار خود مبنی بر بستن کمپ اشرف را با تمسک به لیستگذاری وزارتخارجه آمریکا توجیه میکند.
در سال ۲۰۰۹ و در سال ۲۰۱۱، هنگامیکه وزیر دفاع آمریکا رابرت گیتس در عراق بود، مجموعاً 47تن از ساکنان اشرف توسط سربازان عراقی با استفاده از تسلیحات و خودروهایی که از آمریکا دریافت کرده بودند کشتار شدند. تأسف انگیز است که نیروهای آمریکایی دستور داشتند در هردو حمله مدت کوتاهی قبل از ورود نیروهای عراقی، صحنه را ترک کنند.
و البته معلوم شد کارتهای هویتی و نامه باشکوه تضمین حفاظت که ساکنان اشرف دریافت کرده بودند، ضدگلوله نیستند! بنابراین، گلولهها و خودروهای زرهی ساخت آمریکا که نیروهای عراقی برای حمله از آنها استفاده کردند توانستند بر کارتهای هویتی و آن تضمین حفاظتی فائق آیند. در برابر اعتراضات و تقاضاهای تحقیقات و مجازات مسئولان کشتار، دولت عراق شانههای خود را بالا میانداخت و به لیستگذاری مجاهدین در آمریکا بهعنوان بهانهیی برای اینکه اقدامی نکند اشاره میکرد.
در حالیکه سازمان مجاهدین مکرراً گفته است و شما شنیدهاید که خواستار تغییر رژیم در ایران و برقراری یک دولت دموکراتیک بر اساس جدایی دین از دولت، برابری حقوق تمامی آحاد جامعه، برابری زنان و عاری از سلاح اتمی است و با اینکه یک دادگاه آمریکایی در واشنگتن به وزارتخارجه گفته است شواهد علنی که به دادگاه ارائه داده شده برای توجیه تداوم لیستگذاری کفایت نمیکند و وزارتخارجه باید یا شواهد دیگری ارائه دهد و یا نامگذاری را لغو کنند، با این حال، وزارتخارجه بیش از یک سال و نیم است که عمداً موضوع را از زمان صدور آن حکم کش داده و به ساکنان اشرف گفته است باید به تلاشهای آمریکا و سازمان مللمتحد برای جابهجایی آنها اعتماد کنند!
برخی کمپ لیبرتی را که وزارتخارجه از ساکنان اشرف میخواهد به آنجا بروند بهعنوان یک زندان توصیف کردهاند. من باید به شما بگویم که از این توصیف منزجرم. در حیطه مسئولیتهای من بهعنوان وزیر دادگستری نظارت بر اداره زندانهای آمریکا قرار داشت و اگرچه زندان جای سختی است اما حداقل محلی است که هم زندانیان و هم زندانبانان از قوانین مشخصی تبعیت میکنند. زندان محلی است که ما افراد را برای اجرای مجازات و نه برای اعمال مجازات اضافی به آنجا میفرستیم. کمپ لیبرتی را میتوان با محل دیگری مقایسه کرد، محلی که حتی عنوان متناقض «لیبرتی» موجب بهخاطر سپردن آن خواهد شد و آن اردوگاه اجباری است. جاییکه افراد را میفرستند تا از نظر فیزیکی و روانی آنها را بشکنند.
ارتش عراق تابهحال مزه «آزادی» مورد نظر خود در کمپ لیبرتی را به ساکنان اشرف چشانده است، آنچه که برای آنها در کمپ لیبرتی در نظر دارند یعنی از طریق نیرویی که قرار است حافظ آنها در کمپ لیبرتی باشد.
فیلسوف سده هجدهم ادموند برک میگفت تمام آنچه برای چیره شدن نیروهای شر لازم است، این است که انسانهای خوب دست به کار نشوند.
فکر کنم همه ما امروز به اینجا آمدهایم تا بگوییم افرادی که در اینجا حاضرند و کسانی هم که نتوانستهاند اینجا باشند قصد ندارند دست روی دست بگذارند و هیچ کاری نکنند. حرفهای ما در گذشته شنیده شده و در آینده بازه هم شنیده خواهد شد و ادامه خواهد داشت تا زمانیکه ساکنان اشرف، اعضای مجاهدین و عموم ایرانیان، بتوانند رژیم فعلی را ساقط کنند و تمدن باشکوه خود را احیا کنند و آینده را با تأسی از آن رقم بزنند.
بسیار از شما متشکرم.
جان بروتون، نخستوزیر ایرلند ۱۹۹۴- ۱۹۹۷
ژنرال جورج کیسی، فرمانده نیروهای ائتلاف در عراق ۲۰۰۴-۲۰۰۷ ، رئیس ستاد ارتش آمریکا ۲۰۰۷- ۲۰۱۱
ژنرال دیوید دپتولا، معاون ستاد اطلاعات در نیروی هوایی ۲۰۰۵-۲۰۰۶
ژنرال هیو شلتون، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا ۱۹۹۷- ۲۰۰۱
فرماندار هاوارد دین، کاندیدای ریاست جمهوری، رئیس پیشین حزب دموکرات
مایکل موکیزی، وزیر دادگستری ۲۰۰۷ - ۲۰۰۹
لوئیس فری، رئیس اف.بی.آی ۱۹۹۳ ـ ۲۰۰۱
پاتریک کندی، نماینده کنگره ۱۹۹۵ ـ ۲۰۱۱
کارل برنستین، نویسنده و خبرنگار افشاگر واترگیت، برنده جایزه پولیتزر
بروس مک کولم، رئیس بنیاد «خانه آزادی» ۱۹۸۸ ـ ۱۹۹۳
و
سرهنگ مک گلاسکی، از فرماندهان حفاظت اشرف
بروس مککولم
متشکرم. از شما بسیار متشکرم. پنل امروز ما عالیست. اسم من بروس مککولم است. من بنیانگذار و مدیر بنیاد جهانی برای دموکراسی هستم. اجازه بدهید به همه شما که از نقاط دیگر به شهر زیبای نیویورک سفر کردهاید خیرمقدم بگویم. اینجا خانه من به مدت 18سال بود.
زمانی که من برای اولین بار با سازمان مجاهدین خلق آشنا شدم، یعنی در اوایل دهه ۱۹۸۰، رژیم ایران مشغول تثبیت قدرت خود بود. نمونههای تخلفات وحشتناک حقوقبشر را با جزئیات کامل نزد من آوردند، در کادر بسیار روشن دفاع از حقوقبشر، و بهطور شگفت انگیزی این موارد را مجاهدین با جزئیات تحقیق نموده و با فاکت ارائه میدادند.
میخواهم بگویم این شهر بسیار خوبی است و شما در شهرک والدورف آستوریا هستید که دارای اهمیت زیادی از نظر تاریخی است. ما همچنین شهردار آمریکا رودی جولیانی را داریم که شهردار بسیار خوبی بود.
او شایسته این مقام بود. او به هنگام حملات 11سپتامبر به شهرت رسید و شهر را بسیج کرد و استحکام، استعداد و جرأت مردم نیویورک را تجسم بخشید که الگویی برای همه ماست.
موضوع بحث امروز چشمانداز تغییر در ایران است. به باور من چشمانداز تغییر حتمی است و من یقین دارم که ایران بهزودی زود آزاد خواهد شد. اما ما باید دعاها و توجهات خود را بر روی ساکنان کمپ اشرف حفظ کنیم. و این بستگی به دولت ایالات متحده دارد تا نقش رهبری کننده را در راستای حل مشکل ایفا کند. این ما بودیم که قول دادیم از ساکنان اشرف طبق کنوانسیون چهار ژنو حفاظت کنیم و بهرغم دعاوی وکلای دولت این وظیفه همچنان پابرجا است.
مدیر جلسه نیازمند هیچ معرفی نیست.
پاتریک کندی سالها بهعنوان نماینده کنگره از ایالت زیبای رود آیلند خدمت کرد. پس از فوت پدرش، او آخرین کندی در کنگره بود و امیدواریم کندیهای بیشتری را بهزودی ببینیم.
در مورد پدر پاتریک میخواهم نکتهیی را اشاره کنم. وقتی من در بنیاد خانه آزادی بودم و موضوعی پیرامون حقوقبشر روی میزم بود که میخواستم آن را حل کنم به دفتر «ادوارد کندی» تلفن میزدم و به نحو بسیار عالی موضوعات حقوقبشری را حل میکردیم.
اما این جمع نشان میدهد که ما بالاخره یک گروه به نظر من بسیار عالی فراحزبی را در اینجا داریم این افراد دور هم گردآمدهاند تا یکی از قویترین ائتلافات دوحزبی را که من تا بهحال دیدهام شکل دهند و عنصر دیگر این است که ما ارتش را نیز داریم بنابراین آتش بیشتری را برای شلیک توسط این ائتلاف تقدیم میکند.
به هر حال، از همه شما بهخاطر اینکه اینجا آمدهاید تشکر میکنم و از بسیاری از شما که از کالیفرنیا و نقاط دورتر تشریف آوردهاید بهطورخاص متشکرم. ممنونم که برای حضور در این جلسه مهم به اینجا آمدهاید و حالا پاتریک کندی را به شما معرفی میکنم. متشکرم.
پاتریک کندی:
بسیار متشکرم بروس. من مفتخرم که شما در رابطه با پدر من صحبت کردید. مرا به یاد این میاندازد که من محصول جایی هستم که از آنجا آمدهام. و وقتی به حضار این جلسه نگاه میکنم و حرفهای شما را میشنوم، کسانیکه تمام عمر خود را صرف مبارزه برای آزادی خانوادههای خود از بند آخوندها در ایران نمودهاید، با خودم فکر کردم که ما هر یک با داستانهای ویژه خود امروز به اینجا آمدهایم.
وقتی در این هتل «والدورف آستوریا» راه میروم، تصاویری را از عموی خودم پرزیدنت کندی بر روی بسیاری از دیوارهای اینجا میبینم و از اینکه او عموی من بود احساس خضوع میکنم. این احساس به من دست میدهد چون خدمتی که او به این کشور و جهان نمود این بود که حقیقت را در قدرت تزریق نمود.
او اولین رئیسجمهور آمریکا بود که به موضوع اخلاقی بیعدالتی تفکیک نژادی در کشورمان پرداخت و در یک سخنرانی تلویزیونی گفت که چه کسی در میان ماست که حاضر باشد رنگ پوست خود را عوض کند و هنوز با پیشنهادات صبر و تعلل راضی بماند؟
او میخواست وجدانهای آمریکاییهای سفیدپوست را بیدار کند که مبارزه سیاه پوستان آمریکا همچنین موضوع آنها است. با گفتن این حرف به آنها که شما باید خود را جای هموطنان سیاه پوست خود بگذارید که تنها بهخاطر تیرهتر بودن رنگ پوستشان در مقام انسان با آنها طوریکه شایسته یک شهروند آمریکایی است رفتار نمیشود. دوستان، این یعنی تزریق حقیقت در قدرت.
و امروز، اگرچه عنوان جلسه موضوع اشرف و ایرانیهاست اما این واقعاً یک موضوع حقوقبشر است. فقط محدود به اشرف نمیشود، بلکه داستانی است در رابطه با همه ما. چند نفر از بین ما که خانوادهای در اشرف ندارند حاضرند همانطور که عموی من گفت خواهران و برادران خود را امروز در اشرف داشته باشند؟
چند نفر از ما؟ چند نفر از ما حاضرند سیاستی را از طرف آمریکا تحمل کنند که موجب احترام به منزلت و مقام انسانها نمیشود؟ این چیزی است که برخلاف ارزشهای اساسی آمریکاست. بنابراین امروز شما صحبتهای افراد زیادی را خواهید شنید که در رابطه با لغو نامگذاری سخن خواهند گفت. آنها در رابطه با عراق بهعنوان حکومت مزدور ملایان ایران صحبت خواهند کرد و به سیاست وزارت خارجه، سفیر فیرید و سفیر کوبلر اشاره خواهند کرد. آنها در رابطه با همه این موضوعات سیاسی در عرصه جهانی صحبت خواهند کرد. اما میخواهم همه بدانند که موضوع اساسی چیست. موضوع اساسی نهایتاً حقوقبشر است. میتوان هرچه بخواهید اسم این را بگذارید اما وقتی در عصر مدرن و در سال ۲۰۱۲ رئیسجمهوری را در ایران میبینید که میگوید میخواهد اسراییل را از نقشه جهان پاک کند و همین امروز هم گفت که رژیم برای دستیابی به بمب اتمی تدارکاتی را میبیند، که همین کار را انجام بدهد. دوستان من این جدیت تهدید بیشتر از این نمیتواند واقعی باشد. این تهدید تنها متوجه اسراییل نیست بلکه تهدیدی برای همه مردم جهان است، چرا که در نهایت یک بمب اتم در دستان افرادی نظیر احمدینژاد چیزی است که دیگر در دنیای متمدن تحمل نمیشود.
ما امروز در رابطه با اشرف صحبت خواهیم کرد. اما این هم قابل درک است که وقتی در رابطه با کمپ اشرف صحبت میکنیم ما همچنین اشارهیی داریم به رژیم ایران و آنچه که میتواند بکند. امروز گروهی از رهبران آمریکایی را در میان سخنرانان داریم و تمرکز ما بر روی سیاست خارجی آمریکاست. امروز تمرکز ما این است که بگوییم لازم است به سازمان مجاهدین گوش کنیم، کسانیکه بیش از 30سال است به ما مدام گفتهاند که مواظب باشید که آنچه رژیم تهران میگوید را باور نکنید بلکه اعمال رژیم را باور کنید. وقتی آمریکا این هشدار اساسی را جدی نمیگیرد این تهدیدی برای تمام جامعه جهانی بهشمار میرود. چون تاریخچه رژیم تهران گویای آن است که این رژیم بزرگترین تهدید تروریستی درجهان امروز است و ما بسیاری از نمونههای آن را امروز خواهیم شنید.
اما آنچه ما باید بهخاطر داشته باشیم این است که افرادی که از همه بهتر در رابطه با تهدید رژیم ایران مطلع هستند خود مردم ایران هستند. بنابراین وقتی برخی میگویند که لازم نیست درباره یک ایران اتمی نگران باشیم، شما تبعیدیان ایرانی میتوانید به ما بگویید که نباید امید و اعتمادمان را نصیب ملایان تهران کنیم. شما میتوانید به ما بگویید که چگونه آنها باعث کشتار صدها هزار نفر در کشورتان شدند. شما میتوانید به ما از شکنجهها و مهارت رژیم در این زمینه بگویید. در واقع ما نباید این را بهعنوان یک پیام جدید دریافت کنیم، چرا که خودمان با دروغهای مکرر و همیشگی رژیم مواجه شدهایم.
بنابراین چالش ما در این جلسهیین است که به آمریکا بفهمانیم که باید سیاست عام آمریکا نسبت به ایران را تصحیح کند. اول و قبل از هرچیز، ما باید در رابطه با ماهیت کسانیکه با آنها مواجهیم و همچنین گزینههای پیش رو صادق باشیم. چرا که فقدان چنین صداقتی تبعات خطیری را در بر خواهد داشت. و چه کسی میتواند در رابطه با نتایج نهایی فقدان صداقت کامل نسبت به مواجه شدن با خطرات واقعی بهتر از شهردار این شهر در زمان 11سپتامبر صحبت کند، یعنی روزی که فجیعترین حمله تروریستی تاریخ کشور ما رخ داد. وقتی ما با خود عهد بستیم که هیچ وقت دیگر اجازه نخواهیم داد که چنین عمل تروریستی مجدداً تکرار شود باید با خود صادق میبودیم. و این چیزی است که امروز موضوعیت دارد و برای همین هم بسیار اهمیت دارد که ما نه تنها شهردار نیویورک، بلکه شهردار کل آمریکا درجامعه ضدتروریسم بعد از 11سپتامبر، را در کنار خود داریم. رودی جولیانی.
رودی جولیانی:
از شما بسیار متشکرم. این محل در والدورف در صبح روز شنبه برای من آشنایی زیادی دارد. من هشت سال بهعنوان شهردار در اینجا در موارد متعددی میزبان سازمانها، گروهها و افرادی بودم که بدلایل سیاسی، تجاری، اجتماعی و فرهنگی به نیویورک میآمدند.
این محل بزرگی است و تاریخچه عالی هم دارد. پاتریک بخشی از آن را شرح داد. اگر شما به تصاویر روی دیوار نگاه کنید چهرههای پرزیدنت کندی و روزولت را خواهید دید. من به یاد دارم که در همینجا با پرزیدنت ریگان و پرزیدنت کلینتون ملاقات کردم. جایی که شما آمدهاید محل بسیار تاریخی است. ببخشید که این را میگویم ولی شما در پایتخت جهان هستید. برای من نیویورک همیشه پایتخت جهان بوده است.
امروز سی و سومین سالگرد انقلاب ایران است و فرصتی است برای تأمل روی تمام فجایعی که بهخاطر ارتکاب اشتباهات در سیاستگذاری بهطرق مختلف شکل گرفته است. شما خودتان میدانید و همانطور که پاتریک اشاره کرد بهطور آکادمیک باید گفت وقتی که آن اشتباهات بهوقوع پیوست، صدهاهزار تن از مردم که بسیاری از آنها از خانوادهها و دوستان شما بودند که کشته یا شکنجه شدهاند و یا اکنون بهخاطر عدم درک دیگران از شرایط در زندان بهسر میبرند.
این شهر مکان مناسبی برای گردهم آمدن است چرا که این شهر دو بار قربانی تروریسم اسلام افراطی بوده است. البته که برجهای تجارت جهانی مرگبارتر بود. اما در سال ۱۹۹۳ هم در همانجا مورد حمله تروریستهای افراطی اسلامی قرار گرفت، حملهیی که افراطیون اسلامی آن را در یونیون سیتی نیوجرزی که آن طرف رودخانه است طراحی کردند.
در کنار من تعداد زیادی از همکاران برجستهای هستند که در رابطه با آن مطالب مختلفی را بیان خواهند کرد. اما من از نزدیک با دو تن از این همکاران در وزارت دادگستری از نزدیک کار کردهام. وزیر سابق دادگستری مایکل موکیزی و لوئیس فری که قاضی فدرال و همچنین رئیس اف.بی.آی بود نیز اطلاعات غنی دارد. بنابراین چرا ما امروز در اینجا جمع شدهایم؟ ما به چند دلیل در اینجا گردهم آمدهایم. مهمترین دلیل ضرورت اقدام عاجل برای کمپ اشرف است.
من نمیدانم چرا ما به آنها پشت کردیم و نمیدانم چرا مرتکب خلف وعده شدیم. برای من گیج کننده است.
اما اکنون خواستهای وجود دارد که آنها را از کمپ اشرف جابجا کنند، کمپی که آنها 25سال است ساکن آن میباشند. ما به آن میگوییم کمپ اما در واقع آنجا یک شهر و محل سکونت آنهاست، جاییکه آنها در آنجا زندگی میکنند و با وجود تمام فشارها و تهدیدات بزرگ، آنجا را تبدیل به یک مکان خوب کردهاند. آنها را میخواهند به کمپ لیبرتی نقل مکان دهند، به یک نقطه کوچکی از کمپی بزرگ، و بخش کوچکی که آنها در چندین متر مربع زندگی خواهند کرد. هیچ تضمینی برای دسترسی به وکلا وجود ندارد و هیچ درک درستی از اینکه چه کسی مسئول آنها خواهد بود موجود نیست. به نظر میرسد که پلیس عراق در آنجا حضور خواهد داشت و یونامی در خارج از آن مستقر خواهد بود.
اولین چیزی که به ذهن من خطور میکند این است که اصلاً این کار چه موضوعیتی دارد؟ چرا آنها را جابجا میکنند؟ هدف از این جابهجایی چیست؟ این امید وجود دارد که آنها به موقعیت پناهندگی دست یابند چنانچه سازمان مللمتحد کارش را شروع کند. آنها همگی تقاضای پناهندگی کردهاند. سازمان مللمتحد باید فرایند پناهندگی را آغاز کند. کشورهایی وجود دارند که تابهحال قدم به جلو گذاشتهاند و پیشنهاد پذیرش تعداد قابل توجهی از ساکنان را ارائه نمودهاند. این پروسه میتوانست یک ماه، دو ماه، سه ماه پیش شروع شود. میتوان این پروسه را همین امروز شروع کرد چنانچه سازمان مللمتحد کار خود را شروع کند و از جایش بلند شود.
پس آنها میتوانند همین حالا پروسه را شروع کنند تا ساکنان به کشورهایی مثل ایتالیا یا سوئیس یا آمریکا و بریتانیا و کشورهای دیگر منتقل شوند. و یا این پروسه در همان کمپ اشرف انجام شود. لازم نیست هیچکس نقل مکان کند. در آن صورت دیگر لازم نیست این همه هزینه و فشار و تنش را تحمل کرد. اما این کار صورت نمیگیرد و برای من این موضوع شک و تردیدهای بزرگی را ایجاد میکند.
من قبل از اینکه شهردار شوم دادستان بودم. من کلاً آدم شکاکی هستم. دلیل خوبی برای این کار وجود ندارد. دلیلش این نیست که مالکی منافع عالیه ساکنان اشرف را در قلب و ضمیرش دارد. پس نمیدانم چرا اصلاً میخواهند این جابهجایی را انجام دهند. اما اگر قرار است انجام شود پس چرا دولت عراق که متحد ماست به ما اجازه بازدید از آن را نمیدهد؟
ما پیشنهاد این کار را کردهایم. بسیاری از ما در اینجا پیشنهاد دادهایم که به آنجا برویم. ما بدبختانه با زندانها آشنایی داریم. برای من یک دقیقه طول میکشد که کمپ لیبرتی را رصد کنم و تصورم این است که برای همه سخنرانان در اینجا هم همینطور است، و در نتیجه تعیین کنم که آیا این یک محل مناسب برای نقل مکان است یا یک زندان. من فقط نیم ساعت یا یک ساعت نیاز دارم که این نتیجهگیری را بکنم درصورتیکه آنها به من اجازه بازدید از آنجا را بدهند. اما آنها چنین کاری را نمیکنند.
سازمان مللمتحد باید مداخله کند و در این زمینه نقش مؤثری را ایفا نماید. ما و دیگران در رابطه با موضوعات دیگری نظیر لغو لیستگذاری و برخی از شایعات و صحتوسقم آنها صحبت خواهیم کرد. اما زندگی ۳۳۰۰ انسان که به آنها قول امنیت و سلامت داده شد و مشمول تمام کنوانسیونهایی میشوند که جوامع از آنها اطلاع دارند، حقوق آنها اکنون در معرض خطر است و هم آمریکا و هم سازمان مللمتحد مخصوصاً آمریکا باید هدایت این را برعهده بگیرند و با صدای بلند فریاد بزنند و بر روی میزها بر سر این موضوع مشت بکوبند.
البته که ما باید به تصویر بزرگتر نیز بپردازیم. آنها خواهان سرنگونی ملایان و احمدینژاد هستند.
میبینم که آنها خواهان یک ایران غیراتمی و عاری از تسلیحات اتمی هستند و هم یک ایران مبتنی بر جدایی دین از دولت و این جنبش توسط یک زن رهبری میشود. پس خدای من! چه سمبل عالی برای کل خاورمیانه. اگر بیش از این هم دلیلی برای متقاعد شدن بخواهم آن را در این میبینم که انگلیس و اتحادیه اروپا لیستگذاری این گروه را بهعنوان یک نامگذاری اشتباه لغو کردهاند. از این پس تنها یک حکومت دیگر با ما در این رابطه همنظر است و آن رژیم ایران است. یک چیزی در این تصویر با عقل سلیم تطبیق ندارد، مگر نه؟
گمان میکنم دلایل مختلفی وجود دارد. اما بگذارید به شما دلیل خودم را بگویم. من فکر میکنم که رئیسجمهور و این دولت هنوز بر این باورند که میتوانند با رژیم ایران گفتگو کنند. فکر میکنم هنوز دچار این توهم خطرناک میباشند که برخی در آستانه جنگ جهانی دوم دچار آن بودند مبنی بر اینکه میتوان با چنین افرادی وارد گفتگو شد و آنها را خشنود ساخت یا با آنها مذاکره نمود و بهطور منطقی حرف زد. برای برخی غیرممکن بهنظر میرسد که به این نقطه از درک و فهم برسند که نمیتوان نحوهای که آنها جهان را میبینند و دوران رشد و نمو و ارزشهای خود را به دیگران بسط داد.
آقای رئیسجمهور، من اگر جای شما بودم دیگر با آخوندها نامهنگاری نمیکردم. حتی تصورش را هم نمیتوانم بکنم که چقدر از دید مردم ایران مزخرف است که ببینند شما نامه «آیتالله عزیز» نوشتهاید. چقدر مسخره است!
اگر نیاز به علائم دیگری باشد، تمام تلاشها و نامههایی که با «آیتالله عزیز» و «احمدینژاد عزیز» شروع میشود (نمیدانم دقیقاً چی خطاب میکنید)، اما علائم خیلی روشن هستند که باید «به جهنم بروند». بنابراین بیایید بالغ بشویم و درک کنیم که آنها نمیخواهند با ما گفتگو کنند. و هرچه بیشتر بهنظر برسد که ما برای گفتگو از آنها گدایی میکنیم برای آنها بیشتر مسجل خواهد شد که ما ضعیف هستیم و آنها را قانع خواهیم کرد که میتوانند از ما سوءاستفاده کنند و با قلدری با ما رفتار کنند. آیا هنوز ما این را یاد نگرفتهایم؟
100سال است که همین اشتباه را تکرار میکنیم. چند نمونه جنگ بهخاطر این اشتباه رقم خورده است. افراد شرور تنها یک چیز میفهمند، قلدرها تنها یک چیز میفهمند، و آن، قدرت، قاطعیت و اراده قاطع و نیرومند است. این است که آنها را به عقب میراند.
احمدینژاد بهطور مشخص و همچنین ولیفقیه رژیم به ما گفتهاند که میخواهند اسراییل را نابود کنند. آنها تهدید به بستن تنگه هرمز کردهاند و در کشتار بسیاری از شهروندان آمریکایی که شامل دوران جنگ در عراق میشد شرکت داشتهاند. آنها بدون هیچگونه شکی و بدون هیچ تناقضی بزرگترین حکومت حامی تروریسم ساطع شده از اسلام افراطی درجهان هستند که توانسته شهروندان آمریکایی و بسیاری دیگر از مردم را به قتل برساند و همین حالا نیز ما را در معرض خطر قرار دهد. اجازه بدهید تهدید آنها را قبول کنیم.
چرا برای ما سخت است که بپذیریم که آنها واقعاً به حرفها و اعمال خود باور و اعتقاد دارند؟ و چرا این ایده را حتی در ذهن خود بررسی کنیم که جهان بعد از دستیابی آنها به تسلیحات اتمی میتواند همچنان در امن و امان باشد؟ این شوروی سابق یا چین یا ایالات متحده نیست.
خب، دلایل بسیار وجود دارد که بپذیریم احمدینژاد و خامنهای افرادی غیرمنطقی هستند، دیگر باید چه کار کنند که ما را متقاعد سازند که افراد خطرناکی هستند؟
بنابراین آمریکا باید تمام تلاش خود را بکند و تمام گزینهها را روی میز بگذارد و حاضر باشد هرآنچه را که لازم است انجام دهد تا جلو اتمی شدن آنها را بگیرد و اگر ضروری باشد از نیروی نظامی نیز استفاده نماید.
یک مطلبی درز کره و همه جا پخش شده که سازمان مجاهدین به دولت اسراییل کمک کرده تا یک یا دو دانشمند هستهیی را در ایران ترور کند. سازمان مجاهدین این را قویاً تکذیب کرده است. این درز بر اساس گزارشی از یک نفر ساختگی توسط آیتالله است که شخصی دروغگو و جنایتکار است و از طرف دو نفر ناشناس در وزارتخارجه آمریکا هم از آن حمایت کردهاند این دو باید به زندان بروند چون مجرمند. من نمیدانم دیگر چگونه میتوان این موضوع را بررسی کرد جز اینکه بگوییم هرچه «شواهد» وجود دارد از جانب افراد دروغگو به دست آمده است.
گروهی که سعی در سرنگونی رژیم ایران داشته و قصد داشته که از هستهیی شدن رژیم ایران جلوگیری کند باید به نظر من جایزه سالیانه مجله تایم را دریافت کند. لطفاً به من بگویید که فرق آنها با آزادیخواهانی که باید برای سرنگونی مبارک به خشونت متوسل میشدند چیست؟
یا مردم لیبی که باید به خشونت روی میآوردند تا قذافی را سرنگون کنند و یا در سوریه امروز که باید به خشونت متوسل میشدند تا از خود در برابر رژیم اسد دفاع کنند. فرق اینها چیست؟ اگر در ایران افرادی هستند که درصدد سرنگونی رژیم ایران میباشند چرا در این دسته از مردم دنیا قرار نمیگیرند؟ و ضمناً رژیم ایران به مراتب خطرناکتر از مبارک و اسد است.
بنابراین راهحل چیست؟ سخنرانان دیگر با ارائه جزئیات بیشتری در رابطه با این موضوعات صحبت خواهند کرد.
اما بگذارید بهطور خلاصه راهحل را با شما در میان بگذارم.
راهحل اول: باید درک روشنی شکل گیرد که رژیم ایران نباید تبدیل به یک قدرت هستهیی شود. هرکس که کمک کند که رژیم ایران تبدیل به یک قدرت هستهیی نشود دوست ایالات متحده است و در کنار صلح و آزادی و دموکراسی قرار دارد. اگر میخواهید به این روند در رابطه با کمپ اشرف ادامه دهید، از وزارتخارجه ما میخواهم که به سازمان مللمتحد و دولتهای متحد ما و به دولت عراق فشار وارد کند که به دو سه نفر از ما به انتخاب خودشان، دو سه یا هر چند نفر از ما، اجازه دهد که به آنجا برویم و گواهی دهیم که آیا یک محل منطقی و مناسب است و یا یک کمپ زندان. ما حاضریم هر زمان که لازم باشد به این سفر اقدام کنیم. من خواب زیادی لازم ندارم، میتوانم در هواپیما استراحت کنم. من میتوانم ظرف دوازده یا پانزده ساعت در آنجا باشم. من زمان زیادی هم نخواهم گذاشت. هزینه آن هم برعهده خودمان خواهد بود و نیازی نیست آنها پول خرج کنند. میتوانید سه چهار نفر از ما را خودتان انتخاب کنید.
و بالاخره، بدبختانه در مرکز تمام این موضوعات که گمراهی و گیجی مضاعفی را ایجاد میکند ادامه لیستگذاری مجاهدین است. دلیل تعلل وزارتخارجه چیست؟ نزدیک به دو سال است که آنها در اتخاذ تصمیم تأخیر کردهاند. این یک گروه تروریستی نیست. در اینجا متخصصان تروریسم حضور دارند. من حدود پنجاه نفر دیگر مانند این اشخاص را میشناسم که در این جلسات بودهاند. آنها تروریسم را میشناسند. این شخصیتها اگر تروریسم را ببینند آن را خواهند شناخت. این یک گروه تروریستی نیست. لیستگذاری مجاهدین را لغو کنید و بگذارید کشور ما در طرف درست باشد.
بسیار متشکرم.
پاتریک کندی:
بسیار از شما متشکرم آقای شهردار جولیانی. و این مقدمه خوبی برای سخنران بعدی مایکل موکیزی است. وی وزیر سابق دادگستری ایالات متحده است.
اجازه بدهید به سخنان قاضی مایکل موکیزی گوش کنیم.
مایکل موکیزی:
من مفتخرم و احساس فروتنی میکنم در مقابل کسی که بهوضوح نماینده سنت بزرگی در سیاست کشور ماست و مرا معرفی کرد.
میدانید که ما بارها گردهم آمدهایم تا در رابطه با مبارزه سازمان مجاهدین و بهخصوص مبارزه ۳۴۰۰تن ساکنان اشرف صحبت کنیم. البته قرار نبود وضعیت اینگونه باشد. در سال۲۰۰۳، وقتی نیروهای ائتلاف عراق را اشغال کردند، و با ساکنان اشرف برخورد کردند. ساکنان اشرف بهطور مسالمتآمیز تسلیحاتی را که داشتند تحویل دادند که هم شامل تسلیحات سنگین بود و هم سلاحهای سبک دفاع از خود که آنها را هم داوطلبانه به نیروهای ائتلاف تحویل دادند. در عوض آنها تضمینی دریافت کردند که بهعنوان افراد حفاظتشده تحت کنوانسیون چهارم ژنو با آنها رفتار خواهد شد.
این تضمین از نیروهای ائتلاف توسط یک ژنرال آمریکایی امضا شد. آنها کارتهای هویتی دریافت کردند که شماره تلفن پلیس نظامی را داشت که توسط یک ژنرال دیگر بهنام ژنرال فیلیپس فرماندهی میشد.
مطمئنم که میدانید، چون این داستان را مرتباً شنیدهایم، که یک دولت سابق نام سازمان مجاهدین خلق را در چارچوب این فکر که این کار به گشودن باب گفتگو با ملایان کمک خواهد کرد در لیست وزارتخارجه گنجاند. بهخاطر همین لیستگذاری و برای رعایت احتیاط، اداره فدرال تحقیقات آمریکا در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ تکتک ساکنان اشرف را بررسی نمود تا اطمینان حاصل نماید که تروریست نباشند و در هر مورد، اف.بی.آی گواهی داد که در حقیقت هیچیک از آنها تروریست نیست. دولت عراق پس از خروج آمریکا از عراق بهطور فزایندهیی مطیع رژیم ایران شده و دولت مالکی، در حقیقت شخص مالکی، اکنون قبول کرده که اشرف باید بسته شود.
در وهله اول، او میخواست ساکنان را بهزور به ایران بازگرداند یا آنها را در سراسر عراق پخش کند تا یکبهیک با آنها تا آخر سال ۲۰۱۱ برخورد کند. اما او پذیرفت که برای چند ماه دست نگه دارد به شرط اینکه ساکنان به یک پایگاه نظامی که سربازان آمریکایی آن را هنگام خروج از عراق تخلیه کرده بودند و متعاقباً توسط عراقیها غارت شده بود منتقل شوند. نام این محل کمپ لیبرتی است.
با اینکه فضای کمپ لیبرتی بهاندازه قسمت کوچکی از کمپ اشرف که ساکنان اشرف در آن هستند میباشد. با اینکه هیچ امکانات پزشکی و تفریحی در کمپ لیبرتی موجود نیست، با اینکه جزئیات چگونگی تأمین غذا و آب آشامیدنی معلوم نیست، و در مورد آن کاری نشده است. به ما و شما و ساکنان اشرف از طرف وزارتخارجه گفته شده که این روند در واقع نوعی پیشرفت و بهبود است و ساکنان اشرف باید قضیه را اینطور ببینند و تصمیم بگیرند به کمپ لیبرتی نقل مکان کنند، حتی اگر جزئیات جابهجایی آنها هنوز تدوین نشده باشد.
بد نیست که بدانید من یک عمو داشتم که خانواده ما میگفت از بس حالش خوب بود، جان سپرد! بله درست شنیدید. او یک روز در بیمارستان بستری شد و پزشک روزانه به او سر میزد و هر بار میگفت که حالش بهتر شده است اما یک روز فوت کرد. همه ما نتیجه گرفتیم که علت مرگ باید بهبود مستمر حال او باشد! چون بنا به گفته دکتر حال او دائم رو به بهبود میرفت. حال وزارتخارجه مرا به یاد آن دکتر میاندازد!
اما موضوع حادتر و جدیتر از این حرفهاست. چرا که ساکنان اشرف در حال دست و پنجه نرم کردن با یک بیماری کشنده در قالب لیستگذاری آمریکایی شدهاند، دقت کنید که میگویم لیستگذاری آمریکایی، چون اتحادیه اروپا و انگلستان نام مجاهدین را از چنین لیستهایی حذف کردهاند. همانطور که شنیدید تنها حکومتی که مجاهدین را یک سازمان تروریستی قلمداد کرده است، حکومت ایران است. دولت عراق نیز که بهمثابه پیادهنظام رژیم ایران عمل میکند، رفتار بیرحمانه خود در قبال ساکنان اشرف و اصرار خود مبنی بر بستن کمپ اشرف را با تمسک به لیستگذاری وزارتخارجه آمریکا توجیه میکند.
در سال ۲۰۰۹ و در سال ۲۰۱۱، هنگامیکه وزیر دفاع آمریکا رابرت گیتس در عراق بود، مجموعاً 47تن از ساکنان اشرف توسط سربازان عراقی با استفاده از تسلیحات و خودروهایی که از آمریکا دریافت کرده بودند کشتار شدند. تأسف انگیز است که نیروهای آمریکایی دستور داشتند در هردو حمله مدت کوتاهی قبل از ورود نیروهای عراقی، صحنه را ترک کنند.
و البته معلوم شد کارتهای هویتی و نامه باشکوه تضمین حفاظت که ساکنان اشرف دریافت کرده بودند، ضدگلوله نیستند! بنابراین، گلولهها و خودروهای زرهی ساخت آمریکا که نیروهای عراقی برای حمله از آنها استفاده کردند توانستند بر کارتهای هویتی و آن تضمین حفاظتی فائق آیند. در برابر اعتراضات و تقاضاهای تحقیقات و مجازات مسئولان کشتار، دولت عراق شانههای خود را بالا میانداخت و به لیستگذاری مجاهدین در آمریکا بهعنوان بهانهیی برای اینکه اقدامی نکند اشاره میکرد.
در حالیکه سازمان مجاهدین مکرراً گفته است و شما شنیدهاید که خواستار تغییر رژیم در ایران و برقراری یک دولت دموکراتیک بر اساس جدایی دین از دولت، برابری حقوق تمامی آحاد جامعه، برابری زنان و عاری از سلاح اتمی است و با اینکه یک دادگاه آمریکایی در واشنگتن به وزارتخارجه گفته است شواهد علنی که به دادگاه ارائه داده شده برای توجیه تداوم لیستگذاری کفایت نمیکند و وزارتخارجه باید یا شواهد دیگری ارائه دهد و یا نامگذاری را لغو کنند، با این حال، وزارتخارجه بیش از یک سال و نیم است که عمداً موضوع را از زمان صدور آن حکم کش داده و به ساکنان اشرف گفته است باید به تلاشهای آمریکا و سازمان مللمتحد برای جابهجایی آنها اعتماد کنند!
برخی کمپ لیبرتی را که وزارتخارجه از ساکنان اشرف میخواهد به آنجا بروند بهعنوان یک زندان توصیف کردهاند. من باید به شما بگویم که از این توصیف منزجرم. در حیطه مسئولیتهای من بهعنوان وزیر دادگستری نظارت بر اداره زندانهای آمریکا قرار داشت و اگرچه زندان جای سختی است اما حداقل محلی است که هم زندانیان و هم زندانبانان از قوانین مشخصی تبعیت میکنند. زندان محلی است که ما افراد را برای اجرای مجازات و نه برای اعمال مجازات اضافی به آنجا میفرستیم. کمپ لیبرتی را میتوان با محل دیگری مقایسه کرد، محلی که حتی عنوان متناقض «لیبرتی» موجب بهخاطر سپردن آن خواهد شد و آن اردوگاه اجباری است. جاییکه افراد را میفرستند تا از نظر فیزیکی و روانی آنها را بشکنند.
ارتش عراق تابهحال مزه «آزادی» مورد نظر خود در کمپ لیبرتی را به ساکنان اشرف چشانده است، آنچه که برای آنها در کمپ لیبرتی در نظر دارند یعنی از طریق نیرویی که قرار است حافظ آنها در کمپ لیبرتی باشد.
فیلسوف سده هجدهم ادموند برک میگفت تمام آنچه برای چیره شدن نیروهای شر لازم است، این است که انسانهای خوب دست به کار نشوند.
فکر کنم همه ما امروز به اینجا آمدهایم تا بگوییم افرادی که در اینجا حاضرند و کسانی هم که نتوانستهاند اینجا باشند قصد ندارند دست روی دست بگذارند و هیچ کاری نکنند. حرفهای ما در گذشته شنیده شده و در آینده بازه هم شنیده خواهد شد و ادامه خواهد داشت تا زمانیکه ساکنان اشرف، اعضای مجاهدین و عموم ایرانیان، بتوانند رژیم فعلی را ساقط کنند و تمدن باشکوه خود را احیا کنند و آینده را با تأسی از آن رقم بزنند.
بسیار از شما متشکرم.