برای برادر مسعود برای روز آزادی در سیم دیماه
هزارون بار دستم رفت رو کاغذ که از تو بنویسه، اما کم آورد
یه موج حیرت اومد مثل توفان من و دست و قلم، با کاغذو برد
تو کی هستی؟ بگو یار! از کجایی؟ که نادیده به چشمون آشنایی
اگه بازم بگم میشناسمت من دلم میگه نگو حرف ریایی!
همه خوابن، تو بیداری براشون هوادارت اونان، تویی فداشون
همه ش میگن چقد عاشق تو ساختی نمیدونن خودت کردی رهاشون
برای مرهم این فصل پر درد وطن دستی مث دست تو میخواست
تو میسوزی و شمع اون وجودت توی کنعان غمها، یوسف ماست
اگه چاه ستم خیلی عمیقه تو شونه ت، برترین اوج و ستیغه
برای بچههای خلق محبوب تو چشمات، مشعل راه و طریقه.