گاردین – 16ژانویه ۲۰۱۲ – به قلم مارتین چولوو: عراق بعد از صدام، به ندرت شکنندهتر از وضعیت کنونی بوده است. کشور دموکراتیکی که قرار بود از خرابههای استبداد ساخته شود، بهطور پیوسته فرومیپاشد. کمتر از یک ماه از خروج آمریکا گذشته و عراق هیچ علامتی از متحد شدن پشت یک دولت مرکزی، که تحت حمایت واشنگتن قرار دارد، از خود نشان نمیدهد. موضوع نگران کنندهتر اینکه به نظر نمیرسد بغداد به این موضوع اهمیت چندانی بدهد. اقدام نخستوزیر، نوری مالکی، در نیمه ماه دسامبر علیه معاون سنی رئیسجمهور کشور، طارق هاشمی، تحریکآمیز بود. مالکی، که اخیراً در مصاحبهیی گفت مشخصه اصلی او شیعه است، تأکید داشت که هاشمی جوخههای [مرگ] هدایت میکند. او گفت که یک سال است از ”فعالیتهای تروریستی“ معاون رئیسجمهور اطلاع داشته، ولی منتظر زمان مناسب برای تعقیب وی بوده است. لحظهیی که او انتخاب کرد نمیتوانست قویتر از این باشد. ارتش آمریکا هنوز دروازههای رو به کویت را پشت سر خود نبسته بود. تنها فرد قدرتمند باقی مانده در کشور داشت مشخصه خودش را نشان میداد. سایر عراق باید با آن میساختند. مالکی قطعاً انتظار یک واکنش را داشت. او هیچگاه در میان سنیهای کشور، که حقوق شهروندی از آنها سلب شده، محبوبیت نداشته و با کردها نیز، که اساساً خودشان را کنار کشیدهاند، رابطهی کارآمد، گرچه متشنجی داشته است. با این وجود، به نظر نمیرسد او قدرت خشم و غیض، و ظرفیت آن برای تضعیف جدی پایگاه قدرتی که ظاهراً او قصد ساختن آن را برای خودش دارد، محاسبه کرده باشد. اکنون، عراق در تقاطعی قرار دارد که به طرق زیادی، نسبت به تاریکترین ایام سال ۲۰۰۶، هنگامی که تمام بقایای فرماندهی دولت بر اثر جنگ فرقهیی در حال فروپاشی بود، بسیار خطرناکتر است و چیزهای بیشتری برای آموختن دارد. در آن زمان، هیچ انتظاری نمیرفت که دولت بتواند عراق را به سمت موقعیت بهتری هدایت کند. شش سال بعد، و در شرایطی که خشونت بسا کمتری وجود دارد، ایمان عراقیها به دولت بسا کمتر است. درحالی که در ظاهر امر، دولت در موقعیت بسا بهتری برای تأمین شهروندان خود قرار دارد. به نظر میرسد عراق از این نقطه 3 مسیر در پیش رو دارد. مسیر اول تجزیه است: ایالتهای مجزای شیعه، سنی و کردی، که خودشان را اداره خواهند کرد و عراق را به زبالهدان تاریخ خواهند سپرد. این گزینه به نفع کردها خواهد بود، که تقریباً در 9سال گذشته مشغول ساختن یک ایالات بودهاند و آمادهاند تا از ذخایر نفتی زیر پاهایشان، پاداش عظیمی درو کنند. ممکن است این گزینه برای سنیها هم جذاب باشد. آنها در سرزمین خودشان نفتی ندارند و بیم آن دارند که در هر حال در یک دولت شیعی هیچ امیدی نخواهند داشت. گزینه دوم نوعی فدرالیسم است، که در آن مناطق در امور خودشان مستقلتر هستند و از بغداد تبعیت کمتری دارد. استانهای سنینشین انبار و دیالی، گامهایی در این راستا برداشتهاند، ولی مالکی قول داده که مانع پا گرفتن چنین اقدامیشود. و نهایتاً ، گزینه ”کاری نکن“ وجود دارد (گزینهیی که به نظر میرسد عراق این روزها بهطور پیش فرض اتخاذ کرده است) : معنای آن عبور از یک بحران به بحران بعدی است. در چنین وضعیتی، مؤسسات اساساً بلااستفاده هستند و شهروندان میدانند که دولت به ندرت پشت آنها خواهد بود. آن چه روی این گزینه تأکید دارد، که محتملترین گزینه از میان 3 گزینه فوق میباشد، گرایش تدریجی به سمت هرجومرج است. به نظر میرسد این روزها در داخل عراق و در سراسر منطقه، روشهای زیادی برای اجتناب از آن وجود دارد.
اعتراض عليه مالكي,
عراق: گام بعدی برای یک کشور فاسد و شقه چیست؟
-
- سیاست
- 1390/10/26

نوری المالکی دیکتاتور عراق جدید
<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/da85fd70-d0b9-41ca-a7ad-276bd6836379"></iframe>