728 x 90

اشرف - حمايت بين المللي,ايران اشرف آزادي,

درحالی‌که آمریکا از عراق عقب‌نشینی می‌کند، ما باید به وعده خود به ساکنان کمپ اشرف وفا کنیم

-

شهراشرف
شهراشرف
سایت فاکس نیوز:
نویسنده: ژنرال دیوید فیلیپس
روز دوشنبه پرزیدنت اوباما میزبان نخست‌وزیر عراق نوری المالکی در کاخ سفید بود. او اعلام کرد که سربازان آمریکایی با ’سرهای بالا’ در حال ترک خاک عراق هستند. اما درحالی‌که سناریوپردازان دولت آمریکا دوستی به‌اصطلاح استراتژیک بین آمریکا و عراق را تبلیغ و ترویج می‌کنند، مالکی که جری‌تر و سرکش شده است، با عجله زمینه‌سازی طرح شومی را پیش می‌برد که می‌تواند لحظه اعلان پیروزی پرزیدنت اوباما را با خطر روبه‌رو سازد.
نخست‌وزیر ضمن تبانی با رژیم تروریستی ملایان در تهران مشغول تدارک یک قتل‌عام مشابه واقعه سربنیتسا علیه ۳۴۰۰ ایرانی مخالف غیرمسلح است که در کشور او در کمپ اشرف ساکنند. تک‌تک این ساکنان از جانب دولت آمریکا تضمین کتبی برای حفاظت دریافت کرده‌اند. من ژنرالی بودم که شخصاً این تعهد را در سال ۲۰۰۴ به دست ساکنان کمپ اشرف رساندم.
کمپ اشرف محل استقرار اعضای سازمان مجاهدین خلق است. آنها طبق کنوانسیون چهارم ژنو ’افراد حفاظت‌شده’ محسوب می‌شوند.
سازمان مجاهدین خلق به‌مثابه جنبش اصلی اپوزیسیون متعهد به تغییر مسالمت‌آمیز رژیم در ایران و ترسیم آینده‌ای با یک ایران دموکراتیک و غیراتمی می‌باشد.
سازمان مجاهدین اطلاعات با ارزشی را در آمریکا در رابطه با وجود چندین سایت اتمی رژیم که در مناطق مختلف ایران پراکنده شده‌اند افشا نمود. به همین خاطر، رژیم ملایان در ایران سازمان مجاهدین را به‌عنوان یک تهدید حیاتی می‌شمارد و مالکی را که داوطلب است در طرح از بین بردن ساکنان کمپ اشرف نام‌نویسی کرده است.
پس هیچ جای شگفتی ندارد که مالکی قبل از سفر خود به کاخ سفید تقاضاهای آمریکا، اتحادیه اروپا و سازمان ملل برای به تعویق انداختن ضرب‌الاجل خودسرانه و غیرقانونی بستن کمپ اشرف را را رد نمود و تلاش کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل جهت ثبت‌نام و بازاسکان امن ساکنان در کشورهای دیگر را غیرممکن ساخت.
این‌که ضرب‌الاجل مالکی دقیقاً با تاریخ اوباما برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق قرین شده است – یعنی 31دسامبر – امری تصادفی نیست، بلکه حاوی پیامی روشن و غیرقابل انکار به واشنگتن است که رابطه اوباما و مالکی محکی برای میراث پرزیدنت در عراق و هم‌چنین اعتبار آمریکا در کل منطقه است.
منطور مالکی از واژه ’بستن’ کمپ اشرف در حقیقت پراکنده کردن این مردان، زنان و نوجوانان بی‌دفاع در اقصی نقاط عراق است تا امر کشتار، ربودن و استرداد آنها به ایران جهت اعدام تسهیل شود. هم مالکی و هم ملایان فجایعی که در کمپ اشرف رخ می‌دهد را با اتکا به این بهانه توجیه می‌کنند که آمریکا مجاهدین را از سال ۱۹۹۷ به‌عنوان یک سازمان تروریستی خارجی نامگذاری کرده است.
در آغاز این دولت کلینتون بود که نام مجاهدین را در فهرست سیاه وزارت‌خارجه گنجاند تا علامت حسن نیتی به رژیم ایران ارسال کند. در آن زمان دولت آمریکا دچار این فرض غلط بود که رژیم در مسیر استحاله قرار گرفته است. سپس این نامگذاری بعد از آن هم در راستای تلاش برای اقناع رژیم جهت دست برداشتن از برنامه هسته‌یی خود ادامه یافت. اما اکنون به‌وضوح پیدا است که رژیم استحاله نشده است و در عوض آمال و آرزوی اتمی آن به واقعیت نزدیکتر شده است. عدم لغو نامگذاری مجاهدین توسط اوباما، آن هم در فقدان هرگونه مبنای حقوقی و حقیقی، هم‌چنان چشم‌انداز تغییر دموکراتیک در ایران را مخدوش کرده است.
نزدیک به ده سال پیش بود که من برای اولین با نام مجاهدین آشنا شدم، غافل از این‌که مدت کوتاهی بعد شخصاً از نزدیک شاهد مسائل مربوط به این گروه و تقلای آن برای ادامه حیات مبارزاتی خواهم بود. در پرتو ضرب‌الاجل 31دسامبر، شاید دیگر هیچ چیزی جز خاطرات شیرین من از این ایرانیان باقی نماند. اما می‌توان از وقوع این امر جلوگیری کرد.
من شخصاً قربانی اعمال تروریستها بوده‌ام چرا که در جریان واقعه 11سپتامبر ۲۰۰۱ اولین مدیر امنیتی ارتش در پنتاگون بودم. مدت کوتاهی بعد به‌عنوان پلیس نظامی ارشد که مسئولیت عملیات متعددی را در عراق برعهده داشت به آن کشور اعزام شدم. از جمله این عملیات حفظ امنیت و سلامت ساکنان کمپ اشرف بود.
زمانی‌که آنها داوطلبانه در ازای وعده حفاظت از طرف آمریکا خلع‌سلاح شدند من آن‌جا بودم. آن‌چه از تأسیسات‌شان پس از حمله و سرقت و تخریب نیروهای مالکی باقی مانده بود را دیدم. وقتی تک‌تک اعضای مجاهدین در معرض پروسه احراز هویت، تحقیقات، اسکرین، و مصاحبه توسط ارتش آمریکا قرار گرفتند من باز هم در آن‌جا بودم.
آیا ما هیچ تروریست یا مجرم و یا اشخاص غیرمطلوب در میان چند هزار مرد و زن و نوجوان پیدا کردیم؟ ابدا. تک‌تک آنها در معرض تحقیقات موشکافانه قرار گرفتند. و حتی یک نفر هم یافت نشد که در جرمی دست داشته باشد. چند تن از آنان برگه پارکینگ خود (در آمریکا) را پرداخت نکرده بودند. ممکن است این سخنی بی‌معنی باشد ولی قصد من از اشاره به آن این است که نشان دهم تا چه حد ما در رابطه با سوابق تک‌تک اعضای مجاهدین در کمپ اشرف تحقیق کرده بودیم.
برای من فی الواقع سؤال بود که چرا وزارت‌خارجه آنها را تروریست لقب داده است. به‌رغم تلاشهای بی‌وقفه من، ما نتوانستیم هیچ اتهام معتبر، جرم پنهان، و یا هیچ مدرکی در حمایت از برچسب تروریستی این گروه که مالکی و ملایان برای ارتکاب جنایت به آن متوسل می‌شوند کشف کنیم.
من اعمال حقوق برابر را شخصاً در کمپ اشرف مشاهده کردم. مدت زمان قابل توجهی را صرف زندگی و کار در کمپ اشرف کردم. و تقریباً همه رهبران ارشد مجاهدین در اشرف را می‌شناختم و هم‌چنین با بسیاری از ساکنان آن آشنا شدم.
بعد از تکمیل پروسه تحقیقاتی، پیامی را به رهبری اشرف منتقل کردم مبنی بر این‌که آنها اکنون به‌عنوان افراد حفاظت‌شده طبق کنوانسیون چهارم ژنو محسوب می‌شوند و مسئولیت امنیت و سلامت آنها به من محول شد. اگر‌چه اکنون دیگر مستقیماً مسئول امنیت و سلامت کمپ اشرف نیستم اما هم‌چنان مسئولیت اخلاقی خودم را در قبال آن حس می‌کنم. هم‌چنانکه هر آمریکایی که به کشور و اعتبار کشورش افتخار می‌کند باید چنین احساسی را داشته باشد.
من دسترسی باز و بلامانع به همه محلهای کمپ اشرف داشتم. بازدیدهای مستقل و سرزده انجام می‌دادم و هرگز به هیچ نشانه‌ای برنخوردم که کسی بر خلاف میل خود توسط رهبری کمپ در آن‌جا نگهداری می‌شود، اتهامی که برخی از مخالفان به غلط به آنها می‌زنند.
من واقعاً تلاش کردم که مدرکی در پشتیبانی از این اتهامات کشف کنم. اما تنها چیزی که توانستم بدون تردید ثابت کنم این بود که چنین اتهاماتی اصلاً صحت ندارند.
آیا بین نیروها و واحدهای تحت‌امر من از یک طرف و مجاهدین در اشرف از طرف دیگر اختلاف هم پیش می‌آمد؟ البته. اما این مشکلات معدود و نادر بودند و همه آنها از مجرای تبادل نظر ساده و تفهیم و تفاهم حل‌وفصل می‌شدند.
من بیش از یک سال را صرف جستجوی ابلاغیه قاطعی در رابطه با حل بحران انسانی در کمپ اشرف نمودم. تعداد زیادی از رهبران ارشد نیروهای ائتلاف را به اشرف بردم. تمامی آنها شگفت‌زده بودند که چطور ما توانسته‌ایم این مردان، زنان و نوجوانان بی‌دفاع را در چنین شرایط بلاتکلیفی رها کنیم. من پس از خاتمه این مأموریت با ذهنی اندوهناک عراق را ترک کردم. یک سال بعد مجدداً به آن‌جا بازگشتم و متوجه شدم که هیچ تغییری در این وضعیت صورت نگرفته است. هنوز هیچ خبری از ابلاغیه قاطع نبود. مسئولیت من در مأموریت دوم بازسازی فوری ساختار نیروهای پلیس عراق بود و در عین حال مشاور تخصصی ژنرال پترائوس در رابطه با تمام عملیاتهای پلیسی و امنیتی، از جمله امنیت کمپ اشرف، نیز بودم. ما پس از طی کردن یک پروسه بسیار دقیق تحقیقاتی به ساکنان کمپ اشرف قول حفاظت دادیم. و من می‌دانم که این یک حقیقت است چرا که خودم شخصاً این وعده را منتقل کردم. من آن‌قدر در این رابطه احساسات عمیق دارم که حاضرم به اشرف بازگردم تا برای حصول اطمینان در رابطه با بازاسکان ساکنان میانجیگری کنم.
حس من این است که در نبود نوعی میانجیگری، نوعی عمل فوری، و اراده بجا، با توجه به ضرب‌الاجل 31دسامبر که توسط دولت عراق به درخواست رژیم ایران تعیین شده است، یک فاجعه دیگر رخ خواهد داد. ما اعضای این سازمان را دیده‌ایم که چگونه به‌طرز وحشیانه‌ای آماج حملات آنها قرار گرفته‌اند و دهها تن از آنان، از پیر و جوان، به قتل رسیده و نزدیک به ۱۰۰۰تن از آنان توسط نیروهای نظامی عراق مصدوم شده‌اند. تا چند هفته دیگر، چنان‌چه ضرب‌الاجل به تعویق نیافتد، ما شاهد تراژدی بزرگتری خواهیم بود.
باید فریادی رسا و واضح بلند شود – مانند فریادهایی که توسط هزاران ایرانی آمریکایی در مقابل کاخ سفید هنگام ملاقات پرزیدنت با مالکی در روز 12دسامبر بلند شد – که ما خشونت علیه افراد بی‌دفاع کمپ اشرف را تحمل نخواهیم کرد. ضرب‌الاجل خودسرانه و غیرقانونی مالکی باید به تعویق بیافتد. طرحهای او برای پراکنده کردن اجباری ساکنان در عراق باید بایگانی شوند و کمیساریای عالی پناهندگان باید تشویق شود تا پناهگاهی را برای ساکنان در کشورهای ثالث پیدا کند.
پیشرفت نیروهای شریر همواره در تاریکی است. بنابراین بیایید بر روی کمپ اشرف نور بیافکنیم. من تمام تلاش خود را کردم تا در کمپ اشرف حتی یک تروریست پیدا کنم اما پیدا نکردم. سعی کردم افرادی را کشف کنم که بر خلاف میل خودشان در آن‌جا حضور دارند. اما پیدا نکردم. تنها چیزی که توانستم پیدا کنم افرادی بودند که به عدم خشونت، و آینده‌ایرانی آزاد و دموکراتیک پایبند بودند.
فقط امید دارم که دنیا گوش فرا دهد. زمان عمل کردن فرا رسیده است. این یک موضوع محلی صرف نیست. ساکنان ’کمپ اشرف’ خویشاوندانی را در آمریکا و اروپا دارند که عمیقاً نگران سرنوشت آنها می‌باشند.
در حالی که نیروهای ما از عراق خارج می‌شوند، کاخ سفید اوباما باید تلاش کند که مبادا نبرد غرب علیه دستیابی رژیم ایران به سلاح هسته‌یی این‌گونه مختل شود که به نخست‌وزیر شیعه عراق این حس داده شود که آمریکا یک ببر کاغذی است که بسادگی قول جدی خود به ساکنان اشرف را زیر پا خواهد گذاشت و آنها را به سوی مرگ حتمی در صحرای عراق رها خواهد کرد.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e25a132b-7c0c-42d4-99b9-2136529d30ef"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات